که فضا جلوه گر از آیت زیبایی بود
در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گل ناز دگری رو به شکوفایی بود
خانه ای را که خدا جلوه عصمت بخشید
در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود
به خدا، چشم خدا، دست خدا، وجه خدا
ز جگر گوشه ی خود گرم پذیرایی بود
تا که قنداقه ی او را به بر آورد حسن
حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود
ساکت از گریه نشد تا که حسین اش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز شناسائی بود
دختری داشت در آغوش محبت زهرا (س)
که سراپا همه آیینه زیبایی بود
دختری داشت سراپای همانند علی (ع)
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود
پنج تن آل عبا در دو جهان آقایند
وز شرف زینبشان وارث آقایی بود
پنج معصوم به او معرفت آموختهاند
که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او «عالمه ی غیر معلم» شده است
تا به این مرتبه اش پایه ی دانایی بود
کربلا صحنه عشق است و در آن صحنه عشق
همت زینب نستوه تماشایی بود
به علمداری صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافله ی عشق به تنهایی بود
یک زن و آنهمه داغ دل و آنقدر شکیب
عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود
دیده ام کور که شد خاک نشین ره شام
آنکه خاک در او سرمه بینایی بود
سید رضا موید