حضرت شعیب(ع) بعد از دعوت اهل «مدین» به توحید و نفی شرک به یکی از مفاسد اقتصادی رایج در آن زمان اشاره کرده و خیرخواهانه میگوید: «در خرید و فروش، پیمانه وزن اشیاء را کم نکنید. من از آن میترسم که عذاب روز فراگیر، همه شما را فرو گیرد». سپس میگوید: «ای قوم من! پیمانه و وزن را با قسط و عدل وفا کنید و بر اشیاء مردم عیب نگذارید و از حقّ آنان نکاهید و در زمین فساد نکنید».
حضرت شعیب(ع) بعد از دعوت اهل «مدین» به توحید و نفی شرک به یکی از مفاسد اقتصادی رایج در آن زمان اشاره کرده و خیرخواهانه میگوید: «در خرید و فروش، پیمانه وزن اشیاء را کم نکنید. من از آن میترسم که عذاب روز فراگیر، همه شما را فرو گیرد». سپس میگوید: «ای قوم من! پیمانه و وزن را با قسط و عدل وفا کنید و بر اشیاء مردم عیب نگذارید و از حقّ آنان نکاهید و در زمین فساد نکنید». در پایان به یک قانون کلّی اشاره دارد که ثروت از راه ظلم و ستم ارزشی ندارد و خیری در او نیست؛ امّا آنچه که با اطاعت از خدا و اخلاص برای او، برای شما باقی میماند بَقِیَّهُ الله
است که برای شما بهتر است، اگر ایمان به خدا و دستوراتش داشته باشید۱.
در این آیه اگرچه مخاطب، قوم شعیب میباشد و منظور از «بَقِیَّهُ اللهِ» سود و سرمایه حلال یا پاداش و خشنودی خداست؛ ولی شامل هر چیزی میشود که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده که استفاده از آن، مایه خیر و برکت و سعادت میشود؛ زیرا آیات قرآن مفاهیم جامعی دارد که میتواند بر مصداقهای مختلف منطبق شود.
بحث در مورد این آیه، از پنج جهت قابل دقتّ و تأمّل است:
۱. معنای بَقِیَّهُ اللهِ چیست؟
۲. مصادیق بَقِیَّهُ اللهِ کدام است؟
۳. علّت خیر بودن بَقِیَّهُ اللهِ در چه چیزی است؟
۴. علّت تطبیق آن بر موعود آخرالزّمان چه میباشد؟
۵. چه رابطهای بین «بَقِیَّهُ اللهِ خیرٌ لکم» با جمله «إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ» وجود دارد؟
در این نوشتار به سؤالات فوق پاسخ داده میشود.
۱. معنای «بَقِیَّهُ اللهِ»
بَقِیَّهُ بر وزن «فعیلـ[»، صفت مشبهه و «ه» آن برای مبالغه میباشد. ریشه آن «بقی» به معنای باقی مانده، بازمانده و زیادی از چیزی آمده است۲، این واژه در بر دارنده نوعی ثبات و دوام میباشد و مصدرش «بقاء» و مقابل آن فناست… ۳ بنابراین بَقِیَّهُ اللهِ چیزی است که خداوند آن را باقی گذاشته و زوال و نابودی در آن راه ندارد و برای خدا و مخصوص اوست و کاری است که به قصد و نیّت او صورت بگیرد.
۲. مصادیق «بَقِیَّهُ اللهِ»
با توجّه به گفتار پیشین، معلوم میشود که بَقِیَّهُُ اللهِ عنوانی کلّی است که منطبق بر هر کاری است که برای جامعه منفعت بخش، خیرآفرین، سعادتساز و دارای آثار و برکات ماندنی باشد؛ به شرطی که برای خشنودی خدا یا به نیّت او انجام گیرد و به همین جهت است که باقی میماند؛ امّا اموری میتواند از مصادیق آن باشد که در اینجا به بیان آن میپردازیم.
۱ـ۲. کسب حلال
در ماجرای نصایح شعیب به قوم خود که آمده است: «بَقِیَّهُ اللهِ خَیْرٌ لَّکُمْ» بیانگر این است که سود حلال گرچهاندک باشد؛ چون به فرمان خداست، بَقِیَّـ[ُ اللهِ است؛ زیرا چنین سودی با خدا پیوند برقرار کرده و بنابراین رزق الهی است، پس خداست که به آن برکت و رشد میدهد. چنان که خود میفرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ…؛ ۴
و اگر اهل شهرها ایمان آورده و تقوا پیشه کنند، برکاتی از آسمان و زمین به رویشان میگشاییم.»
امّا اگر مالی از راه حرام به دست آید، چون پیوند با خدا ندارد، رزق خدا نیست. بنابراین از خیر و برکت محروم است.
۲ـ۲. قسط و عدل
اجرای قسط و عدل، محبوب خداوند است، آنجا که میفرماید: «إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»۵. بنابراین خداوند بدان امر کرده است: «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ»۶ و هدف انبیاء نیز اجرای عدالت بوده؛ زیرا خداوند میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ ۷ ما پیامبرانمان را با دلیلهای روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را نیز نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند.»
روایت اوّل: امام باقر(ع) هنگام بازگشت پر ماجرای خود از شام به سوی «مدینه» که به دستور هشام بن عبدالملک، تحت مراقبت ویژه صورت گرفت و مردم را از معامله و معاشرت با آن حضرت منع کرده بود، در بین راه بر فراز کوه مشرف بر شهر رفت و خطاب به اهالی شهر مدین که به فرمان هشام دروازه را بر او بستند، ندا داد: «و إلی مدین أخاهم شعیباً قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره… بقیّه الله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین.» آنگاه دست بر سینه مبارک خود نهاد و با صدای بلند فرمود: «أنا و الله بقیّهالله، أنا بقیّه الله».۸
روایت دوم: هنگامیکه امام علیبن موسیالرضا(ع) متولّد شد، امام موسی بن جعفر(ع) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس کام طفل را با آب فرات برداشت و به همسرش فرمود: «خذیه فإنّه بقیّه الله عزّوجلّ فی أرضه؛ ۹ طفل را بر دار که او بقیّـ[الله در روی زمین است… »
چه بسا بتوان از این روایت چنین استنباط کرد که در وقتی حضرت شعیب بعد از نصایحی که به مردم دارد، خود را به عنوان خیرخواه قوم خویش معرفی میکند و میگوید: «إنّی أراکُم بِخَیر». سپس میگوید: «بَقِیَّهُ الله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین»، میخواهد با اشاره و به طور غیرمستقیم خود را به عنوان یکی از مصادیق بَقِیَّهُ الله معرفی کند. امام باقر(ع) نیز همین سخن را با مردم مدین دارد و بعد از تلاوت این آیه، به صراحت خود را به عنوان یکی دیگر از مصادیق بقیّه الله معرفی میکند.
جمعبندی نظرات: وجه مشترک تمام موارد چهارگانه در این است که اینها نعمتهای الهی است که خداوند برای انسانها باقی گذاشته و بهرهبرداری از اینها خشنودی خداوند را در بر دارد و دارای چنان منافعی است که سعادت دنیا و آخرت انسان را تضمین میکند.
۳ـ۲. پاداش و ثوابهای معنوی
میتوان بَقِیَّهُ الله را پاداش و ثوابهای معنوی دانست؛ زیرا دنیا و آنچه در اوست، فانی میشود و ثوابهای معنوی و اجر اخروی، جاوید است و تا ابد باقی میماند. چنان که خداوند میفرماید: «وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا؛ ۱۰ و نیکیهای ماندگار، ثوابش نزد پروردگار تو بهتر و امید بخشتر است.»
همچنین عالمان زمان قارون به دنیاطلبان غافل که دوست داشتند ثروتی همچون قارون داشته باشند، میگفتند: «وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا؛ ۱۱ وای بر شما! پاداش خدا برای کسی که ایمان آورده و کار شایسته کرده، بهتر است.»
۴ـ۲. انبیاء و اوصیاء
اگر بقیّهالله را هر موجود منفعتبخش و خیرآفرین برای بشر بدانیم که دارای آثار و برکات ماندنی باشد، انبیاء و اوصیای الهی نیز در زیر مجموعه آن قرار میگیرند؛ زیرا خیرخواهی و هدایت است که زمینه ساز کسب حلال، اجرای عدالت و بالأخره سعادت در آخرت میباشد. در این زمینه روایاتی نیز آمده است که در اینجا به بیان نمونهای از آنها میپردازیم:
«من باقی مانده خدا در زمینش و انتقامگیرنده از دشمنانش میباشم. ای احمدبن اسحاق! پس از مشاهده، جستوجوی نشانه مکن!»۱۲
۳. علّت خیر بودن «بَقِیَّـهُ الله»
خیر بودن بَقِیَّهُ الله برای این است که همیشگی و ثابت است. چیزی که برای خدا و وابسته و متعلّق به خداوند باشد، همیشگی و ثابت خواهد بود.
هر کدام از موارد فوق که درباره َبقِیَّهُ الله بیان شد، خیر است. خیر بودن کسب حلال از این روست که موجب اعتماد مردم میشود و معاملهاش رونق مییابد. در نتیجه درهای روزی برایش گشوده میشود و اگر مراد از َبقِیَّهُ الله قسط و عدل باشد، خیر بودنش در این است که اگر مراد، ثواب اخروی باشد، دنیا فانی است و ثواب و اجر اخروی، جاوید و از این جهت خیر است و اگر آن را به خشنودی خداوند معنا کنیم، خیر بودن َبقِیَّهُ الله در این است که:
اوّلاً: هر کار خیری نزد خدا باقی میماند، همانطور که خود فرمود: «… وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ الله؛ ۱۳ و هر خیری را که برای خود پیش فرستید، همان را نزد خدا خواهید یافت.»
ثانیاً: هر موجودی که از عالم طبیعت بگذرد و نزد خدا باشد، باقی میماند؛ در حالی که موجود محدود به جهان طبیعت و بیبهره از انتساب به خداوند تعالی، با زوال عالم مادّه زایل میشود؛ زیرا تنها حریم قدس باری تعالی است که از زوال، تغییر و تبدیل مصونیّت دارد: «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ؛ ۱۴ هرآن کس که بر روی زمین است، فناپذیر است و تنها ذات با شکوه و ارجمند پروردگارت باقی میماند.»
هر چه به خدا انتصاب پیدا کند، بقا خواهد یافت و از تیررس زوالپذیری و فنا دور خواهد ماند؛ مثلاً اعمال خالصانهای که تنها به انگیزه جلب رضای خدا انجام میشود، توان بار یافتن به مقام «عندالله» و «وجهالله» شدن و انتساب به خدا پیدا کردن را دارد. در نتیجه میتواند با حضور در صحنه قیامت، منفعتی عاید عامل خود کند.
وگرنه عملی که با مقاصد دیگری انجام میشود، همراه با زوال آن مقصودها زائل و ضایع میگردد.
پس اگر بخواهیم اعمال ما ثابت و بادوام باشد و محفوظ بماند، باید برای خداوند و در راه او و با نیّت خالص باشد. در این صورت است که انسان در قیامت از آن بهره میبرد.
۴. تطبیق بقیّـهُ الله بر موعود آخرالزّمان و علّت آن
۱ـ۴. مهدی موعود، مصداق بقیّـهُ الله
حال ممکن است در آیه مورد بحث نیز «بقیهالله» به قسط و عدل تفسیر شود، با این قرینه که حضرت شعیب قبل از اینکه بگوید: بقیّهالله برای شما بهتر است، سخنش این است که : «وَیَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءهُمْ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ؛ ۱۵ و ای قوم من! پیمانه و ترازو را به انصاف تمام دهید و از اجناس مردم نکاهید و در زمین، سر به فساد نکنید»
در این صورت، معنای «بَقِیَّهُ اللهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ» این میشود؛ گرچه ممکن است از کم فروشی سودِ زودگذری نصیبتان شود؛ ولی زود نابود میشود و سودجو هم به دنبالش منقرض خواهد شد؛ زیرا ثروت از راه ظلم و ستم سبب بینیازی نخواهد بود؛ امّا قسط و عدالت است که باقی میماند.
۲ـ۴. علّت نامگذاری مهدی موعود به بقیّـه الله
هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت گردد، بقیّهالله محسوب میشود. مهدی موعود نیز آخرین پیشوا و ذخیره الهی، یگانه حجّت خداوند در روی زمین برای اصلاح جوامع انسانی و اجرای قسط و عدل است. از این رو یکی از روشنترین مصادیق بقیّه الله میباشد و از همه به این لقب شایستهتر است.
۵. رابطه بین بَقِیَّـهُ اللهِ خَیْرٌ لَّکُمْ» با جمله «إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»
این سخن را که باقیمانده برای خدا «خیر» است، تنها کسانی درک میکنند که ایمان به خدا و ایمان به حکمت احکامش داشته باشند. چنین کسانی ایمان به غیب دارند و در نتیجه رابطه بین امور پنهانی را که به صورت عادّی قابل مشاهده نیست و خدا آن را بیان کرده، با تمام وجود و از سرِ تعقّل ـ نه صرف تعبّد ـ تصدیق میکنند.
چنین کسی به کسب حلال ـ هر چند اندک باشد ـ قناعت میکند؛ در معاشرتها و رقابتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برای رسیدن به اهداف خود، به کسی ظلم نمیکند و در تمام مراحل زندگی در مسیر عدالت گام بر میدارد؛ تمام کارهایش توأم با اخلاص است و فقط رضا و خشنودی خدا را میطلبد؛ انبیاء و اولیای الهی را الگو و مقتدای خود میداند و در انتظار باقیمانده خلف صالح انبیاست که با ظهور خود و نابودی رهبران ستمگر، بدعتها و ظلمها را از بین میبرد و قسط و عدل را جایگزین آن میکند و به دلیل ایمان قوی که به قلبش رسوخ کرده، این غیبت طولانی ناامیدش نمیکند و او را به شک نمیاندازد و همواره ندایش این است که «أینَ بَقِیَّهُ اللهِ الّتی لا تَخلُو مِنَ العِترَهِ الهادیّه…»
پاورقی:
۱. سوره هود، آیات ۸۴ ـ ۸۶
۲. رک: لسان العرب، ج ۱، ص ۴۶۷، «بقی»، مجمعالبحرین، ج ۱، صص ۲۲۹ ـ ۲۳۰، «بقی»، القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۶۵۹ التحقیق، ج ۱، ص ۳۱۷ «بقی».
۳. التحقیق، ج ۱، ص ۳۱۷ «بقی».
۴. سوره اعراف، آیه ۹۶.
۵. سوره مائده، آیه ۴۲؛ سوره الحجرات، آیه ۹؛ سوره الممتحنه، آیه ۸.
۶. سوره الاعراف، ۲۹.
۷. سوره الحدید، ۲۵.
۸. بحارالانوار، ج ۴۶، صص ۳۱۶ ـ ۳۱۷.
۹. تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۹۱
۱۰. سوره الرّحمن، آیات ۲۶ ـ ۲۷.
۱۱. سوره هود، آیه ۸۵.
۱۲. سوره کهف، آیه ۴۶.
۱۳. سوره قصص، آیه ۸۰.
۱۴.کمالالدّین، ج ۲، ص ۳۸۴.
عبدالرّضا هادیان شیرازی
ماهنامه موعود شماره ۱۴۱