دنباله آیه شریفه «ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» نشان میدهد که علت حکم عام است و هر گاه علت عام باشد حکم نیز جنبه عمومی خواهد داشت چه این که تمام مردان و زنان در هر زمان و مکانی نیازمند چیزی هستند که برای قلوب ایشان اطهر است.
قرائتهای نو از آیه سوم
در رابطه با آیه سوم نیز برداشت های جدیدی مطرح شده است. یکی از کسانی که در این زمینه نظر داده است. عقله است وی در قرائت خود از این آیه شریفه میگوید: « خداوند به عمد مقدار پوشش را در این آیه شریفه ذکر نکرده است تا زنان مسلمان ناگزیر از انتخاب نوع خاصی از پوشش نباشند و بتوانند بسته به محیط و مکان زندگی خویش پوشش مناسبی اختیار کنند. چه این که چه بسا پوشش مناسب در دمشق در ریاض ناپسند باشد و آن چه در لندن پوشش مناسب شناخته میشود در خارطوم پوشش روسپیها باشد.» (عقله، زیّ المراه فی الاسلام)
نویسنده مقاله حجاب شرعی، دلالت آیه شریفه بر حجاب شرعی را باور ندارد و مراد از نساء را تنها زنان شوهر دار میشناسد و جلباب را پارچهای میداند که از جهت طول و عرض بهاندازه ملافه و شمد است. او میگوید: «آیه شریفه تنها سه دسته از خانمها را شامل میشود:
دسته اول: همسران پیامبر(ص)
دسته دوم: دختران پیامبر(ص) که امروزه همان زنان شوهردار هستند.
دسته سوم: بانوان شوهردار. (بهبودی، شماره۴۲، /۱۴۶)
همو در ادامه مینویسد: «در هر حال، بدیهی و روشن است و لفظ آیه کریمه نیز، صراحت دارد که این لباس(جلباب)، جنبه تشریفاتی دارد و به عنوان حجاب شرعی معرفی نشده است به همین جهت استفاده از تور نازک، حریر و ابریشم در تابستان و بهره بردن از فاستونی و مخمل در زمستان روا است. بنابر این اگر زنان مسلمان از جلباب چون شنل بهره برند یا مانند رومیها و هندیها جلباب را بر دوش خود افکنند رفتاری ناسازگار با تکلیف شرعی خود بروز ندادهاند در نتیجه پوشیدن این لباس، جنبه تشریفاتی دارد و به منظور دور داشتن اجنبی از تماس با آنان صادر شده است.» (همان)
جابری نیز پیش از عرضه قرائت خویش از آیه شریفه شرایطی برای اجتهاد شمارش میکند: شرط نخست. شناخت عرف و عادت عرب عصر نزول از آن جهت که آیات وحی به زبان ایشان فرود آمده و از چیزهایی میگوید که عرب عصر نزول آنها را میشناختند و ارتباط دادن معانی آیات وحی به عرف و عادت عرب. شرط دوم.
شناخت اسباب نزول یعنی آن مناسبتی که آیه به آن مناسبت فرود آمده است. شرط سوم. شناخت مقاصد شرع.(جابری، الحجاب… قول فیه مختلف؛ آیات الحجاب… اسباب النزول و معطیات عصرنا) در این راستا جابری فهم آیه «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأزْوَاجِکَ…» را بدون نظر داشت شرایط عصر نزول و موقعیت اجتماعی ناممکن میخواند.
او در تأثیر سبب نزول در فهم آیه شریفه میگوید: «در گذشته برخی کوچهها مسقف بود و مردان در دو طرف کوچه مینشستند و با یگدیگر گفتگو میکردند … وقتی زنان آزاده به همراه کنیزان برای قضای حاجت از منزل بیرون میرفتند مردانی که در کنار کوچه نشسته بودند به زنان متلک میگفتند و با اشاراتی خاص ایشان را اذیت و آزار میدادند. این وضعیت به عرض پیامبر رسید و در پاسخ آیه شریفه «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ….» فرود آمد.» (همان)
جابری از سبب نزول یاد شده به علت حکم به حجاب پل میزند و در این باره میگوید: «علت حکم به حجاب آن است که جوانان و مردان زنان آزاد را از کنیزان بازشناسند و ایشان را مورد اذیت و آزار قرار ندهند و به ایشان نگاه آلوده نداشته باشند.» (همان) محمد عابد برای اثبات درستی فهم خود از آیه نیز سود میبرد به باور او عبارت «أَنْ یُعْرَفْنَ» علت حکم به حجاب را بیان میکند.
حجاب واجب گشت تا مردان زنان آزاد را از کنیزان بازشناسند. در نظرگاه جابری افزون بر سبب نزول و آیه، رفتار عمر نیز از علت حکم به حجاب پرده برمیدارد وقتی عمر کنیزان با حجاب را تنبیه میکند. این کار تنها برای آن است که کنیزان به زنان آزاده شباهت نرسانند: «و کان عمر رضی الله عنه اذا رأی امه قد تقنعت ضربها بالدره محافظه علی زی الحرائر». (قرطبی، ۱۴/۲۴۴؛ ابن سلام، ۳/ ۱۵۴)
همو در نوشتاری دیگر، حجاب را عرف و عادت عرب عصر نزول میخواند و بر این باور است که قرآن این مردم را به زبان ایشان و در قالب عادات ایشان مورد خطاب قرار داده است تا آیات وحی را دریابند و به آنها عمل کنند و از سویی دیگر میان عرف و عادت عرب عصر نزول و عصر جدید تفاوت بسیار میبیند و عرف و عادت پیشینیان را ناسازگار با دگرگونیها و تحولات عصر جدید میشمارد.
اما در عین حال قرآن را خطاب به تمام مردم در تمامی زمانها و مکانها میداند و اجتهاد را جمع میان این دو عرف متفاوت میخواند؛ به گونهای که تجدید و استمرار با هم لحاظ گردد در صورتی که مجتهدان تنها زنان را عامل شهوت میشناسند و به این مناسبت حجاب را برایشان واجب میدانند، غافل از این که زنان میتوانند با همین حجاب نیز مردان را تحریک کنند.
چه بسیارند زنان با حجابی که بیش از زنان غیر محجبه مردان را تحریک میکنند. افزون بر این مردان نیز با تحریک عضلات و چهره شان میتوانند زنان را تحریک کنند. بنابراین چنان که تحریک مردان بدون وجود زنان امکان پذیر نیست تحریک زنان نیز بدون مردان ممکن نمیباشد در نتیجه زن و مرد در مساله حجاب حکم واحدی دارند؛ اگر حجاب واجب است بر هر دو واجب است و اگر واجب نیست هیچ یک نباید ملزم به رعایت حجاب گردد به خصوص با توجه به این که بر اساس آیه شریفه زیر مردان در مرحله نخست مخاطب قرار گرفتهاند و زنان در مرحله دوم مورد خطاب قرار گرفتهاند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ (٣٠)وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ…» (نور/۳۰)
در نظرگاه جابری آن چه نشان از عرف و عادت عرب دارد و با حجاب نیز در ارتباط است عبارت است از : «در عصر جاهلی مرد سالاری حاکم بود. در این دوره مردان امر و نهی داشتند و اگر زنی اعتبار و منزلت داشت این موقعیت از ناحیه پدر، همسر، فرزند و … بود اما خود زن قطع نظر از این انتساب هیچ موقعیتی نداشت و مرد سرور و مالک او خوانده میشد. در این عصر چنان که بردگان حق نداشتند خود را شبیه احرار سازند کنیزان نیز چنین حقی نداشتند. در این عصر دختر کشی رواج داشت و عرب جاهلی با این ادعا که از علاقه جنسی میان زن و مرد میهراسد دختران را زنده به گور میکرد. در این دوران زنا در میان عرب رواج داشت و به سخن برخی مفسران در طائف و مدینه برخی زنان به صورت رسمیبه زنا میپرداختند.
وجود زنا در عصر عرب جاهلی نشان میدهد که زنا فی حد ذاته زشت، مستهجن و ناپسند نبوده است و حساسیت عرب جاهلی نسبت به زنا تنها در حق زنان آزاد بوده است زنانی که حافظ نسب فرزندان و افراد قبیله شناخته میشدند و هویت قبیله به پاکدامنی ایشان گره خورده بود به این جهت این گروه از زنان ناگزیر از حفظ حجاب بودند و در برابر، کنیزان ناگزیر از کشف حجاب میشدند.» (جابری، الحجاب قول فیه مختلف؛ آیات الحجاب … اسباب النزول و معطیات عصرنا!)
به باور جابری استناد برخی فقها به قاعده «الضرورات تبیح المحظورات» و استثنا برخی صاحبان مشاغل، شایسته نیست چه این که اولا موارد استثناء محدود به آن موارد اندک نیست و بسیاری دیگر از صاحبان مشاغل را با استناد به این قاعده میتوان استثناء کرد.(همان) و ثانیاً، بر این عللی که تشریع حجاب را موجب شده است از میان رفته است چه این که زنان در عصر جدید برای قضای حاجت به بیرون از خانه نمیروند، در عصر جدید برده و کنیز وجود ندارد، زنان مانند گذشته نیاز به همراهی کنیزان ندارند و زنان و دخترانی که شاغل هستند و در بیرون از منزل کار میکنند اذیت و آزار نمیشوند.
بنابراین از آن جهت که حکم دائر مدار علت است و با وجود علت پدید میآید و با رفتن علت معدوم میگردد حجاب واجب نخواهد بود.» (همان) به باور جابری نظریه تفسیری او به معنای تعطیلی حکم حجاب یا الغای آن نیست؛ چه این که خطابات قرآن ابدی است و با گذشت زمان تغییر نمیپذیرد. اما توجه به این نکته لازم است که این خطابات، حقیقت، مجاز، خاص و عام، ناسخ و منسوخ، اوامر و مقاصد و … دارد و تمام واژگان و کلمات وسیلهای است برای بیان مراد خداوند و مراد خداوند در آیات حجاب کاملا روشن و بدیهی است و این مراد عبارت است از غض الابصار، التزام الحشمه، الوقار و عدم التبرج تبرج الجاهلیه.
اما در کیفیت این کار امور بسیاری دخالت دارد که در رأس آنها دگرگون ساختن عادتها است و پس از آن آزادی زن و آن چه مورد رضایت زنان است. و آن چه گفته آمد همگی در قلمرو اخلاق قرار میگیرد. در نتیجه اگر زنان از لباس سنتی یا عصری استفاده کنند مقدمات گناه را فراهم نخواهند ساخت چه این که پوشش کامل در عصر جدید میتواند بیش از بی حجابی مشکل آفرین باشد. (همان) محمد عابد جابری در اثبات درستی قرائت خویش و انکار حجاب از آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ» (نحل/۹۰) نیز سود میبرد:
«رعایت عدالت، برابری زن و مرد را در «غض بصر» میطلبد و «احسان» انجام فعل به بهترین شکل و نیکوترین صورت است چه این امر به عبادات تعلق گرفته باشد و چه به معاملات یا عرف و عادات مردم. بر این اساس بدیهی است که عمل زن در صورت آزادی او و در حجاب نبودن وی نیکوتر است به خصوص با توجه به این که اسلام بر «آسانی» پایه ریزی شده است:
« یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ» (بقره/۱۸۵) و آیات و روایات بسیاری در این موضوع داریم.» (همان) برخی دیگر از نواندیشان عرب نیز چون جابری از سبب نزول آیه، علت حکم حجاب را نتیجه میگیرند و ادعا دارند چون در عصر جدید این علت وجود ندارد بنابر این حجاب نیز واجب نخواهد بود. نصر حامد ابو زید به همین شیوه از پذیرش حجاب به عنوان یک حکم شرعی طفره میرود.او نیز علت حکم به حجاب را تمییز میان کنیزان و زنان آزاده میداند و از این که نظام بردهداری منسوخ شده است نتیجه میگیرد: «بنابر این حجاب نیز در عصر جدید واجب نیست زیرا حکم دائر مدار علت است با آمدن علت میآید و رفتن علت از میان میرود.» (ابوزید، /۱۲۳)
عبدالفتاح عبدالقادر نیز دلالت آیه شریفه را بر حجاب برنمیتابد. به باور او سبب نزول آیه شریفه حکایت از آن دارد که این حکم برای تمییز میان زنان آزاده و کنیزان فرود آمده است. در سبب نزول میخوانیم: زنان آزاده از آن جهت که از کنیزان تشخیص داده نمیشدند گاه مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند این مطلب به عرض پیامبر رسید و در نتیجه آیه شریفه فرود آمد. عبدالفتاح از برخورد سخت عمر با کنیزانی که حجاب داشتند به عنوان دلیل این نظریه بهره میبرد و در پایان نتیجه میگیرد:
«علت تشریع حجاب تمییز میان زنان آزاده و کنیزان است. بنابراین از آن جهت که در عصر جدید کنیز وجود ندارد، زنان با ایمان برای قضای حاجت از منزل بیرون نمیروند و مورد اذیت و آزار قرار نمیگیرند، علت حکم منتفی است و چون علت منتفی است و بر اساس قاعده فقهی با انتفای علت، حکم منتفی میشود بنابر این حجاب در عصر جدید واجب نیست. (عبدالفتاح، الحجاب لیس فریضه اسلامیه) محمد سعید عشماوی نیز درست به همین شکل از پذیرش حجاب سرباز میزند و بر این باور است که چون علت حکم حجاب منتفی شده است بنابراین حکم نیز از بین میرود. (عشماوی، حقیقه الحجاب و حجیّه الحدیث)
سنجش و نقد
الف. آن چه این گروه به عنوان علت حکم معرفی میکنند پشتوانه قرآنی و روایی ندارد و اسباب نزول مستند در خور اعتمادی برای رسیدن به علت حکم نیست و عبارت «ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» (احزاب/۵۹) نیز که مستند قرآنی این گروه قرار گرفته است، بیانگر علت حکم حجاب نیست؛ بلکه این عبارت، فلسفه حجاب را بیان میکند. اگر زنان مسلمان حجاب داشته باشند مورد اذیت و آزار قرار نمیگیرند.
ب. در نظرگاه برخی از تفسیرگران قرآن و فقهاء کنیزان نیز امر به حجاب شدهاند و ایشان از مصادیق «و نساء المؤمنین» هستند:«و نساء المؤمنین یشمل الحرائر و الاماء» (ابوحیان، ۷/۲۵۰) بنابراین قرائت این گروه از نواندیشان که کنیزان را مکلف به حجاب نمیشناسند و علت حکم به حجاب را تمییز میان زنان آزاده و کنیزان میشناسند درست نیست. بنابر این حفظ حجاب بر کنیزان نیز واجب است و از جهت حجاب هیچ تفاوتی میان ایشان و دیگر زنان وجود ندارد. بنابر این نمیتوان علت حکم به حجاب را ایجاد تفاوت میان زنان آزاده و کنیزان خواند و آن گاه از بسته شدن پرونده کنیزداری به نفی حجاب پل زد.
ج. روایتی که حکایت از برخورد عمر با کنیزان محجبه دارد در خور استناد نیست چه این که یقین به درستی آن وجود ندارد، افزون بر این رفتار عمر حجیت ندارد و نمیتوان بر اساس آن به علت حکم حجاب رسید.
منابع
ابن سلام؛ غریب الحدیث، دائره المعارف العثمانیه، حیدر آباد.
ابوحیان؛ البحر المحیط، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
ابوزید، نصر حامد؛ دوائره الخوف، چاپ چهارم، المرکز الثقافی العربی، بیروت.
بهبودی، محمد باقر؛ « حجاب شرعی»، فصلنامه حوزه. شماره۴۲.
جابری، محمد عابد؛ الحجاب بین الدین و الموروث الاجتماعی)
الحجاب… قول فیه مختلف
آیات الحجاب… اسباب النزول و معطیات عصرنا.. شحرور، محمد؛ الکتاب و القرآن قراءه معاصره، شرکه المطبوعات، بیروت.
نحو اصول جدیده للفقه الاسلامی.
شنقیطی، محمد امین؛ اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، عالم الکتب، بیروت.
طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، جامعه مدرسین، قم.
عبدالفتاح عبدالقادر، اشرف؛ الحجاب لیس فریضه اسلامیه.
عشماوی، محمد سعید؛ حقیقه الحجاب و حجیه الحدیث، چاپ اول، مؤسسه روز یوسف، ۲۰۰۲م
عقله، احمد؛ زی المرأه فی الاسلام،
فخر رازی؛ التفسیرالکبیر، چاپ سوم، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
القدال، محمد سعید؛ الحجاب فی الخطاب القرآنی،
قرطبی؛ الجامع الاحکام القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
کتاب مقدس؛ سفر پیدایش، فصل بیست و پنجم.
مرنیسی، فاطمه؛ زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش، نشر نی، تهران ۱۳۸۰ش. ۲۰. واحدی نیشابوری؛ اسباب النزول، المکتبه الثقافیه، بیروت.
فصلنامه پژوهش های قرآنی – شماره ۵۲