رجعتیک پیشگویى تاریخى استیا یک مساله اعتقادى؟
یکى از اندیشمندان معاصر تصور کرده که رجعت نه یک مساله اعتقادى، بلکه از قضایاى مسلم تاریخى است، در نتیجه اعتقاد و انکار آن هیچ خدشهاى در ایمان انسان وارد نمىسازد. وى مىگوید: «قضیه رجعتى که برخى از آیات قرآنى و احادیث از آن سخن گفتهاند، از آنچه شیعه از بین امت اسلامى به آن قائل است، بدین معنى نیست که اصل رجعت، به عنوان یکى از اصول دین مطرح و در مرتبه اعتقاد به توحید و نبوت و معاد باشد، بلکه از مسلمات قطعیه محسوب مىشود و شان آن در این مورد هم شان بسیارى از قضایاى فقهى و تاریخى است که راهى به انکار آنها نیست، مثلا همه فقها در حرمت مال غصبى اتفاق دارند یا با دلایل محکم تاریخى ثابتشده که جنگ بدر در سال دوم از هجرت واقع شده است. قضیه اول، قضیهاى فقهى و قضیه دوم، قضیهاى تاریخى است و با این حال هر دو از اصول دین محسوب نمىشوند و رجعت نیز چنین است؟ (۱)
در این سخن دو احتمال به نظر مىرسد، یکى آنکه اعتقاد به رجعت از اصول دین نیست که انکار آن موجب کفر گردد، هر چند خود از امور اعتقادى محسوب مىشود. این سخن صحیح و قابل قبول است. احتمال دیگر آنکه رجعت از سنخ امور اعتقادى نیستبلکه صرفا یک پیشگویى تاریخى در مورد آینده بشرى است، همانند قضایاى تاریخى و فقهى که هر چند قطعى است، ولى اعتقاد به آن ضرورى نیست.
این سخن بر خلاف مفاد ادعیه و روایات و سخنان علماى کلام است، در زیارت امام حسین(ع) مىخوانیم:
«انى من المؤمنین برجعتکم» (2)
من به بازگشتشما اهل بیت(ع) ایمان و اعتقاد دارم .
یا در زیارت حضرت ابوالفضل (ع) آمده:
«انىبکموبایابکممنالمؤمنین» (3)
من به شما و بازگشتتان معتقدم
در روایتى که قبلا بیان شد، امام صادق(ع) مىفرمایند:
«من اقر بسبعه اشیاء فهو مؤمن و ذکر منهاالایمان بالرجعه» (4)
هر کس به هفت چیز معتقد باشد، مؤمن است و از میان هفت چیز ایمان به رجعت را بیان فرمود.
در سخنان بسیارى از اندیشمندان کلامى، رجعتبه عنوان یک امر اعتقادى مطرح شده بطورى که اعتقاد به آن را ضرورى شمردهاند، به عنوان نمونه: مرحوم شبر مىفرماید:
«پس اعتقاد به اصل رجعتبه طور اجمالى واجب است … هر چند که تفاصیل آن موکولبهائمهاهل البیت: مىشود.» (5)
بنابراین در تمامى روایات مذکور و روایات متعدد دیگر، رجعتبه عنوان یک مساله اعتقادى مطرح شده است، که خود گویاى آنست که رجعت از زمره امور اعتقادى است نه صرفا یک قضیه مسلم تاریخى.
شاهد دیگر آنکه پیوسته علماى کلام موضوع رجعت را در کنار سایر مباحث اعتقادى بحث کردهاند، و این خود شاهد تلقى اعتقادى بودن رجعت است. نکته دیگر آنکه آیا صرف تحقق آن در آینده موجب پیشگویى تاریخى بودن آن مىشود؟ اگر چنین است، معاد هم که در آینده محقق مىشود، پس صرفا یک قضیه تاریخى است، آیا نویسنده به آن ملتزم مىشود؟
رابطه رجعتبا بعضى از امور اعتقادى
تفکیک مفاهیم و واژههایى که بیانگر اعتقادات و باورهاى دینى است از اهمیت زیادى برخوردار است. و گاهى کم توجهى در این راستا مشکلاتى را به همراه داشته و باعث گردیده است تا اشتباهات بزرگى رخ دهد، و شاید یکى از عوامل آن شباهت معنایى زیاد این دو واژه در فرهنگ مردم باشد. از این روى در لغتنامه دهخدا (۶) از ظهور امام عصر (ع) و نزول حضرت عیسى(ع) به رجعت تعبیر شده است که از جهت لغوى چنین کاربردى ممکن است صحیح باشد، اما از نظر اصطلاح علماى کلام غلطى فاحش است…، به هر صورت در این فصل تفاوتهاى محتوایى رجعتبا سایر مفاهیم مشابه بدقتبررسى مىشود تا جایگاه واقعى کاربرد آن مفاهیم روشن گردد. ممکن است از توضیحاتى که در مورد رجعت ذکر شد، چنین برداشتشود که رجعت همان معاد است، چرا که مؤمنان و کافران هر کدام به پاداش و سزاى عمل خویش خواهند رسید و معناى معاد چیزى جز این نیست و اساسا انتقام الهى از مشرکین و یا پاداش به مؤمنان و نیز آن اتفاقات غیر عادى که در رجعت اتفاق مىافتد – همانند سلطنت طولانى اهل بیت(ع)، زنده شدن برخى مردگان و … – تحققش در دنیا ممکن نیست، لذا مطالبى که در مورد رجعت گفته مىشود، در حقیقتبخشى از حوادث معاد است و همین تلقى و دریافت از رجعتسبب شده تا برخى از اهل سنت گمان کنند که اعتقاد به رجعت مستلزم بطلان رستاخیز خواهد شد. زیرا وقتى که در رجعت، مؤمنان به پاداش و کافران به سزاى عمل خویش برسند، نیازى به رستاخیز نخواهد بود … پس در هر صورت مىبایست تفاوتهاى این دو امر اعتقادى بدقت تببین شود.
تفاوتهاى متعددى بین رجعت و معاد وجود دارد که از آن میان به چهار فرق اساسى اشاره مىکنیم:
۱. رجعت در این جهان مادى با همه مشخصات و عوارض، محقق مىگردد و همانطور که در تعریف رجعت آمد، مردمان در همان شکل و صورتى که در گذشته بودند، بر مىگردند، اما معاد در جهان دیگر اتفاق مىافتد، در جهانى که از عوارض مادى خبرى نیست.
۲. در معاد همه خلایق براى حسابرسى محشور مىگردند، در حالیکه رجعت اختصاص به کافران و مؤمنان خالص دارد.
۳. انکار اصلى از اصول دین موجب کفر مىشود، بر خلاف انکار اصول مذهب، از این روى انکار معاد موجب خروج از دین مىگردد، لکن در مورد رجعت چنین نیست .
۴. بازگشت کنندگان به دنیا در زمان رجعت دوباره خواهند مرد یا کشته خواهند شد، اما در معاد دیگر مرگ و ارتحالى نخواهد بود، چرا که آنجا سراى ابدى است.
جعت و ظهور
رجعت همانگونه که گذشت آنست که گروهى از مؤمنان خالص و سردمداران کافر که از دنیا رفتهاند، به دنیا برمىگردند، تا گروه اول به عزت نائل شوند و گروه دوم به ذلت دنیوى برسند، این معنا با ظهور امام دوازدهم (ع) متفاوت است، چرا که «ظهور» در فرهنگ شیعه آن است که امام دوازدهم حضرت حجه بن الحسن العسکرى (ع)، پس از غیبتبسیار طولانى آنگاه که جهان پر از ظلم و ستم شود، ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود.
رجعت و ظهور در یک جهت اشتراک دارند و آن اینکه هر دو در آخرالزمان و قبل از قیامت اتفاق مىافتند، اما فرقشان این است که خداوند براى برچیدن ریشههاى ظلم و ستم و ایجاد عدالت در روى زمین، ولى خویش را پس از غیبتى طولانى، آشکار مىسازد. ولى رجعت آن است که در هنگام ظهور، براى یارى حضرتش و نیز استمرار حاکمیتحق بعد از برقرارى عدالت، خداوند گروهى از مؤمنان را که از دنیا رفتهاند، به دنیا باز مىگرداند تا براى یارى وى بشتابند. مؤمنانى که سالیان درازى انتظار فرجش را مىکشیدند، ولى قبل از ظهور و رؤیتحضرتش، دیده از جهان فرو بستند. (۷)
رجعتیکى از وقایع مهمى است که در آستانه ظهور رخ مىدهد و زمان آن هنگام ظهور است، نه قبل و نه بعد ظهور، بلکه در همان هنگام است که برخى پیامبران الهى و ائمه اطهار: و مؤمنان صالح به دنیا بر مىگردند تا شاهد اعتلاى کلمه اسلام در روى زمین باشند. اما نباید چنین تصور کرد که رجعت همان ظهور است، رجعتیعنى بازگشت عدهاى از مؤمنان و کفار، ولى ظهور به معناى آشکار شدن و قیام دوازدهمین ذخیره الهى پس از غیبت طولانى است. در نتیجه نزدیکى زمان اتفاق آن دو واقعه نباید موجب شود که آنها را یکى تلقى کنیم.
شاید این مطلب در مورد رجعت از روایات و کلمات علما به دستبیاید، آنجا که شیخ مفید ۱ فرمود:
«ذلک عند قیام مهدى آل محمد(ع)» (8)
رجعت هنگام قیام مهدى آل محمد(ع) خواهد بود.
و نیز سید مرتضى از علماى بزرگ اسلام در مورد رجعت مىگوید:
«آنچه که شیعه به آن اعتقاد دارد این است که، خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان مهدى(ع) گروهى از شیعیان را که از دنیا رفتهاند، به دنیا بر مىگرداند.» (9)
پس با این بیان روشن شد که رجعت هرگز به معناى ظهور حضرت ولى عصر (ع) نیست.یکى از مستشرقین به نام «دویت نلسون» در کتاب «عقیدهالشیعه» از ظهور امام زمان(ع) به رجعت تعبیر مىکند، که این خلاف معناى رجعت در اصطلاح کلام شیعه است.
این چنین اشتباهاتى گاهى سبب شده تا کسانى به غلط تصور کنند که واقعیت رجعت نیز همان ظهور امام عصر (ع) است. از این رو صاحب کتاب «الدعوهالاسلامیه»مىنویسد: (۱۰)
«اگر منظور از رجعت، ظهور حضرت ولى عصر۷ باشد، این حرف قابل قبول نیست، ولى اگر منظور بازگشت عدهاى به جهان، قبل از قیامت است، این باطل است و اخبارش با آن همه کثرت فایدهاى نداشته و مطلبى را اثبات نمىکند.»
سپس مىگوید:
«اگر منظور رجوع به دنیا قبل از قیامتباشد، باید توجه داشت که مفهوم لفظ ظهور با مفهوم لفظ رجعتبسیار متفاوت است، واژه اول در جایى به کار مىرود که چیزى یا کسى بوده ولى پنهان شده و در زمان خاصى آشکار مىشود ولى از رجعت چنین به ذهن مىآید که چیزى یا کسى به جاى خاصى رفته باشد، بعد از مدتى به همان جا برگردد. مضافا این که در عرف شیعه بین معانى اصطلاح آن دو نیز تفاوت بسیارى وجود دارد.»
از این رو اخبارى که در مورد رجعتبه دست ما رسیده است، بخوبى گویاى بازگشت گروهى از مؤمنان به دنیا پیش از قیامت است، و در برخى روایات نام تعدادى از آنان را بیان مىکند و یا برخى وقایع آن را بر مىشمارد، به طورى که نمىتوان آن را همان ظهور امام عصر (ع) دانست.
مرحوم شیخ حر عاملى قدسسره دوازده فرق بین واژه رجعت و ظهور ذکر کرده که به خاطر طولانىنشدن بحث از ذکر همه آنها خوددارى کرده و تنها به ذکر این نکته اکتفا مىکنیم که تنها در یک روایت در مورد وقایع حضرت ولى عصر (ع) به رجعت تعبیر شده است. و آن روایتى است که در کتاب غیبت نعمانى ذکر شده است:
«اخبرنامحمدبن سعید قال حدثنا احمد بن محمد الدینورى قال: حدثنا على بن الحسن الکوفى قال: حدثتنا عمیره بنت اوس قالت: حدثنىجدىالحصینبنعبدالرحمن، عن عبدالله بن صخره عن کعبالاحبار انه قال:…انالقائم من ولد على(ع) له غیبه کغیبه یوسف و رجعه کرجعه عیسى بن مریم، ثم یظهر بعد غیبته مع طلوع النجم الاحمر و خراب الزوراء و هىالرى و خسفالمزوره و هى بغداد و خروج السفیانى…» (11)
… حضرت قائم(ع) از فرزندان حضرت على(ع) داراى غیبتى مانند غیبتیوسف(ع) و رجعت و بازگشتى مانند رجعت عیسى بن مریم(ع) دارد، آن حضرت زمانى ظهور خواهد نمود که وقایع زیر به وقوع بپیوندد: طلوع ستاره قرمز، خراب شدن زوراء (رى) در زمین فرو رفتن مزوره (بغداد)، خروج سفیانى و …
بررسى روایت:
در مورد این روایتباید گفت که:
اولا: سند حدیثبه دو جهت مخدوش است. یکى آنکه روایت مضمره استیعنى کعبالاحبار روایت را به پیامبر(ص) نسبت نداده است و اینگونه احادیثحجت نیستند و دیگر آنکه راوى آن کعبالاحبار معروف است که یهودى بود و احادیثبسیارى از یهودیت وارد کرده است، البته باید توجه داشت که احادیث مهدى(ع) تواترشان ثابتشده است و اینکه یک مورد از کعب الاحبار در مورد امام مهدى(ع) نقل شود دلیل نمىشود که او این عقیده را وارد مذهب شیعه کرده است.
نکته دیگر آنکه منظور از رجعت در این حدیث، رجعت اصطلاحى نیست، زیرا همانطور که گفته شد رجعت، رجوع به دنیا پس از مرگ است در حالى که در مورد حضرت ولى عصر۷ چنین نیست که وى از دنیا رفته باشد و پس از سالیانى به این جهان برگردد، بلکه منظور رجعت لغوى است، به خصوص با توجه به اینکه آن رابه رجعتحضرت عیسى(ع) و غیبتش را به غیبتحضرت یوسف(ع) تشبیه مىکند، درصدد رفع استبعاد و بیان مقام والاى امام عصر۷ مىباشد.
ثانیا: اگر خوب دقت کنیم درمىیابیم که از غیبتبه رجعت تعبیر نشده، بلکه گفته شده است که حضرت علاوه بر غیبت داراى رجعتى نیز هست و در این حدیث رجعت و غیبت کنار هم ذکر شده است و لذا کیفیت غیبتحضرت را از نوع غیبتحضرت یوسف(ع) و رجعتحضرت را همانند رجعتحضرت عیسى(ع) بیان مىکند. خلاصه سخن آنکه حدیث تمام نیست و بر فرض قبول سند، جهت دلالتى آن مخدوش است.
بدیهى است که زمان دقیق رجعت را با ذکر سال و ماه و روز همانند زمان ظهور و معاد نمىتوان معلوم کرد، اما به طور کلى مىتوان گفت که رجعت در هنگام ظهور حضرت مهدى(ع) رخ خواهد داد. چنانکه در برخى از کلمات علما از زمان رجعتبه «بعد ظهوره» تعبیر شده است، یعنى بعد از ظهور ولى عصر (ع) رجعت اتفاق خواهد افتاد. و نیز در دو روایتبه این مطلب تصریح شده است. از جابر جعفى نقل شده که گفت از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود:
«والله لیملکن رجل منا اهلالبیت الارض بعد موته ثلاثمائه سنه، و یزداد تسعا، قلت: فمتى ذلک؟ قال: بعد موتالقائم. قال قلت: وکم یقوم القائم فى عالمه حتى یموت؟ قال: تسع عشره سنه من یوم قیامه الى یوم موته . قال قلت: فیکون بعد موته هرج؟ قال نعم، خمسین سنه، قال: ثم یخرج المنصور الى الدنیا و فیطلب بدمه و دم اصحابه فیقتل و یسبى حتى یخرج السفاح و هو امیرالمؤمنین» (12)
به خدا سوگند که او مردى از اهل بیت ما را پس از سیصد و نه سال از وفاتش قدرت مىدهد. جابر گفت: پرسیدم این واقعه چه زمانى خواهد بود؟ فرمودند: بعد از رحلت قائم(ع). تا هنگام مرگش چند سال در جهان حکومت مىکند؟ فرمود: نوزده سال از هنگام قیامش تا وقت مرگش به طول مىانجامد. پرسیدم: آیا بعد از او جهان دچار آشوب مىشود؟ فرمودند: بله مدت پنجاه سال و اضافه کردند و بعد از آن منصور [امام حسین(ع)] به دنیا برمىگردد تا انتقام خون خود و یارانش را بگیرد. تااینکه سفاح قیام کند، که همان امیرالمؤمنین على(ع) است.
حدیث دیگرى از على بن مهزیار نقل شده است، وى مىگوید: «در خواب دیدم کسى مىگوید: امسال حج انجام بده تا صاحب زمان(ع) را زیارت کنى … بعد او با حضرت سخن مىگوید و ایشان وقایع ظهور را بیان مىکنند و مىفرماید:
«احجبالناس حجهالاسلام واجىء الى یثرب … قلت: یا سیدى مایکون بعد ذلک؟ قال: الکره الکره الرجعه الرجعه» (13)
حج را با مردم به جا مىآورم و به سوى یثرب عازم مىشوم… عرض کردم: آقاى من بعد از آن چه رخ خواهد داد .فرمودند: برگشتبرگشت رجعت رجعت
چنانچه مشاهده مىشود در هر دو حدیث تصریح مىشود که رجعتبعد از ظهور خواهد بود، روشن است که منظور از «بعد از ظهور» این نیست که وقتى ظهور تمام شد، رجعت اتفاق مىافتد، بلکه مقصود آن است کهاندکى پس از ظهور حضرت، مردمانى نیکو همچون برخى انبیا و صلحا براى یارى حضرت به دنیا بر مىگردند. و رجعتبه صورت تدریجى خواهد بود. یعنى برخى از افراد همانند امیرالمؤمنین(ع) و پیامبر(ص) و برخى دیگر رجعتشان تقریبا همزمان با ظهور است و روایاتى در مورد این مطلب داریم که آنان حضرت ولى عصر (ع) را یارى مىدهند و این طبعا با همزمانى رجعت آنان با ظهور سازگارى دارد. و نیز در برخى روایات داریم که وقتى حضرت ظهور مىکند، به بعضى از مؤمنین در قبر خطاب مىشود که حضرت ظهور کرده اگر مایلید، مىتوانید امروز حضرتش را یارى دهید (۱۴) . البته بعضى از ائمه ممکن است رجعتشان مدتى بعد از ظهور باشد.
خلاصه سخن آنکه رجعتیکى از وقایع همزمان با ظهور است و نباید آنها را دو نام براى یک واقعیت پنداشت.
تاریخچه رجعت
معمولا در کتابهایى که پیرامون رجعت نگارش شده است، توجهى به تاریخچه و سیر تحول و تطور این عقیده ننمودهاند، در صورتى که مطالعه تاریخى در مورد یک پدیده مىتواند تصویر روشنى از آن در ذهن ایجاد کند و بسیارى از کجاندیشیهاى موجود را پاسخ دهد. از این رو با توجه به مستندات تاریخى مىتوان سه دوره براى این عقیده در بستر تاریخ در نظر گرفت:
۱. دوره پیدایش (از عصر رسالت تا سنه ۹۵ ق شهادت امام سجاد(ع)). در این دوره که دوره تکون و پیدایش این عقیده است، رجعتبراى اولین بار توسط پیامبر گرامى اسلام(ص) تحت عنوان «خروج» مطرح گردید. و در زمان حضرت على(ع) از آن به رجعت تعبیر شد. در این عصر رجعتبه عنوان یکى از اسرارى که در آینده اتفاق خواهد افتاد، به اصحاب خاص ائمه: گفته مىشد، و کم کم آن را شیوع دادند، و مدتى طول کشید تا اذهان عامه با آن انس گرفت. از این رو در این مرحله از استدلال و نقد و رد آن خبرى نیست و عمده مطالب طرح شده پیرامون رجعت کنندگان بوده است.
جنبنده خدا
رجعتیکى از امور اعتقادى است که از صدر اسلام مورد توجه ویژه پیامبر گرامى اسلام(ص) بوده و به مناسبتهاى مختلف آن را بیان مىکرده است. در روایتى که در ذیل مىآید حضرت به بازگشت امیرالمؤمنین(ع) در آخرالزمان به دنیا اشاره کرده و براى تبیین آن از آیات قرآنى استفاده مىکنند.
در حدیثى امام صادق(ع) مىفرماید:
«انتهى رسولالله6 الى امیرالمؤمنین و هو نائم فىالمسجد، قد جمع رملا و وضع راسه علیه فحرکه برجله ثم قال: قم یا دابهالله فقال رجل من اصحابه: یا رسولالله انسمى بعضنا بعضا بهذاالاسم؟ فقال: لا، والله ما هوالا له خاصه و هو دابه التى ذکرالله فىکتابه و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابه منالارض تکلمهم انالناس کانوا بایاتنا لا یوقنون» ثم قال: یا على اذا کان آخرالزمان اخرجک الله فى احسن صوره و معک میسم تسم به اعدائک» (15)
روزى رسول خدا(ص) به سوى امیرالمؤمنین على(ع) آمد در حالى که وى در مسجد خوابیده بود و مقدارى شن را به عنوان بالش زیر سر گذاشته بود، او را با پا حرکت داد و فرمود: اى دابهالله (جنبنده خدا) برخیز، یکى از اصحاب عرض کرد: اى رسول گرامى آیا ما مجازیم این اسم را به دیگران نسبت دهیم؟ حضرت فرمود: خیر، به خدا سوگند که آن نام مخصوص او (حضرت على(ع)) است . و او همان دابه و جنبندهاى است که خداوند در کتابش فرمود: «هنگامى که قول بر آنان واقع گردد، براى آنها دابهاى از زمین خارج مىکنیم که با آنان سخن مىگوید و یا ایشان را مجروح مىکند در صورتى که («تکلمهم» را بدون تشدید بخوانیم) به درستى که مردم به آیات و نشانههاى ما یقین نمىکنند.» سپس اضافه کردند:اى على هنگامىکه آخرالزمان فرا رسد، خداوند تو را در بهترین صورت از زمین خارج مىسازد، در حالى که به همراه تو عصایى است، که با آن دشمنانت را مشخص مىکنى.
پیامبر گرامى اسلام در مورد بازگشتحضرت على(ع) در آخرالزمان، تعبیر به اخراج (از زمین) مىکند، که دقیقا مفهوم رجعت را بیان مىکند.
ماهنامه موعود شماره۲
پىنوشتها:
۱. سبحانى، جعفر، الالهیات على هدى الکتاب والسنه والعقل، قم، مکتبه الاعلام الاسلامى، ج ۲، ص787.
۲ . القمى، ابوالقاسم جعفر بن محمدبن قولویه، کامل الزیارات، صص257 – 218، نجف، المطبعهالمرتضویه فىالنجف الاشرف .
۳. همان جا
۴. المجلسى، بحارالانوار، ج53، ص ۹۲، ۱۲۱.
۵. حقالیقین، ج ۲، ص ۳۵ .
۶. لغتنامه دهخدا، حرف راء، انتشارات دانشگاه تهران، صص ۲۹۵- ۲۹۴.
۷. از امام صادق(ع) منقول است که هر که چهل صبح این عهد (دعاى عهد امام زمان(ع)) را بخواند از یاوران قائم « ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد، قمى، شیخ عباس، مفاتیحالجنان، قدس، ص ۸۹۲
۸. رجوع شود به تعریف رجعت، شماره قبل موعود، صص49- 48 .
۹. به نقل از بحارالانوار، ج53، ص ۱۲۸ .
۱۰. الخنیزى، شیخ علىابوالحسن بن حسن بن مهدى، الدعوه الاسلامیه، بیروت، ج ۲، ص ۹۴ .
۱۱. المجلسى،بحارالانوار، ج ۵۲، ص226- 225، با اندکى تفاوت، مؤسسه المعارفالاسلامیه – بهمن، چاپ اول سال ۱۴۱۱ ق، ۵۲، ص226-225، معجمالاحادیث الامام المهدى(ع)، ج3، صص33-329
۱۲. بحارالانوار، ج53، صص ۱۰۴ -۱۰۳.
۱۳. همان جا، ج ۵۲، ص9 و ۴۲.
۱۴. همان جا، ص ۹۲ .
۱۵. همان جا، ص ۵۲.