اينجا همان سرزمين موعود توست. قطعهاي از بهشت كه به زمين پيوند خورده است. از مركبت پايين بيا! رحل اقامت بيفكن! اين خاك ميخواهد اعجاز عطش ...
بیشتر بخوانید »شعر عاشورایی
ميتوان مانند كوهي درد بودشام با يك قافله شبگرد بودميتوان چون شير دشت كربلانام زينب داشت، اما مرد بودعلي پوركاظمعصر عاشورشن بود و ...
بیشتر بخوانید »گلبانک
كرامات نورانيهلا روز و شب فاني چشم تودلم شد چراغاني چشم توبه مهمان، شراب عطش ميدهدشگفت است مهماني چشم توبنا را بر اصل خماري نهادز روز ازل ...
بیشتر بخوانید »نسیم
شكوفه نوجواني كه سر به «هوا»ست، خورشيد به او ميخندد. آن مرد كه آمد، عشق آمد، مهر آمد، و... صبح آمد. پرستوي جانم، بوي بهار را زودتر از من ...
بیشتر بخوانید »ساقههای نیاز
مهدي جان!اي كاش ميدانستم چشمان پاك كدامين خاك حضور سبز تو را به تماشا نشسته است و بر نرمي قدمهايت بوسه ميزند. مولاي من! اي كاش ...
بیشتر بخوانید »سلام بر ت
و... و آسمان كبود بود.ستارهها به رقص خون درآمدند.كسي نگفت: عاشقان مرگ! صبحتان بخير!چقدر حرف، ميان سر، و نيزههاي آتشين، ميان ترد ساقهها ...
بیشتر بخوانید »ماهترین
شب از نيمه گذشته، اما خواب همچنان از چشمانم گريزان است. نسيم سحري هر از گاهي ميوزد و اشكهايم را از مژه ميتكاند و بر صورتم جاري ميكند. ...
بیشتر بخوانید »مرگ شیرین
سهيلا صلاحي اصفهانيآن قدر شانههاي زخميام هم رنگ درد است كه د يگر رنج تخته سنگهايي را كه روي سينهام نهادهايد احساس نميكنم.حتي ...
بیشتر بخوانید »آیا منتظر بودن و انتظار نوعی جبرگرایی نیست؟
آقاي سلطان علي حيدري از قم سؤال كردهاند: آيا منتظر بودن و انتظار نوعي جبرگرايي و پذيرفتن مكتب جبر نيست!در پاسخ به اين پرسش بايد بگوييم با ...
بیشتر بخوانید »خلوتی با دوست
محبوبي فردوقتي با خود ميانديشي كه علي(ع) آن بزرگمرد تاريخ بشريت، آن امام متّقين و آن قلّه بلند معارف الهي و مظهر عدل و راستي را چرا ...
بیشتر بخوانید »