اشاره:
حجتالاسلام محمدرضا جباری دارای تحصیلات حوزوی (در حد خارج) و دانشگاهی (دکترای علوم قرآن و حدیث) و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی حضرت امام خمینی(ره) میباشد. از ایشان آثار متعددی تا کنون به چاپ رسیده است که از آن جمله میتوان به کتاب ارزشمند سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع) (در دو جلد) اشاره کرد که در سال ۱۳۸۳ به عنوان آثار برگزیده «کتاب سال ولایت» و نیز «کتاب سال حوزه» انتخاب شد. از دیگر آثار مهدوی این مؤلف محترم میتوان به کتاب تاریخ عصر غیبت (که به همراه سه تن از دوستانشان به رشته تحریر درآمده است.) و نیز مقالاتی نظیر: «نقش و جایگاه توقیعات در عصر غیبت صغری» ـ که رتبه اول مطبوعات علوم اساسی را در سال ۱۳۸۲ احراز نمود ـ اشاره کرد.
با توجه به اهمیت موضوع سازمان وکالت و ضرورت آشنایی خوانندگان موعود با آن برای انجام گفتوگویی صمیمانه به خدمتشان رفتیم، که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
ابتدا لازم میدانم تشکر کنم از تشریففرمایی شما و توجهی که به بحث سازمان وکالت فرمودید.
عنوان «سازمان وکالت» ناظر بر تشکیلاتی است که در نیمه دوم عصر ظهور ائمه(ع) توسط حضرت امام صادق(ع) پایهگذاری شد. تا آنجایی که منابع کهن ـ به خصوص کتاب الغیه شیخ طوسی گزارش میکنند، از زمان امام صادق(ع) افرادی به عنوان «وکیل» و نماینده ائمه(ع) با اهداف خاصی انتخاب و راهی مناطق مختلف شیعهنشین میشدند. هر چند این جریان درعصر امام صادق(ع) به شکل محدودی پایهریزی شد و طبیعت هر جریان کلان هم به همین صورت است که ابتدا به صورت محدود شروع میشود و با پیدایش زمینهها کمکم رشد میکند. مرحوم شیخ طوسی حدود ۵ یا ۶ فرد را به عنوان وکلا و نواب امام صادق(ع) نام میبرد که احتمالاً تمامی وکلا نیستند.
در زمان امامان معصوم(ع) قبل از امام صادق(ع) گرچه مأموریتهای محدودی به بعضی از شیعیان واگذار میشده یا در دوره خلافت ائمه(ع) کسانی به عنوان والی به مناطقی فرستاده میشدند، ولی جریانی به این شکل که افرادی را با نام وکیل بفرستند وجود ندارد.
ما نام این مجموعه را سازمان وکالت گذاشتیم. به دلیل اینکه وکلای امامان معصوم(ع) از زمان امام صادق(ع) یک مجموعه متشکل بودند و با یکدیگر ارتباط داشتند و با رهبر سازمان که ائمه(ع) هستند نیز ارتباط داشتند و در ردههای میانی مسئولینی داشتند که از آنها به عنوان «وکلای ارشد» نام برده میشود که ایشان معاونان ائمه(ع) در رهبری سازمان بودهاند. نمونههایی هم برای این مورد وجود دارد که در کتاب به آنها اشاره شده است؛ مثلاً شخصی خدمت امام میرسد تا اموالی را به ایشان تحویل دهد و امام نمیپذیرد و میفرماید به «مفضلبنعمر» تحویل شود و او را واسطه قرار میدهد و هر چه به زمان غیبت صغری نزدیک میشویم این مورد بیشتر نمود پیدا میکند. مانند «عثمانبن سعید عمری» که در رأس این سازمان قرار میگیرد و امام او را واسطه خود و این سازمان قرار میدهد.
این سازمان دارای برنامه بوده است و حدود قلمرو، وظایف و مسئولیتهای مشخصی داشتهاند. حتی گاهی بعضی از وکلا در قلمرو وکیل دیگر دخالت میکردهاند و امام ایشان را از این کار باز میداشتهاند. برای مثال، امام نامهای به دو نفر از وکلای خود که یکی از ایشان «ایوببننوح» بوده است مینویسد و ایشان را از دخالت در محدوده یکدیگر باز میدارد و از نامه ایشان اینطور استنباط میشود که هر کدام از شما اگر به آنچه که وظیفه شماست عمل کند هم برای حفظ خودتان بهتر است و هم برای حفظ ما و مجموعه شیعه. یا اگر وکیل امام در منطقهای از دنیا میرفت برای او جایگزین تعیین میشد. نامههایی هم در همین زمینه وجود دارد که امام برای مردم و رهبران منطقهای نوشته است و میفرماید فلان شخص که نماینده من بود از دنیا رفت و شخص دیگری را به جای او گماردهام که اعزام خواهد شد.
به این ترتیب، با توجه به ویژگیهایی که برای سازمان برمیشمرند و نیز شرایط آن زمان میتوانیم عنوان «سازمان» را بر این مجموعه بگذاریم.
اگر کسی سیره ائمه اطهار(ع) را صرف نظر از کاری که در قالب سازمان وکلا انجام میدادهاند مطالعه کند به این نگرش میرسد که فعالیت ائمه(ع) به کارهای فرهنگی خلاصه میشود و در مسائل سیاسی تقیه میکردهاند و نعوذبالله حتی منفعل عمل میکردهاند. اما وقتی با چنین سازمان بزرگی مواجه میشویم که با وجود محدودیتهای بسیاری که در طول تاریخ وجود داشته است و شواهد زیادی که از بین رفته است، از عصر امام صادق(ع) تا غیبت صغری حدود نود نام در تاریخ وجود دارد که با دلایل و شواهد تاریخی میتوان نتیجه گرفت از وکلای ائمه(ع) هستند.
دلیل ایجاد و راهاندازی سازمان وکالت از سوی ائمه معصومین(ع) چه بوده است؟
دوری مناطق شیعهنشین از ائمه(ع) و گسترش این مناطق دلیل عمده راهاندازی این سازمان بوده است، هرچند ائمه(ع) به وسیله راهاندازی این سازمان و عادت دادن مردم به ارتباط غیرمستقیم با امام، آرام آرام شیعیان را آماده عصر غیبت کردهاند و به همین جهت هر چه ما به عصر غیبت صغری نزدیکتر میشویم مشاهده میکنیم ارتباط مستقیم ائمه با مردم کمتر میشود.
ساختار تشکیلاتی و نحوه عملکرد وکلا در این سازمان به چه صورت بوده است؟
برای این سازمان یک شکل هرمی میتوان تصور کرد که در رأس این هرم امام معصوم(ع) به عنوان «رهبر سازمان» و در قسمتهای میانی هرم وکلای ارشد قرار دارند که نقشهای برجستهای دارند و گاهی از ایشان به عنوان «باب» تعبیر شده است و در منابع تحلیلی ما کمتر به بحث باب توجه شده که شاید یکی از علتهای آن سوءاستفادههایی است که از این مسئله شد. در این کتاب به این مسئله عنایت خاصی شده است؛ چون بعضی از این افراد وکلای ائمه(ع) نیز بودند و به عبارت دیگر در برخی از برههها مانند غیبت صغری، بابهای حضرت حجت(ع) رهبری سازمان را به عهده داشتند. در قسمتهای پایینی نیز وکلای معمولی ائمه(ع) یا وکلای ساکن در مناطق مختلف شیعهنشین قرار دارند.
چه اصول و ضوابطی بر رفتار اعضای این سازمان حاکم است؟
اصولی بر عملکرد این سازمان حاکم است که از جمله مهمترین این اصول، اصل «تقیه» و نهانکاری بوده است. حتی گاهی اگر بعضی از وکلا خلاف این اصل عمل میکردهاند مورد عتاب قرار میگرفتهاند. از جمله این موارد در عصر حضرت امام عسکری(ع) است که ایشان مأموریتی به یکی از وکلا میدهد، و او خلاف تقیه عمل میکند و مورد مؤاخذه امام قرار میگیرد.
یکی دیگر از مسائل این سازمان بهرهگیری از ابزارهای ارتباطی مناسب است چون یکی از مهمترین نقشهای این سازمان نقش ارتباطی آن بوده است. یکی از مهمترین راههای ارتباطی، نامه و مکاتبه با امام معصوم(ع) بوده است. ارتباط حضوری هم بوده است؛ که غالباً خود وکلا با امام ملاقات میکردند. گاهی هم ارتباط به وسیله پیک صورت میگرفته است البته در موارد نادری هم ارتباط به روش خرق عادت گزارش شده است.
انتخاب عضو برای این سازمان صرفاً توسط خود امام معصوم(ع) صورت میگرفته است و این موضوع دقت ائمه(ع) و حساسیت این مطلب است و امام این انتخاب را اعلام میکرد یعنی نامهای به افراد شاخص و شناخته شده در آن منطقه میفرستاد و این مسئله را مطرح میفرمود.
نکته دیگر نظارت امام بر رفتار وکلا و همچنین رفتار شیعیان با وکلاست. برای مثال در «نیشابور» با نماینده حضرت امام حسن(ع) – ابراهیم بن عبده – بدرفتاری میشود و آن حضرت نامه عتابآمیزی به عموم شیعیان نیشابور مینویسد؛ و یا گاهی لازم بوده است وکلا از خطر مصون بمانند. نمونه جالبی درعصرغیبت صغری وجود دارد که دستگاه حکومت عباسی تصمیم میگیرد وکلای حضرت مهدی(ع) را شناسایی کند و عدهای جاسوس را نزد کسانی که احتمال میدادند از وکلا هستند میفرستند که توقیعی از طرف امام به وکلا صادر میشود که یکی از این وکلا «احمدبنمحمدبنجعفرفغانقمی» است که وکیل برجستهای در این زمان است و محضر نائب اول و دوم را نیز درک کرده است و دستور داده میشود از این به بعد از دریافت وجوه شرعی و ارتباط به عنوان وکیل خودداری کنند و یکی از این جاسوسها به ملاقات احمدبن جعفر میرود و میگوید من یک سری وجوه شرعی دارم که میخواهم به امام تقدیم کنید و ایشان این فرد را رد میکند. بعد از مدتی هم که رفع خطر میشود مجدداً از طرف امام دستور میرسد که به کار خود ادامه دهید.
نظارت دقیق ائمه(ع) باعث شد کسانی که میخواستند به گونهای به این سازمان ضربه بزنند نتوانند کاری از پیش ببرند.
متأسفانه با توجه به بررسیهای انجام شده تعداد ۱۴ نفر هم وجود داشتند که سابقه وکالت دارند ولی به خاطر طبع ذلتپذیر بشریشان منحرف شدند و به فساد گراییدند و به مجرد اینکه اینها راهشان را عوض کردند مقابله امام نیز شدیدتر شد، نمونهاش وکیل امام هادی(ع) به نام «فارسبنحاتمبنماهویهقزوینی» است که وقتی این فرد منحرف میشود، شروع به اختلاس اموال سازمان وکالت میکند و امام(ع) به طور محدود به بعضی از شیعیان خبر میدهد و آنها را بر حذر میدارد و همینطور این انحراف ـ که صرفاً مالی هم نبوده و از جهت گفتار و اعتقاد هم بوده است ـ بیشتر میشود تا جایی که با یکی از وکلای راستین حضرت به نام «علیبنجعفر» برخورد میکند، امام نیز به مقابله خود شدت میبخشد و توقیع عمومی صادر میکند و شیعیان را از ارتباط با این فرد برحذر میدارد و وقتی این فرد به راه خود اصرار میورزد، امام حکم قتل او را صادر میکند که از نمونههای معدود تاریخی است که امام حکم قتل یکی ازشیعیان را که منحرف میشود صادر میکند. و این حکم توسط «جنید» اجرا میشود و امام وعده بهشت را به جنید میدهند و معروف به «جنید قاتل فارس» میشود.
کار دیگری که ائمه(ع) در این تشکیلات به عنوان رهبر سازمان انجام میدادند برخورد با مدعیان دروغین وکالت یا بابیت است. به جز «شلمقانی» که وکیل بود و ادعای بابیت کرد حدود ۱۵ نفر دیگر هستند که ادعای بابیت برای امام کردهاند که اکثراً درعصر غیبت صغری است، و ائمه(ع) کذب ادعای این افراد را به جامعه شیعه اعلام کردهاند و حتی دستور به لعن این افراد دادهاند.
نحوه پراکندگی وکلا در شهرهای مختلف به چه صورت بوده است آیا امام در هر شهری وکیلی داشتهاند و یا این تقسیم به صورت منطقهای بوده است؟
حدود چهار ناحیه کلی وجود دارد که یکی «ناحیه جزیرهالعرب» است که شامل مکه، مدینه، یمن و بحرین میشود و دیگری «ناحیه عراق» که شامل ۷ شهر کوفه، بغداد، سامرا، مدائن و نواحی اطراف آن و منطقه واسط و بصره و منطقه نصیبین و موصل و «ناحیه شمال آفریقا» یعنی مصر و مغرب و «ناحیه ایران» که بسیار متنوع است؛ مهمترین مناطق آن عبارتند از: منطقه قم، آبه و ری، قزوین، همدان، دینهور و قرمیسین ـ که نام دو منطقه در نزدیکی کرمانشاه است ـ آذربایجان، اهواز و بالاخره خراسان و ماوراءالنهر که شامل مناطق بیهق (سبزوار)، نیشابور، مرو، بلخ، کابل، سمرقند، کش و بخارا میشود.
به نظر میرسد تقسیم وکلا برای حضور در مناطق مختلف، به اعتبار محدوده جغرافیایی است که در آن زمان وجود دارد. اگر به گستردگی حضور وکلا در این مناطق توجه کنیم بیانگر نقش مهم این سازمان و چگونگی رهبری جامعه توسط ائمه(ع) است.
آیا تنها وظیفهای که بر عهده وکلا بوده ارتباط با امام است و یا فعالیت دیگری هم داشتهاند؟
الزاماً وکلای ائمه(ع) از میان اصحاب عالم ائمه برگزیده نمیشدند چون افرادی از اصحاب ائمه وجود دارند که بسیار عالم بودهاند ولی نامشان به عنوان وکیل ذکر نشده است. به عنوان نمونه در عصر امام صادق(ع) شاید یکی از برجستهترین اصحاب «زرارهبناعین» است ولی نام او به عنوان وکیل ذکر نشده است. در آن زمان هم مثل امروزه وکالت یک حالت اجرایی داشته نه عملی. وکیل ایجاد کننده خط ارتباطی (شیعیان) با امام بوده است. البته منافاتی ندارد که فردی وکیل امام باشد؛ و عالم هم باشد مانند «مفضلبنعمر» که وکیل امام جعفر صادق(ع) و امام موسی کاظم(ع) بوده است، یا «یونسبنعبدالرحمن» که حتی امام بعضی از شیعیان را به ایشان ارجاع میداد تا مسائل خود را از ایشان بپرسند و یا «عبدالرحمنبن حجاج» که وکیل زمان امام جعفر صادق(ع) تا امام جواد(ع) میباشد. اما در وکالت، امام به دنبال توانایی اجرایی و قدرت مخفیکاری افراد است. برای مثال در مورد «حسینبن روح نوبختی» وقتی او به واسطه نائب دوم به عنوان نائب حضرت انتخاب میشود، مردم به یکی از رجال برجسته شیعه در آن عصر میگوید با توجه به جایگاه علمیتان چرا شما انتخاب نشدید و ایشان میفرماید؛ آنها خودشان بهتر میدانند چه کسی را انتخاب کنند و میگوید اگر امام عصر زیر عبای حسینبن روح پنهان شده باشد و او را با قیچی تکهتکه کنند عبای خود را کنار نمیزند که ایشان را نشان بدهد، ولی معلوم نیست من چنین توانایی داشته باشم و این مطلب نشان میدهد که یکی از مهمترین ویژگیها قدرت پنهانکاری است.
قدرت برقرار کردن ارتباط با مردم یکی دیگر از ویژگیهای وکلاست. با توجه به مقدمهای که عرض شد نباید انتظار داشته باشیم وکلا در مناطق شیعهنشین نقش علمی ایفا کرده باشند بلکه ایشان بیشتر نقش اجرایی داشتهاند، البته احتمال دارد جواب سؤالاتی را که میدانستهاند پاسخ دهند و نقش ارتباطی داشتهاند؛ به این صورت که سؤالات را به صورت مکتوب یا شفاهی به امام میدادهاند و جواب را باز میگرداندهاند. یا وجوهات شرعی را دریافت میکردهاند و پاسخ امام را به مردم میرساندهاند.
لطفاً در مورد نقش نمایندگان امام(ع) در امور مالی توضیح بفرمایید.
یکی از مهمترین نقشهای وکلا نقش مالی آنهاست. این نقش آنقدر مهم است که بعضی تنها وظیفه سازمان وکالت را این نقش دانستهاند. چون در این زمان شیعه باید واجبات مالی خود را ادا میکرده است؛ زکات، خمس، نذورات و صدقات باید تحت یک سازماندهی جمعآوری میشده است تا در مسیر خود مصرف شود. یکی از بزرگان میفرمودند حضرت امام صادق(ع) یک مؤسسه خیریه تشکیل داده بودند و مسئولش یکی از وکلا به نام مفضلبنعمر بود و امام به او فرموده بود هر جا بین شیعیان اختلافی وجود داشت که با این مال میتوان آن را حل کرد، با این اموال آن مسئله را حل کن و نگذار آنها به حکام مراجعه کنند. برای نمونه دو نفر از شیعیان که یکی «ابوحنیفه صاحبالحاجنون» بوده و دیگر داماد او که با هم اختلاف مالی پیدا میکنند و فضلبن عمر چند صد دینار میدهد و این اختلاف را برطرف میکند. مصارف دیگری مانند تأمین مساکین و تأمین سازمان وکالت مثلاً ائمه به بعضی از وکلای خود مستمری پرداخت میکردهاند. یکی دیگر از مسائل رسیدگی به امور «موقوفات» است و از دیگر مصارف این وجوهات بر ضد حکومت عباسی بوده است؛ رهبری شیعه برای تأمین عزت شیعه و اینکه شیعه مجبور نشود برای تأمین نیازهای مالی خود خدمت به حکام جور عباسی کند این اموال را به کار میگرفتهاند. برای تأیید این مسئله میتوان مخالفت حکام عباسی را به ائمه اطهار در مورد جمعآوری این اموال شاهد گرفت، چون اگر جمع اموال شیعه توسط امامان به وسیله وکلا ضربهای به خلفای عباسی نبود نباید اینقدر حساسیت نسبت به این مطلب نشان میدادند. در حالیکه در مواردی حاکمان به امامان اعتراض میکردهاند؛ مثلاً در یک مورد هارون به امام کاظم(ع) اعتراض میکند. اصولاً جمع این اموال و قدرتمند شدن ائمه از نظر مالی ضربه بزرگی به حاکمان بوده است. آنها میخواستند ائمه همیشه از نظر مالی در تنگنا باشند و این سیاست بعد از رحلت رسول اکرم(ص) و غصب فدک شروع شد. مثلاً خود هارون سعی میکند امام کاظم(ع)از نظر مالی در تنگنا باشند و نقش مالی به نقش سیاسی امام منجر میشود.
نقش ارتباطی یکی دیگر از نقشهای مهم است که در قالب مکتوبات و توقیعات انجام میگرفته است. به خصوص در عصر غیبت صغری که نامههایی به صورت توقیعات میآمده است، البته ارتباط حضوری هم بوده است.
آیا این وکلا غیر از نمایندگی ائمه(ع) در امور مالی نیز نقشی داشتهاند؟
نقش علمی و ارشادی هم بسیار مهم است هرچند نقش اصلی ایشان علمی نیست و ارتباطی است. نمونههایی وجود دارد که وکلای امامان، شیعیان را در امر امامت راهنمایی کردهاند. مثلاً در مورد امام جواد(ع) که وکلا، شیعیان را در بغداد به امامت امام جواد(ع) راهنمایی میکنند. ۸۰ نفر شیعه در خانه عبدالرحمنبن حجاج جمع میشوند برای تصمیمگیری راجع به پذیرش امام جواد(ع) چون ایشان طفل بودند و برای شیعه پذیرفتن این مسئله دشوار بود. نمونههای دیگری هم وجود دارد به خصوص در عصر غیبت صغری. گرچه شاید در نظر اوّل نقش سیاسی وکلا به چشم نیاید چون قیام نکردهاند و… ولی اگر ایشان دارای نقش سیاسی نبودند و ضربهای به حکومت وارد نمیکردند چرا حکومت آنقدر نسبت به وجود وکلا حساس بود. برای نمونه متوکل، «علیبن جعفر همانی» را که وکیل امام هادی(ع) بود، دستگیر میکند و وقتی وزیر متوکل میخواهد واسطه شود تا او را آزاد کنند، متوکل حاضر نمیشود او را آزاد کند و دلیل خود را بحث وکالت این شخص بیان میکند. یا در عصر غیبت صغری اگر این سازمان صرفاً جنبه مالی داشت چرا باید حکومت درصدد شناسایی وکلا برآید.
وکلا در حقیقت نقش یک سپر دفاعی را برای شیعیان و امامان معصوم(ع) داشتهاند چون اگر وکلا نبودند شیعیان باید مستقیماً مراجعه به امامان معصوم کنند و این موضوع باعث میشد هم امام به زحمت بیفتند هم شیعیان امام.
هرچه به غیبت نزدیک میشویم نقش تمهیدی برای ورود شیعه به عصر غیبت بیشتر میشود و نقش اجتماعی و نقش مبارزاتی بر ضد مدعیان دروغین بابیت و وکلا از طریق نامههایی که از طرف ائمه به ایشان میرسید این مدعیان دروغین را به شیعه معرفی میکردند و نقشه آنها را برملا میساختند.
نقش سازمان وکالت در حفظ و بقای شیعه تا چهاندازه است؟
با توضیحاتی که عرض شد روشن میشود که در عصر حضور ائمه(ع) و عصر غیبت وجود سازمان وکالت اجتنابناپذیر است، به خصوص در دورههایی که ارتباط ائمه با مردم محدود بوده است. شیعه در حقیقت مدیون تلاش نسلهای قبل خود و تمام نسلها مدیون تلاشهایی است که درعصر ائمه(ع) صورت گرفته است. اگر در عصر غیبت صغری سازمان وکالت نبود، شیعه متحیر و سرگردان میشد و شیعه در این زمان به دنبال وسیلهای برای ارتباط با امام است. بنابراین در بعضی از مناطق شیعهنشین ایران مانند منطقه «دینهور» شیعیان فردی به نام «ابوالعباس» را به بغداد میفرستند تا نائب حضرت را شناسایی کند چون تنها وسیله ارتباطی شیعه با امام همین سازمان وکالت است و وقتی ما فعالیتهای این سازمان را برای حفظ دستاوردهای شیعه و امید درونی شیعه مشاهده میکنیم نقش این سازمان را و اهمیت آن را درمییابیم.
در یک کلام میتوان گفت اگر سازمان وکالت نبود شیعه نبود به خصوص با توجه به دوره غیبت صغری که باعث شد شیعیان با آمادگی وارد عصر غیبت کبری شوند. گاهی بعضی از نواب وسیله پالایش روایات و احادیث میشدند. برای نمونه حسینبن روح نوبختی نائب سوم حضرت حجت(ع) کتاب حدیثی را که از نظر اعتبار مشکوک بوده است را برای علمای قم میفرستد تا آنها این کتاب را بررسی کنند و ایشان بعد از بررسی گزارش میدهند که غیر از یک حدیث سایر احادیث این کتاب صحیح است.
از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید متشکریم.
ماهنامه موعود شماره ۶۱