همه ساله، هشتم ربيعالاوّل آرام و بيصدا ميآيد و ميرود؛ به گونهاي كه تعداد اندكي …
Read More »احیاگر: دوباره کربلا
جابر خم شده بود و می گریست. عطیه (1) را صدا زد و با صدای خش افتاده از اشک گفت:«عطیه! صدای آب به گوشم می رسد. این اطراف باید فرات باشد... مرا به سمت ...
Read More »