سخنرانی آیتالله ناصری
اشاره : آیتالله محمد ناصری چهرهای نام آشنا در محافل مهدوی است. سالهاست که ارادتمندان امام عصر(عج) در شهر اصفهان بر گرد او جمع میشوند و با گوش دادن به بیانات شیوای ایشان عطش انتظار و شوق دیدارشان را دو چندان میسازند.
آنچه پیش روی شماست متن یکی از سخنرانیهای ایشان است که با اندکی ویرایش تقدیم شما عزیزان میشود.
خداوند حکیم در کتاب کریم خود (آیه 55 سوره نور) میفرماید:
وعد الله الذین امنوا و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فیالارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکّننّ لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لایشرکون بیشیئاً و من کفر بعد ذلک فأولئک همالفاسقون. 1
این آیه شریفه از آیاتی است که به حضرت بقیهالله تفسیر و تأویل شده است. در این آیه خداوند به کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده که خلیفه و جانشین بر روی زمین شوند، کما اینکه قبلاً هم انبیا و اولیا جانشین بودهاند. این اشخاصی که ایمان آوردهاند و اعمال و رفتارشان مرضّی ماست، امکانات کاملی به آنها خواهیم داد و حکومتشان را جهانی خواهیم کرد.
حضرت حق یک «وعده» و یک «وعید»هایی دارد. تخلف از وعید بسیار به مورد است اما تخلف از وعد، از قبایح است و حضرت حق به وعده خود صددرصد عمل میکند. اما در وعیدش اگر تخلف شود، از کمال رأفت و مهربانی با مخلوقش است.
در این آیه به آنهایی که ایمان آوردهاند و اعمال صالح انجام میدهند، وعده داده شده که آنها را قدرت و نیرو و حکومت جهانی میدهیم و خلیفه روی زمین میسازیم.
خلیفه معانی متعددی دارد، یکی از معانی آن جانشین است. لذا در آیه 14 سوره یونس میفرماید:
ثمّ جعلنا کم خلائف فیالارض من بعدهم لننظر کیف تعملون»؛ ۲
یعنی ما شما (تمام اولاد آدم) را خلیفه روی زمین قرار دادیم، جانشین و باقیمانده گذشتهها قرار دادیم که ببینیم نحوه برخورد و عمل شما چگونه است. مثل اینکه امتی، خلیفه امتی یا خلقی، خلیفه خلقی دیگر شود. چون حضرت حق، جلّت عظمته، همیشه خالق بوده است، همیشه رازق بوده و منع فیض از مبدأ فیّاض قبیح است.
از امام صادق(ع) سؤال شد که «حضرت حق چند طبقه خلقت ایجاد کرده است تا نوبت به حضرت آدم رسیده است؟» فرمودند: «سی و شش طبقه» که حالا ما نمیدانیم هر طبقه چند میلیون سال عمر کردهاند و حکومت کردهاند.
انسان خلیفهالله است، جانشین است، انسان موجود عجیبی است. در او چندین روح است. یک روح جاری، یک روح نباتی، یک روح حیوانی و یک روح ملکوتی که به وسیله آن، اکمل، اشرف و افضل از جمیع موجودات شد. به واسطه این روح ملکوتی است که حضرت حق میفرمایند:
فتبارک الله أحسن الخالقین. 3
معنای دیگر خلیفه، حکمفرما و مدیریت و سرپرستی است که مختصّ انبیا و اولیا است و چهارده نور مقدّس. جانشینی در حکومت، در مدیریت، در ایجاد مصالح و در این مراتب، به این واسطه که در انسان روح چهارمی نهفته شده است، به نام روح ملکوتی که سبب رشد و ترقی و تعالی او میشود. مانند هستهای که برای سبز شدن درخت و اشجار میکارند، در وسط این هسته یک مقتضی و قوهای نهفته است که سبب رشد و تعالی آن است. این هسته کشت شده موانع و بلایا و آفاتی دارد و کسی باید نگهبانش باشد تا رشد پیدا کند و مثمرثمر شود. در روح ملکوتی انسان هم، نیرویی برای ترقی و تعالی وجود دارد که نگاهبانی میخواهد که او را به اوج سعادت و تکامل برساند. این نگهبان باید عالم به آفات باشد و دلسوز و مهربان به این نهال و هسته باشد.
حال انسان را نهال فرض کنید و انبیا و اولیا را نگهبان که باید دارای دو جنبه باشند. یک جنبه «یلیالحقی» و دیگری جنبه «یلیالخلقی» که از جنبه یلیالحقّی استضائه کند و از جنبه یلیالخلقی افاضه کند. آن واسطه انبیا هستند، حضرت آدم(ع) بود. حضرت حق ابتدا نگهبان را آفرید و بعد ایجاد امّت نمود. و بعد حضرت شیث(ع) و بعد حضرت نوح(ع) و همینطور تا حضرت خاتمالانبیاء(ص) و بعد از ایشان امیرالمؤمنین(ع) و بعد فرزندانشان تا الان که حضرت بقیهاللهالاعظم(ع) نگهبان و دافعه بلیات و واسطه فیض است. یگانه موجودی که دارای دو جنبه است.
پس الان نگهبان و هادی و راهنما و دافع بلیّات امام زمان(عج) هستند بر عالم وجود. حال ببینیم اعتقاد به امام زمان در کتب و مذاهب گذشته نیز وجود دارد یا این اعتقاد اختصاص به شیعه دارد؟ بله، تمام مذاهب؛ یهود، نصارا، زرتشتیان، بوداییها، بتپرستان، هندوها و… معتقدند که در آخرالزمان شخصی میآید و انقلابی جهانی ایجاد میکند، یک انقلاب جهانی علیالدّوام نه مقطعی و موقت. شخصی میآید و حکومت الهی و عدالت واقعی در اجتماع پیاده میکند. مجموع این مکاتب به عناوین مختلف همین مطلب را که ما معتقدیم، آنها هم همین مطلب را بیان کردهاند، البته با تعابیر دیگر. در کتابهایشان مطالبی راجع به امام زمان(عج) موجود است؛ مثلاً در کتاب زبور حضرت داوود(ع)، در مزامیر عهد عتیق بشارت از آمدن امام زمان و بشارت از حکومت صالحان در سراسر جهان داده شده است. در تورات فصل هفدهم یا فصل اشعیا باب یازدهم خبر از آمدن رجل الهی در آخرالزمان داده است و در انجیل بفرنابا آمدن حضرت بقیهالله را با اسم ذکر نموده است. در انجیل متّی فصل بیست و چهارم و در انجیل مَرقفس و لوقا قیام حضرت مهدی(عج) را در آخرالزمان بیان نموده است. در کتب هندویان حضرت بقیهالله را اسم برده و از قیام ایشان بشارت داده است به این عبارت که:
«پس از خرابی دنیا (هرج و مرج شدنش) پادشاهی در آخرالزمان ظاهر شود که پیشوای خلایق شود و نامش منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و تمام اشخاص را از مومن و کافر بشناسد» در کتب زردشتیان آمده است که: «بیاید زمانی که قوت و شوکت بر اهریمنان باشد و جهان را مسخّر کند و حضرت عیسی(ع) از آسمان نازل شود.»
پس اعتقاد به آمدن امام زمان(عج) در آخرالزمان فقط مخصوص شیعه نیست، بلکه اعتقاد جمیع ملل و نفحَل است که آنها هم به آمدن شخصی و ایجاد انقلاب جهانی و انقلاب درونی و به اوج رساندن بشر به تقرب الهی و قرب به حق معتقدند. و امّا در قرآن، متجاوز از ۲۰۰ آیه موجود است که تأویل یا تفسیر به امام زمان شده است. که کتب مفسران در دسترس است. راجع به حضرت مهدی(ع) متجاوز از ۲۵۰۰ کتاب نوشته شده است. کتابهای مفصل و مختصر. مجموع روایاتی که از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در مورد امام زمان رسیده، از زمان نبیاکرم(ص) تا امام حسن عسکری(ع)، متجاوز از ۶۲۰۷ است که در ابعاد مختلف وارد شده است.
در موضوع اینکه حضرت بقیهالله(عج) فرزند امام حسن عسکری(ع) میباشند ۲۹۳ روایت از حضرت نبیاکرم(ص) تا امام حسن عسکری(ص)؛ در موضوع اینکه حضرت نوه امام هادی(ع) میباشند ۹۰ روایت، در موضوع اینکه حضرت چهارمین فرزند امام علی بن موسیالرضا(ع) میباشند ۹۵ روایت، اینکه حضرت پنجمین فرزند امام موسیبن جعفر(ع) هستند ۱۹۹ روایت، اینکه ایشان ششمین فرزند امام صادق(ع) هستند ۲۰۲ روایت، اینکه ایشان هفتمین فرزند امام محمد باقر(ع) هستند ۱۰۳ روایت؛ اینکه ایشان هشتمین فرزند امام سجاد(ع) هستند ۱۸۵ روایت؛ اینکه ایشان نهمین فرزند امام حسین(ع) هستند ۳۰۸ روایت؛ اینکه ایشان دهمین فرزند امیرالمؤمنین(ع) هستند ۲۱۴ روایت؛ از فرزندان حضرت زهرا(س) هستند ۱۹۲ روایت و اینکه ایشان هم نام حضرت خاتمالانبیاء(س) هستند ۴۸ روایت و اینکه خاتمالاوصیاء هستند ۱۳۶ روایت نقل شده است که مجموعاً ۶۲۰۷ روایت میشود.
زمینهسازی برای غیبت امام زمان(ع) از سالها پیش از تولد آن حضرت آغاز شد. امام نهم، امام دهم و امام یازدهم(ع) با همه کس جلسه نمیگرفتند و از پس پرده با مردم ملاقات میکردند؛ چون امام عالم به ماکان و مایکون و ماهو کائن است و میداند که چنین غیبت صغری و غیبت کبری در پیش است و از این رو مردم باید عادت کنند که محضر امام نرسند و امام را نبینند، اما حقایق را از امام دریافت کنند.
غیبت صغری هم همین بود که مردم امام را نمیدیدند ولی توسط چهار نائب مطالب مورد نیازشان را از امام دریافت میکردند. چون الا´ن هم ما محضر حضرت بقیهالله(ع) نمیرسیم میگوییم که امام زمان(ع) در پس پرده غیب هستند. اما واقعاً پردهای نیست. معنای پرده این است که پرده توسط من ایجاد شده باشد؛ پردهای از حجابهای ظلمانی. الان در محضر امام زمان 500 نفر از اوتاد، نقبا، نجبا، رجال الغیب و صلحا هستند. چرا آنها به این درجه و مقام رسیدند؟ چون آنها خود را اصلاح کردند، محرمات را کنار گذاشتند، واجبات خود را عمل کردند و اطاعت خدا را پیش گرفتند.
میگوید:
طوطیان در شکرستان کامرانی میکنند
وز تأثر دست بر سر میزند مسکین مگس
ما مبتلا هستیم، اسیر شیطان و هوای نفسیم و دور افتادهایم. راه رسیدن به رضای حق این است که انسان ملتزم شود، محرمات را ترک کند و واجبات را انجام دهد و در تحصیل جدیّت داشته باشد و در تمام مشکلات «یابنالحسن» بگوید. با رعایت این چهار رکن سعادت و تکامل و قرب به حق شامل حالش میشود.
انسان باید در تمام مشکلاتش «یابنالحسن» را فراموش نکند، خدا شاهد است که ملاذ و پناهگاه و سبب بقای عالم وجود حضرت بقیهالله هستند. راه نجات شما و رسیدن به اهداف و کمالات همین است.
آقای میر جهانی ـ که از دوستان ما بودند و خداوند انشاءالله رحمتشان کند و کتابهای خوبی دارند مخصوصاً دیوان اشعاری که در مورد امام زمان(عج) دارند بسیار عالی است. ایشان در نجف نویسنده مرحوم حاج سید ابوالحسن اصفهانی بودند ـ نقل میکردند که: یک نفر از سنیّان متعصب قصیدهای بر علیه شیعه گفته بود و به امام زمان و شیعه توهین کرده بود و امام جمعه کاظمین که فردی سنّی بود آن قصیده را در همه جا منتشر کرده بود. آقای میر جهانی میگفتند که من نشسته بودم که پستچی نامهای از حجاز آورد. نامه را باز کردم و خواندم، دیدم که نامه یکی از علمای حجاز است که برگه شعر آن سنی را فرستاده و در نامهاش نوشته که جواب من را بدهید و اگر واقعاً امام زمانی دارید به من نشان دهید. ایشان میگفت: نامه را بردم پیش آقا سید ابوالحسن و گفتم که یکی از علمای برجسته یمن نامه داده است، جوابش را چه کنیم؟ آقا سیدابوالحسن نامه را دیدند و گفتند: به او بگو بیاید نجف تا امام زمان(ع) را به او نشان بدهم. من نامه را گرفتم، اما جواب را ننوشتم. شب پسر و داماد آقا سید ابوالحسن به دفتر ما آمدند و من هم قضیه را برایشان گفتم. آنها گفتند: نه این مطلب را ننویس چون ممکن است آن عالم حجازی به نجف بیاید و آنوقت آقا سید ابوالحسن چه کند؟ بلند شدیم و رفتیم خدمت آقا. پسر ایشان جریان نامه را گفت و آقا فرمودند: میدانم. در جواب بنویسید که به نجف بیاید تا امام زمان(ع) را به او نشان دهم. گفتیم، اگر آمد چه میکنید؟ گفتند: مربوط به شما نیست و شما بنویسید. آقای میرجهانی میگفت: من نامه را نوشتم. یک شب در صحن نجف بین نماز مغرب و عشا خادمی آمد و گفت که دو نفر از یمن آمدهاند در مسافرخانه ما و میخواهند خدمت آقا برسند. گفتم شاید بحرالعلوم یمنی باشد که آمده خدمت آقا برسد. میگفت: خیلی ناراحت شدم و رفتم بین نماز به آقا گفتم که بحرالعلوم یمنی آمده، چه کار کنیم؟. فرمودند: اشکال ندارد و بعد از نماز به شما میگویم. نماز عشا را خواندیم و به اتفاق آقا رفتیم دیدن آن عالم یمنی. ایشان شرمنده شد و گفت که من میخواستم خدمت شما برسم و وظیفه من بود. فرمودند: نه، شما زائرید و من به زیارت شما آمدهام. آقا فرمودند که فردا شب برای شام به منزل ما بیاید، ایشان هم قبول کردند و آمدند. آقای میرجهانی گفتند که آن شب من بودم، پسرشان و دامادشان شام را خوردیم و آقا به خادمشان گفتند: چراغ را روشن کن. چون آن موقع برق نبود و به بحرالعلوم و پسرش هم گفتند: شما بلند شوید. خودشان هم بلند شدند. میگفت: ما هم لباسها را پوشیدیم و خواستیم از در به دنبالشان بیرون برویم که آقا فرمودند: فقط بحرالعلوم یمنی و پسرش بیایند. گفتیم: درست نیست و شب تاریک است و کجا میروید؟ گفتند: به شما مربوط نیست و بروید دنبال کار خود.
ما هم برگشتیم. بعد از سه ساعتی که طول کشید، صدای درآمد. من در را باز کردم و دیدم که آقا هستند و بحرالعلوم یمنی را هم در حال اشک ریختن دیدم. به عربی گفتم که چطور شد؟ گفتند: استبصرنا؛ ماشیعه شدیم.
بعد آقا و بحرالعلوم رفتند در اتاقی و من از پسرشان پرسیدم که چه شد؟ گفتند: آقا ما را از نجف بیرون بردند و ما به وادی السلام رسیدیم. رفتیم وسط وادیالسلام در محوطهای که دورش دیوار داشت و در داشت بعد چراغ را از خادم گرفتند و گفتند که همانجا بایستد. بعد رفتیم آنجا و آقا وضو گرفتند. من که خواستم بروم در مقام امام زمان(ع)، گفتند: تو نیا و فقط پدرت بیاید. بعد پدرم و آقا سیدابوالحسن رفتند در مقام و من ایستادم و گوش میدادم. مقام هم یک اتاق کوچک است که مساحت آن حدوداً ۳*۳ میباشد. بعد آقا نماز خواندند و بعد از نماز مرتب «یابنالحسن یابنالحسن» میگفت. مدتی طول کشید و بعد دیدم مثل اینکه در مقام خورشید طلوع کرده باشد، به قدری روشن شد که پدر من نعرهای زد و بعد نور تمام شد. آقا سیدابوالحسن مرا صدا زدند و گفتند: بیا و پدرت را بهوش بیاور. من هم پدرم را به هوش آوردم و او شروع کرد به پاهای آقا افتادن و بوسیدن و گفت: احکام شیعه شدن را به من بیاموزید. من امام زمانم را دیدم و شیعه شدم.
پس انسان باید توجّهات و توسلاتش را به وجود مقدس امام زمان(عج) باشد.
خدایا قسمت میدهیم به عزّت محمد و آل محمد فرج امام زمان را نزدیک بگردان. موانع ظهورشان را برطرف بفرما، چشمهای آلوده ما را به جمال منورش روشن بگردان، اسامی همه ما را در طومار اصحاب و انصارشان ثبت و ضبط بفرما. همه ما را مشمول دعوات خاصه امام زمان بگردان. اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم.
ماهنامه موعود شماره ۳۴
پینوشتها :
۱ . خدا به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داد که در روی زمین جانشین دیگرانشان کند، همچنانکه مردمی را که پیش از آنها بودند جانشین دیگران کرد. و دینشان را ـ که خود برایشان پسندیده است ـ استوار سازد. و وحشتشان را به ایمنی بدل کند. مرا میپرستند و هیچ چیزی را با من شریک نمیکنند و آنها که از این پس ناسپاسی کنند، نافرمانند.
۲ . آنگاه شما را در روی زمین جانشین آنها گردانیدیم تا بنگریم که چگونه عمل میکنید.
۳ . سوره مؤمنون(23) آیه 14.