سایر

سرزمین موعود

اين‌جا همان سرزمين موعود توست. قطعه‌اي از بهشت كه به زمين پيوند خورده است. از مركبت پايين بيا! رحل اقامت بيفكن! اين خاك مي‌خواهد اعجاز عطش ...

بیشتر بخوانید »

گلبانک

كرامات نورانيهلا روز و شب فاني چشم تودلم شد چراغاني چشم توبه مهمان، شراب عطش مي‌دهدشگفت است مهماني چشم توبنا را بر اصل خماري نهادز روز ازل ...

بیشتر بخوانید »

نسیم

شكوفه نوجواني كه سر به «هوا»ست، خورشيد به او مي‌خندد. آن مرد كه آمد، عشق آمد، مهر آمد، و... صبح آمد. پرستوي جانم، بوي بهار را زودتر از من ...

بیشتر بخوانید »

سلام بر ت

و... و آسمان كبود بود.ستاره‌ها به رقص خون درآمدند.كسي نگفت: عاشقان مرگ! صبح‌تان بخير!چقدر حرف، ميان سر، و نيزه‌هاي آتشين، ميان ترد ساقه‌ها ...

بیشتر بخوانید »

ماه‌ترین

شب از نيمه گذشته، اما خواب همچنان از چشمانم گريزان است. نسيم سحري هر از گاهي مي‌وزد و اشك‌هايم را از مژه مي‌تكاند و بر صورتم جاري مي‌كند. ...

بیشتر بخوانید »

مرگ شیرین

سهيلا صلاحي اصفهانيآن قدر شانه‌هاي زخمي‌ام هم رنگ درد است كه د يگر رنج تخته سنگ‌هايي را كه روي سينه‌ام نهاده‌ايد احساس نمي‌كنم.‌حتي ...

بیشتر بخوانید »