اشاره:
مدت هاست که نگرانی ها بر سر افزایش خطرات مربوط به سیارک ها بالا گرفته و سالی نمیگذرد که مطبوعات با اعلام این که سیارکی از فاصله بسیار نزدیک زمین عبور کرده و یا این که در سال های آینده به کره خاکی اصابت خواهد کرد، به این وحشت عمومی دامن نزنند. با این حال، هیچگونه ارتباطی میان این تعدد «حوادث بالقوه» و افزایش رقم سیارک های نزدیک به زمین وجود ندارد، چرا که در واقع در امکان ردیابی این سیارک هاست که پیشرفت های اساسی حاصل گردیده است. ضمن آن که، چنانچه امکان برخورد یک سیارک به زمین در زمان پیش بینی شده یک در هزار باشد، ۹۹۹ شانس دیگر وجود دارد که محاسبات دقیق تر نشان دهند این سیارک از کنار زمین عبور خواهد کرد بی آن که امکان برخورد با آن فراهم و یا این که حادثه ای گران بار پدید آید.
و اما، اندیشه بهره برداری نظامی از سیارک ها و تبدیل آنها به سلاح هایی فوق خطرناک از نوع «کشتار جمعی» نیز به موازات پیشرفت های حاصل در زمینه ردیابی این سیارک ها و امکان منحرف ساختن آنها از مسیر پیش گرفته، در اذهان اربابان قدرت ریشه دوانیده و آنها را در این مسابقه کسب قدرت مطلق و سلطه جویی باز هم حریص تر ساخته است. انبار خروارها سلاح متعارف و هسته ای، فرمانروایی بر آب و هوا با هدف تبدیل آنها به یک سلاح کشتار جمعی وحشتناک (پروژه «هارپ»)، کنترل سیارک ها و… دیگر چه؟ طمع سیری ناپذیر تا به کی و به کدام مقصود؟!
نخستین بار، نظامیان آمریکایی بودند که توجهات را به خطرات مربوط به سیارک ها معطوف داشتند. این موضوع به سال ۱۹۹۰ باز میگردد. در سپتامبر این سال، کنگره آمریکا سازمان فضایی «ناسا» را موظف ساخت طرحی برای نظارت بر سیارک ها بیابد و پیرامون راه های مبارزه با تهدید آنها نیز به مطالعه بنشیند. و به منظور انجام این ماموریت نخست بود که «اسپیس گارد» یا «گارد فضایی» ناسا به ریاست «دیوید موریسون» شکل گرفت.
بدینسان، کنگره ای در ژانویه ۱۹۹۲ با حضور کارشناسان علم نجوم به ریاست «اوژن شومیکر» و مسئولان دفاعی به ریاست «ادوارد تلر»، پدر بمب «اچ»، در «لس آلاموس» برپا شد و به دنبال آن نیز، دو نشست دیگر در ژانویه ۱۹۹۳ در «تاکسن» و چند ماه بعد در «اریچه» (سیسیل، ایتالیا) برگزار گردید. آن گونه که ناظران سپس گزارش دادند، طی این نشست ها تنها نظامیان بودند که نسبت به خطرات اصابت سیارک ها به کره زمین ابراز نگرانی میکردند، چرا که اخترشناسان صرفاً از این که امکانات تحقیق درباره سیارک ها به آنها داده شده بود، بسیار خشنود می نمودند. اما، جملگی حاضران بر سر لزوم شمارش سریع رقم دقیق سیارک های بالقوه خطرناک موسوم به «نئو» (Near Earth Orbit NEO) و محاسبه دقیق مدارهای آنها اتفاق نظر داشتند.
واما، سیارک چیست؟
سیارک ها اجرامی آسمانی و در اصل سیاراتی کوچک اند که از صخره و فلز ساخته شده، از خود نوری ندارند، ابعادشان نامنظم و بین چند ده متر تا چندین کیلومتر متغیر است و برخلاف شهاب سنگ ها بر روی مداری تقریباً بیضی شکل به دور خورشید در گردش هستند. سیارک ها به منظومه شمسی متعلق اند و در شمار اقمار سیارات قرار ندارند.
هزاران سیارک در منظومه خورشیدی وجود دارند که بسیاری از آنها میان مدار «بهرام» (مریخ) و مدار «هرمز» (مشتری) قرار گرفته و باقی در مکان های دیگر این منظومه یافت میشوند. نزدیک ترین آنها به زمین نیز «توتاتیس» نام دارد. تصور بر این است که حدود یک میلیون سیارک با قطر بیش از یک کیلومتر در منظومه خورشیدی در گردش اند. تاکنون ۱۶ سیارک با قطر بیش از ۲۴۰ کیلومتر کشف گردیده و احتمالا ۲۵۰ سیارک نیز دارای قطری بیش از ۱۰۰ کیلومتر هستند.
از دیگر نکات قابل اشاره این که، سیارک ها می توانند برای تامین مصالح ساختمانی مورد نیاز جهت ساخت زیستگاه در کره ماه سودمند باشند. سازمان های بین المللی هم اکنون در حال توسعه برنامه هایی به منظور سفر به سیارک ها و برداشت ذخایرطبیعی فضایی آنها هستند. دانشمندان جهت فرود بر روی سیارک ها در اندیشه یافتن راهی برای باز ایستادن آنها از چرخش اند و به همین منظور نیز جیپ هایی در نظر گرفتهاند که با نیروی موشکی کار میکنند. سیارکی با قطر ۱۰۰ متر که ۴ بار در روز حول محور خود می چرخد، به ۳۹ تن سوخت نیاز دارد تا از چرخش باز ایستد.
قدرت تخریب سیارک ها متناسب با جرم و مربع سرعت آنهاست، اما گرایش بیشتر به محاسبه ابعاد آن با فرض وزن مخصوص و سرعتی متوسط است. چنانچه قطر یک سیارک بیش از ۵۰۰ متر باشد، پیامدهای فاجعه اصابت آن سراسر کره زمین را فرا میگیرد.
در سال ۱۹۹۲، گروهی دیگر از دانشمندان با مأموریت تحقیق پیرامون راه های اجتناب از اصابت سیارک ها به کره زمین در «ناسا» شکل گرفت. این دانشمندان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که همه چیز به زمانی که زمینیان در اختیار دارند، بستگی دارد. یک سیارک پیوسته می تواند «بی خبر» و بدون آن که امکان ردیابی اش فراهم باشد، به زمین اصابت کند. در این ارتباط، تنها کاری که از دست ساکنان کره زمین برمی آید، کاهش تعداد سیارک های ناشناس از طریق بهبود امکانات ردیابی آنهاست. اما، منفجر ساختن آنها کار چندان جالب توجهی به نظر نمی رسد، چرا که این اقدام صرفا به خرد کردن سیارات منجر میگردد و مجموع این قطعات خساراتی بیش از خود سیارک ها به بار خواهند آورد! بنابراین، بهترین روش منحرف ساختن سیارک هاست… حال، با توجه به این که شعاع کره زمین ۶ هزار کیلومتر است، این انحراف مسیر نیز باید متناسب با ابعاد زمین باشد. و این میسر نیست مگر آن که زمان کافی در اختیار قرار گیرد. در این راستا، تحقیقات گوناگونی به عمل آمده که معتبرترین آنها، انفجار یک بمب هسته ای در نزدیکی سیارک است. چرا که، این انفجار وجهی از سیارک را نابود ساخته، در واکنش سبب انحراف آن از مسیر اصلی میگردد.
شاید که این راه حل شیوه ای برای بازیافت تسلیحات هسته ای باشد که قابلیت استفاده شان از هنگام فروپاشی اتحاد شوروی به زیر سؤال رفته است. بهر صورت، نظر کلی اخترشناسان شرکت کننده در نخستین گردهمایی های انجام گرفته در این زمینه نیز این بوده که نظامیان نومیدانه در جست وجوی راهی برای توجیه حفظ تسلیحات هسته ای خود و نیز دلیلی برای از سرگیری برنامه «جنگ ستارگان» هستند که در عمل از سال ۱۹۸۷ کنار گذارده شده است.
در سال ۱۹۸۸، تحقیقات پیرامون سیارک ها با راهاندازی دو تلسکوپ «لاینیر» (Lincoln Near-Earth Asteroid Research LINEAR) جان تازه ای گرفت. این دو تلسکوپ که سبب ۵۷ درصد اکتشافات بودهاند، یک متر قطر دارند و بر مبنای تلسکوپ های «ژئودس» (GEODESS) ساخته شدهاند که از سوی نیروی هوایی آمریکا به منظور پیگیری تحرکات ماهواره ها مورد استفاده قرار میگیرند. نتایج چشمگیر به دست آمده از میزان پیشرفت تکنولوژیک نظامیان در زمینه تصویربرداری فضایی حکایت دارد.
یک سلاح «آخر زمانی»
برای آن که خوش بینی مربوط به «بازیافت تسلیحات هسته ای آمریکا با هدف محافظت در برابر خطرات کیهانی»، را متعادل تر سازیم، لازم است به این نکته اشاره کنیم که سیارک ها همچنین می توانند به سلاح هایی مبدل گردند که تسلیحات هسته ای فوق در مقابل شان اسباب بازی کودکانه ای بیش جلوه نکند. اما، بهره گیری از قوه تخریب سیارک ها به همان روش هایی نیاز دارد که برای اجتناب از برخوردشان با زمین بدانها احتیاج است. این که، سیارک هایی که به طور منظم از نزدیکی زمین عبور میکنند ردیابی گردیده، امکان انحراف آنها از مسیرشان نیز فراهم آید. تفاوت در این است که، سیارک آماده برخورد با زمین به جای منحرف شدن تغییر مسیر داده شده، به سوی نقطه ای خاص از کره خاکی هدایت میگردد… چنین سلاحی از امتیازاتی بی شمار برخوردار است:
¤ قدرت: سیارکی که تنها ۵۰ متر قطر داشته، با سرعت ۰۲ کیلومتر در ثانیه به زمین اصابت کند، انرژی فوق العاده ای معادل ۰۱ مگاتن «تی ان تی» یا به عبارت دیگر، چیزی برابر با قدرت یک بمب بزرگ حرارتی- هسته ای، رها می سازد.
¤ پاکیزگی: حتی چنانچه بمب هسته ای کوچکی برای منحرف ساختن یک سیارک موردنیاز باشد، آنچه از مواد شکافت پذیر حاصل گردیده و به هنگام اصابت در جو پراکنده میشود، در مقابل قدرت سلاح کاملا ناچیزخواهدبود.
¤ اخلاق: ساکنان منطقه هدف گرفته شده می توانند از ماهها پیش از وقوع انفجار از جریان آگاه گردیده، بنابراین فرصت تخلیه منطقه خطر را به دست آورند. بدینسان، سلاح مزبور شهری را ویران خواهدکرد بی آن که حتی یک قربانی برجای گذارد.
¤ اقتصاد: قدرت تخریب بمب های هسته ای کوچکی که به منظور منحرف ساختن سیارک ها به کار می روند، بیش از اندازه افزایش مییابد، که این خود صرفه جویی در هزینه هاست.
¤ امنیت: با توجه به فاصله زمانی که میان اقدامات لازم جهت انحراف سیارک ها و شوک اصابت به وجود می آید، اخترشناسان از زمان مورد نیاز برای محاسبه دقیق و بدون خطر مکان اصابت برخوردار خواهندبود. در صورت عملیات ناموفق نیز این شانس وجود دارد که منطقه ای که به خطا هدف گیری شده است، ساکنان اندکی را در خود جای دهد. درصورت عکس، می توان بار دیگر سیارک را منحرف ساخته، حتی از مسیر اصابت به زمین نیز دور کرد. و حتی، در صورت شکست نیز می توان به هرشکل منطقه مربوطه را تخلیه کرد. اما مشکلی که مطرح میگردد عنصر زمان است. منحرف ساختن یک سیارک به شیوه «اقتصادی» باید دست کم یک سال پیشتر انجام پذیرد. بدین ترتیب، با اکتساب مدت سفر بی شک باید که از لحظه تصمیم گیری تا زمان اصابت سیارک سه سال منتظر ماند. در واقع، برای کشور خصم می توان هشداری اینچنین درنظرگرفت: «چنانچه سلاح هایتان را تا ماه دیگر تسلیم نکنید، پایتخت تان ظرف ۳ سال و ۰۳ روز دیگر تخریب خواهدشد، و هیچ چیز نمی تواند از این رویداد جلوگیری کند!»
باید گفت که ایجاد تغییر درمسیر سیارک ها به کمک بمب های هسته ای بدون شک کاری ساده نیست، اما غیرممکن نیز به نظر نمی رسد… و تعیین محل اصابت نیز در صورت دقت عملیات هیچ مشکلی پدید نمی آورد. با بازی با عامل زمان می توان نقطه برخورد با کره زمین و نیز ساعت دقیق این برخورد و بنابراین، محل جغرافیایی هدف را هماهنگ ساخت.
نظامیان، تشنه قدرت…
بزرگترین حامی طرح «دفاع در برابر سیارک ها» در بطن ارتش آمریکا، «ادوارد تلر» بود که در سپتامبر ۳۲۰۰ درگذشت. این فیزیکدان فوق العاده متاسفانه بخش عمده توانایی های خود را صرف طراحی سلاح هایی کرد که یکی از دیگری قدرتمندتر و مخرب تر بود. او بدون هیچ تردید یکی از مهمترین ستون های «برنامه منهتن» (نام رمز یک پروژه تحقیقاتی در زمان جنگ جهانی دوم است که به آمریکا اجازه داد با کمک انگلیس، کانادا و پژوهشگران اروپایی، نخستین بمب اتمی تاریخ را درسال ۵۱۹۴ تولید کند) به شمار می رفت که تحت مدیریت «اوپن هایمر» انجام می پذیرفت. اما، در حالی که حتی دورنمای ساخت بمب هسته ای نیز «اوپن هایمر» و بسیاری از دیگر فیزیکدانان شرکت کننده در «پروژه منهتن» را وحشت زده میکرد، «تلر» به هیچوجه دستخوش ناراحتی وجدان نگردید… به همان گونه که در بی اعتبارساختن «اوپن هایمر» که به طرفداری از کمونیسم مظنون بود، نیز درنگ نکرد. او درنهایت به عنوان پاداش خدمات خود، پست و سمت «اوپن هایمر» را به ارث برد و به کار طراحی و تولید بمب هیدروژنی پرداخت.
بنابراین، می توان از خود سؤال کرد به چه دلیل «بازی» با سیارک ها برای «تلر» تا بدین اندازه حائز اهمیت می نموده است. بدون شک- همانگونه که خود نیز بر آن تاکید داشت- می توان متصور شد که او در مبارزه علیه خطرات اصابت سیارک ها دلیلی برای تولید بمب های فوق قدرتمند می دید که در اصل هیچ منفعتی برای نظامیان نداشتند… همچنین می توان پنداشت که وی استفاده ای دیگر از «اقدام دفاع استراتژیک» یا برنامه «جنگ ستارگان» را مدنظر داشت که خود بانی اصلی آن به شمار می آمد. و می توان از خود پرسید آیا «تلر» در این برنامه، «پلکانی» به سوی چشم اندازهای متفاوت از یک «سپر فضایی» ساده و مرتبط با سیارک ها نمی دیده است؟!
درسال ۰۱۹۹، گزارشی از «لاول وود»- از مریدان «تلر» از «آزمایشگاه لورنس لیورمول»- خاطرنشان می ساخت که سیارک هایی با قطر بیش از ۴متر کاملاً «خطرناکند»… اما، ذکر این واژه بسیار تعجب برانگیز است، چراکه تمامی اخترشناسان بخوبی می دانند که سیارک هایی با این ابعاد به دلیل آن که تقریباً تمامی انرژی خود را در جو از دست دادهاند، نمی توانند حقیقتاً خطرناک به حساب آیند. اما، آنچه شگفت انگیز می نماید این است که، حتی با احتساب انرژی حاصل از اصابت، سیارکی با قطر ۴متر صرفاً می تواند در صورت افتادن بسیار غیرمحتمل برروی یک شهر صرفاً خطری مقطعی برای محله ای از شهر محسوب گردد. بنابراین، این که میلیون ها دلار صرفاً به اجتناب از حوادثی بسیار غیرمحتمل تر و بی خطرتر از حوادث کاری اختصاص داده شود، عملی بس بی معناست. با این حال، فراموش نکنیم که این میزان انرژی برای تخریب یک مجموعه صنعتی یا نظامیکافی خواهد بود.
لازم به ذکر است که «وود» همچنین بانی طرح «دیدار» سفینه های کاوشگر با شهاب سنگ ها و سیارک ها و نیز آزمایشاتی برای منحرف ساختن آنها به کمک بمب های هسته ای است که «تلر» نیز از آن حمایت میکرده است. تمامی این ها این پرسش را مطرح می سازد: انگیزه واقعی این پژوهشگران میلیتاریست دو آتشه از پیگیری آزمایشاتی جهت تغییر مسیر سیارک هایی که صرفاً قادرند هدفی استراتژیک را منهدم سازند، حقیقتاً چه بوده است؟! و به چه دلیل نظامیان که خود از پیشرفته ترین تجهیزات ممکن برای تحقیق پیرامون سیارک ها برخوردار بودهاند، این نیاز را احساس کردند که باید اخترشناسان غیرنظامی را در پژوهش های خود شریک سازند؟
صرفاً به این دلیل که در تحقیقات خود از بودجه غیرنظامیبهره گیرند و افکار عمومی را نیز برای استفاده «صلح آمیز» از سلاح های هسته ای در فضا آماده ساخته، زمینه را برای تحقق بلندپروازی های خود فراهم آورند. بخصوص آن که، دانشمندانی چون «تلر» بسیار کمیاب بودند، آنهم در جمع اخترشناسان شاعر مسلک! چراکه، غالب این افراد به پژوهش های نظامی چندان گرایش نداشته و درواقع، تنها باری که نظامیان به جلب توجه و حمایت دانشمندان موفق گردیدند، به هنگام اجرای «پروژه منهتن» بوده است. و آن نیز با ترفند متقاعد ساختن آنها به این که آلمانی ها در شرف ساختن بمب اتمی اند! با این حال، غالب این دانشمندان بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم خود را از مسابقه تسلیحاتی کنار کشیده، یا به شدت با آن مخالفت ورزیدند. و از آن پس بود که نظامیان برای جلب همکاری پژوهشگران و یا مهندسان به انواع ترفند از جمله تطمیع آنها متوسل شدند، به گونه ای که قدرت اندیشه درمورد آنچه ارائه می دادند و یا موارد استفاده از انواع سلاح های ساخته شده را از آنها سلب کردند.
قدر مسلم آن که، چنانچه معلوم میگردید هدف از پژوهش های انجام گرفته پیرامون سیارک ها به هیچوجه حفاظت از مردم نبوده، بلکه تولید نوعی سلاح کشتار جمعی است، طرح ها و برنامه های مدنظر به هیچوجه نزد جامعه اخترشناسان و نیز افکار عمومی محبوبیتی نمییافت… در واقع، انجام اینگونه آزمایشات در نقض قطعنامه مصوب سال ۳۱۹۶ سازمان ملل انجام می پذیرد که استفاده از هر نوع سلاح کشتار جمعی در فضا را ممنوع می سازد. بنابراین، کاملاً به سود نظامیان است که اهداف خود را پنهان نگاهدارند.
نتیجه آن که، اکنون این پرسش مطرح میگردد که آیا سلاح جدید در دست ساخت و یا آماده استفاده است؟ شواهد نشان می دهد که کلیه تکنولوژی های لازم در همان زمان به دست آمده است. به منظور اطمینان از این امر، کافی است نگاهی به بودجه تحقیقات نظامی فوق سری آمریکا بیفکنیم. «برنامه های سیاه» (Black Programs) یا تحقیقات فوق سری پنتاگون سالانه بیش از ۵۱میلیارد دلار به خود اختصاص می دهند که با بودجه کل «ناسا» برابری میکند! به همین دلیل نیز، بسیار محتمل است که این بودجه تحقیقات نظامی را نیز پوشش می دهد.
این نیز مسلم است که بمب هایی نیز ویژه منحرف ساختن سیارک ها طراحی و ساخته شده است، و این موضوع به اوایل سال های دهه۰۱۹۹- دقیقا همان هنگام که توجه «تلر» و دوستانش به موضوع «تهدید» سیارک ها معطوف بود- باز میگردد. بنابراین، واضح است که «پروژه وود» در دست اجراست و هدف واقعی نیز به هیچوجه محافظت از افراد بشر نیست. اندیشه نهایی، قراردادن سفینه های کاوشگر در مدار و یا در سطح سیارک هایی است که امکان نزدیک شدنشان به زمین در آینده ای نزدیک، بسیار می رود. این کاوشگران می توانند به اراده نظامیان سیارک را از مسیر خود منحرف ساخته، تماس آن با زمین را به برخوردی با مکانی از پیش تعیین شده، مبدل سازند. بدین گونه، فاصله زمانی میان تصمیم به نابودی هدفی استراتژیک و انهدام نهایی این هدف می تواند بدون شک به کمتر از دو سال کاهش یابد.
شایان ذکر است که هر روز رقم بیشتری از سیارک ها که ماهواره های کوچک متعددی را نیز در اطراف خود دارند، کشف میگردد. بسیاری از این ماهواره ها در واقع بمب هایی هستند که در صورت لزوم برای تغییر مسیر سیارک ها و منحرف ساختن آنها به سوی هدفی استراتژیک مورد استفاده قرارخواهند گرفت.
شهاب سنگ یا بمب؟!
اندکی پس از آن که ارتش آمریکا تحقیقات خود پیرامون خطرات سیارک ها را آغاز کرد، رویداد نجومی استثنایی و بی سابقه ای به طرزی غریب براین ادعا صحه گذارد: شهاب سنگی عظیم با سیاره «ژوپیتر» برخورد کرد! اگر چه ژوپیتر سیاره ای بسیار بزرگتر از زمین است، اما برخوردی اینچنین مهم نمی تواند جز هر هزار سال یک بار رخ دهد! پس، اقبال زمینیان واقعا بلند بوده است…
در ۴۲ مارس ۳۱۹۹ بود که شهاب سنگی عجیب و غریب متشکل از زنجیره ای از قطعات توسط «اوژن شومیکر»، همسرش «کارولین» و همکارش «دانیل لوی» در نزدیکی سیاره ژوپیتر کشف گردید. «شومیکر» تا پیش از مداخله ارتش آمریکا مسئولیت اصلی تحقیق پیرامون سیارک ها را برعهده داشت، و این نخستین بار نیز نبود که او و همکارانش شهاب سنگی را کشف میکردند. آنها شهاب سنگ خود را (Shoemaker-Levy9 زSL9» نام نهادند. این اخترشناسان به هنگام محاسبه مدارشهاب سنگ دریافتند در مداری قراردارد که آن را به نزدیکترین فاصله ممکن به ژوپیتر یعنی ۹۴میلیون کیلومتری سیاره می رساند و در شمار اقمار آن قرار می دهد. جالبتر آن که، محاسبات همچنین نشان می داد که مدار مزبور به دلیل تأثیرات خورشید در حال نزدیکتر شدن به مرکز ژوپیتر است، به گونه ای که در عبور بعدی شهاب سنگ یا زنجیره سنگ ها به این سیاره برخورد میکند. و این اتفاقی بود که بین ۶۱تا ۲۲ ژوئیه ۴۹۱۹ رخ داد، در حالی که برخوردی از این دست برای نخستین بار به وقوع می پیوست! در واقع، ژوپیتر بدون شک تاکنون بارها مورد اصابت سیارک ها و یا شهاب سنگ های کوچکتر واقع شده است، اما برخورد شهاب سنگی با جرمی معادل «01 به توان ۱۴ » کیلوگرم و قطری ۴کیلومتری باید که تماشایی میبود. و چون حادثه از مدت ها قبل پیش بینی شده بود، تلسکوپ های متعدد و کاوشگران فضایی همگی چشم به ژوپیتر داشتند. نمایش نیز انتظارات را برآورده ساخت و تأثیرات رسانه ای نقشی عمده را در تدوین برنامه تحقیقاتی سیارک های «خطرناک» ایفا کرد.
چندی بعد، در سال ۷۹۱۹، نوشتاری عجیب در سایت اخترشناسی «سی.آسترو» پدیدار گردید که هیچ واکنشی را درپی نداشت. این متن یک سال بعد توسط نویسنده آن به فردی به نام «کریستف جودیچی» سپرده شد که آن را منتشر ساخت. متن کامل و تاریخچه آن را می توان در سایت «آتاراکسی» مشاهده کرد. نویسنده، فردی به نام «استاگر» یا «ماتیو»، همچنان ناشناس باقی مانده و بسیار کوشیده است تا کماکان گمنام بماند.
بهرحال، نوشتار مزبور نشان می داد که «SL9» در واقع شهاب سنگی مصنوعی بوده که بمب هایی «ضد ماده» و فوق قدرتمند را با خود حمل میکرده است! و این که، در واقع آمریکایی ها از سال های دهه ۰۷۱۹ در خفا تکنولوژی ساخت گسترده «ضد ماده» را مهار کرده و برای انجام آزمایش خود و مشاهده برخورد مقادیر بسیاری «ضد ماده» به ژوپیتر در کادری حقیقی، حدود ۰۲ بمب را در قالب قطعات شهاب سنگ به فضا ارسال داشته بودند. اگر چه پنهان کاری هایی اینچنین همان گونه که «آلن موری»، اخترشناس فرانسوی، بدان اشاره دارد – و بر همین اساس نیز آن را مردود میشمارد -، در نقض کنوانسیون های بین المللی انجام می پذیرد، اما به هیچوجه دور از ذهن نیست! چرا که، نمونه های بسیاری از این دست در گذشته نیز مشاهده گردیده است. مانند هنگامیکه سربازان و حتی مردم غیرنظامیبی آن که خودبدانند به منظور برآورد میزان تأثیر پرتوهای زیانبار بر بدن انسان، مورد آزمایش قرار گرفتند.
و عجبا که رویداد نادر و بی سابقه برخورد شهاب سنگ «SL9» به ژوپیتر، در اوایل دهه ۰۹۱۹ به وقوع پیوسته است. یعنی درست همان هنگام که ارتش آمریکا کنگره این کشور را برای صدور مجوز تحقیقات پیرامون خطرات سیارک ها و یافتن راه های خنثی کردن آنها، تحت فشار قرارداده بود.
در نوشتار فوق پیرامون حقیقت وجودی شهاب سنگ «SL9»، همچنین می خوانیم: «در غرب، در پس ظاهر درخشان مدافعان صلح، اربابان تشنه قدرت و دانشمندان دیوانه فراوان یافت میشوند. و اکنون که مسابقه تسلیحاتی اندکی راکد مانده، به راحتی از آن چشم می پوشند تا شیطانی ترین اندیشه ها را به واقعیت مبدل سازند. و آن نیز، آزمایش بمب های ضد ماده در سطحی گسترده است، بمب هایی که هزاران برابر از هر آنچه تاکنون طراحی و تولید گردیده، قدرتمند ترند. حال که فضای زمین برای اجرای این گونه پروژه ها به لحاظ جغرافیایی و استراتژیک زیادی تنگ است، اربابان جهان و دانشمندان دیوانه شان چشم به فضا دارند و به سیاره ژوپیتر روی آوردهاند!»
گفتنی است، سیاره عظیم ژوپیتر در واقع نقش «سپری» ضد شهاب سنگ را در برابر دیگر سیارات ایفا میکند. و یافتن سیارک ها و یا شهاب سنگ هایی که برای برخورد با ژوپیتر صرفاً به تلنگری نیازمندند، به هیچوجه دشوار نیست. بهر صورت، آن تعداد از اخترشناسان که توطئه ها و پنهان کاری های اربابان قدرت را دنبال میکنند، کاملاً قادرند وجوه «غیرطبیعی» را در چنین برخوردی ردیابی کنند.
این که نظامیان موفق شده باشند ۵۱ سال پیش از اخترشناسان به پیشرفت هایی در زمینه ردیابی اجرام آسمانی نائل آیند، به هیچوجه دور از ذهن نیست. چرا که، تلسکوپ های فضایی قدرتمند آنها هیچ چیز کم از «هابل» ندارند. ضمن این که، نظامیان در روش های «تصحیح» اختلالات جوی گوی سبقت را از دانشمندان فضایی ربودهاند. بهرصورت، می توان اطمینان داشت که تکنولوژی های نظامی دیگری وجود دارد که دانشمندان غیرنظامی هنوز بدانها دست نیافتهاند.
نویسنده گمنام نوشتار فوق باز هم به ما میگوید که «ماموریت «SL9» به ۶ سفر فضایی کاوشگران نیازمند بوده و این سفرها به ترتیب در ۸ اوت ۹۸۱۹، ۲۲ نوامبر ۹۸۱۹، ۸۲ فوریه ۰۹۱۹، ۵۱ نوامبر ۰۹۱۹، ۸۲ آوریل ۱۹۱۹ و ۴۲ نوامبر ۱۹۱۹ انجام پذیرفته و مقدار ماده انفجاری هسته ای برای انجام این مأموریت نیز بین ۵۱ تا ۰۳ تن یعنی در مجموع ۰۵۱ تن بوده است. این نوشتار به دیگر سفرهای فضایی و همینطور پرتاب موشک «تایتان» نیز اشاره دارد که پس از مأموریت های مشابه به سوی خورشید انجام پذیرفتهاند.
کلیه این سفرها مخارجی هنگفت را می طلبد که چنانچه بهانه ارائه شده صرفاً جلب توجهات به خطرات اصابت سیارک ها باشد، توجیه ناپذیرند… اما، شاید که آمریکایی ها مترصدند در رقابت با روس ها و اروپائیان، بزودی مهارت خود در منحرف ساختن سیارک ها را به رخ جهانیان بکشند و تغییر مسیر شهاب سنگی به قطر ۰۱ کیلومتر نیز صرفاً به کار نمایش قدرت آمده است! یادآوری این نکته ضروری است که برخوردی با قدرتی مشابه بوده که ۵۶ میلیون سال پیش به نابودی داینا سورها و بیش از نیمی از اشکال زندگی انجامیده است. و این که، سیارک هایی با قطر ۰۵ متر که قادر به نابودی یک شهر باشند، دارای جرمییک میلیون برابر کمتر از «SL9» هستند، و بنابر این منحرف ساختن آنها یک میلیون برابر آسانتر است! ضمناً این که، آمریکایی ها و به دنبال آنها، دیگر اربابان قدرت آماده باشند اجرام آسمانی کوچکتر را به سمت کره ما هدایت کنند، به هیچوجه دور از ذهن نمی تواند باشد!
جنگ سیارکی! چه وقت؟
پس چرا این دشمن فرضی موجودات فضایی نباشند؟ می دانیم که «ریگان» و «گورباچف» در زمان خود بارها اعلام کرده بودند که تهدید از جانب جهانی دیگر می تواند به اتحاد قدرت هایشان بیانجامد… اما، حتی اگر هم اینچنین باشد، موجودات فضایی مهاجم بی شک خود از تکنیک های برتری برای منحرف ساختن سیارک ها برخوردار خواهند بود! بهر شکل، فرضیات و تخیلات بی پایان اند…
هر چه که هست، چنین به نظر می رسد که اربابان قدرت، به ویژه آمریکا، برای خود «دشمنی» ساختهاند تا بتوانند به بهانه آن از سلاح های فوق پیشرفته خود کمال بهره را ببرند. برای اربابان جهان، این مهم نیست که خود بیش از سایرین سلاح در اختیار داشته و یا در جست وجوی تولید گسترده سلاح هایی پیشرفته تر باشند، باید که دیگر کشورها را از تولید سلاح های کشتار جمعی بازدارند. یا به عبارت دیگر، بتوانند از سلاح های خود به طرزی «قابل قبول» استفاده کنند! به عنوان مثال، آمریکا در حفظ عنوان «ژاندارم جهان» از هیچ کوششی فروگذار نیست، اگرچه می دانیم که اقتصادی شکننده دارد که سیری «مجازی» می پیماید و اساساً نیز بر اعتباردلار تکیه زده است. و خروارها پولی که صرف تسلیحات میکند شگفتی جهانیان را برانگیخته است، به گونه ای که این کشور را که زیر بار امضای هیچ کنوانسیونی برای حفظ کره زمین نمی رود، از دید آنها به «باج گیر جهان» مبدل ساخته است. در واقع، اشتهای سیری ناپذیر اربابان قدرت به «قدرت» هر روز رنگی تازه به خود میگیرد. اکنون، می توان دریافت به چه دلیل پیشرفتی در فضای غیرنظامی صورت نمی پذیرد و هیچ برنامه قانع کننده ای در راستای بهبود وضعیت جوامع ارائه نمیشود. حقیقت تلخ این است که بودجه ها صرف برنامه های نظامی محرمانه و ارضای طمع سیری ناپذیر اربابان قدرت میگردد…
منبع: روزنامه کیهان
ترجمه و تنظیم: مژگان نژند
منابع: سایت های پرسو نومریکابل، آستروکاسموس، لاسام، ویکیپدیا، لوپووار موندیال، آتاراکسی، لینترنوت، فوتورا سیانس، آسترو پولیس، اسکای راک.