در گفتوگوهایی که میان موسی و آن مرد عالم الهی ردّ و بدل شد، نکتههای جالبی پیرامون ادب شاگرد و استاد به چشم میخورد. خداوند در سوره کهف میفرماید: «قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَی أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ٭ قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا؛ ۱ موسی به او گفت: آیا از پی تو بیایم تا از حکمتی که تعلیم شدهای به من بیاموزی؟ گفت: تو هرگز نمیتوانی همراه من شکیبایی کنی.» این نکتهها عبارتند:
در گفتوگوهایی که میان موسی و آن مرد عالم الهی ردّ و بدل شد، نکتههای جالبی پیرامون ادب شاگرد و استاد به چشم میخورد. خداوند در سوره کهف میفرماید: «قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَی أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ٭ قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا؛ ۱ موسی به او گفت: آیا از پی تو بیایم تا از حکمتی که تعلیم شدهای به من بیاموزی؟ گفت: تو هرگز نمیتوانی همراه من شکیبایی کنی.» این نکتهها عبارتند:
۱. موسی خود را به عنوان تابع خضر معرفی میکند (أتبعک)؛
۲. موسی بیان تابعیّت را به صورت تقاضای اجازه از او ذکر میکند (هل أتبعک)؛
۳. او اقرار نیازش به تعلّم میکند و استادش را به داشتن علم (علی أن تعلمّن)؛
۴. در مقام تواضع، علم استاد را بسیار معرفی میکند و خود را طالب فرا گرفتن گوشهای از علم او (ممّا)؛
۵. از علم استاد به عنوان یک علم الهی یاد میکند (علمت)؛
۶. از او طلب ارشاد و هدایت مینماید (رشدا)؛
۷. در پرده به او گوشزد میکند که همانگونه که خدا به تو لطف کرده و تعلیمت نموده، تو نیز این لطف را در حقّ من کن (تعلمن ممّا علمت)؛
۸. جمله هل اتّبعک این واقعیّت را نیز میرساند که شاگرد باید به دنبال استاد برود، این وظیفه استاد نیست که به دنبال شاگرد راه بیافتد (مگر در موارد خاص)؛
۹. موسی با آن مقام بزرگی که داشت (پیامبر اولواالعزم و صاحب رسالت و کتاب بود) این همه تواضع میکند؛ یعنی هر که هستی و هر مقامی داری، در مقام کسب دانش باید فروتن باشی؛
۱۰. او در مقام تعهّد خود در برابر استاد، تعبیر قاطعی نکرد؛ بلکه گفت: «ستجدنی إنشاءالله صابرا؛ انشاءالله مرا شکیبا خواهی یافت.» که هم ادبی است در برابر پروردگار و هم در مقابل استاد که اگر تخلّفی رخ دهد، هتک احترامی نسبت به استاد نشده باشد. ذکر این نکته نیز لازم است که این عالم ربّانی در مقام تعلیم و تربیت نهایت بردباری و حلم را نشان داد، هر گاه موسی بر اثر هیجانزدگی تعهّد خود را فراموش میکرد و زبان به اعتراض میگشود، او تنها با خونسردی در لباس استفهام میگفت: «من نگفتم نمیتوانی در برابر کارهای من شکیبا باشی.» امّا استاد نیز حقّ استادی در برابر شاگردش به جا آورد و سفارشهایی به او فرمود:
۱. «لا تکونَنَّ مِکثاراً بالنُطقِ مِهذارا، فإنّ کَثرَهَ النُّطقِ تَشینُ العُلَماءَ، وتُبدی مَساویَ السُّخَفاءِ؛ ۲
«هرگز پرگو و یاوهگو مباش؛ زیرا پرگویی، دانایان را لکّهدار میکند و بدیهای سبک مغزان را آشکار میسازد.»
۲. «یَابنَ عِمرانَ، لا تُعَیِّرَنَّ أحَدا بِخَطیئَهٍ، وَابکِ عَلی خَطیئَتِکَ؛ ۳
«ای پسر عمران! هیچ کس را به واسطه گناهی سرزنش مکن و بر گناه خویش گریه کن.»
۳. «یا موسی، تَفَرَّغْ لِلعِلمِ إن کُنتَ تُریدُهُ، فإنَّ العِلمَ لِمَن تَفَرَّغَ؛ ۴
ای موسی! اگر دانش میخواهی، خود را وقف آموختن آن کن؛ زیرا دانش از آنِ کسی است که تمام وقتِ خود را صرف آموختن آن کند.»
۴. «إلْزَمْ مالا یَضُرُّکَ مَعَهُ شَئٌ کَما لا یَنفَعُکَ مِن غَیرِهِ شَئٌ، وَ إیّاکَ وَ اللِّجاجَهَ وَ المَشْیَ إلی غَیرِ حاجَهٍ وَالضِّحْکَ فی غَیرِ تَعَجُّبٍ؛ ۵
به چیزی تمسّک کن که با وجود آن، چیزی به تو زیان نزند؛ همان گونه که بدون آن، هیچ چیز به تو سودی نمیرساند. از خیره سری بپرهیز و از رفتن در پی چیزی که بدان نیازی نداری، دوری کن و بیسبب و بدون تعجّب مخند.»
۵. «إنَّ أحَبَّ الأُمُورِ إلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ ثَلاثَهٌ: ألقَصْدُ فِیالجِدَهِ، وَ العَفوُ فِیالمَقدِرَهِ وَ الرِّفقُ بِعِبادِ اللهِ، وَما رَفَقَ أحَدٌ بِأحَدٍ فِیالدُّنیا إلاّ رَفَقَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ یَومَالقِیامَهِ؛ وَرَأسُالحِکمَهِ مَخافَهُاللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی؛ ۶
محبوبترین کارها نزد خداوند سه کار است: میانهروی هنگام رفاه، گذشت در هنگام قدرت و مدارا با بندگان خدا. هیچ کس در دنیا با کسی مدارا نمیکند؛ مگر اینکه خدای متعال در روز قیامت با او مدارا میکند و ترس از خداوند متعال، ریشه و اساس حکمت است.»
پینوشتها: ۱. سوره کهف (۱۸)، آیات ۶۶ ـ ۶۷. ۲. منتخب میزان الحکمه، ح ۱۲۰۵۵۸۹. ۳. همان، ح ۱۲۰۴۷۳۷.
۴. همان، ح ۱۲۰۴۵۲۲. ۵. چهل حدیث گهرهای قدسی، ح ۱۶۳۸. ۶. همان، ح ۱۶۳۹.