اشاره:
در دو شماره قبل تحت عنوان «رجعت» مباحثى مستند به روایات درباره «بازگشتبرخى از شهدا و صالحین» به دنیا (قبل از وقوع قیامت کبرى) در عصر ظهور تقدیم شد.
بخش سوم از این مطالب اختصاصى به «رجعتشهداى کربلا» و وقایع رجعت دارد که امیدواریم مقبول طبع مشتاقان قرار گیرد. ان شاءالله
حکمت الهى بر این تعلق گرفته است که، زمان دقیق برخى از وقایع که در آینده اتفاق مىافتد و در سرنوشت مردم و جهان مؤثر است، مشخص نگردد. همانند معاد و ظهور حضرت ولى عصر۷. از این جمله است رجعت، که نمىتوان تاریخ دقیق آن را با ذکر سال و ماه و روز معین نمود. در این زمینه حضرت على(ع) حدیثى از پیامبر(ص) نقل مىکند:
«فلما اخبرهم رسولالله مایکون منالرجعه، قالوا متى یکون هذا؟ قالالله: قل یا محمد ان ادرى اقریب ما توعدون ام یجعل له ربى امدا» (1)
آن هنگام که رسول خدا مردم را به وقایع رجعت آگاه نمود، از وى پرسیدند: آن رجعت در چه زمانى اتفاق مىافتد؟ خداوند به پیامبرش وحى فرمود: بگو من نمىدانم (فقط خداوند از آن آگاه است) که آنچه وعده داده شده نزدیک است و یا آنکه خداوند براى آن، مدت (طولانى) قرار داده است.
رجعتشهداى کربلا
همان طور که مىدانیم هنگام رجعت، گروهى از انبیا و امامان معصوم: به دنیا برمىگردند. برخى حضرت را یارى مىدهند و برخى دیگر بعد از ظهور به مدت طولانى در روى زمین حکومت صالحان را تشکیل خواهند داد. در حدیثى از امام باقر(ع) مىخوانیم که شهداى کربلا، بویژه سالار شهیدان حسینبنعلى(ع)، به دنیا برمىگردد و داراى حکومت طولانى روى زمین خواهد بود.امام باقر(ع) فرمود:
«قالالحسین لاصحابه قبل ان یقتل …فابشروا فوالله لئن قتلونا فانا نرد على نبینا، قال: ثم امکث ما شاءالله فاکون اول من ینشق الارض عنه، فاخرج خرجه یوافق ذلک خرجهامیرالمؤمنین(ع) …» (2)
امام حسین(ع) قبل از آنکه شهید شود، به یارانش فرمود:… بشارت باد بر شما که اگر کشته شویم، به سوى پیامبر خویش برمىگردیم. سپس فرمود: پس آن مقدار که خداوند بخواهد در قبر خواهیم ماند، و من اولین کسى خواهم بود که رجعت مىکند، پس خروج مىکنم مانند خروج امیرالمؤمنین(ع)…
در احادیث (۳) بسیارى آمده که اولین کسى که در روز رجعت، خروج مىکند حسینبنعلى(ع) است و در پاکسازى زمین از کافران و منافقان شرکتخواهد نمود.
رجعت پیامبر اسلام
ابى خالد کابلى از امام سجاد(ع) نقل کرده که آن حضرت در تفسیر آیه شریفه «انالذى فرض علیک القرآن لرادک الى معاد» (4) فرمودند: در مورد آیهاى که مىفرماید; آنکه قرآن را بر تو فرض نمود، تو را به معاد و بازگشتگاه بر مىگرداند، فرمودند: «یرجع الیکم نبیکم»; (5) پیامبرتان بار دیگر به سوى شما برمىگردد مطابق این روایت مىتوان گفت که منظور از معاد (زمان موعود) روز رجعت است که در آن زمان پیامبر اکرم(ص) به دنیا رجعت مىکند. روشن است که منظور از «یرجع الیکم نبیکم» این نیست که مردم در قیامت و سراى دیگر پیامبر را ملاقات مىکنند، زیرا در این صورت مىبایست اینگونه تعبیر مىشد که «ترجعون الى نبیکم» علاوه بر این، حضرت از آن واقعه، به رجوع تعبیر کرده است و با توجه به اینکه حضرت از دنیا رحلت کردهاند، معناى رجوع در مورد ایشان، بازگشتبه دنیا پس از مرگ خواهد بود. پس بر خلاف آنان که مىپندارند، رجعت توسط ابن سبا وارد تشیع شد، باید گفت کهاندیشه رجعت از همان سالهاى آغاز پیدایش اسلام مطرح شد اگر چه این اندیشه در آن سالهاى آغازین به جهت غامض بودنش هنوز میان مردم جایگاه اصلى خود را پیدا نکرده بود و دوره بعدى به واسطه بحثها و تالیفات متعدد، بتدریج رشد و توسعه پیدا کرد.
۲. دوره رشد و بالندگى
سالهاى بین شهادت امام سجاد(ع) (۹۵ ق) تا ابتداى غیبت صغرى (۲۶۰ ق) را مىتوان دوره رشد و بالندگى اندیشه رجعت تلقى کرد. یکى از ویژگیهاى این دوران، موضعگیرى برخى از اهل سنت پیرامون اعتقاد به رجعتبود. در مقابل، ائمه دین با تمسک به آیات قرآن که مورد قبول آنان بود از عقیده به رجعت دفاع و آن را مبرهن مىکردند. در آن زمان دو مرکز علمى مهم، در جهان اسلام مطرح بود. یکى حجاز و مدینه که محل نزول قرآن و محل زندگى پیامبر اسلام(ص) بود که طرفداران آن مکتب را اهل حدیث مىنامیدند، و دیگرى در عراق و کوفه که برخى از صحابه و نیز برخى از ائمه مذاهب مثل ابوحنیفه در آنجا زندگى مىکردند و گرایش کلى آنها به راى و قیاس بود. در آن زمان اهل عراق از زمره کسانى بودند که به شدت بااعتقاد به رجعت مخالفت مىکردند. ابوبصیر در این زمینه مىگوید: امام باقر(ع) به من فرمودند:
«ینکر اهل العراق الرجعه؟ قلت: نعم، قال: اما یقرؤن القران (۶) و یوم نحشر من کل امه فوجا» (7)
آیا اهل عراق منکر رجعت هستند؟ من در جواب عرض کردم آرى . امام فرمودند: مگر آنها قرآن را نمىخوانند که مىفرماید: و روزى که از هر امتى گروهى را محشور مىکنیم.
از این روایتبخوبى روشن مىشود که در آن زمان، مساله رجعت مورد بحث و گفتگو بوده و اهل عراق آن را نمىپذیرفتند و در مقابل حضرت باقر(ع) از آیات قرآن بر رجعت استدلال مىکند، ولى این نقد و نظر ظاهرا در دوره گذشته مطرح نبوده و ائمه اطهار: فقط به ذکر وقایع و اصل رجعت اکتفا مىکردند ولى درصدد اثبات و یا پاسخ سخنان مخالفان نبودهاند. (۸) گروه دیگرى که در آن عصر به این عقیده خرده مىگرفتند، «قدریه» (9) بود. جنان بن سدیر از پدرش نقل مىکند که پدرش گفت:
سالت اباجعفر(ع) عن الرجعه، فقال: «القدریه تنکرها ثلاثا» (10)
از امام باقر(ع) در مورد رجعتسؤال کردم [ شاید منظور از سؤال درباره رجعت این باشد، که چه کسانى رجعت را منکرند، که این معنى بقرینه جواب امام تایید مىشود] حضرت سه بار فرمود: قدریه رجعت را انکار مىکند.
جرم اعتقاد به رجعت !!
در عصر امام باقر(ع) برخى از اصحاب آن حضرت تنها به جرم اعتقاد به رجعت آنچنان در جامعه منفور شده بودند که با داشتن علم و دانش وافر از آنها حدیث نقل نمىشد. سید بن طاووس از صحیح مسلم، که از کتابهاى بسیار معتبر اهل سنت است، نقل مىکند که جراح بن ملیح گوید: جابر مىگفت: نزد من از طریق امام باقر(ع) و ایشان از پیامبر اکرم(ص) هفتاد هزار حدیث وجود داشت که اهل سنت همه آنها را رها کردند و سپس مسلم به اسناد محمد بن عمر رازى علت ترک آن را چنین نقل مىکند: «خود از حریز شنیدم که مىگفت: با جابر ملاقات کردم، ولى اصلا از او حدیثى یادداشت نکردم، زیرا او به رجعت اعتقاد داشت!.» (11) البته ریشه اصلى اینگونه مخالفتها با چنین عقیدهاى ناشى از عدم ظرفیت فکرى مردم بوده است که نمىتوانستند باور کنند چطور انسانهایى که سالیان دراز از دنیا رفتهاند مجددا به دنیا باز مىگردند و شاهد اعتلاى حکومت جهانى اسلام خواهند بود. نظیر این مساله مخالفتهایى است که با عقیده به معاد و سایر امور غیبى مىشود.
در زمان امام باقر(ع) تنها برخى از مذاهب اهل سنت (اهل عراق، قدریه) با عقیده رجعت مخالفت مىورزیدند، اما در زمان امام صادق(ع) این مخالفتبه اوج خود رسید به طورى که همه مذاهب اهل سنت در مقابل شیعه با چنین عقیدهاى به ستیز برخاسته بودند، در این عصر امام صادق(ع) با استدلالهاى قوى از کیان این اعتقاد دفاع مىنمودند. ابوبصیر گوید به امام صادق(ع) عرض کردم:
«ان العامه تزعم ان قوله « و یوم نحشر من کل امه فوجا» عنى فى یوم القیامه . فقال ابو عبدالله(ع): فیحشرالله یوم القیامه من کل امه فوجا و یدع الباقین؟ لا و لکنه فى الرجعه. و اما آیهالقیامه«و حشرنا فلم تعادر منهم احدا» (12) اهل سنت در مورد سخن خداوند (متعال ) که مىفرماید: «روزى که از هر امتى گروهى را محشور مىکنیم» مىپندارند که منظور، روز قیامت است. امام فرمودند: آیا اینچنین است که خداوند در روز قیامت از هر امتى گروهى را محشور و بقیه را رها مىکند؟ چنین نیست. بلکه منظور آیه از حشر گروهى از هر امتى، در روز رجعت است و آیه قیامت آن است که حق تعالى مىفرماید: «همه را محشور مىکنیم و از کسى چشمپوشى نمىکنیم.»
پرسش مامون
یکى از ویژگیهاى عصر امام رضا(ع)، تشکیل مناظرات و طرح سؤالاتى از طرف مامون در مباحث مختلف اسلامى بود. وى مىخواستبا طرح اینگونه مناظرات و سؤالات مختلف امام را تضعیف کند. خود مامون که تا حدودى از علم و دانش بهرهاى داشت، پیوسته سؤالات مختلفى را مطرح مىکرد و حضرت پاسخ مىدادند. یکى از آن پرسشها در مورد رجعت است. حسن بن جهم گوید: روزى مامون به امام رضا(ع) عرضه داشت:
«یا اباالحسن ما تقول فى الرجعه؟ فقال (ع): انهاالحق، قد کانت فىالاممالسالفه و نطق بهاالقرآن و قدقال رسولالله (ص) : یکون فى هذهالامه کل ما کان فىالاممالسالفه حذوالنعل بالنعل والقذهبالقذه.» (13)
اى اباالحسن نظر شما در مورد رجعت چیست؟ حضرت فرمودند: اعتقاد صحیحى است و این رجعت (مساله جدیدى نیست) در امتهاى گذشته بوده و قرآن هم درباره آن سخن گفته است. [مثل قصه عزیر و کسانى که از ترس مرگ از خانههایشان فرار کردند…] و رسول خدا فرمود: هر چه در امتهاى گذشته بوده در این امت نیز خواهد بود. بسان فتبودن نعل به نعل و گوش به گوش. یعنى دقیقا آنچه در امتهاى گذشته اتفاق افتاده در این امت هم اتفاق مىافتد و یکى از آن موارد اتفاق افتاده در امتهاى گذشته، رجعتبوده است.
وقایع رجعت
على بن مهزیار از امام زمان(ع) کلماتى را نقل مىکند و حضرت حوادث ظهور را بیان مىنماید و سپس ایشان از حضرت مىپرسد:
«یا سیدى مایکون بعد ذلک ؟ قال: الکره الکره الرجعه (۱۴) ثم تلى هذه الایه «ثم رددناکم الکره علیهم و امددناکم باموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا» (15)
از حضرت پرسیدم: پس از حوادث ظهور چه رخ خواهد داد؟ حضرت فرمودند: رجعت و آن را تکرار کردند و آنگاه آیهاى را که دلالتبر رجعت مىکند تلاوت فرمودند: «آنگاه شما را به سوى آنها برگردانیم و بر ایشان غلبه دهیم و به مال و فرزندان مدد بخشیم و عده جنگجویان شما را افزایش دهیم تا بر آنها پیروز گردید.»
نویسندگان «رجعت» در عصر ائمه اطهار:
چون مساله رجعت از مسائل پیچیدهاى است که براى اذهان عموم مردم تا حدى قابل هضم نبوده، پیوسته مورد نقض و ابرام بوده و لذا در همان عصر ائمه: و نیز برخى از محدثین و علماى بزرگوار شیعه، کتبى در این مورد تدوین کردهاند که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
۱. احمد بن داود بن سعید الجرجانى . شیخ طوسى گفته که وى کتابى در رجعت نوشته است.
۲. الحسن بن على بن ابى حمزه البطائنى. نجاشى در شمارش کتب وى کتاب رجعت را نام برده است.
۳. فصل بن شاذان نیشابورى . شیخ طوسى و نجاشى گفتهاند وى کتابى را در اثبات رجعتبه رشته تحریر درآورده است.
۳. گسترش و تکامل (از ۲۶۰ ق تا کنون)
در اواخر دوره دوم و ابتداى دوره سوم بتدریج اعتقاد به رجعتبه عنوان یکى از شعارها و ممیزات شیعه از اهل سنت، درآمده بود و برخى نویسندگان اهل سنت در هنگام معرفى شیعه و یا شخصیتهاى مهم آن، اعتقاد به رجعت را یکى از خصیصههاى آنان بر مىشمردند. در این دورهاندیشمندان شیعه براى گسترش این اعتقاد در میان مردم و دفاع از آن به دو عمل دست زدند:
۱. نگارش کتابها و مقالات علمى
۲. تشکیل مناظرات با اهل سنت.
کتابهایى که در این زمینه به رشته تحریر درآمد از نظر سبک با یکدیگر متفاوتاند و بسیارى از آنها به نقل روایات در آن دوره اکتفا کرده و برخى دیگر علاوه بر نقل احادیثبه برخى استدلالها هم اشاره کردهاند. و اخیرا برخى مساله رجعت را تنها از دیدگاه عقلى بررسى کردهاند . یکى از مفیدترین و شاید مبسوطترین کتابها در این زمینه کتاب «الایقاظ من الهجعه بالبرهان على الرجعه » نوشته شیخ حر عاملى قدسسره است که هم ادله مفصلى از آیات و روایات نقل کرده و هم ادله مخالفان در نفى رجعت را پاسخ داده است.
اندیشمندان شیعه علاوه بر ادامه شیوه نگارش، مناظراتى را به منظور اثبات و رد ادله مخالفان تشکیل مىدادند و از رجعت دفاع مىکردند به عنوان نمونه یکى از آن مناظراتى که مرحوم مجلسى از کتاب «المجالس» نقل کرده است را بیان مىکنیم:
سیدبن طاووس مىگوید: در مجلسى با اهل سنت پیرامون مسائل مورد اختلاف شیعه و سنى بحث مىکردیم من از آنها پرسیدم چه چیزهایى را بر شیعه امامیه انکار مىکنید؟ گفتند: تعرض به صحابه و قول به رجعت و متعه و حدیث مهدى(ع) که زنده استبا اینکه زمان غیبت او طولانى شده است. سید به سایر مسائل جواب کافى داده و در مورد رجعت فرمودند: اما اینکه شما قول به رجعت را بر شیعیان عیب مىگیرید. شما خودتان از پیامبر اکرم (ص) روایت مىکنید که هر چه در امتهاى گذشته اتفاق افتاده، در این امت نیز اتفاق مىافتد و قرآن هم بیان مىکندکه: «آیا ندیدى کسانى که از خانههایشان از ترس مرگ فرار کردند در حالیکه هزاران نفر بودند و خداوند به آنها گفت: بمیرید و سپس آنها را زنده کرد» سپس قرآن شهادت مىدهد که آنها را در دنیا زنده کرده است و معناى رجعت چیزى جز این نیست. پس سزاوار است که در این امت هم مثل آن واقع گردد. با این سخنان اهل سنتبر مساله رجعتشدند و چون جوابى نداشتند، سکوت اختیار کردند!! (۱۶)
نتیجهگیرى از مباحث تاریخى
۱. اعتقاد به رجعت، یک اصل اسلامى است که از زمان صدر اسلام در احادیث منقول از پیامبر شروع شده (۱۷) تا به غیبت کبرى رسیده است و اینگونه نیست که خرافى باشد و یا اینکه کذابین این اعتقاد را وارد مذهب شیعه کرده باشند.
۲. در عصر امام سجاد(ع) مساله رجعتبه عنوان مسالهاى که در آینده اتفاق خواهد افتاد، بحث مىشده ولى استدلال بر آن و رد شبهات آن مطرح نبوده، ولى از عصر امام باقر(ع) به بعد، بحثهاى استدلالى جالبى پیرامون آن صورت گرفته است.
۳. اهل بیت عصمت و طهارت: براى استدلال بر رجعت از آیات شریفه مدد جسته تا مخالفان را مجاب کنند و از دلیل عقلى استفاده نکردهاند.
۴. علماى شیعه چه در عصرائمه: و چه در عصر غیبت (غیبت صغرى و کبرى) پیرامون رجعت کتب مفیدى به رشته تحریر در آورده و جلسات مناظره و بحث تشکیل دادهاند.
پىنوشتها:
۱.المجلسى، مولىمحمدباقر، بحارالانوار، ج53، ص59.
۲. همان، ص ۶۲.
۳. همان، بخش رجعت، ح ۱، ۱۴، ۱۹، ۵۴.
۴. سوره قصص، آیه ۸۵ .
۵.المجلسى، مولى محمد باقر، همان، ج53، ص56.
۶. همان، ص ۴۰.
۷. سوره نمل، آیه83.
۸. در بحثهاى آینده کیفیت استدلال به این آیه و پاسخ اشکالات وارده به آن خواهد آمد.
۹. «قدریه» قائل به جبر و عدم اختیار انسان بودند آنها «قدر» را آنقدر تعمیم مىدادند که حتى شامل افعال الهى هم مىشد، چه رسد به اینکه شامل افعال اختیارى انسان هم بشود. بنابراین به قائلین جبر، قدریه مىگفتند و مصداق آن حدیث مشهور نبوى بودند که: «القدریه مجوس هذهالامه» یعنى گروه قدریه مجوس این امت هستند، ولى برخى قائلین به جبر و تعمیم قدر به افعال اختیارى انسان و حتى خداوند متعال، براى اینکه حدیث مذکور بر آنها منطبق نشود، گفتند: منظوراز قدریه، نافین و منکرین قدر است و چقدر سخیف است این سخن . براى مطالعه بیشتر به کتاب «بحوث مع اهل السنه و السلفیه » حسینى روحانى، مهدى، چاپ اول،۱۳۹۹ ق.
۱۰. المجلسى، مولىمحمدباقر، همان، ۵۳، صص67 و ۷۲.
۱۱. همان، صص ۱۴۰-۱۳۹. به نقل از کتاب الطرائف سیدبنطاووس .
۱۲. همان، ص ۵۲.
۱۳. همان، ص59.
۱۴. همان، ص ۱۰۵.
۱۵. سوره اسرى، آیه6
۱۶.الحرالعاملى، محمدبنالحسن، الایقاظ منالهجعه بالبرهان علىالرجعه، صص ۶۴-۶۲
۱۷. فعلا در صدر این بحث نیستیم که آیا اعتقاد به رجعت قبل از اسلام وجود داشته یانه که خود بحث مستقلى است ولى از برخى روایات این مطلب استفاده مىشود.
ماهنامه موعود ـ شماره۳