مبانی اعتقاد به امامت
شیخ صدوق (ره) پس از بیان ویژگیهای دوازدهگانه پیشوایان معصوم، چند موضوع مهم را که در ارتباط میان مردم و این پیشوایان باید مورد توجه قرار گیرد، یادآوری میکند هر یک از این موضوعها، از اساس اعتقاد به امامت و ولایت به شمار آمده و بیانکننده جایگاه امام معصوم(ع) در جامعه است.
در اینجا برای روشنتر شدن موضوع، ابتدا هر یک از موضوعهای کلیدی یاد شده را مطرح میکنیم و آنگاه با استفاده از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) به تبیین مبانی و مستندات آنها میپردازیم.
۱. دوست داشتن امامان معصوم، ایمان و دشمن داشتن آنها کفر است
نخستین موضوعی که شیخ صدوق(ره) در تبیین مبانی اساسی امامت و ولایت شیعی به آن اشاره میکند، ضرورت دوستی با امامان معصوم و ترک دشمنی با آنها، به عنوان مرز ایمان و کفر است. ایشان دوستی با اهلبیت(ع) را عین ایمان و دشمنی با آنها را عین کفر دانسته است و میفرماید:
واجب است معتقد باشد دوست داشتن آنها ایمان و دشمن داشتن آنها کفر است.۱
از جمله در یکی از این روایات میخوانیم:
خداوند سبحان نگاهی به زمینیان کرد و مرا از میان آنها برگزید، آنگاه نگاهی دیگر کرد و علی را [به عنوان] برادر، یاور، وارث، وصی، جانشین من در امتم و سرپرست هر مؤمن پس از من برگزید. هر کس او را به سرپرستی گیرد، خدا را به سرپرستی گرفته و هر کس با او به دشمنی برخیزد، با خدا به دشمنی برخاسته، هر کس او را دوست بدارد، [هم] او خدا را دوست میدارد و هر کس با او دشمنی کند، خدا هم با او دشمنی میکند. او را دوست ندارد مگر مؤمن و او را دشمن ندارد مگر کافر.
آن حضرت در روایت دیگری خطاب به امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید:
ای علی! تو را دوست ندارد مگر کسی که از دامان پاکیزهای به دنیا آمده و با تو کینهورزی نمیکند، مگر کسی که از دامن ناپاکی متولد شده است، و تو را به سرپرستی نمیگیرد مگر مؤمن و با تو دشمنی نمیکند مگر کافر.
در این میان، عبدالله بن مسعود میپرسد:
ای فرستاده خدا! نشانه انسانهای ناپاک و کافر در زمان حیاط خودتان را کینهورزی نسبت به علی و دشمنی با او بیان کردی، نشانه ناپاک و کافر پس از شما در حالی که شخص با زبان اظهار اسلام میکند، ولی آنچه را در دل دارد، پوشیده میدارد، چیست؟
آن حضرت در پاسخ او، پس از معرفی جانشینان امام علی(ع) میفرماید:
تنها کسانی که از دامانی پاک به دنیا آمدهاند، آنها را دوست دارند و تنها کسانی که از دامانی ناپاک متولد شدهاند، با آنها کینهورزی میکنند. تنها مؤمنان سرپرستی آنها را میپذیرند و تنها کافران، با آنها دشمنی برمیخیزند.۴
در بخشی از زیارت جامعه کبیره نیز در این زمینه میخوانیم:
هر کس به شما مهر ورزد، به درستی به خدا مهر ورزیده، و هر کس با شما دشمنی کند، به درستی با خدا دشمنی کرده است. ۵
۲. پیروی از امامان معصوم، پیروی از خدا و مخالفت با آنها مخالفت با خداست
امامان معصوم (ع) به دلیل دارا بودن ویژگیهایی چون سرسپردگی و تسلیم محض نسبت به اوامر و نواهی الهی، پاکی و پیراستگی از هر گونه خطا و اشتباه و فانی شدن در اراده و خواست خداوند به مقامی رسیدهاند که امر و نهی آنها عین امر و نهی الهی است. به همین دلیل، کسی که در برابر آنها پیروی کند، دقیقاً این است که از خدا پیروی کرده است.
واجب است معقتد باشد… دستور آنها، دستور خدا؛ نهی آنها نهی خدا؛ پیروی از آنها، پیروی از خدا، مخالفات با آنها، مخالفت با خدا، دوست آنها دوست خدا و دشمن آنها، دشمن خداست.۶
همه ویژگیهایی که شیخ صدوق به آنها اشاره کرده، در روایات ذکر شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم. پیش از بررسی روایات باید توجه داشت که این ویژگیها در فرموده خدای متعال ریشه دارد آنجا که میفرماید:
یا أیّها الذّین آمنوا أطیعواالله و أطیعوا الرّسول و اُولی الأمر منکم.۷
ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.
چنانکه در بررسی نخستین ویژگی امامان گفته شد، مراد از «اولیالامر» در آیه، امامان از آل محمّد(ع) هستند، بر اساس این آیه همچنانکه اطاعت خدا و رسول واجب است، اطاعت امامان هم واجب است و میان اطاعت از آنها و اطاعت از خدا هیچ تفاوتی وجود ندارد.
روایات فراوانی از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم (ع) نقل شده است که از همه آنها برمیآید اطاعت امامان همسنگ اطاعت خداوند و مخالفت با آنها به منزله مخالفت با خداست. در این مجال، به دو مورد از این روایات که برجستگی ویژهای دارند، اشاره میکنیم.
ای مردم! من در میان شما دو چیز [گران سنگ] را به یادگار گذاشتم که تا زمانی به آنها تمسک میجویید، هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدای عزّ و جلّ و خاندانم؛ همانا [خدای] لطیف و خبر به من خبر داد و با من پیمان بست که این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا زمانی که در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند.
خیر، [آنچه گفتم] برای اوصیای من است. یکی از آنها علی است که برادرم، وزیرم، وارثم، خلیفهام در امتم و سرپرست هر مؤمن پس از من است. او نخستین آنها و برترین آنهاست. وصیّ پس از او این پسرم ـ اشاره به حسن(ع) فرمود ـ سپس وصّی او این پسرم ـ اشاره به حسین(ع) فرمود ـ سپس وصیّ او فرزندم و همنام برادرم [علی] سپس وصیّ او همنام من [محمد] و سپس هفت نفر از فرزندان او یکی پس از دیگری خواهند بود تا زمانی که در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند. آنها گواهان خدا بر زمین و حجتهای او بر آفریدگانش هستند. هر کس آنها را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است و هر کس به ستیز با آنها برخیزد، به ستیز با خدا برخاسته است.
در این هنگام، هفتاد نفر از مجاهدان بدر و مانند آنها از مهاجران برخاستند و گفتند: ما [آنچه گفتی] به یاد میآوریم و هرگز فراموش نمیکنیم. گواهی میدهیم که ما این سخنان را از رسول خدا (ص) شنیدیم.۸
عبدالعظیم بن عبدالله حسنی نقل میکند که بر آقایم علیبن [هادی] (ع) وارد شدم و به ایشان گفتم: «میخواهم دینم را بر شما عرضه کنم تا اگر پسندیده است، بر آن پایداری ورزم تا [روزی که] خدای عزّوجلّ را دیدار کنم». آن حضرت فرمود: «دینت را عرض کن». پس گفتم: اقرار میکنم و معتقدم که:
همانا دوستدار آنها دوستدار خدا، دشمنان آنها دشمن خدا، پیروی از آنها پیروی از خدا، و مخالفت با آنها مخالفات با خداست…»
در این هنگام، علی بن محمد (ع) فرمود:
ای اباالقاسم! به خدا سوگند، این همان دینی است که خداوند از بندگانش میپذیرد. پس بر آن پایدار باش. خداوند اعتقاد تو را در دنیا و آخرت پایدار بدارد.
افزون بر روایات یاد شده، روایات فراوانی از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم (ع) نقل شده است که همگی مفادّ اقراری را که بر زبان عبدالعظیم حسنی(ره) جاری شده است، تأیید میکند.۱۰
۳. زمین هیچگاه از حجت خدا بر مردم خدا نمیماند
یکی دیگر از مبانی اسامی امامت و ولایت، اعتقاد به ضرورت وجود حجت الهی در هر عصر است. بر اساس این اعتقاد، خداوند از ابتدای آفرینش تا روز قیامت همواره انسانهای برگزیدهای را به عنوان حجتهای خود بر مردم برگزیده است و انسانها هیچگاه بینیاز از این حجتها نمیشوند. البته حجتهای الهی همواره ظاهر و آشکار نیستند و چه بسا که در برخی دورهها، بر اساس مصالح و حکمتهایی، از دیدگاه مردم پنهان شوند.
شیخ صدوق(ره) در مورد این مبانی مهم اعتقادی مینویسد:
و واجب است که معتقد باشد که زمین هیچگاه از حجت خدا بر آفریدگانش خالی نمیماند، خواه این حجت آشکار و شناخه شده باشد، خواه ترسان و پنهان از دیدهها.۱۱
الف ـ حجّت در لغت
«حجّت» در لغت به معنی دلیل، برهان و راهنما است. به عبارت دیگر «آنچه به آن دعوی یا مطلبی را ثابت کنند» حجّت گویند.
مرحوم راغب اصفهانی نیز حجّت را این گونه معنا کرده است:
راهنمایی آشکار به راه مستقیم و آنچه که به وسیله آن میتوان به درستی یکی از دو مخالف پی برد.۱۲
ب ـ حجّت در قرآن و روایات
در آموزههای اسلامی موضوع «حجّت» از جایگاه و اهمیت بهسزایی برخوردار بوده و در آیات قرآن، روایات و ادعیه به جای مانده از معصومان(ع) از زوایای مختلف به این موضوع پرداخته شده است. به دلیل جایگاه و اهمیت این موضوع برخی از مجموعههای روایی شیعه؛ از جمله الکافی، بخشی را با عنوان «کتاب الحجه» به بیان روایات مربوط به این اختصاص دادهاند. ۱۳
مهمترین مباحثی که در این زمینه در آموزههای قرآنی و روایی مطرح شده، به شرح زیر است:
ـ حجتهای الهی مایه بسته شدن راه بهانهجویی بر مردم: قرآن کریم در این باره میفرماید:
رسلاً مبشّرین و منذرین لئلّا یکون للنّاس علی الله حجّه بعد الرّسل و کان الله عزیزاً حکیماً.۱۴
پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا برای مردم پس از [فرستادن] پیامبران، در مقابل خدا [بهانه] و حجّتی نباشد و خدا توانا و حکیم است.
در این آیه خداوند هدف از فرستادن پیامبران را اتمام حجّت به مردم و سلب کردن راه استدلال و بهانهجویی بر آنها دانسته است. بنابراین میتوان گفت که انبیا «حجت» خدا بر مردماند و با آمدن آنها دیگر کسی نمیتواند در درگاه خدا مدعی شود که چرا راه مستقیم را به ما نشان ندادی.
در دعای شریف «ندبه» به این موضوع توجه شده و پس از اشاره به چند تن از پیامبران بزرگوار الهی چنین آمده است:
و برای هر یک از آنان شریعتی و روشی معین کردی و برایش جانشینانی نگهبان انتخاب کردی تا یکی پس از دیگری هر کدام در مدتی معین دینت را برپا دارند و حجت بر بندگانت باشند که تا حق از جایگاه خود خارج نشود و باطل بر حقمداران چیره نگردد و کسی نتواند بگوید: چرا پیامبری هشدار دهنده به سوی ما نفرستادی و نشانهای هدایتگر برای ما به پا نداشتی تا پیش از آنکه خوار و رسوا شویم از آیاتت پیروی کنیم؟۱۵
ـ نیاز دائمی و همیشگی به حجت: در اعتاقد اسلامیبشر همواره نیازمند هدایتگر بوده و به همین دلیل از ابتدای آفرینش انسان تاکنون هیچگاه جهان از پیامبران و امامان هدایتگری که حجتهای خدا بر بندگانش هستند خالی نبوده است.
امام محمد باقر(ع) در این باره میفرماید:
به خدا سوگند که خداوند از روزی که آدم(ع) قبض [روح] شد، هیچ سرزمینی را از پیشوایی که [مردم] به وسیله او به سوی خدا هدایت میشوند، خالی نگذاشته است. این پیشوا حجّت خدا بر بندگانش است و هرگز زمین بدون امامیکه حجّت خدا بر بندگانش باشد، باقی نمیماند.۱۶
امام هادی(ع) نیز در همین زمینه میفرماید:
زمین هرگز از حجت خالی نمیماند و به خدا قسم من آن حجّت هستم.۱۷
ـ لزوم زنده بودن حجت الهی: در روایات متعددی بر این موضوع تأکید شده که، حجت الهی آنگاه بر مردم اقامه میشود که امام زندهای در میان مردم باشد و مردم نیز او را بشناسند.
امام صادق(ع) در این باره میفرماید:
حجّت خدا بر آفریدگانش تنها با امام [زندهای] که شناخته شود، اقامه میشود.۱۸
امام رضا(ع) نیز به نقل از امام باقر(ع) چنین روایت میکنند.
حجت خداوند ـ عزّ و جلّ ـ بر مردم اقامه نمیشود مگر با امام زندهای که او را میشناسند. ۱۹
ـ امکان غیبت حجتهای الهی: حجتهای الهی گاه آشکارا بر مردم ظاهر شده و به صورت عادی در جامعه حضور مییابند و گاه به دلایلی از دیدگاه مردم پنهان شده و نهان زیستی (غیبت) را برمیگزینند.
این موضوع گاه به صورت مصداقی و بیان موارد غیبت حجتهای الهی در تاریخ و گاه به صورت کلی و بیان اصلی امکان غیبت آنان، در روایات آمده است.
یکی از مواردی که در آن به اصل این موضوع اشاره شده، روایت زیر است که در آن به نقل از امام علی(ع) چنین آمده است:
بلی، زمین تهی نمانده از کسی که حجت بر پای خداست، پایدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیدههاست، تا حجت خدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود…۲۰.
ابراهیم شفیعی سروستانی
پینوشتها:
۱. کتاب الهدایه، ص ۳۷: «و یحب أن یعتقد أن حبهم ایمان و بعضهم کفر»
۲. کتاب الغیبه (نعمانی)، بابها، ص ۸۳، ح ۱۲.
۳. کمالالدین و تمام النعمه، ج ۱، باب ۲۴، ص ۲۶۱، ح ۸.
۴. همان، ص ۲۶۱ و ۲۶۲.
۵. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۷۵.
۶. الهدایه، ص ۳۷ و ۳۸: «و لا یحب أن یفقد … أن أمرهم أمرالله و فهیم فی الله و طاعتهم طاعه الله و معصیتهم معصیه الله و ولیّهم ولی اللّه و عدوّهم وعددّ الله».
۷. سوره نساء (۴) آیه ۵۹.
۸. کتاب الغیبه (نعمانی)، ص ۶۸ ـ ۷۲، ح ۸.
۹. کمالالدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۳۷، ص ۳۷۹ ـ ۳۸۰، ح ۱.
۱۰. ر. ک: همان، ج ۱، ص ۲۵۱، ح۱، ص ۲۶۰، ح ۵، ص ۲۶۲، ح ۸، ص ۷۹، ح ۲۵؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۰۶، ح ۵، ص ۲۰۸، ح ۴، کتاب الغیبه (نعمانی) ۲۳۷، ح ۲۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۷۵.
۱۱. کتاب الهدایه، ص ۳۸: «و یحب أن یعتد أنّ الارض لا تخلو من حجّه الله علی خلقه ظاهر مشهور أو خائف مغمور».
۱۲. ر. ک: ا لمصباح المنیر، ص ۱۲۱؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۵۳؛ اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج ۱، ص ۱۶۴، جر، خلیل، فرهنگ لاروس، ترجمه سید حمید طبیبیان، ج ۱، ص ۸۰۸، فرهنگ عمید، ج ۱، ص ۷۷۹.
۱۳. مفردات ألفاظ القرآنی فی غریب القرآنی، ص ۱۰۷.
۱۴. سوره نساء (۴)، آیه ۱۶۵.
۱۵. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان.
۱۶. الکافی، ج ۱، کتاب الحجه، ص ۱۷۹ ـ ۱۷۸، ح ۸.
۱۷. همان، ج ۹.
۱۸. همان، ص ۱۷۷، ح ۲.
۱۹. قرب الاسناد، ص ۳۵۱.
۲۰. همان، ص ۱۷۹، ح ۱۰.
۲۱. نهجالبلاغه، کلمات قصار ۱۴۷، ترجمه سید جعفر شهیدی، ص ۳۸۸.
ماهنامه موعود شماره ۸۳