ادبیات

غزل ظهور

غزل ظهوراز نو، تمام پنجرهها را مرور کن برگرد و از مسیر نگاهم عبور کنبر استوای اطلس چشمت گذار نیستاین توبهتوی قطب دلم را مرور کن روزی در این ...

بیشتر بخوانید »

سرانجام روشن

سرانجام روشنای ابتدای درک زمین نام روشنتما را گره بزن به سرانجام روشنتما را که جام جام سرودیم گریه راتا بشنویم یک نفس از جام روشنتاز روشنای ...

بیشتر بخوانید »

ناشناس کوفه

«ناشناس کوفه»کیست امشب تا انبان نان و خرما بر دوش، به انتظار یتیمان پایان دهد؟کجاست امشب آن شب رو ناشناس روی پوشیده، که چراغ خانه ای باشد ...

بیشتر بخوانید »