سیدمحمود طاهری
و اذا سئلک عبادی عنّی فانّی قریب أجیب دعوه الدّاع.۱
و هرگاه که بندگان من از تو درباره من میپرسند، پس «بدانند» که من به آنان نزدیک هستم، و دعای آنکه مرا میخواند مستجاب میکنم.
هرکجا بوی خدا میآید
خَلق بین، بی سر و پا میآید
زانکه جانها همه تشنهست به وی
تشنه را بانگ سَقا میآید
شیرخوار کَرَمند و نگران
تا که مادر ز کجا میآید
در فِراقند و همه منتظرند
کز کجا وصل و لقا میآید
از مسلمان و جهود و ترسا
هر سحر بانگ و دعا میآید(مولانا)
در این صحرای سوزانِ غفلتها و لغزشها، در میانِ این همه نگرانیها و دغدغهها، و در این سوزِ عطشناک برخاسته از حرمان آب حیات، نیایش و نجوا با موجودی لطیف و دل آرام و دلربا، چه آرامبخش و روح افزا خواهد بود.
میتوان با نیایشی کوتاه، به وادیِ ایمن حضور او نقبی زد و دریچهای از نسیم نوازشگر او را به سوی خود گشود و مرهمیشفابخش برای دردها و نگرانیهای خود فراهم ساخت و آبراهی به سوی قلب خود باز نمود، تا مجرای آب حیاتی باشد که از آن سرچشمه بینهایت و همیشه جوشان، تراوش کند.
به راستی که با «مِفتاح دعا» و نیایش، چه گرهها گشوده خواهد شد:
به صفای دلِ رِندانِ صبوحی زدگان
چه گرهها که به مفتاح دعا بگشایند (حافظ)
«حضرت دوست» در ما چه دیده است که همواره ما را به خود فرامیخواند؟!، ما که باشیم «که بر آن خاطر عاطِر گذریم»:
من که باشم که برآن خاطر عاطِر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم(حافظ)
معبود، ما را مشتاقانه، به خود فرامیخواند و مشاهده «صدها خطا از ما نیز» «گرهی بر ابروی او» ایجاد نمیکند. چه شرمساریم از «سلامِ گرم» او در برابر آن همه لغزشها از ما:
در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
ابرویِ او گره نشد، گرچه که دید صد خطا
من ز سلامِ گرمِ او آب شدم ز شرم او
وز سخنانِ نرم او آب شوند سنگها
چشم گشا، و رو نگر، جُرم بیار و خو نگر
خویِ چو آب جو نگر، جمله طراوت و صفا(مولانا)
به راستی که اگر او با آن همه شکوه و عظمت و بزرگی، ما را به خود فرانمیخواند، چه کسی جرئت داشت که نامش را ببرد:
اُذکرونی اگر نفرمودی
زهره نام او که را بودی(عطار)
و نیز به تعبیر مولوی:
گر نه حدیثِ او بُدی، جانِ تو آه، کی زدی
آه بزن که آه تو، راه کند سوی خدا
و چه بیچاره است بندهای که چنین معشوقی «شراب طهور» و خوانِ آسمانی خود را «رایگان» در اختیار او قرار میدهد، ولی او روزگار خود را به غفلت سپری میکند:
آمد شرابی رایگان، زان رحمت ای همسایگان
وان ساقیان چون دایگان، شیرین و مُشفِق بر وَلَد(مولانا)
و حال آنکه آدمی در برابر چنین معشوق و نازنینی، باید به هر قیمتی، به بارگاه امن و بینهایت زیبایِ او بار یابد، تا آنجا که اگر «در راهم ببندد» از «رهِ بام به تماشای او برود»:
اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم
که زهی جانِ لطیفی که تماشای تو دارد(مولانا)
به هرحال، درِ گفت و گو همواره باز است و خوشا به حال آنان که حلاوتِ این گفت و گو و نیایش را میچشیدند:
با لب او چه خوش بٌوَد گفت و شنید و ماجرا
خاصه که در گشاید و گوید خواجهاندرآ(مولانا)
ولی، هرکس میتواند در هر جا و مکان و به هر زبان، با خدای خویش به نجوا و گفت و گو بنشیند. در این میان ادعیهای که از اهل بیت(ع) در اختیار ما قرار گرفته است، یکی از زیباترین شکل راز و نیاز است که عمیقترین مضامین آن، از نظر ظاهر و الفاظ، جذّاب و زیباست.
باید گفت ادعیه اسلامیِ ما از محتوای والا و مضمونی عمیق نیز بهره میبرند. امام خمینی(ره) در این زمینه چنین میفرماید:
ادعیه ائمه هُدی همان مسائلی را که کتاب خدا دارد، دعاهای آنها هم دارد با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت میکند و همه مطالب را دارد، منتها بسیاریش در رمز است که ما نمیتوانیم بفهمیم و ادعیه ائمه(ع) که وضع دیگری دارد…. آن چیزی که در قرآن به طور اسرار هست، در ادعیه ائمه ما به طور اسرار هست.۲
«مناجاتِ شعبانیه» از ادعیهای است که دارای جایگاه و منزلتی بسیار والا و ممتاز است، به طوری که برای درک بعضی از مضامین آن، راهی نیست مگر آنکه آدمی، خود به آن عوالم راه پیدا کند، و آن حقایق را از جان و شهود، حس نماید.
درباره اهمیت این مناجات، به سخنی از امام خمینی(ره) بسنده میکنیم که فرمودهاند:
این مناجات حضرت امیر(ع) و فرزندان آن حضرت است و همه ائمه طاهرین(ع)، با آن خدا را میخواندهاند و کمتر دعا و مناجاتی دیده شده است که درباره آن تعبیر شده باشد که: همه ائمه(ع) آنرا میخواندهاند و با آن خدا را مناجات میکردهاند.۳
همچنین عارف سترگ، آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در مقام والای مناجات شعبانیّه چنین میگوید:
این مناجات، مناجات معروفی است و اهلش به خاطر آن، با ماه شعبان مأنوس شده و به همین جهت منتظر و مشتاق این ماه هستند. این مناجات شامل مطالب اساسی در مورد چگونگی معامله بندگان با خدای بزرگ بوده و آداب خواستن، دعا و طلب آمرزش از او را آنگونه که شایسته است، بیان میکند و استدلالهای جالب توجهی جهت امیدوار شدن به درگاه خدا که با مناجات با او مناسب است در بردارد و به روشنی، ملاقات، نزدیکی و دیدن خدا را معنی میکند….
به هرحال، این مناجات بزرگی است و یکی از ارمغانهای آل محمد(ص) میباشد که بزرگی آن را کسی که قلب سالم و گوش شنوایی داشته باشد، درک میکند و اهل غفلت از درک فواید و نورهای آن بیبهرهاند.۴
ما شبی دست بر آریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دل بیمار، شد از دست، رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
خشک شد بیخِ طرب راه خرابات کجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم(حافظ)
پینوشتها:
۱. سوره بقره(۲)، آیه ۱۸۶.
۲. صحیفه نور، ج ۲۰، صص ۸۲و ۱۵۲.
۳. همان، ص ۱۷، ص ۲۶۵.
۴. میرزا جواد ملکی تبریزی، مراقبات، ص ۱۶۷و ۱۶۸.
ماهنامه موعود شماره ۵۶