در فصل پریشانی قدس و اسارت فلسطین، ترانه صبوری را نجوا میکنیم.
به آرمیدگان در خاک، بیغسل و کفن، که پوششی جز آفتاب ندارند، زاری میکنیم.
به غریبان تنها و بییاور، آوارگان دور از وطن، نوحهسرایی میکنیم.
قرنهاست که بر سر یک باور دینی ایستادهایم و در دژ شکیبایی، شیاطین را از خود راندهایم.
بهما گفتند که: مشکلهای عاشقی و دلدادگی، با صبوری به سامان میرسد.
آری، اگر صبر بود، مشکلی نبود.
ارابّههای خصم، نخلهای سربلند و درختان زیتون را شکستند، و آواز را در گلویمان خشکاندند، آیا میشنوید در کوچههای خونآلود شهرمان، شیون باد را که برای دوشیزگانِ حرمت شکسته شده، چگونه نجوا میکنند.
کوچههای شهرما، هرگز لبخند آفتاب را ندیده است، شبهایی بس طولانی و هولناک، سالهاست که بر سر خانههایمان سایه افکنده است.
خورسندیم که به پایان شب نزدیکیم و شب سیاه سیاهکار، اندک اندک، دامن از سر ما بر میچیند.
در آستانه سپیدهایم، که با تمام اشتیاق، خورشید را انتظار میکشیم. در برابر ستمگران، شمشیر تیز استقامت و صبوری را بینیام گذاشتیم. با توسن صبر و شکیبایی، برهستی دژخیمان تاختیم، و تاک امید را بارور ساختیم. شلاقفرازان بیباک، آسیبمان رساندند، امّا توانمان را بزیدند. هر روز بر استقامتمان افزون شد، ناصحان گفتند صبوری کن.
دریغا صبوری، کار آسانی نیست.
چگونه صبر آریم که: دشنهای بر جگر داریم، و اشک دائم در دیده.
باید صبور بود که در صبوری و استقامت، رهایی و پیروزی نهفته است. در سکوت دردناک حنجرهها، صدای پای منجی، در گوش جان خسته دلان طنین افکنده است. میدانم صبوری کار دشواری است. آنهم صبر در فراق کسی که دل هفت اقلیم هستی برایش میتپد و بیقراری میکند.
چاره درد ما مشتاقانِ هجران کشیده، صبوری و استقامت است.
صبر از دست رفته را چگونه باز گردانیم.
جماعتی از خاصّان و فرهیختگان، در دشت لالهپرورِ آوردگاهها، چهره به خاک فرو بردند، و به اشتیاق دیدار محبوب خود، حضرت صاحب الامر(عج)، به ابدیّت پیوستند.
مادران داغدار، همسران سامان از دست داده، دختران به جا مانده آن مهاجران الی الله پیراهن صبوری دریدند و گیسوان پریشان، درگذر باد نهادند و فریاد برآوردند.
ربّنا افرغ علینا صبراً و ثبّت أقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.۱
پروردگارا، بهما تاب و توان بخش و گامهای ما را استوار گردان و بر کافران، پیروزمان دار.
در هجر صبور باش یکچند
کز صبر گشاده گردد این بند
صبر است کلید گنج مقصود
از صبر بهکام دل رسی زود۲
پس از آنهمه، در دو رنج، آوارگی و بیخانمانی، و هزار و اندی سال خزان و زمستانِ بیبهار، و سرگردانی روی پُل فرسوده زمان، اکنون دستی پست از آستین مردی پلید از آنسوی دریاها برآمده، غرور و شکوه غیرت دینی ما را درهم میشکند. تجاوزگری از ماوراء اقیانوسها، بر سرزمین توحیدیان فرود آمده، دجله را به خون جوانان برومند اسلام آبیاری میکند، سزاست که: آسمان بر ما بگرید، و زمین از شراره آسمان ملتهب گردد.
دلیر مردانی صبور و مقاوم، با توانی دشمن سوز، در برابر دژخیمان ایستاده، هزار، هزار، چونان غنچههای نشکفته از گلُبن هستی فرو ریختند؛ به امیدی که، در بهاری موعود شکفتن آغازند.
و هنوز صبورانه، در غریبستان عدم، دیده بهراه و گوش به زنگ آرمیدهاند که: کی اذان منارها و ناقوس کلیساها، عطر جانبخش «مهدی» و «عیسی»(ع) را در فضای لایتناهی پراکنده سازند.
ما مشرقیان و توحیدیان ارض طوس، نهضتگران ظهوریم و دوستداران اهل بیت، زمینهسازان بهشت «موعود».
در جمع ما شیرانی قد برافراشتند، که ننگ فرار از برابر دشمنان را زبونی و گناه پنداشته، با جهد و جهاد دشمنان خدا را از صحنه روزگار بر میچینند، و هرگز دست و دامن به غنائم نمیآلایند.
تیغ فراق و شمشیر هجران، عرصه جولان را از ما گرفته است. پیمانه صبرمان لبریز شده.
بهما گفتند: مردی از تبار اسماعیل، در روزگاری که قدس را آتش کفر فرا گرفت، فلسطین زخمی و قطعه قطعه گردید، بصره در آتش بیداد سوخت، میآید و پلشتی و ناپاکیها را از دامن قدس و شامات و کره زمین برمیچیند. کودکان خیابانی را نوازش میکند، و دختران را حرمت و عزّت باز میگرداند.
این نوید جاوید را از پدرمان، حضرت آدم صفیالله(ع) شنیدیم که به مادرمان حضرت حوّا(س) بشارت داد، و او در کنار با نوج، نام مقدس و فرجانگیزِ موعود را به گوش جان ما، لالایی گفت.
این راز بزرگ، سینه به سینه، از چهار پیامآور آسمانی اولوالعزم برگزیدگان خدا، به آخرین سفیر الهی«محمد بن عبدالله(ص)» رسید و خاتم انبیاء این راز مکنون را در آیینه ضمیر دوازده جانشین برحق خود منعکس فرمود و بشارت داد، در نامهها مندرج شد که، شکوهمند مردی با هیبتی بالاتر از همه کهکشانها و قدرتی عظیم فوق بشری خواهد آمد و طومار نابکاران را در هم خواهد پیچید.
معصومانِ گرامی ما، در انتظار چنین واقعهای عظیم بودند.
آن آگاهان از اسرار غیب و عالم ملکوت، علائم و نشانههای ظهور را گفتند که: هرگاه دیدید زمانه چنین و چنان شد، منتظر باشید، که او خواهد آمد.
اکنون آن شده است که ما منتظرآنیم.
ما که غریبه نیستیم، پیشگوییها را ورق زدیم، نوشتهها را خواندیم و واژههای داغ ظهور را سُرودیم، همچنان بیصبرانه منتظریم و در انتظاری تلخ و طاقتسوز، بهسر میبریم. شمشیرهایمان در نیام زنگار گرفته، چه کسی اذن جهادمان خواهد داد؟ دریغا خانهها برسرمان آوار میشود، ابدان عزیزانمان در انهدام خانهها و در انبوه خاک و سنگ و سیمان، محو و مفقود میگردند.
آری، باز هم صبوری، که رسول خدا(ص) فرمود:
إذا رأیتم الأمر لاتستطیعون تغییره فاصبروا حتّی یکون الله هو الذّی یغیرّه.۳
وقتی دیدید نمیتوانید چیزی (مشکلی) را تغییر دهید، صبر کنید تا خدا آنرا تغییر دهد.
سربازانی تهیدست، با سنگ و فلاخن در مقابل ارابّههای فولادین غربیان مقاومت میکنند و چرخهای آهنین آن نابکاران را درهم میشکنند، خونِ غیرت در عروق همه مسلمانان جهان غلیان میگیرد، با مرگ، پای کوبی و دست افشانی میکنند زیرا مرگ در راه خدا را با مرکب شهادت رهسپار دیار بقاست، حیات جاویدان میدانند.
گویا بوی رهایی به مشامشان رسیده و عطر ظهور را احساس میکنند.
سربازانی فقیر، تنها با پشتوانه ایمان و اتکاء به آینده، برای فردایی برتر که وعده تخلفناپذیر الهی است، میجنگند و تردید در اراده آهنین آنان راه نمییابد.
میدانند که یهود در پرتگاه فناست، صهیونیزم چونان حبابی بر روی آب، بهزودی، خواهد ترکید.
الّذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الطّاغوت فقاتلوا أولیاء الشّیطان إنّ کید الشّیطان کان ضعیفاً.۴
مؤمنان، در راه خدا پیکار میکنند و کافران در راه شیطان؛ پس شما با یاران شیطان پیکار کنید که مکر و حیله شیطان ضعیف است.
هر شهیدی مانند ستارهای میدرخشد و افق شهادت را بهما مینمایاند، او میداند که پس از شهادت، رجعتی سبز و بازگشتی دوباره، به اذن خدا، خواهد بود، در پرتو خورشید ولایت حجه بن الحسن(عج).
ما را چه بیم، اگر بازوان ستبر جوانانمان در اسارت دشمنان شرق و غرب شکسته میشود، به یقین، روزی این دستان و بازوان با دست ید اللّهی امام منتظر(عج) روییدنی دوباره خواهند کرد.
باز هم صبوری، هر روز سینه مردان کفر ستیز و شیران شرزه آوردگاهها آماج تیر شیاطین میگردد.
شگفتا، این چه حکمتی است که سنگ فلاخن، در برابر بمبهای آتشین و ویرانگر «ناپالم» پایمردی میکنند، و در مقابل یاغیان و دزدان دریایی و هوایی که از آنسوی بحرها قصد جان و شرف ما را کردهاند، ایستادگی میکنند.
یا أیهّا الّذین آمنوا لاتتّخذا و الیهود و النّصاری اولیاء بغضهم أولیاء بعضٍ و من یتولّهم منکم فإنّه منهم إنّ الله لا یهدی القوم الظّالمین.۵
ای مؤمنان، یهود و نصاری را به دوستی برنگزینید، که آنها دوستان یکدیگرند، و کسانی که از شما با آنها دوست شوند از آنها هستند، خداوند ستمکاران را هدایت نمیکند.
گرچه ایمان به فردای روشن، فردای سبز و بهاری، روزگاری برتر از همه اعصار و قرون گذشته، ما را بهسان کوه استوار و مقاوم کرده و ترس و زبونی را از قاموس جانمان زدوده، امّا شراره خشم ابلیسی یهود و نصارا و شیطان بزرگ را نیز نباید دست کم گرفت و به هیچ انگاشت، که آتش کینه آن خونآشامان، کوه را متلاشی میکند.
آتش جهنمی آنان با پشتوانه شیطان بزرگ، موسائیان را تا نیل تعقیب میکند.
و من یتّخذ الشّیطان ولیّاً من دون الله فقد خسر خسراناً مبیناً.۶
هرکس بهجای خدا، شیطان را دوست بگیرد، آشکارا، زیان کرده است.
ما اکنون در حصاریم، در حصار کینه توزترین دشمنان خدا و بشریّت، در حصار آمریکا، (نصاری) و یهود صهیونیزم، اتحاد شوم آنان را بنگر، و اراده دینی خود را محکم دار.
اگر قدرت ایمان و باور فردایی بهتر در ما متجّلی است، فتنه یهود نیز بیحد و حصر است.
حرکت ما، موازی قدرت آن نابکاران، در خور تحسین است.
ما را فرض است که تا آخرین نفس با دشمنان خدا بستیزیم، و از جدال با آن فریبکاران روی برنتابیم.
ما راهی را برگزیدهایم که ردّ پای ممتدّ پیامبران الهی در این راه پیدا است.
محققاً، ما هدایت شدگانیم و پیروان برحق آزاد مردانی چونان ابراهیم و موسی(ع)، قرنهاست صلیب خود را به شانه گرفته، منزل به منزل حمل میکنیم تا کجا به دارمان کشند.
فریقاً هدی و فریقاً حقّ علیهم الضّلاله إنّهم اتّخذ و الشّیاطین أولیاء من دون الله و یحسبون أنهّم مهتدون.۷
گروهی را هدایت کرد و جمعی نیز در گمراهی ثابت ماندند، زیرا آنها به جای خدا شیاطین را به دوستی برگزیدند، و میپندارند که هدایت یافتهاند.
پینوشت:
۱. سوره بقره(۲)، آیه ۲۵۰.
۲. نسیمیشیرازی، عمادالدّین .
۳. نهجالفصاحه، ح ۲۰۸.
۴. سوره نساء (۴)، آیه ۷۶.
۵. سوره مائده(۵)، آیه ۵۱.
۶. سوره نساء(۴)، آیه ۱۱۹.
۷. سوره اعراف(۷)، آیه ۳۰.
ماهنامه موعود شماره ۵۷