خداوند متعال میفرماید:
و إذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلماتٍ فأتمّهنّ قال إنّی جاعلک للنّاس إماماً قال و من ذرّیّتی قال لاینال عهدی الظّالمین.۱
و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود، و وی آنهمه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را پیشوای مردم قرار دادم». [ابراهیم] پرسید: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پیمان من به بیدادگران نمیرسد».
معنی امامت
واژه امامت از ریشه «أمّ» به معنای قصد است. گفته میشود: «أممت الشیء» یعنی آن چیز را قصد کردم.
از همین ریشه است فرموده خداوند متعال:
و لا ءامّین البیت الحرام.۲
[حرمت] راهیان بیتالحرام [را نگه دارید].
لذا هر آنچه که انسان به سوی آن روی میآورد، میطلبد و از آن اطاعت میکند، همان امام اوست. از اینرو با توجه به موارد مختلف، تفاوت میکند. گاهی مصداق آن امامی است که مردم در نمازشان به او اقتدا میکنند و امام جماعت گفته میشود. یا آن کسی که رهبر مردم در حرکت به سوی خدای متعال قرار میگیرد و امام امت گفته میشود و مانند آن.
این معنا در درون خود حاوی سه مضمون است:
۱. امام 2. امت ۳. حرکت. امت در مسیر حرکت به سوی خدای متعال و پیمودن آن به سوی هدف والا ـ یعنی ذات حق ـ نیازمند رهبری هستند که آنان را رهبری کند. رهبر، امامی است که امت برای رهبری و هدایت به سوی هدفشان از او پیروی میکنند.۳
سبزواری(ره) در این باره میگوید:
امام، هر آن چیزی است که مردم از آن پیروی کنند، خواه «کتاب آسمانی» باشد؛ چنانکه خداوند تعالی میفرماید:
و من قبله کتاب موسی إماماً و رحمهً.۴
و پیش از وی [نیز] کتاب موسی راهبر و مایه رحمت بوده است.
یا آنکه «انسان الهی»؛ چنانکه خدای متعال میفرماید:
و جعلنا منهم أئمّهً یهدون بأمرنا لمّا صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون.۵
و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند.
امامت در هر دو جبهه حق و باطل وجود دارد. خداوند متعال درباره اهل باطل فرموده است:
فقاتلوا أئمّه الکفر.۶
پس با پیشوایان کفر بجنگید.
و نیز درباره اهل حق نیز میفرماید:
واجعلنا للمتّقین إماماً.۷
و ما را پیشوای پرهیزکاران گردان.
امامت در عرف دینداران، عبارت از زعامت و رهبری از سوی خداوند، و ریاست از جانب پروردگار بر مردم است و امام زعیم و پیشوای در امور دین و دنیا میباشد.۸
اصطلاح امامت در طول تاریخ از مراحل مختلفی عبور کرده است:
مرحله اول، در این مرحله اعتقاد بر آن بود که این عنوان منحصر بر جانشینان دوازدهگانه پس از رسول خدا(ص) بوده و جز در صورت وجود قرینه حالیه یا مقالیه بر غیر ایشان به کار نمیرود؛ مانند: امام جماعت.
مرحله دوم، مرحله وقوع غیبت امام مهدی(ع) که برای نواب آن حضرت عنوان «نائب الامام» به کار میرفت.
مرحله سوم، مرحله اطلاق آن بر شخصیتهای بزرگ و رهبران اجتماعی همچون «امام خمینی(ره)».9
- عظمت امامت
امامت از مقامات عظیمی است که خداوند آن را به هر یک از بندگانش که بخواهد، عطا میفرماید. و آن عبارت است از:
قرآن کریم از امامت با عنوان «عهد» یاد کرده است آنجا که خدای متعال میفرماید:
لاینال عهدی الظّالمین.۱۰
پیمان من به بیدادگران نمیرسد.
عهد، عبارت از نگهداری چیزی، مراعات آن و اهتمام نسبت به آن میباشد. خداوند متعال منزلت عهد را بلند داشته، جایگاه رفیعی را برای آن در نظر گرفته، و مردم را به پاسداشت و محافظت از آن امر نموده است و میفرماید:
و أفوا بعهدی اوف بعهدکم.۱۱
و به پیمانم وفا کنید تا به پیمانتان وفا کنم.
مهمترین این عهدها عبارتند از:
۱. ایمان به خدا؛ چنانکه در کلام خداوند متعال آمده است:
ألم أعهد إلیکم یا بنیء آدم أن لا تعبدوا الشّیطان إنّه لکم عدوٌ مبینٌ.۱۲
ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شماست؟
۲. ایمان به رسول خدا(ص)؛ چنانکه خداوند میفرماید:
یا بنیإسرائیل اذکروا نعمتی الّتی أنعمت علیکم و أوفوا بعهدی اُوف بعهدکم و إیّای فارهبون و ءآمنوا بما أنزلت مصدّقاً لما معکم و لا تکونوا أوّل کافرٍ به و لا تشتروا بآیتی ثمناً قلیلاً و إیّای فاتّقون.۱۳
ای فرزندان اسرائیل (یعقوب)؛ نعمتهایم را که بر شما ارزانی داشتم به یاد آورید و به پیمانم وفا کنید تا به پیمانیم وفا کنید تا به پیمانتان وفا کنم. و تنها از من بترسید و بدانچه نازل کردم ـ که مؤید همان چیزی است که با شماست ـ ایمان آرید؛ و نخستین منکر آن نباشد، و آیات مرا به بهایی ناچیز نفروشید، و تنها از من پروا کنید.
فرمان «و ءامنوا بما أنزلت» تصریح در ایمان به رسول خدا(ص) دارد.
۳. ایمان به امامت، چنانکه خداوند میفرماید:
لاینال عهدی الظّالمین.
محقق گرانقدر آیت الله شیخ جعفر سبحانی در این باره گفته است:
«خداوند، امامت را به خود منسوب نموده، میفرماید: «عهدی؛ عهد من» و میخواهد تا وسیله بفهماند که آن امری گران سنگ، و هدیهای بسیار ارزشمند از جانب اوست و حراست و حفاظت از آن از جانب امت واجب و ضروری است. و از آنجا که هر چیز با ارزشی جز نزد کسی که امین است و هر چیز را در مکان آن قرار میدهد، به ودیعه گذارده نمیشود، لذا فرموده است: « لاینال عهدی الظالمین»
بنابراین، امامت میثاق خدای سبحان در میان امت است که حفظ و حراست از آن، از طریق فرمانبرداری اوامر و نواهی ایشان و عدم کوتاهی در برابر ایشان، واجب است».
- امامت، فرمانروایی بزرگ
قرآن کریم، همچنین از امامت با عنوان «ملک عظیم؛ فرمانروایی بزرگ»ی یاد کرده است که خداوند آن را از میان بندگان خود به اولیای معصوماش(ع) میبخشد؛
أم یحسدون النّاس علی ما ءاتاهم الله من فضله فقد ءاتینا ءال ابراهیم الکتاب و الحکمه و ءاتیناهم ملکاً عظیماً.۱۴
بلکه به مردم ـ برای آنچه از فضل خویش به آنان عطا کرد؛ رشک میورزند؛ در حقیقت ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان مُلکی بزرگ بخشیدیم.
از امام صادق(ع) روایت شده که درباره این آیه کریمه فرمودند:
در میان ایشان (آل ابراهیم) امامانی قرار داد که هر که آنان را اطاعت نماید، خدا را اطاعت نموده، و هر که از ایشان تخلف نماید، خدا را نافرمانی نموده است.۱۵
امام باقر(ع) نیز میفرمایند: «منظور از آن، امامت و خلافت [پیامبر] است».16
برای تقریب به ذهن شدن این معنا، ناچار از بیان دو مقدمه هستیم:
اوّل، آنکه مقصود از «مردم» و « آل ابراهیم» که در این آیه آمده است، امامان(ع) هستند.
دلیل مقصود بودن ایشان از لفظ «مردم»، سیاق آیه است که دلالت بر آن دارد که مورد اطلاق «مردم»، همان آل ابراهیم هستند که در آیه آمده است، بنابراین اگر ثابت شود که مقصود از آل ابراهیم، پیامبر و امامان(ع) هستند ـ چنانکه در ادامه خواهد آمد ـ آنگاه ثابت میشود که مراد از مردم ایشان میباشند.
کلام امام باقر(ع) نیز این معنا را تأیید میکند که فرمودند: «ما، آن مردم مورد حسادت هستیم»17.
امّا درباره اینکه ایشان آل ابراهیماند، باید گفت که تتبع در آیات قرآن کریم روش میسازد که مراد اصطلاحی از آل ابراهیم، محمد و آل محمد(ص) میباشد زیرا ایشان «کلمه جاویدان در پی ابراهیم(ع)»18 بوده، نسلی هستند که وارث «امامت» شدند.
دوم، منظور از «فرمانروایی» که در این آیه شریفه آمده، همان فرمانروایی معنوی است و حکومت مادی دنیوی مقصود نمیباشد. خداوند متعال از حضرت ابراهیم(ع) برای بزرگ شمردن حکومت دنیوی عهد و پیمان نگرفته، مگر آنکه فضیلتی معنوی را به همراه داشتهباشد. بنابراین مراد از «فرمان روایی بزرگ»، سلطه و شمول پیامبری، و بزرگی دین و شریعت، و علوّ رهبری و امامتی است که خدای تعالی آن را، بعد از آزمون بزرگ به ابراهیم(ع) عطا فرمود. لذا منظور آیه، نبوت و امامت را در بر میگیرد و آن دو فرمانروایی بزرگ میباشند.۱۹
علامه طباطبایی(ره) در این باره بیان میدارند:
مراد از فرمانروایی، تسلط بر امور مادی و معنوی است، لذا فرمانروایی، نبوت، ولایت و هدایت و فرمانروایی بندگان و سرمایهها را در بر میگیرد… مقتضای سیاق آن است که منظور از مُلک، اعم از فرمانروایی معنوی است که نبوت و ولایت حقیقی بر هدایت مردم و ارشاد آنان را شامل میشود.۲۰
پس از بیان آنچه گفتیم، اکنون به این نتیجه میرسیم که:
فرمانروایی که خداوند به پیامبر و آل او(ص) عطا نمود، جایگاه بزرگی است. بلکه آن از نبوت بزرگتر است، و خداوند متعال درباره آن فرموده است:
أم یحسدون النّاس علی ما ءاتاهم الله من فضله، فقد ءاتینا ءال إبراهیم الکتاب و الحکمه و ءاتیناهم ملکاً عظیماً.
آنگاه این مطلب را ذکر میکند که مردم نسبت به پیامبر(ص)، برای آنچه خداوند از فضل خود، به آن حضرت بخشیده بود ـ همچون کتاب، فرمانروایی و نبوت ـ ، حسادت میورزیدند اما به رغم آن، خداوند، ملک عظیم (فرمانروایی بزرگ) را به آن حضرت و آل پاکش(ص) اختصاص داد. بنابراین طبیعی است که ملک عظیم، بزرگتر از نبوت و حکمت باشد.
شیخ سند بیان میدارد: «فرمانروایی، آن است که پیامبری از آن برآمده، لذا مقام آن از نبوت بزرگتر است»21
مناسب است در اینجا گفت وگویی را که بین معاویه و ابن عباس درگرفت، نقل کنیم. معاویه گفت: ای بنیهاشم، شما قصد دارید که خلافت را از آن خود کنید، چنانکه نبوت را از آن خود ساختید، در حالی که ایندو در یک شخص جمع نمیشوند، و گمان میکنید که فرمانروایی مخصوص شما است.
ابن عباس در پاسخ گفت:
اما گفته تو که ما به واسطه نبوت، شایسته خلافتیم؛ اگر به واسطه نبوت شایسته آن نباشیم، پس به چه واسطهای شایسته آن باشیم. و درباره گفتهات که نبوت و خلافت در یک شخص جمع نمیشوند، پس فرموده خداوند متعال چه میشود که: «در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان مُلکی بزرگ بخشیدیم». پس مقصود از کتاب، نبوت، حکمت، سنت و مُلک، خلافت است. ما آل ابراهیم هستیم که خداوند درباره ما و ایشان به صورت یکسان امر نموده است، و این سنت برای ما و آنان ـ هر دو ـ جریان دارد. اما گفتهات که: گمان کردهایم فرمانروایی از آن ماست، [بدانکه] گمان بردن درباره فرموده خداوند شک است و هر [مؤمنی] شهادت میدهد که فرمانروایی از آن ماست.۲۲
اما، معالاسف، کسانی نسبت به مقام این فرمانروایی بزرگ تجاوز و تعدّی نمودند در حالی که شایستگی آن را نداشتند. از امام صادق(ع) روایت شده که درباره این قول خداوند متعال:
قلاللّهمّ مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر إنّک علی کُل شیءٍ قدیر.۲۳
بگو: بار خدایا تویی که فرمانروایی؛ هر آن کس را که خواهی، فرمانروایی بخشی؛ و از هر که خواهی، فرمانروایی را بازستانی؛ و هر که را خواهی، عزّت بخشی؛ و هر که را خواهی خوار گردانی؛ همه خوبیها به دست توست و تو بر هر چیز توانایی.
فرمودند: در حقیقت، خداوند ملک را به ما بخشید اما بنیامیه آن را گرفتند؛ چونان شخصی که لباسی داشته و دیگری آن را از او بگیرد، پس متعلق به او نیست.۲۴
- امامت، بالاترین مقامات روحانی
از متون دینی این چنین استفاده میشود که مقام امامت رفیعتر از مقام نبوت و رسالت است و جز اندکی از بندگان مخلص خدا، همچون انبیای اولوالعزم و امامان دوازدهگانه(ع) کسی بدان راه نمییابد.
امام صادق(ع) میفرمایند:
… آن پیامبری که در خوابش [حقایق را] میبیند، و صدا [ی خاصّ] را میشنود، و در بیداری واقعیت [آن را] مییابد، امامی مانند [انبیای] اولوالعزم است.۲۵
و بر این مطلب، قول خدای تعالی دلالت مینماید که:
و إذ ابتلی إبراهیم ربّه بکلماتٍ فأتمهنّ قال إنّی جاعلک للنّاس إماماً قال و من ذرّیّتی قال لاینال عهدی الظّالمین.۲۶
همانا خداوند متعال، ابراهیم(ع) را به واسطه امامت گرامی داشت، بعد از آنکه نبی و رسول بود. آشکار است که خطاب خدای تعالی به آن حضرت برای امامت، در پایان عمرش و پس از آزمودن حضرتش به ابتلائات و آزمونهای مختلف، همچون انداختن در آتش، ذبح فرزند ـ پس از آنکه او را فرزند بخشیده ـ بود. اکرام به وسیله امامت، یعنی آنکه ابراهیم نبی و رسول به مقامی رسید که امام باشد؛ با لحاظ اینکه امامت، بالاتر از نبوت است.
امام صادق(ع) میفرمایند:
خدای عزّوجل ابراهیم(ع) را (به عنوان) بنده برگزید، پیش از آنکه نبیّ باشد، و خداوند متعال او را (به عنوان) نبیّ برگزید، پیش از آنکه رسول باشد، و خداوند او را رسول برگزید، پیش از آنکه خلیل برگزیند، و خداوند او را خلیل برگزید پیش از آنکه او را امام قرار دهد. پس آن هنگام که همه چیزها را برایش گرد آورد، فرمود: «همانا من، تو را برای امامت مردم برگزیدم». از آنجا که این مرتبه در دیده ابراهیم عظیم جلوهگر شد، عرضه داشت: آیا [آن را] در میان نسلم [قرار میدهی؟]، و خداوند فرمود: «عهد من به ستمکاران نمیرسد…» [هرگز] نادان، امام پرهیزکار نمیباشد. ۲۷
همچنین از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «ابراهیم (ع) نبی بود، نه امام . تا آنکه خداوند فرمود: «من تو را امام قرار میدهم…»28
و فرمودند: ابراهیم(ع) عرضه داشت: «آیا از نسلم…؟» خداوند فرمود: «عهد من به ستمکاران نمیرسد». بتپرست۲۹ نمیتواند امام شود.۳۰
امام رضا(ع) میفرمایند:
به حقیقت، امامت، مقام سومی است که خداوند عزّوجل پس از (مراتب) نبوت و خلّت (خلیل بودن) به ابراهیم خلیل عطا نمود؛ فضیلتی که وی را بدان شرافت بخشید و یادش را بلند گردانید… خداوند فرمود: «عهد من به ستمکاران نمیرسد». پس این آیه، امامت هر ستمکار و ظالمی را تا روز قیامت باطل کرده، و آن را تنها در میان برگزیدگان قرار داده است.»31
محقق گرانقدر، سبزواری(ره) در این باره میگوید: «امامت، سلطه و حکومت فعلی الهی بر تنظیم امور مردم، بر اساس خواست پروردگار عالم است. و هیچ تردیدی در این نیست که آن رفیعترین مقامات انسانی است، زیرا امام، امین خدای متعال در میان آفریدگانش، و امین بین آفریدگان و خدای تعالی است؛ بنابراین ـ ناگزیر ـ باید آگاهترین مردم نسبت به فرامین خداوند، پرهیزکارترین ایشان در دین او، خردمندترین و سیاستمدارترینشان در سامان دادن امور بندگان و نظام دادن احوال سرزمینها، بر اساس آنچه از سوی خداوند به وی افاضه میگردد ـ همانند رسول خدا(ص) و ابراهیم(ع) ـ یا بر طبق احکام شریعت که بدان ملتزم است ـ همانند امامان معصوم(ع) ـ باشد».
حال، چنانچه امامت، «بدون شرط» و به طور مطلق در نظر گرفته شود، عبارت از جمع میان نبوت و رسالت است. و چنان چه «به شرط لا» و عام بدان نگریسته شود، به غیر آن دو نیز اختصاص مییابد. زیرا که نبوت، مجرد فرو فرستادن احکام آسمانی شریعت بر کسی است که خداوند متعال او را برگزیده است؛ همچنین رسالت، فرمان خداوند به آن نبی، مبنی بر رساندن و تبلیغ آنچه بر او نازل شده، به سوی مردم است همچنانکه امامت، امر خداوند متعال به آن رسول مبنی بر اجرای شریعت در میان مردم و اقامت در میان ایشان میباشد. و همه این مقامات فیالجمله یکدیگر را تصدیق مینمایند؛ حقیقت واحد، اما دارای مراتب مختلفی است.
تفکیک مقام اول ـ نبوت ـ از دو مقام اخیر صحیح است، مانند آنچه درباره بسیاری از پیامبران(ع) همچون: لوط، یونس، هود و … اتفاق افتاده است؛ تفکیک مقام اخیر ـ امامت ـ از دو مقام نخست نیز صحیح میباشد و درباره جانشینان رسول خدا(ص) واقع شده است؛ چنانکه اجتماع هر سه این مقامات نیز از صحت برخوردار بوده و درباره حضرات ابراهیم، موسی، عیسی و خاتمالانبیا(ص) چنین بوده است. بنابراین لزومی در اینکه هر نبی یا رسولی امام باشد، نیست؛ همان طور که لزومی در آنکه هر امام نبی یا رسول باشد، نیست. امامت دارای فروعی از جمله قضاوت میباشد، و آن عبارت است از داوری میان مردم بر اساس حق، و به واسطه مأذون بودن از جانب امام اصلی (ع)، این مسئله در فقه دارای بابی مجزا میباشد».32
از دلایلی که اهمیت امامت و عظمت آن را به ما معرفی میکند، بیان حضرت امام علیبن موسیالرضا(ع) است که در آن آمده است:
به حقیقت، امامت جلیلالقدرتر، عظیمالشأنتر، عالی مکانتر، گستردهتر، و ژرفتر از آن است که انسانها به وسیله عقلهای خود آن را دریابند، یا از طریق آرای خود بدان نایل گردند، یا به واسطه اختیارشان امام را برگزینند. به حقیقت، امامت مرتبهای [بالاتر] است که خداوند عزوجل، آن را پس از مقامهای نبوت و خُلّت، به ابراهیم خلیل(ع) عطا نمود و فضیلتی است که او بدان مشرّف شد و یادش را به وسیله آن رفیع گردانید. پس فرمود: «من تو را برای مردم امام قرار میدهم». و خلیل(ع) از سرِ شادمانی عرضه داشت: «آیا از ذریّهام؟» خداوند متعال فرمود: «عهد من به ستمکاران نمیرسد».
بنابراین این آیه، امامت و رهبری هر ظالم و ستمکاری را تا روز قیامت باطل گردانید و آن تنها در میان برگزیدگان [الهی] قرار گرفت. سپس خدای تعالی او را به واسطه قرار دادن امامت در برگزیدگان و پاکان از نسلش، گرامی داشت، و فرمود:
و وهبنا له إسحاق و یعقوب نافله و کلّاً جعلنا صالحین و جعلناهم أئمّهً یهدون بأمرنا و أوحینا إلیهم فعل الخیرات و إقام الصّلوٰه و إیتاء الزّکوه و کانوا لنا عابدین.۳۳
و اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتی] افزون به او بخشودیم و همه را از شایستگان قرار دادیم. و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند، و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستنده ما بودند.
پس همچنان، [امامت] در نسل او بود و آن را یکی از دیگری ـ زمانی در پی زمانی دیگر ـ به ارث بردند، تا آنکه خداوند متعال، پیامبر اکرم(ص) را وارث آن نمود. و فرمود:
إنّ أولی النّاس بإبراهیم للّذین اتّبعوه و هذا النّبی و الّذین ءامنوا و الله ولیّ المؤمنین.۳۴
در حقیقت، نزدیکترین مردم به ابراهیم، همان کسانی هستند که او را پیروی کردهاند، و [نیز] این پیامبر و کسانی که [به آیین او] ایمان آوردهاند؛ و خدا سرور مؤمنان است.
و امامت اختصاص به آن حضرت(ص) داشت تا آنکه به امر خدا و به همان شیوهای که او فرض نموده بود، آن را به گردن علی(ع) آویخت. پس امامت در نسل برگزیده آن حضرت (ع) گذارده شد؛ که خداوند ایشان را علم و ایمان بخشیده بود. چنانکه میفرماید:
و قال الّذین أوتوا العلم و الإیمان لقد لبثتم فی کتاب الله إلی یوم البعث. ۳۵
و کسانیکه دانش و ایمان یافتهاند. میگویند: قطعاً شما [به موجب آنچه در کتاب خدا [ست] تا روز رستاخیز ماندهاید.
و آن به صورت خاص در فرزندان علی(ع) تا روز قیامت است؛ زیرا که بعد از حضرت محمد(ص) پیامبری نیست.
در حقیقت، امامت همان جایگاه انبیاء و وراثت اوصیاست و آن خلافت خدا و رسول، مقام امیر مؤمنان(ع) و میراث حسن و حسین(ع) میباشد. امامت زمام دین، نظام مسلمین، صلاح دنیا و عزّت اهل ایمان است.
و آن بنیان رفیع اسلام و فرعگران سنگ آن است. نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، فی، صدقات، تأیید حدود و احکام شریعت و حفاظت مرزها و سرحدّات به واسطه امامت تمامیت و کمال مییابد.۳۶
سید حسین نجیبمحمد
مترجم: ابوذر یاسری
ماهنامه موعود شماره ۸۹
پینوشتها:
۱. سوره بقره(۲)، آیه ۱۲۴
۲. سوره مائده(۵)، آیه ۲.
۳. در این باره ر.ک: نفحات القرآن، ج ۹، ص ۱۶؛ و الامه و الامامه، ص ۳۸.
۴. سوره هود(۱۱)، آیه ۱۷.
۵. سوره سجده(۳۲)، آیه ۲۴.
۶. سوره توبه(۹)، آیه ۱۲.
۷. سوره فرقان(۲۵)، آیه ۷۴.
۸. مواهب الرحمان، ج ۲، ص ۹.
۹. البته اهل سنت، عنوان «امام» را بر هر کسی که در علوم اسلامی مبرّز شده باشد، اطلاق میکنند ولو آنکه رهبری عمومی در بین آنان نداشته باشد، مانند: امام شافعی، مالکی، رازی، طبری، بخاری و….
۱۰. سوره بقره(۲)، آیه ۱۲۴.
۱۱. سوره بقره(۲)، آیه ۴۰.
۱۲. سوره یس(۳۶)، آیه ۶۰.
۱۳. سوره بقره(۲)، آیه ۴۱ ـ ۴۰.
۱۴. سوره نساء (۴)، آیه ۵۴.
۱۵. مواهب الرحمان، ج ۸، ص ۳۳۵.
۱۶. همان، ص ۳۳۳.
۱۷. همان، ص ۳۳۴.
۱۸. سوره زخرف(۴۳)، آیه ۲۸.
۱۹. همان، ص ۳۱۸.
۲۰. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۳۷۷.
۲۱. الإمامه الإلهیه، ص ۳۵۶.
۲۲. الفرقان، ج ۶، ص ۱۲۱.
۲۳. سوره آلعمران(۳)، آیه ۲۶.
۲۴. مواهب الرحمان، ج ۵، ص ۲۲۷.
۲۵. تفسیر الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۷.
۲۶. سوره بقره(۲)، آیه ۱۲۴.
۲۷. مواهب الرحمان، ج ۲، ص ۱۵.
۲۸. همان.
۲۹. هر یک از انواع بت؛ چه ساخته دست یا اشیایی یا طبیعی.
۳۰. تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۲۱.
۳۱. همان.
۳۲. مواهب الرحمان، ج ۲، صص ۱۰ ـ ۹.
۳۳. سوره انبیاء(۲۱)، آیات ۷۳ ـ ۷۲.
۳۴. سوره آل عمران(۳)، آیه ۶۸.
۳۵. سوره روم (۳۰)، آیه ۵۶.
۳۶. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۱۹۹