نظریه‌ اختیاری‌ بودن‌ ظهور-۳

قسمت‌ سوم
علیرضا نودهی‌

اشاره‌:
در قسمت‌ دوم‌ این‌ مجموعه‌ مقالات‌، نویسنده‌ به‌ بیان‌ دلایل‌ نظریه‌ اختیاری‌ بودن‌ ظهور پرداخت‌. نخستین‌ دسته‌ از این‌ دلایل‌، که‌ مورد بررسی‌ قرار گرفت‌ دلایل‌ کلامی‌ و نقلی‌ بود. در همین‌ ضمن‌ نویسنده‌ با این‌ استدلال‌ که‌ اسباب‌ ظهور رابطه‌ عکس‌ با علل‌ غیبت‌ دارند، به‌ بررسی‌ فلسفه‌ غیبت‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) و نظریه‌های‌ موجود در این‌ زمینه‌ پرداخت‌. نظریه‌هایی‌ که‌ در قسمت‌ قبل‌ بررسی‌ شد، عبارت‌ بودند از:
الف‌) غیبت‌، پناهگاهی‌ برای‌ حفظ‌ جان‌ مبارک‌ آن‌ حضرت‌ است‌؛
ب‌) علت‌ غیبت‌، امتحان‌ شیعیان‌ است‌.
در این‌ قسمت‌ دیگر نظریه‌های‌ مطرح‌ شده‌ در این‌ زمینه‌ بررسی‌ می‌شود.

ج‌) علت‌ غیبت‌، بیعت‌ نکردن‌ با حکومتهای‌ طاغوت‌ : امام‌ رضا(ع‌) در این‌ زمینه‌ می‌فرماید:
گویا شیعیانم‌ را می‌بینم‌ که‌ هنگام‌ مرگ‌ سومین‌ فرزندم‌ در جست‌وجوی‌ امام‌ خود همه‌جا را می‌گردند اما او را نمی‌یابند. عرض‌ کردم‌: چرا یابن‌ رسول‌الله(ص‌)؟ فرمود: برای‌ اینکه‌ امامشان‌ غایب‌ می‌شود. عرض‌ کردم‌: چرا غایب‌ می‌شود؟ فرمود: برای‌ اینکه‌ وقتی‌ با شمشیر قیام‌ نماید بیعت‌ احدی‌ بر گردنش‌ نباشد. ۱
امام‌ زمان‌(ع‌) در نامه‌ای‌ به‌ محمد بن‌ عثمان‌ علّت‌ غیبت‌ را چنین‌ توضیح‌ می‌دهند:
أمّا ما وقع‌ من‌ الغیبه‌ فإنّ الله عزّوجلّ یقول‌: «یا أیّها الذین‌ آمنوا لا تسألوا عن‌ أشیاء إن‌ تبد لکم‌ تسؤکم‌»
و امّا [درباره] علّت‌ غیبت‌، خداوند متعال‌ می‌فرماید: ((نپرسید از چیزهایی‌ که‌ اگر برای‌ شما آشکار شود شما را ناراحت‌ می‌کند.
و در ادامه‌ می‌فرماید:
بر گردن‌ همه‌ پدران‌ من‌ بیعت‌ سرکشان‌ زمانه‌ بود اما وقتی‌ که‌ من‌ خروج‌ کنم‌ بیعت‌ هیچ‌ ظالم‌ سرکشی‌ بر گردن‌ من‌ نیست‌)). 2
بعد از جریان‌ سقیفه‌ که‌ خلیفه‌ اول‌ بر منبر رسول‌ اکرم‌(ص‌) نشست‌، چه‌ اتفاقی‌ افتاد؟ ماجرا را از زبان‌ حضرت‌ سلمان‌(ره‌) بشنویم‌:
وقتی‌ شب‌ شد علی‌(ع‌) حضرت‌ زهرا(س‌) را سوار بر حماری‌ نمود و دست‌ دو پسرش‌ امام‌ حسن‌(ع‌) و امام‌ حسین‌(ع‌) را گرفت‌ و هیچ‌یک‌ از اهل‌ بدر از مهاجران‌ و انصار را باقی‌ نگذاشت‌ مگر آن‌ که‌ به‌ خانه‌هایشان‌ آمد و حق‌ خود را برایشان‌ یادآور شد و آنان‌ را برای‌ یاری‌ خویش‌ فراخواند. ولی‌ جز چهل‌ و چهار نفر، کسی‌ از آنان‌ دعوت‌ او را قبول‌ نکرد. حضرت‌ به‌ آنان‌ دستور داد هنگام‌ صبح‌ با سرهای‌ تراشیده‌ و در حالی‌که‌ اسلحه‌ هایشان‌ را به‌ همراه‌ دارند بیایند و با او بیعت‌ کنند که‌ تا سر حد مرگ‌ استوار بمانند. وقتی‌ صبح‌ شد جز چهار نفر کسی‌ از آنان‌ نزد او نیامد… امیر مؤمنان‌(ع‌) در شب‌ بعد هم‌ نزد آنان‌ رفت‌ و آنان‌ را قسم‌ داد و آنها گفتند: صبح‌ نزد تو می‌آییم‌، ولی‌ هیچیک‌ از آنان‌ غیر از ما نزد او نیامد. در شب‌ سوم‌ هم‌ نزد آنان‌ رفت‌ ولی‌ غیر از ما کسی‌ نیامد. ۴
بنابراین‌ اولین‌ اقدام‌ امیرالمؤمنین‌(ع‌) جمع‌ آوری‌ یاران‌ و دعوت‌ از آنها برای‌ جهاد بود. اما وقتی‌ که‌ یارانی‌ نیافت‌ جز کناره‌گیری‌ از حکومت‌ چاره‌ای‌ نبود. وقتی‌ که‌ حکومت‌ وقت‌ از امیر مؤمنان‌(ع‌) بیعت‌ خواست‌، ایشان‌ آنقدر تعلل‌ کردند تا آنکه‌ همه‌ فهمیدند که‌ ایشان‌ از حکومت‌ وقت‌ راضی‌ نیستند و آن‌ حکومت‌ را طاغوت‌ می‌دانند. بالاخره‌ ریسمان‌ در گردن‌، او را به‌ دارالخلافه‌ بردند و بر آن‌ حضرت‌(ع‌) شمشیر کشیدند تا آن‌ حضرت‌ بالاجبار تن‌ به‌ بیعت‌ دهد. ۴ لذا ایشان‌ فرمودند:
بیعت‌ کردن‌ من‌ با آنها نه‌ باطلی‌ از آنها را حق‌ می‌کند و نه‌ موجب‌ حقی‌ بر آنان‌ می‌شود. ۵
یعنی‌ بیعتی‌ که‌ اجباری‌ و از روی‌ اضطرار باشد حقی‌ برای‌ آن‌ حکومت‌ ایجاد نمی‌کند. امیر مؤمنان‌(ع‌) در پرتو این‌ بیعت‌ اضطراری‌ که‌ امتیازی‌ برای‌ آنها نبود علاوه‌ بر اینکه‌ جان‌ خویش‌ را نجات‌ داد توانست‌ به‌ دیگر شؤون‌ امامت‌ بپردازد. دیگر ائمه‌ اطهار(ع‌) نیز در حالی‌ که‌ با رفتارشان‌ طاغوت‌ بودن‌ حکومتهای‌ عصر خود را اعلام‌ می‌کردند در سایه‌ بیعت‌ اجباری‌ با آنها به‌ تبلیغ‌ و تثبیت‌ مذهب‌ شیعه‌ می‌پرداختند. به‌ طوری‌ که‌ در زمان‌ امام‌ باقر(ع‌) و امام‌ صادق‌(ع‌) اصول‌ شیعه‌ مدون‌ گردید و تا زمان‌ امام‌ عسکری‌(ع‌) مذهب‌ شیعه‌ کاملاً تثبیت‌ شد.
اما، زمان‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) با زمان‌ دیگر ائمه‌ اطهار(ع‌) کاملاً متفاوت‌ بود؛ چرا که‌: اولاً حکومت‌ وقت‌ به‌ چیزی‌ جز قتل‌ امام‌(ع‌) نمی‌اندیشید و به‌ بیعت‌ ایشان‌ اصلاً راضی‌ نبود چون‌ از وعده‌ای‌ که‌ به‌ شیعیان‌ داده‌ شده‌ بود، کاملاً مطلع‌ بودند و می‌دانستند که‌ حضرت‌(ع‌) مانند رسول‌ اکرم‌ (ص‌) دست‌ به‌ شمشیر خواهد برد. و ثانیاً، تا زمان‌ امام‌ زمان‌(ع‌) اصول‌ مذهب‌ شیعه‌ کاملاً توسط‌ ائمه‌ اطهار(ع‌) مدون‌ گردیده‌ و فقط‌ استنباط‌ فروعات‌ مانده‌ بود که‌ ایشان‌ این‌ مهم‌ را به‌ عهده‌ نواب‌ عام‌؛ یعنی‌ علمایی‌ که‌ عامل‌ به‌ علم‌ خود هستند، نهادند. اما به‌ خاطر اینکه‌ تولد امام‌(ع‌) و وجود آن‌ حضرت‌(ع‌) بر شیعیان‌ اثبات‌ شود از همان‌ ابتدای‌ تولّد، غیبت‌ کلی‌ نکردند بلکه‌ در ابتدا با تعیین‌ نواب‌ خاص‌ غیبت‌ صغرا داشتند و بعد غیبت‌ کبرا شروع‌ شد. بنابراین‌ بعد از تدوین‌ اصول‌ شیعه‌، امام‌(ع‌) نیازی‌ به‌ بیعت‌ با حکومتهای‌ طاغوتی‌ نداشتند و بعد از رساندن‌ دین‌ به‌ مردم‌، جز اقامه‌ دین‌ و مبارزه‌ با ظلم‌ و ستم‌ چیزی‌ بر عهده‌ امام‌(ع‌) باقی‌ نمانده‌ بود. و این‌ فقط‌ با جهاد علیه‌ حکومتهای‌ طاغوت‌ میسر بود. لذا اگر امام‌(ع‌) بیعت‌ می‌کردند دیگر نمی‌توانستند با آن‌ حکومتها مبارزه‌ کنند. بنابراین‌ امام‌(ع‌) بنا به‌ وظیفه‌ای‌ که‌ دارند؛ یعنی‌ اقامه‌ دین‌ در پرتو حکومت‌ عدل‌ الهی‌، با هیچ‌ یک‌ از حکومتهای‌ طاغوت‌ بیعت‌ نکردند تا به‌ محض‌ فراهم‌ شدن‌ زمینه‌ها و یاری‌ رساندن‌ شیعیان‌ علیه‌ حکومتهای‌ طاغوت‌ قیام‌ کنند. خلاصه‌ اینکه‌ حکومت‌ با بیعت‌ اضطراری‌ از امام‌(ع‌) راضی‌ نبود و فقط‌ به‌ قتل‌ آن‌ حضرت‌(ع‌) می‌اندیشید و از طرفی‌ دیگر بعد از تدوین‌ اصول‌ مذهب‌ شیعه‌، امام‌(ع‌) نیازی‌ به‌ این‌ بیعت‌ اضطراری‌ نداشت‌؛ چرا که‌ رسالت‌ امام‌(ع‌) بعد از تثبیت‌ و تدوین‌ اصول‌ شیعه‌ چیزی‌ جز اقامه‌ پرچم‌ حکومت‌ الهی‌ نبود و این‌ رسالت‌ نمی‌توانست‌ با بیعت‌ اختیاری‌ با حکومت‌ طاغوت‌ انجام‌ گیرد؛ چون‌ در این‌ صورت‌ نمی‌توانست‌ علیه‌ آن‌ حکومتها قیام‌ کند.
بنابراین‌ بیعت‌ نکردن‌ با حکومتهای‌ طاغوت‌، علّت‌ اولیه‌ برای‌ غیبت‌ نیست‌ بلکه‌ علت‌ ثانویه‌ است‌؛ یعنی‌ امام‌(ع‌) بنا به‌ رسالتی‌ که‌ داشتند نمی‌توانستند با حکومتهای‌ طاغوت‌ بیعت‌ کنند و این‌ بعیت‌ نکردن‌ حتماً منجر به‌ قتل‌ امام‌(ع‌) می‌شد. پس‌ علت‌ اولیه‌ غیبت‌ همان‌ حفظ‌ جان‌ مبارکشان‌ می‌باشد.
نکته‌ آخر که‌ ذکر آن‌ لازم‌ است‌ دقت‌ در روایت‌ دوم‌ این‌ بخش‌ است‌ امام‌(ع‌) قبل‌ از اینکه‌ به‌ فلسفه‌ غیبت‌ بپردازند اشاره‌ به‌ آیه‌ای‌ از قرآن‌ کریم‌ کردند که‌ می‌فرماید: «نپرسید از چیزهایی‌ که‌ اگر برای‌ شما آشکار شود شما را ناراحت‌ می‌کند» 6 حال‌ آن‌ علت‌ چه‌ چیز بوده‌ است‌ که‌ موجب‌ ناراحتی‌ شیعیان‌ می‌شود؟ اگر فرض‌ کنیم‌ آن‌ علت‌ از جانب‌ خداوند متعال‌ یا امام‌ معصوم‌(ع‌) بوده‌ است‌ که‌ در این‌ صورت‌ ناراحتی‌ شیعیان‌ معقول‌ نیست‌ پس‌ باید علت‌ چیزی‌ باشد که به قصور و تقصیر شیعیان‌ برگردد و آن‌ علت‌ جز ترس‌ از جان‌ مبارکشان‌ به‌ خاطر قلّت‌ یاران‌ و کم‌ همّتی‌ آنها چیز دیگری‌ نیست‌.
ج‌) غیبت‌ ادامه‌ تقیه‌ است‌: «تقیه‌» 7 به‌ معنای‌ خاص‌ عبارت‌ از کتمان‌ و پوشاندن‌ عقیده‌ مذهبی‌ است‌ و به‌ مفهوم‌ عام‌ آن‌، کتمان‌ هرگونه‌ فکر، عقیده‌، طرح‌ و برنامه‌ است‌ که‌ این‌ معنا مورد نظر ماست‌. تقیه‌ شاخه‌ای‌ از قانون‌ «اهم‌ و مهم‌» است‌. این‌ قانون‌ می‌گوید بر سر دوراهی‌ و تعارض‌ دو هدف‌ آن‌ را که‌ از اهمیت‌ کم‌تری‌ برخوردار است‌ رها کن‌ تا به‌ هدف‌ أهمّ دست‌ پیدا کنی‌ یعنی‌ چشم‌ پوشی‌ از مهم‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ أهم‌. تقیه‌ یک‌ تاکتیک‌ است‌ برای‌ حمله‌ای‌ گسترده‌تر و رسیدن‌ به‌ هدفی‌ والاتر نه‌ اینکه‌ تقیه‌ ترس‌ و ضعف‌ و زبونی‌ باشد. البته‌ منافقان‌ همواره‌ تقیه‌ را برای‌ توجیه‌ اعمال‌ خود، دستاویز قرار داده‌اند. امام‌صادق‌(ع‌) فرمودند:
به‌ خدا سوگند اگر شما را برای‌ یاری‌ ما بخوانند، می‌گویید این‌ کار را انجام‌ نمی‌دهیم‌؛ چرا که‌ در حال‌ تقیه‌ هستیم‌، و تقیه‌ از پدران‌ و مادرانتان‌ در نظر شما محبوب‌تر است‌، هر گاه‌ قائم‌ ما قیام‌ کند، به‌ خدا سوگند بدون‌ نیاز به‌ سؤال‌، مجازات‌ منافقان‌ را درباره‌ شما اجرا خواهد کرد. ۸
ولی‌ به‌ هر حال‌ در بعضی‌ از شرایط‌ به‌ خاطر اصلاح‌ دین‌ و جامعه‌ تقیه‌ واجب‌ می‌شود. امام‌ حسن‌(ع‌) می‌فرمایند:
تقیه‌ای‌ که‌ حال‌ امتی‌ با آن‌ اصلاح‌ پذیرد انجام‌ دهنده‌ آن‌ پاداشی‌ به‌ قدر همه‌ آن‌ امت‌ دارد. اما اگر در چنین‌ موردی‌ ترک‌ تقیه‌ گوید و امتی‌ به‌ هلاکت‌ افتد شریک‌ جرم‌ هلاکت‌ کننده‌ خواهد بود. ۹
با نگاهی‌ اجمالی‌ به‌ زندگی‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) و ائمه‌ اطهار(ع‌) به‌ موارد تقیه‌ بهتر پی‌ می‌بریم‌. از بدو رسالت‌ تاکنون‌ گویی‌ فقط‌ یک‌ معصوم‌ انجام‌ رسالت‌ کرده‌ است‌، ولی‌ در شرایط‌ مختلف‌، تصمیمهای‌ متفاوتی‌ گرفته‌ است‌. هر اقدامی‌ از طرف‌ معصوم‌ در راستای‌ تبلیغ‌، حفظ‌ و اقامه‌ دین‌ است‌ ولی‌ انجام‌ این‌ مهم‌ با اقداماتی‌ متفاوت‌ بلکه‌ به‌ ظاهر متعارض‌ صورت‌ گرفته‌ است‌. غیبت‌ امام‌ عصر(ع‌) نیز تقیّه‌ای‌ تاکتیکی‌ برای‌ حمله‌ای‌ گسترده‌تر که‌ همان‌ تشکیل‌ حکومت‌ جهانی‌ و اقامه‌ دین‌ در تمام‌ جوانب‌ آن‌ است‌، می‌باشد. برای‌ روشن‌ شدن‌ این‌ مطلب‌ به‌ اختصار به‌ بعضی‌ از موارد تقیه‌ و اقدامات‌ سیاسی‌ معصومین‌(ع‌) می‌پردازیم‌. 10
پیامبر اکرم‌ (ص‌) بعد از بعثت‌ تا مدت‌ سه‌ سال‌ مخفیانه‌ انجام‌ رسالت‌ کردند تا کفار قریش‌، اسلام‌ را در نطفه‌ خفه‌ نکنند. مدتی‌ بعد از دعوت‌ علنی‌، هجرت‌ و فرار از مکه‌ به‌سوی‌ مدینه‌ را در دستور کار خود و مؤمنین‌ قرار دادند و این‌ نیز تاکتیکی‌ بود برای‌ تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ که‌ به‌ فتح‌ مکه‌ منجر گردید.
امیر مؤمنان‌(ع‌) بعد از جریان‌ سقیفه‌ در حالی‌ که‌ شمشیر بالای‌ سرشان‌ بود: به‌ بیعت‌ اضطراری‌ با خلیفه‌ وقت‌ تن‌ داد و این‌ نیز یک‌ تقیه‌ تاکتیکی‌ بود که‌ خون‌ خود و اسلام‌ را حفظ‌ کردند و بعد از تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ در مدت‌ پنج‌ سال‌ بسیاری‌ از منافقان‌ را کشتند و چیزی‌ نمانده‌ بود که‌ درخت‌ نفاق‌ از ریشه‌ خشک‌ شود که‌ شربت‌ شهادت‌ نوشیدند.
امام‌ حسن‌(ع‌) بعد از امیرالمؤمنین‌(ع‌) مردم‌ را به‌ جهاد علیه‌ نفاق‌ دعوت‌ کردند ولی‌ مردم‌ از هر طرف‌ فریاد زدند: «البقیه‌، البقیه‌» 11 یعنی‌ ما زندگی‌ می‌خواهیم‌ ما می‌خواهیم‌ زنده‌ بمانیم‌!.. امام‌(ع‌) در ضمن‌ پاسخ‌ سؤالی‌ که‌ چرا دست‌ از جنگ‌ کشیدید فرمودند:
سوگند به‌ خدا اگر با معاویه‌ جنگ‌ می‌کردم‌ مردم‌ مرا به‌ او تسلیم‌ می‌کردند. ۱۲
امام‌ حسن‌(ع‌) گرچه‌ بنا به‌ قانون‌ تقیه‌، با ام‌ الفساد قرن‌ صلح‌ کردند ولی‌ با این‌ صلح‌ توانستند چهره‌ کریه‌ و سیاه‌ بنی‌ امیه‌ را به‌ مردم‌ بنمایانند؛ چرا که‌ با این‌ صلح‌ گرد و غبار هیاهوی‌ نفاق‌ نشست‌ و چهره‌ ظلم‌ و نفاق‌ هویدا شد.
امام‌ حسین‌(ع‌) در عمر معاویه‌ دست‌ به‌ قیامی‌ نزد ولی‌ صراحتاً با پیشنهاد ولیعهدی‌ یزید که‌ مخالف‌ صلح‌نامه‌ بود به‌ مبارزه‌ برخاستند. معاویه‌ برای‌ بیعت‌ گرفتن‌ برای‌ یزید از مردم‌ مدینه‌ طی‌ سخنانی‌ به‌ تمجید و توصیف‌ یزید پرداخت‌. امام‌ حسین‌(ع‌) در همان‌ جمع‌ پرده‌ تقیه‌ را دریده‌، فرمودند:
تو یزید را چنان‌ توصیف‌ کردی‌ که‌ گویا شخصی‌ را می‌خواهی‌ معرفی‌ کنی‌ که‌ زندگی‌ او بر مردم‌ پوشیده‌ است‌ و یا از غایبی‌ خبر می‌دهی‌ که‌ مردم‌ او را ندیده‌اند! و یا در این‌ مورد فقط‌ تو علم‌ و اطلاع‌ به‌ دست‌ آورده‌ای‌! نه‌، یزید آنچنان‌که‌ باید خود را نشان‌ داده‌ و باطن‌ خود را آشکار ساخته‌ است‌. یزید را آنچنان‌که‌ هست‌ معرفی‌ کن‌! یزید جوان‌ سگ‌باز و کبوترباز و بوالهوسی‌ است‌ که‌ عمرش‌ با ساز و آواز و خوش‌گذرانی‌ سپری‌ می‌شود. ۱۳
یزید نه‌ تنها ظاهرالفسق‌ بود بلکه‌ علناً رسالت‌ و نبوت‌ را انکار می‌کرد، فسق‌ و فجور ظاهری‌ یزید و نابخردی‌ او بهترین‌ فرصت‌ بود تا انحرافی‌ که‌ در حکومت‌ اسلامی‌ از زمان‌ سقیفه‌ ایجاد شده‌ بود، برای‌ مردم‌ روشن‌ شود. از زمان‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) به‌ بعد حکومت‌ اسلامی‌ در هاله‌ای‌ از نفاق‌ و ریا و ظاهرسازی‌ ادامه‌ پیدا کرد و به‌ قدری‌ به‌نام‌ اسلام‌ و خلیفه‌ مسلمین‌ بدعتها زیاد شده‌ بود که‌ احتمال‌ نابودی‌ اسلام‌ می‌رفت‌. یعنی‌ مرز بین‌ حق‌ و باطل‌ کمرنگ‌ و رو به‌ محو شدن‌ بود. لذا امام‌ حسین‌(ع‌) برای‌ حفظ‌ اسلام‌ جهاد کرد. البته‌ اقدام‌ ایشان‌ از رنگ‌ خون‌ و از سنخ‌ مظلومیت‌ تمام‌ بود. مظلومیتی‌ که‌ دل‌ هر خفته‌ای‌ را به‌درد می‌آورد. مظلومیت‌ امام‌(ع‌) و اهل‌ بیت‌ ایشان‌ در جریان‌ کربلا، خطوط‌ بین‌ حق‌ و باطل‌ و معیارهای‌ اسلام‌ را چنان‌ برجسته‌ کرد که‌ اسلام‌ بیمه‌ شد. لذا در آن‌ زمان‌ تقیه‌ و بیعت‌ با یزید حرام‌ بود؛ چرا که‌ باعث‌ نابودی‌ اسلام‌ می‌شد و با نابودی‌ اسلام‌ و عقیده‌ جان‌ چون‌ تکه‌ گوشتی‌ بی‌ارزش‌ بود. واقعه‌ عاشورا ولایت‌ ائمه‌ اطهار(ع‌) را زنده‌ کرد. امام‌ حسین‌(ع‌) قبل‌ از حرکت‌ عاشورا در جمع‌ تابعین‌ و صحابه‌ این‌ نکته‌ را تذکر داده‌ فرمودند:
سخنان‌ مرا بشنوید و گفتار مرا بنویسید. وقتی‌ که‌ به‌ شهرها و میان‌ قبائل‌ خود برگشتید، با افراد مورد اعتماد و اطمینان‌ در میان‌ بگذارید و آنان‌ را به‌ رهبری‌ ما دعوت‌ کنید؛ زیرا می‌ترسم‌ این‌ موضوع‌ به‌ دست‌ فراموشی‌ سپرده‌ شود و حق‌ نابود و مغلوب‌ گردد. ۱۴
هدف‌ دیگری‌ که‌ به‌ تیر عاشورا نشست‌، نابودی‌ سلسله‌ حکومت‌ بنی‌ امیه‌ بوده‌ لذا بعد از عاشورا قیامهای‌ متعددی‌ علیه‌ بنی‌ امیه‌ صورت‌ گرفت‌ و سرانجام‌ این‌ سلسله‌ شوم‌ به‌دست‌ عباسیان‌ که‌ خود را منتسب‌ به‌ ائمه‌ اطهار(ع‌) می‌کردند، برچیده‌ شد.
امام‌ زین‌ العابدین‌(ع‌) به‌ تبلیغ‌ عاشورا پرداختند. محیط‌ امام‌(ع‌) آکنده‌ از رعب‌ و وحشت‌ بود. لذا ایشان‌ از طریق‌ دعا معارف‌ و بعضی‌ از نکات‌ سیاسی‌ را به‌ مردم‌ می‌فهماندند. امام‌ زین‌ العابدین‌(ع‌) در غالب‌ دعا فرمودند:
چه‌ بسا دشمنی‌ که‌ شمشیر عداوتش‌ را بر ضد من‌ آخته‌، دم‌ تیغش‌ را برای‌ ضربه‌ زدن‌ بر من‌ تیز کرده‌ و سر نیزه‌اش‌ را به‌ قصد جان‌ من‌ تیز ساخته‌ است‌. زهرهای‌ جانکاهش‌ را برای‌ کام‌ من‌ در جام‌ فرو ریخته‌ و مرا آماج‌ تیرهای‌ خویش‌ قرار داده‌ و چشم‌ مراقبتش‌ برای‌ کنترل‌ من‌ نخفته‌ است‌، و مصمم‌ است‌ که‌ به‌ من‌ گزند برساند و تلخانه‌ مرارت‌ خود را به‌ من‌ بنوشاند! خدا…. ۱۵
در زمان‌ حضرت‌ زین‌ العابدین‌(ع‌) فاجعه‌ «حرّه‌» رخ‌ داد. این‌ فاجعه‌ از آنجا شروع‌ شد که‌ بعضی‌ از بزرگان‌ مدینه‌ به‌ دیدار یزید رفتند و او را در حال‌ شرابخواری‌ و سگ‌بازی‌ دیدند. بعد از بازگشت‌ دست‌ به‌ شورش‌ زدند و حاکم‌ مدینه‌ را از شهر بیرون‌ کردند، لشکریان‌ یزید شورشیان‌ را شکست‌ دادند و مردم‌ مدینه‌ را قتل‌ عام‌ و شهر را غارت‌ کردند. آنها در این‌ واقعه‌ جنایاتی‌ مرتکب‌ شدند که‌ قلم‌ از بیان‌ آن‌ شرم‌ دارد. اما در این‌ میان‌ بیت‌ امام‌ زین‌العابدین‌(ع‌) در امان‌ بود لذا ۴۰۰ نفر زن‌ با خانواده‌ خود به‌ بیت‌ امام‌(ع‌) پناهنده‌ شدند و آن‌ حضرت‌ خون‌ خود و شیعیان‌ را برای‌ اسلام‌ حفظ‌ کردند. علت‌ کناره‌گیری‌ امام‌(ع‌) از این‌ قیام‌ این‌ بود: که‌ اولاً، آنها ولایت‌ امام‌(ع‌) را قبول‌ نداشتند و ثانیاً، قیام‌ در آن‌ سطح‌ با وجود آن‌ شرایط‌ اختناق‌ نتیجه‌ای‌ در بر نداشت‌. لذا این‌ مورد از موارد وجوب‌ تقیه‌ بود.
امام‌ باقر(ع‌) با توجه‌ به‌ جو اختناقی‌ که‌ حکومت‌ وقت‌ ایجاد کرده‌ بود به‌ فعالیتهای‌ علمی‌ و فرهنگی‌ بسنده‌ کردند و این‌ فعالیتها در زمان‌ امام‌ صادق‌(ع‌) به‌ اوج‌ خود رسید؛ چرا که‌ حکومت‌ بنی‌ امیه‌ با عباسیان‌ درگیر بود و این‌ فرصت‌ مناسبی‌ بود تا اصول‌ مذهب‌ شیعه‌ تدوین‌ شود. در این‌ زمان‌ عباسیان‌ که‌ می‌دیدند باد افکار عمومی‌ به‌ سمت‌ تنفر از امویان‌ و محبوبیت‌ ائمه‌ اطهار(ع‌) می‌وزد قیام‌ خود را منتسب‌ به‌ ائمه‌ اطهار(ع‌) می‌کردند. لذا مهمترین‌ فعالیت‌ سیاسی‌ ائمه‌ در دوران‌ عباسیان‌ این‌ بود که‌ صراحتاً عباسیان‌ را از خود طرد می‌کردند و حکومت‌ آنها را بدون‌ هیچ‌ تقیه‌ای‌ طاغوت‌ می‌دانستند؛ چرا که‌ اگر تقیه‌ می‌کردند دوباره‌ حکومت‌ طاغوت‌ به‌نام‌ اسلام‌ بدعتهایی‌ می‌گذاشت‌ که‌ به‌ محو اسلام‌ می‌انجامید و دوباره‌ به‌ عاشورایی‌ دیگر احتیاج‌ بود. ائمه‌ اطهار(ع‌) ضمن‌ خنثی‌ کردن‌ توطئه‌ عباسیان‌ به‌ شیعیان‌ سفارش‌ می‌کردند که‌ در خانه‌ بنشینند و در قیام‌ عباسیان‌ شرکت‌ نکنند. لذا اکثر احادیث‌ نهی‌ از قیام‌ قبل‌ از ظهور در این‌ زمان‌ وارد شده‌ است‌. امام‌ صادق‌(ع‌) از قیام‌ افرادی‌ همچون‌ زید حمایت‌ می‌کرد و فرمود:
وای‌ به‌ حال‌ کسی‌ که‌ ندای‌ او را بشنود و به‌ یاری‌ او نشتابد. ۱۶
ولی‌ نامه‌ دعوت‌ به‌ قیام‌ از طرف‌ عباسیان‌ را سوزانده‌، در جواب‌ پیک‌ عباسیان‌ فرمودند:
جوابش‌ همین‌ بود که‌ دیدی‌. 17
طولی‌ نکشید که‌ چهره‌ نفاق‌ از روی‌ عباسیان‌ کنار رفت‌ و آنها ظلم‌ و ستم‌ خود را نشان‌ دادند به‌ طوری‌ که‌ تنها یکی‌ از فرماندهان‌ آنها برای‌ استقرار حکومتشان‌ ششصد هزار تن‌ را بازجویی‌، شکنجه‌ و به‌ قتل‌ رساند. ۱۹
امام‌ کاظم‌(ع‌) به‌ حفظ‌ و ادامه‌ فعالیتهای‌ علمی‌ پرداختند. ایشان‌ گرچه‌ به‌ خاطر نبودن‌ یاران‌ کافی‌، بنا به‌ قانون‌ تقیه‌ قیام‌ نمی‌کردند، ولی‌ در معرفی‌ حکومت‌ عباسیان‌ به‌ عنوان‌ حکومت‌ طاغوت‌ و نفی‌ انتساب‌ حکومت‌ عباسیان‌ به‌ اسلام‌ هیچ‌ تقیه‌ای‌ نمی‌کردند. بنی‌ عباس‌ از نسل‌ عموی‌ پیامبر اسلام‌(ص‌)، عباس‌ بن‌ عبدالمطلب‌ بودند، هارون‌ نیز آشکارا روی‌ انتساب‌ خود به‌ مقام‌ رسالت‌ تکیه‌ نموده‌ و در هر فرصتی‌ آن‌ را مطرح‌ می‌کرد. او روزی‌ در مدینه‌ در میان‌ انبوه‌ جمعیت‌ خطاب‌ به‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) گفت‌:
درود بر تو ای‌ پیامبر خدا! درود بر تو ای‌ پسر عمو.
با این‌ گفته‌ به‌ مردم‌ فهماند که‌ خلیفه‌ پسر عموی‌ پیامبر است‌! در این‌ مقام‌ امام‌ صادق‌(ع‌) که‌ در جمع‌ حاضر بودند نزدیک‌ قبر پیامبر رفته‌، با صدای‌ بلند فرمود:
درود بر تو ای‌ پیامبر خدا! درود بر تو ای‌ پدر. ۲۰
هارون‌ از این‌ سخن‌ سخت‌ ناراحت‌ شد به‌طوری‌ که‌ رنگ‌ صورتش‌ تغییر یافت‌.
مأمون‌، امام‌ رضا(ع‌) را به‌ طوس‌ فرا خواند و به‌ ایشان‌ پیشنهاد ولی‌عهدی‌ داد تا با این‌ نقشه‌، هم‌ خود را مرید ائمه‌ اطهار (ع‌) نشان‌ دهد و از مرکب‌ افکار عمومی‌ سواری‌ بگیرد و هم‌ امام‌(ع‌) را از نزدیک‌ زیر نظر داشته‌ باشد. امام‌(ع‌) چند ماه‌ مقاومت‌ کردند تا اینکه‌ مأمون‌ آن‌ حضرت‌(ع‌) را در قبول‌ ولی‌عهدی‌ تهدید کرد و گفت‌:
به‌ خدا قسم‌ اگر از قبول‌ پیشنهاد ولایت‌عهدی‌، خودداری‌ کنی‌ تو را به‌ جبر وادار به‌ این‌ کار می‌کنم‌ و چنانچه‌ باز هم‌ تمکین‌ نکردی‌ به‌ قتل‌ می‌رسانم‌. 20
امام‌ رضا(ع‌) که‌ مجبور به‌ تقیه‌ و قبول‌ این‌ پیشنهاد بودند و از طرفی‌ می‌خواستند که‌ اقدامات‌ حکومت‌ منتسب‌ به‌ ایشان‌ نباشد فرمودند:
من‌ به‌ این‌ شرط‌ ولایت‌عهدی‌ تو را می‌پذیرم‌ که‌ هرگز در امور ملک‌ و مملکت‌ مصدر امری‌ نباشم‌ و در هیچ‌ یک‌ از امور دستگاه‌ خلافت‌، همچون‌ عزل‌ و نصب‌ حکام‌ و قضا و فتوا، دخالتی‌ نداشته‌ باشم‌. 21
امام‌ با این‌ شرط‌ ولایت‌عهدی‌ را در عمل‌ نپذیرفتند. و توطئه‌ عباسیان‌ در انتساب‌ حکومتشان‌ به‌ ائمه‌ اطهار (ع‌) را خنثی‌ کردند. و از طرفی‌ هم‌ تقیه‌ کردند و فقط‌ اسم‌ ولایتعهدی‌ را پذیرفتند و خون‌ خود را حفظ‌ کردند.
از زمان‌ امام‌ جواد(ع‌) به‌ بعد اختناق‌ حکومت‌ بسیار شدید شد و ائمه‌ اطهار(ع‌) در سنین‌ پایین‌ به‌ شهادت‌ می‌رسیدند. مأمون‌ امام‌ جواد(ع‌) را به‌ مرکز حکومتش‌ در بغداد فرا خواند ودخترش‌ ام‌ ا�

پی‌نوشتها :
۱.محمدباقر مجلسی‌، بحارالانوار، ج‌ 51، ص‌ 152.
۲.همان‌، ج‌ 52، ص‌ 92، حدیث‌ 7.
۳.سلیم‌ بن‌ قیس‌ هلالی‌، اسرار آل‌ محمد(ع‌)، ترجمه‌ اسماعیل‌ انصاری‌ زنجانی‌ خویی‌، انتشارات‌ دلیل‌ ما، چاپ‌ دوم‌، ص‌ 160.
۴.ر.ک‌. همان‌، ص‌ 182.
۵.همان‌، ص‌294.
۶.سوره‌ مائده‌(5)، آیه‌ 101.
۷.ر.ک‌: ناصر مکارم‌ شیرازی‌، «مقاله‌ تقیه‌»، مجله‌ مکتب‌ اسلام‌، سال‌ هجدهم‌، شماره‌ 6 و ۷.
۸.شیخ‌ حر عاملی‌، تفصیل‌ وسائل‌ الشیعه‌، قم‌، مؤسسه‌ ال‌البیت‌ لاحیاء التراث‌، ابواب‌ الامر والنهی‌، باب‌ 31، ص‌234، ح‌2.
۹.همان‌، ج‌ 16، ص‌ 222.
۱۰.برای‌ توضیح‌ بیشتر ر.ک‌. مهدی‌ پیشوائی‌، سیره‌ پیشوایان‌.
۱۱.ابن‌ اثیر، الکامل‌ فی‌ التاریخ‌، بیروت‌، دار صادر، ج‌3، ص‌ 406.
۱۲.بحارالانوار، ج‌ 46، ص‌ 20.
۱۳.ابن‌ قتیبه‌ دینوری‌، الامامه‌ و السیاسه‌، مکتبه‌ مصطفی‌ البابی‌ المجلسی‌، ج‌1، ص‌ 186.
۱۴.طبرسی‌، الاحتجاج‌، نجف‌، المطبعه‌ المرتضویه‌، ص‌ 161.
۱۵.صحیفه‌ سجادیه‌، ترجمه‌ صدر بلاغی‌، تهران‌، حسینیه‌ ارشاد، معاصی‌ 49، ص‌ 610.
۱۶.شیخ‌ صدوق‌، عیون‌ أخبار الرضا، بیروت‌، موسسه‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، ج‌1، ص‌ 225.
۱۷.مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌، بیروت‌، دارالاندس‌، ج‌3، ص‌253.
۱۸.ابن‌ کثیر، البدایه‌ و النهایه‌، بیروت‌، مکتبه‌ المعارف‌، ج‌10، ص‌ 72.
۱۹.شیخ‌ مفید، الارشاد، قم‌، مکتبه‌ بصیرتی‌، ص‌ 298.
۲۰.شیخ‌ صدوق‌، علل‌ الشرایع‌، قم‌، منشورات‌ مکتبه‌ الطباطبائی‌، ج‌1، ص‌226.
۲۱.شیخ‌ مفید، الارشاد، قم‌، منشورات‌ مکتبه‌ بصیرتی‌، ص‌ 310.
۲۲.اربلی‌، کشف‌ الغمه‌، تبریز، مکتبه‌ بنی‌ هاشمی‌، ج‌ 3، ص‌ 175.
۲۳.بحارالانوار، ج‌50، ص‌ 185.
۲۴.مسعودی‌، إثبات‌ الوصیه‌، الطبعه‌ الرابعه‌، نجف‌، المکتبه‌ الحیدریه‌، ص‌243.

 

 

موعود شماره ۵۰

همچنین ببینید

آیا داعش، همان سفیانی است؟

به نظر میرسد در پشت پرده تشکیل داعش، اتاق فکرهای جریان باطل، یهود، صهیونیسم مسیحی و سرویس های اطلاعاتی غربی، هستند و با مطالعه گسترده در ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *