در روزگاری به سر میبریم که «تکنولوژی» با ابزارهای رنگارنگ خود، چشم و گوش حقجو و حقطلب بسیاری از مردم را مسدود یا لااقل مختل کرده است و در این وانفسای روزگار، مردمان عجول هرگونه فرصتی را برای بازایستادن و تأمل سخاوتمندانه از خود سلب کردهاند، کسی نیست که از خود بپرسد که «چرا باید» با هر ساز نوکوک و ناکوک زمان، همنوا و «چرا باید» با هر جماعتی (هرچند به تعداد، کثیر) همرنگ شویم؟
چرا تلگرامی نیستم؟
محمد محسن غفوریان٭
در روزگاری که «دویدن به دنبال تکنولوژی» بدیهی مینماید و نیازی به تفکر ندارد و «بهروز بودن» تنها دلیل لازم و کافی برای فرار از «خود بودن» است، پرسیدن چنین سؤالی که «چرا تلگرامی نیستم؟» معنای چندانی ندارد. ترجیح میدهم به جای مقدمهچینی بیشتر، حکایتی را از مرحوم دکتر شریعتی طرح نمایم و بعد به سراغ اصل مطلب بروم؛
مردی به روستایی وارد شد، هر کسی مشغول خاراندن جایی از بدنش بود. مردم، سراسیمه کدخدا و طبیب و حکیم و ملای روستا را صدا کردند. آنها هم در حالیکه مشغول خاراندن بدن خود بودند، مرد تازه وارد را به جرم مرض خارش نداشتن به اعدام محکوم کردند!
نکتهی اول: میدانم که هر نقدی در خصوص شبکههای اجتماعی مجازی (نظیر تلگرام، لاین، فیسبوک، اینستاگرام، وایبر و …) ارائه شود، بلافاصله افرادی در مقام دفاع، لااقل به یکی از دو استدلال ذیل متمسک خواهند شد:
۱) گروهی استدلال خواهند کرد که: بله، شبکههای اجتماعی مجازی اگر چه مضراتی دارند اما فواید زیادی هم دارند که استفاده از آنها را توجیه میکند.
۲) گروهی خواهند گفت: در دنیای جدید و با فراگیر شدن تکنولوژی، هیچ چارهای به جز استفاده از تکنولوژی (و به عنوان نمونهی کوچکی از آن عضویت در شبکههای اجتماعی مجازی) نیست و باید جنبههای دیگر زندگی خود را با الزامات آن منطبق کنیم.
هرچند لازم است قبل از هر چیز، تکلیف خود را با دو مسئلهی فوق روشن کنم، اما به دلایلی ترجیح میدهم ابتدا به تشریح موضع خود بپردازم و سپس، پاسخ مختصری به دو گفتهی فوق ارائه کنم.
نکتهی دوم: در این نوشته حتی به برخی مضرات و خطرات برنامههایی چون تلگرام که به وفور در سایر نوشتهها بدان عنایت شده نیز نخواهم پرداخت؛ از جمله:
– امکان جاسوسی از اطلاعات موجود در گوشیها
– احتمال افشا و نشر اطلاعات شخصی و خصوصی افراد
– رعایت نشدن حریمهای خانوادگی و سست شدن روابط همسران
– بیتوجهی به اعضای خانواده و غفلت از نیازهای آنها
– مختل شدن نظم عادی زندگی در اثر وابستگی روانی به این شبکهها
– احتمال بروز آسیبهای فرهنگی و اجتماعی برای نوجوانان با عضویت در گروههای نامناسب
– بروز آسیبهای جسمی نظیر اختلال در خواب
– بروز آسیبهای روانی نظیر دو شخصیته شدن افراد و کاهش اعتماد به نفس
با این اوصاف، ضروریتر شد تا رویکرد خود را به موضوع دقیقتر کنیم. پس بگذارید کمیبه عقبتر بازگردیم؛
«هارولد لاسول»، متفکر آمریکایی و بنیانگذار مطالعات نوین در حوزهی علوم ارتباطات (که به پدر علوم ارتباطات مشهور است) در مقالهای که در سال ۱۹۴۸ درباره «ساختار و کارکرد ارتباطات در جامعه» نوشت، اوّلین طبقهبندی جامع در زمینه «وظایف اجتماعی» وسایل ارتباطی جدید را عرضه نمود.
لاسول در این مقاله، سه نقش متمایز و تفکیکشده برای وسایل ارتباط جمعی قائل شده است؛ اول، نقش «نظارت بر محیط» که بر اساس آن وسایل ارتباط جمعی با تهیه و پخش اخبار و اطلاعات، افراد جامعه را با محیط زندگی خود آشنا میکنند و با این کار افراد را آماده میسازند تا از محیط خود اطلاع کافی بهدست آورند، شرایط محیط را بشناسند و عکسالعملهای لازم را برای انطباق با محیط پیدا کنند. دوم، نقش «ایجاد همبستگی اجتماعی» که لزوم همبستگی افراد را در جامعه متذکر میشود. رسانهها برای ایفای این نقش، به تجزیه و تحلیل و تفسیر رویدادها و مسائل زندگی و همچنین راهنمایی افکار عمومی و نیز تبلیغات سیاسی میپردازند، و سوم نقش «انتقال میراث فرهنگی»، که براساس آن وسایل ارتباط جمعی در جهت انتقال میراث فرهنگی جامعه، از نسلهای گذشته به نسلهای آینده مشارکت میکنند.
اما آنچه در این میان و در رسیدن به منظوری که من در این مقاله دنبال میکنم، حائز توجه است، نقشی است که سالها بعد، «چارلز رایت» محقق دیگر آمریکایی، به این نقشهای سهگانه اضافه کرد که مربوط به ایجاد سرگرمی (نقش تفریحی) است.
چارلز رایت در سال ۱۹۵۹ یعنی ۱۸ سال پس از طبقهبندی هارولد لاسول درباره نقشهای اجتماعی وسایل ارتباط جمعی، در کتابی با عنوان «چشمانداز جامعهشناختی ارتباطات جمعی» نقش چهارمیبرای وسایل ارتباط جمعی در نظر گرفت که همان «نقش تفریحی یا سرگرمکنندگی» است. وی در نظراتش یادآوری کرد که در هر جامعهای وسایل ارتباط جمعی باید امکانات تفریحی را برای همه افراد فراهم کنند، زیرا افراد در محیط کار خسته میشوند و وسایل ارتباط جمعی برای ایجاد سرگرمی و ایجاد محیط فراغت میتوانند به آنان کمک کنند. البته مدتها پیش از آن، برخی از متفکران و محققان اروپایی- متخصص در رواندرمانی- به نقش سرگرمکننده وسایل ارتباط جمعی اشاره کرده بودند ولی «رایت» در تکمیل طبقهبندی «لاسول»، این نقش را بهطور دقیق، بهعنوان یک نقش مکمل، اضافه کرد.
به عقیدهی برخی صاحبنظران علوم ارتباطات، در میان نقشهای مختلفی که برای وسایل ارتباط جمعی درنظر گرفته میشود، عملاً در جوامع صنعتی به نقش سرگرمی توجه بیشتری شده و سایر نقشها تحتالشعاع آن قرار میگیرند. زیرا که مطبوعات و همچنین رادیوها و تلویزیونها، که اغلب از سوی شرکتهای بزرگ تجاری اداره میشوند، برای جلب هرچه بیشتر خوانندگان و شنوندگان و بینندگان و افزایش تیراژ و تعداد مخاطبان بیشتر به مطالب سرگرمکننده، مانند خبرهای جنایی، زندگی هنرپیشههای مشهور سینما و قهرمانهای ورزشی و رجال سیاسی، توجه میکنند. پرتیراژترین روزنامههای غربی که به «روزنامههای عامهپسند» مشهورند، معرف واقعی اینگونه مطبوعات بهشمار میروند.
اما نکتهای که اهمیت اساسی را دارد این است که نقش سرگرمکنندگی ارتباطات که بیش از پیش مورد توجه گردانندگان وسایل ارتباط جمعی غربی است، در واقع بزرگترین تأثیر منفی را دارد. زیرا که جامعه را غیرسیاسی میکند و مردم را از توجه به سرنوشت خویش باز میدارد. همین نقش اخیر، در بیشتر کشورهای جهان سوّم نیز بدون توجه به ضرورتهای اساسی، مورد تأکید قرار میگیرد و بهطور غیرمستقیم بر آنها تحمیل میشود .
این موضوع از نگاه تیزبین برخی متفکران نقّاد مخفی نماند؛ از جمله انتقاداتی که از نقش اخیر وسایل ارتباط جمعی (نقش سرگرمکنندگی یا به تعبیر دیگر نقش تخدیری) انجام شد، دیدگاهی بود که توسط صاحبنظران «مکتب فرانکفورت» مطرح گردید.
تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر در مقالهای که تحت عنوان «صنایع فرهنگی و فرهنگ توده» منتشر کردند، این گونه به مسئله پرداختهاند که «صنایع فرهنگی» بخش جدیدی از صنعت موسسات اطلاعرسانی مانند رادیو، مطبوعات و سینماست که برای به نتیجه رساندن منافع صاحبان صنایع به کار میافتد. در نتیجه این صنایع فرهنگی، باعث تولید محصولات فرهنگی تخدیر کننده، ایجاد بازارهای وسیعتر تجاری و سازگاری سیاسی است. به عبارت دیگر، در حقیقت فرهنگ تودهای، فرهنگی منفعل و اسیرکننده است.
بنابراین بنیانگذاران این نظریه معتقد بودند که ظهور فرهنگ توده ناشی از تولید انبوه صنایع فرهنگی توسط سرمایهداری انحصارگرا بوده و در نتیجه سرمایهداری با توسعه مصرفزدگی، لذات کوتاهمدت و افسانهی بیطبقه بودن جامعه، موفق شد فرهنگ خود را بفروشد.
آدرنو و هورکهایمر «صنعت فرهنگ» را به عنوان یکی از مهمترین ویژگیهای عصر سلطه عقلانیت ابزاری توصیف کرده و میگویند که در عصر سرمایهداری متأخر، تلفیق فرهنگ با سرگرمی و بازی، فرهنگ تودهای منحطی را بوجود آورده است. مصرفکنندگان صنعت فرهنگی چارهای ندارند زیرا در ورای افق واقعیت محسوس، چیزی نمیبینند. کارکرد اصلی صنعت فرهنگی، در عصر سرمایهداری پیشرفته، از میان برداشتن هرگونه امکان مخالفت اساسی با ساخت سلطه موجود است. جامعه ای که در چنبر صنعت فرهنگی در غلتیده باشد، هرگونه نیروی رهاییبخش را از دست می دهد.
آنها معتقد بودند که در ارتباطات نوین جهانی، کارکرد پنهان وسایل ارتباط جمعی، فریب انسان در جامعه مدرن است. آنها بر تبلیغات در صنعت فرهنگ تأکید داشته و برآنند که اوج تبلیغات در صنعت فرهنگ این است که مصرف کنندگان احساس نمایند که مجبور به خرید و مصرف فرآوردههای این صنعت هستند، حتی اگر این اجبار از جانب خودشان باشد .
شاید به زعم برخی، نقش و کارکرد «سرگرمکنندگی» رسانهها، در دنیای پراسترس و اضطراب مدرن کنونی فرصتی برای تجدید قوا و بازسازی توان ذهن و روح تعبیر شود، اما واقعیت آن است که این کارکرد زمانی که در خدمت صنعتی فرهنگی قرار میگیرد، رنگ و بوی دیگری پیدا میکند؛ مهمترین محصول صنایع فرهنگی جدید تولید و بازتولید انبوه «فرهنگ عامه» یا «فرهنگ توده» است، فرهنگی که همواره میکوشد قسمتی از وقت پرارزش روزانه انسان را با سرگرمی اشغال کند و به محرومان جامعه امکان دهد که با مشاهده بهشتهای تخیلی فیلمهای سینمایی و برنامههای تلویزیونی، شرایط ناگوار زندگی روزانه خود را تسکین دهند. این فرهنگ متهم است که با دور کردن انسانها از واقعیات حیات اجتماعی، آنها را از هرگونه تعهدی در قبال امور اجتماعی باز میدارد و در عصری که شاید نتوان نیازهای واقعی همه افراد را تأمین کرد، برای آنان نیازهای کاذب پدید میآورد؛ انفعال، بیتحرکی فکری، تضعیف اندیشه انتقادی و قدرت تحلیل از دیگر پیامدهای اجتنابناپذیر سلطهی «سرگرمی» از طریق رسانهها بر حیات آدمی است .
یک بار دیگر خلاصهی آنچه را که گفته شد مرور کنیم؛
– یکی از نقشهای وسایل ارتباط جمعی نقش سرگرمکنندگی است.
– با ورود رسانهها در فرآیند تولید انبوه محصولات فرهنگی، نقش سرگرمکنندگی به شکل فزایندهای توسعه یافته است به نوعی که شاید امروز اصلیترین نقش رسانههای پرمخاطب، سرگرمیباشد.
– شاید در نگاهی ابتدایی و سادهانگارانه، سرگرمیبرای تمدّد اعصاب و تجدید قوای ذهنی امر لازمیبه نظر برسد، اما وقتی میزان، حجم و عمق پیامها و انگارههای سرگرمکننده فزونی یابد و بر ذهن و ضمیر مخاطبان سیطره پیدا کند، آنگاه پیامدهای دیگری چون انفعال و بیتحرکی فکری را به دنبال دارد.
توضیحات فوق بیشتر معطوف به رسانههایی است که ارتباطی یکسویه با مخاطبان دارند، مشکل بزرگتر وقتی آغاز میشود که رسانههای تعاملی و دوسویه عهدهدار ایفای نقش سرگرمیشوند.
فناوریهای نوین، رسانه ضربدر دو
همانقدر که ورود اینترنت به دنیای رسانهها، فضای سنتی رسانهها را متحول کرد و مفهوم جدیدی از سرعت و تنوع در اطلاعرسانی را ارائه نمود، به همان میزان و شاید بیش از آن میزان «تعاملی، دوسویه و چندسویه شدن» ارتباطات در بستر اینترنت، همین رسانهی نوظهور را نیز دچار تحول عظیم دیگری نمود؛ مخاطبانی که تا پیش از این اغلب منفعلانه در برابر امواج بیپایان پیامهای رسانهای قرار داشتند، خود این امکان را یافتند که به گویندگان و فرستندگان پیام تبدیل شوند و ایدهها، دیدگاه و سخنان خود را در کوتاهترین زمان ممکن و کاملترین شکل متصور (مکتوب، صوتی و تصویری) با میلیونها انسان دیگر به اشتراک بگذراند، به همین خاطر و در مسیر توسعهی بستر جدید ارتباطی، تالارهای گفتوگو یا همان چترومها، از پرجاذبهترین بخشهای فضای مجازی تلقی شد.
صد البته این توسعه به همین امکان ختم نشد؛ با سامان یافتن بسترهای ارتباطات دوسویه و چندسویه، بهتدریج شبکههای اجتماعی پا به عرصهی رسانهای جدید گذاشتند و به سرعت موفق به جذب میلیونها مشتاق در سراسر جهان شدند. کافی است مرور مختصری بر سیر پیدایش و تطور برخی از این شبکهها (همچون فیسبوک و …) داشته باشید تا از شتاب توسعهی آن متحیر بمانید.
اما این داستان باز هم متوقف نشد و این رویه همچنان ادامه یافت؛ پیدایش تلفنهای همراه هوشمند را باید نقطهی عطف دیگری در مسیر توسعهی شبکههای مجازی تلقی کرد. کارکرد اصلی این گوشیها فراهم آوردن امکان اتصال هر زمان و هر مکانی به دنیای مجازی است، اگر تا پیش از این افراد برای دسترسی به اینترنت و ورود به دنیای مجازی (و ارتباط با شبکههای مجازی) محدودیتهایی داشتند، ورود این فناوری نوین همهی مرزهای قبلی را از میان برداشت و امکان حضور مستمر در چنین فضایی را فراهم نمود.
در یک جمعبندی، شتاب بیسابقه و فزایندهی توسعهی سختافزارهای برقراری ارتباطات (رایانه، تلویزیون، ماهوارهها، تلفنهای همراه و امکانات اپراتوری مرتبط با آنها) و نرمافزارهای ارتباطی (شامل نرمافزارهای ایجاد، ذخیرهسازی و تبادل اطلاعات و دیگر برنامههای کاربردی) فضای رسانهای ویژهای پدید آورد که از همهسو در همهوقت مخاطبان را در سیطرهی کامل خود قرار دادهاند، به نحوی که تنوع و حجم پیامهای ارتباطی موجود برای مخاطبان امروزی به هیچوجه با وضعیتی که سالیان قبل و پیش از ایجاد رسانههای نوین ارتباطی وجود داشت، قابل مقایسه نیست.
سرگرمی تعاملی، سرگرمی ضربدر دو
در کنار فراهم آمدن بسترهای ارتباطی جدید، این نکته نیز در خور تأمل است که پیشرفت فناوری نه فقط بر دامنه و حوزهی نفوذ رسانههای جدید افزوده است، بلکه کیفیت محتوای آنها را نیز تحتالشعاع قرار داده است به طوری که میتوان مدعی شد جنبههای سرگرمکنندگی رسانههای جدید (که نمود بارز آن در بازیهای رایانهای جلوهگر است) به مراتب بیش از رسانههای سنتی تقویت و تشدید شده است.
اگر در دورههای نخستین نظریهپردازی ارتباطات نقش سرگرمکنندگی در حاشیهی سایر نقشهای اصلی دیده میشد، علت آن بود که رسانهی غالب در آن عصر مطبوعات، و در مرتبههای بعدی رادیو و در نهایت تلویزیون بوده است، آن هم در دورهای که هیچیک از آن رسانهها وسعت انتشار جهانی و تکثر مخاطب را به شکلی که ما در حال حاضر با آن مواجهیم، نداشتهاند.
البته سرگرمی را هم نباید تنها در «بازی» خلاصه کرد؛ پژوهشهای متعدد داخلی نشان داده است، استفادهی از اینترنت در ایران (صرف نظر از بستر مناسب آن برای انجام یا تهیهی بازیهای رایانهای) اغلب کارکرد سرگرمی دارد و اکثر کاربران اینترنت در ایران از این رسانه به منظور سرگرمی استفاده میکنند (نظیر: فعالیتهای مرتبط با عضویت در شبکههای اجتماعی، وبلاگنویسی و وبلاگخوانی، چت، دانلود فیلم و موسیقی و عکس، مرور آخرین اخبار و شایعات مربوط به هنرپیشهها، ورزشکاران و دیگر افراد مشهور و … ).
اما آنچه در این میان قابل تأمل مضاعف است، این است که «تعاملی شدن» همین جنبههای تقویت شدهی سرگرمی موجود را هم دوچندان کرده است، رشد کاربران شبکههای مجازی اجتماعی (که نمود تعامل و ارتباط چند سویهی کاربران اینترنتی محسوب میشوند) در مقایسه با رشد کاربران اینترنت به معنای عام، بسیار قابل توجه است به نحوی که برخی آمارهای از عضویت بیش از ۱۴ میلیون ایرانی در جوامع مجازی حکایت دارد، عین همین وضع در دنیای بازیها نیز قابل مشاهده و ردگیری است به نحوی که رشد کاربران بازیهای تعاملی و آنلاین در سالهای اخیر چندان است که رفته رفته باید از دنیای بازیهای آفلاین و تکنفره رایانهای خداحافظی کرد و اینها همه به خاطر جذابیت دوچندان فضای متعامل رسانههای جدید است.
حال مجدداً چند نکتهی ذیل را مرور فرمایید:
– «سرگرمی» به تدریج به کارکرد اصلی رسانههای نوین تبدیل شده است.
– تعاملی شدن رسانهها، قدرت سرگرمکنندگی آنها را چندین برابر کرده است.
– اغلب استفادهی کاربران از رسانههای جدید علیالخصوص «شبکههای مجازی اجتماعی» به منظور سرگرمی است.
– تلفنهای همراه هوشمند امکان اتصال و ارتباط همهزمانی و همهمکانی را به این فضا مهیا کردهاند.
پس اجازه بدهید نتیجه بگیریم که: بدون انکار کردن سایر جنبهها و کارکردهای متصور، توسعهی شبکههای مجازی ویژهی تلفنهای هوشمند (نظیر: وایبر، واتساپ، لاین، تلگرام و …) نمود سیطرهی «سرگرمی» بر زندگی انسان امروزی است.
چرا سرگرمی نه؟
ممکن است بگویید که سرگرمی فینفسه اشکالی ندارد یا به تعبیر دینی، گناه محسوب نمیشود؛ بله، سرگرمیگناه نیست، اما «غفلت» است. غفلت از پرداختن به امور، مسئولیتها و وظایف اصلی انسانی.
جالب آنکه در قرآن خداوند «شراب و قمار» را به خاطر همین کارکرد تقیبح میکند: «ای کسانی که ایمان آوردهاید شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه، پلیدند و از عمل شیطانند پس از آنها دوری گزینید، باشد که رستگار شوید. همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمیدارید؟»
شاید مناسب باشد یکی از شبهههای مطرح شده در ابتدای همین نوشته را نیز همینجا مختصراً پاسخ دهیم؛ بعضی معتقدند «شبکههای اجتماعی مجازی اگر چه مضراتی دارند اما فواید زیادی هم دارند که استفاده از آنها را توجیه میکند»، جالب آن که در همین موضوع «شراب و قمار» خداوند متعال در آیهای دیگر منافع و سود آنها را برای مردم بهکلی انکار نمیکند ولی اشاره میدارد که این سود ناچیز در مقابل ضررهای بزرگ مترتب بر آن، قابل ملاحظه نیست: «درباره شراب و قمار از تو میپرسند، بگو در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است ولی گناهشان از سودشان بزرگتر است».
با دقت در دو آیهی ذکر شده میتوان استنباط کرد که یکی از دلایل اصلی تحریم «شراب و قمار» دور کردن مؤمنین از یاد خدا و از نماز (بهعنوان مهمترین جلوهی یاد خدا) و در یک کلمه «ایجاد غفلت» است. این نکته البته موضوعی است که پرداختن به آن سواد و بینش قرآنی صاحبنظران مسائل دینی را میطلبد.
اما در خصوص شبههی دوم مطرح شده در ابتدای این نوشته نیز تنها به ذکر یک نکته بسنده کنیم و تفصیل آن بماند برای فرصتی دیگر؛ اینکه گفتهاند در دنیای جدید و با فراگیر شدن تکنولوژی، هیچ چارهای به جز استفاده از تکنولوژی نیست و ما ناچاریم که جنبههای دیگر زندگی خود را با الزامات آن منطبق کنیم، نیز حرف کامل و روشنی نیست، بله، استفاده از تکنولوژی ناگزیر است اما «استفاده حداقلی از تکنولوژی» میتواند به عنوان یک استراتژی رفتاری، مد نظر مؤمنان باشد. ضرورتی ندارد با ولع تمام به دنبال تکنولوژیای حرکت کنیم که خود نمیداند با این همه سرعت به کجا روان است؟ در این مجال تنها میتوانم علاقهمندان به این موضوع را به مقالاتی که در باب تکنولوژی و نقد آن نگاشته شده ارجاع دهم تا مشخص شود که مسئلهی تکنولوژی و موضعگیری انتقادی در مقابل آن، خود یکی از بزرگترین چالشهای تئوری و عملی در دنیای کنونی است.
حال سؤال اصلی که عنوان این مطلب را منعکس کرده است، معنای بهتری داشته و پاسخ روشنی میتواند داشته باشد:
چرا تلگرامی نیستم؟
چونکه نمیخواهم سرگرم باشم! چونکه نمیخواهم زمان، توان ذهنی و دغدغههای زندگیام صرف لذتهای زودگذر دمدستی، حرفهای بیارزش و موضوعات بیاهمیت شود، چونکه میخواهم از سرمایهی بینظیر و تکرارناشدنی عمرم در مسیر مناسبتری استفاده کنم، چونکه برای رشد توانمندیها و شکوفایی استعدادها فرصت دیگری ندارم، چونکه برای مقصد و مقصود بزرگتری آفریده شدهام، چونکه میدانم «سرگرمی» استراتژی شیطان برای دوری انسان از یاد خداست، چونکه …