قال الله تعالی : « فطرت الله التی فطر الناس علیها » (1 )
دین مبین اسلام براساس فطرت بشری تاسیس شده و از این رو هر کسی بالفطره به سوی اسلام و مسائل اصلی آن رهنمون میگردد.
توضیح اینکه در فطرت و ذات بشر , معارفی بالقوه لحاظ شده که نسبت به آن معارف نیاز به تعلیم و تعلم نیست مثل حس زیبایی که چون یکی از ابعاد فطرت است , نیازی به آموزش آن نیست که هنگامیکه انسان به حد تمیز رسید , برای او کلاس و جلسه درسی تشکیل دهند تا زیبایها و زشتیها را به او بیاموزند بلکه در یک مقطع سنی این معرفت را بالفطره در خود احساس میکند و خود به خود به روشنی درمییابد که مثلا یک فضای سبز و چمن زاری که در میان آن نهرهای آب جاری است , زیبا بوده و در مقابل آن یک بیابان بی آب و علف زشت و نازیبا است و ای حقیقت را در ام المعارف خود که فطرت باشد به وضوح احساس میکند.
و همین طور است مسئله خداشناسی که یکی دیگر از ابعاد فطرت است زیرا هر کسی از درون خود به سوی حضرت حق تعالی دعوت میشود و خود به خود مییابد خدا و خالقی دارد که باید او را عبادت کند و لذا این دعوت درونی را اجابت کرده , بدان سو حرکت میکند و به جستجوی معبود خود می پردازد. و در نهایت به دلیل ضعف ادراک و تعقل , در مصداق به اشتباه افتاده منحرف میشود زیرا که خداوند سبحان را موجودی مادی فرض کرده در لابلای موجودات مادی و طبیعت در جستجوی او برآمده و از هر چیزی که خوشش می آید میگوید : « هذا ربی » , به همین جهت است که یکی ستاره پرست میشود و دیگری آفتاب پرست و… و عده ای هم احیانا به این چیزها قانع نشده به سلیقه خود از چوب و سنگ , بتی تراشیده و می پرستند.
به همین علت است که ارسال رسل و بعثت انبیا(ع ) ضرورت پیدا کرده و خداوند رحمن و رحیم پیامبران خود را به کمک فطرت فرستاده تا انسانهای منحرف را از عبادت مخلوق به عبادت خالق راهنمایی کنند و حجت خدای متعال بر مردم به اتمام برسد و خود فرموده است :
« رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل … » (2 )
بنابراین مسئله انبیا(ص ) با مردم در اصل خداشناسی نبود زیرا که آنها بالفطره خداشناس بوده و به سوی او حرکت میکردند بلکه مشکل در این بود که می خواستند آنها را از آن مصادیق مادی لاشعور که برای خود معبود انتخاب کرده بودند جدا نموده به سوی معبود حقیقی و ذات اقدس الهی راهنمایی کنند.
ولی چون این عقیده باطل را به وراثت از پدران جاهل خود اخذ نموده و در بین آنها این عقیده و عبادت رسم شده بود , سماجت کرده از دستورات انبیا سرپیچی میکردند زیرا که دو عامل وراثت و رسم موجب حبس فکری و تهجر در انسان میشود.
اکنون که روشن شد خداشناسی امری فطری است , اضافه میکنیم که بقیه اصول دین از قبیل توحید , عدل , معاد , نبوت و امامت نیز فطری است . یعنی قطع نظر از دلایل نقلی و عقلی که بر اثبات این اصول اقامه شده مستقلا از راه فطرت نیز می توان همه آنها را به اثبات رسانید. ازجمله این مسائل , موضوع امامت به ویژه امامت حضرت مهدی موعود و انتظار جامعه بشری نسبت به ظهور آن مصلح جهانی است .
فطرت و امامت
امامت و پیشوایی جامعه از اصولی است که ضرورت آن نه تنها برای انسانها بلکه بر هر موجودی که زندگی جمعی برای او ضرورت داشته باشد محرز است از این رو اگر فطرت و غریزه را دو مقوله جدای از هم تلقی کنیم اصل امامت هم از طریق فطرت و هم از راه غریزه قابل اثبات است .
اما از راه فطرت باید گفت در هیچ زمانی , هیچ قومی زندگی نکرده که یکی از آنها پیشوا و مقتدای آنها نباشد حتی اگر عده ای از بچه هادور هم جمع شده مشغول بازی شوند فردی را به عنوان مسئول و رئیس انتخاب می نمانید و این خود دلیل بر فطری بودن آن است که بدون نیاز به تعلیم فطرتا مسئله را درک کرده بدان عمل می نمایند حتی انسانهای اولیه نیز طبق بررسیهای باستان شناسان به این اصل عمل میکردند.
و از طریق غریزه , موجوداتی از قبیل مورچه , زنبور عسل و موریانه که زندگی جمعی دارند به حکم غریزه مسئول و پیشوا انتخاب می نمایند و از او پیرو میکنند چنانچه اگر ملکه زنبور عسل از کندو خارج شود همه زنبورها به تبع او خارج میشوند و هرجا او استقرار پیدا کند آنان نیز مستقر میشوند. این موضوع و این برنامه در بین مورچه گان نیز جریان دارد که در همین رابطه داستان رهبر مورچه گان و حضرت سلیمان بن داود معروف است و در قرآن مجید مطرح شده که پیشوای مورچه گان وقتی جنود عظیم حضرت سلیمان را مشاهده کرد به پیروان خود دستور داد به لانه های خود پناه ببرند تا زیرپای لشکریان حضرت سلیمان نابود نشوند :
« یا ایها النمل ادخلوا مساکنکم لایحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لایشعرون . » (3 )
و بر همین قیاس است وضعیت و زندگی موریانه ها که حیوان شناسان مطالب حیرت آوری در این خصوص در کتابهای خود نوشتهاند.
در اینجا لازم است جهت اثبات این ضرورت به فرمایش مولای متقیان حضرت علی (ع ) در خطبه چهلم نهج البلاغه استشهاد کنیم که می فرماید :
« و انه لابد للناس من امیر برا او فاجر یعمل فی امرته المومن و یستمتع فیها الکافر » .
و در اصل [ امیر و فرمانروا ضرورت دارد ]وجود و حضور[برای مردم نیکوکار باشد و یا فاجر , تا در تحت مدیریت ]این ضرورت فرقی نمیکند که او مومن بتواند به زندگی خود ادامه دهد و کافر نیز به لذایذ مادی خود نایل .]و جامعه از هرج ومرج نجات پیدا کند[آید
که از این بیان نورانی استفاده میشود که حتی وجود امیر و فرمانروای فاجر بهتر از عدم آن است . و نیز می فرماید :
« لو بقیت الارض بغیر امام لساخت » (4 )
اگر زمین بدون پیشوا باشد از هم خواهد پاشید.
از این دو روایت ضرورت و فطری بودن امامت استفاده میشود.
فطرت و مصلح جهانی
اکنون ببینیم مسئله انتظار فرج و ظهور مصلح و پیشوای جهانی , اختصاص به شیعه دارد یا به عموم مسلمین و یا به قاطبه جوامع بشری مربوط میشود که در فرض سوم (به همه بشر مربوط باشد) فطری بودن آن نیز روشن خواهد شد , زیرا دو اصل , علامت فطری و غریزی بودن است : یکی اینکه در امور غریزی و فطری نیاز به تعلیم و تعلم نیست و نشانه دوم فراگیربودن آن است یعنی امور فطری و غریزی اختصاص به نژاد و قشر خاصی از جامعه ندارد مانند محبت مادر نسبت به فرزند که در جوامع اجتماعی بشری استثنا نمی پذیرد.
در موضوع انتظار فرج و اعتقاد به وجود مصلح حقیقی عالم ولو در پشت پرده غیبت می توان ادعا نمود که آن از امور فطری است زیرا از سویی این اعتقاد برخاسته از درون انسانهاست مانند اصل امامت و امام که قبلا بررسی شد و از سویی دیگر مسئله ای عمومی است که فراتر از سطح سنی و شیعه مطرح میباشد.
توضیح اینکه با دلایلی که بعدا بیان خواهیم داشت همه ملل و نحل به نحوی در انتظار فرج هستند و اعتقاد دارند که در پشت پرده غیبت مصلحی در انتظار است که روزی ظهور نموده و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. جز آنکه در مصداق و نام این مصلح به اشتباه افتادهاند. دقیقا مانند خداشناسی و خداگرایی که پیشتر به آن اشاره کردیم و گفتیم همه انسانها از فطرت و درون خود به سوی خداوند سبحان خوانده میشوند و این ندای درونی را نیز لبیک میگویند و به سوی حضرتش حرکت میکنند ولی به دلیل قصور فهم و محدودیت فکر , خدا و معبود خود را در لابلای موجودات مادی و طبیعی تفحص کرده , هر قومی و بلکه هر کسی چیزی را برای خود خدا می پندارد.
درخصوص مصلح جهانی نیز این اتفاق افتاده است که از سویی انسانها فطرتا مییابند که برای جهان رهبر و امامیکه حقیقتا مصلح و عدل باشد ضرورت دارد و از سویی دیگر آن خصوصیات را در هیچ یک از مدعیان حقوق بشر مشاهده نمیکنند و وجدانشان به آنها قانع نمیشود و لذا همه میگویند مصلحی در پشت پرده غیبت قرار دارد که روزی ظهور خواهد نمود در حالی که واجد همه شرایط رهبری و امامت است گرچه در مصداق و نام او منحرف شده به بیراهه رفتهاند که از این گرایش های باطل چند نمونه بیان خواهیم داشت .
پندارهای باطل درباره مصلح جهانی
۱ ـ ایرانیان باستان معتقد بودند که « گرزاسپه » , قهرمان تاریخی آنان زنده است و در کابل زندگی میکند و صد هزار فرشته او را پاسبانی میکند تا روزی قیام کند و جهان را اصلاح نماید.
۲ ـ گروهی دیگر از ایرانیان می پنداشتند که کیخسرو پس از تنظیم کشور و استوار ساختن فرمانروایی و پادشاهی برای فرزند خود به کوهستان رفت و از آن زمان در آنجا آرمیده تا روزی که ظاهر شود و گیتی را از اهریمنان پاک نماید.
۳ ـ برهمائیان معتقدند شخصی به نام « ویشنو » قیام خواهد کرد .
۴ ـ ساکنان جزایر انگلستان از چندین قرن پیش منتظرند که شخصی به نام « آرتور » روزی از جزیره آوالون ظهور نماید.
۵ ـ نصارا و مسیحیت نیز به وجود مهدی قائلند و میگویند که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و عالم را خواهد گرفت ولی در اوصافش اختلاف دارند. (بلکه احیانا این مصلح را خود حضرت عیسی (ع ) میشناسند).
۶ ـ چینی ها اعتقاد دارند که فردی به نام « کرشنا » ظهور کرده جهان را نجات خواهد داد.
و موارد دیگری که از ذکر آنها صرف نظر شد.
از مجموع این عقاید روشن میشود که نه تنها اصل امامت فطری است بلکه اعتقاد به وجود و ظهور مصلح عالم گیر نیز در همین رابطه است پس کسانی که منکر غیبت و ظهور حضرت خاتم الاوصیا امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشند از مسیر فطرت خارج شده منحرف گشتهاند.
در خاتمه این بحث نکته ای که ذکر آن لازم و ضروری به نظر می رسد آن است که هیچ میل فطری و غریزی در مخلوقات وجود ندارد که دین مقدس اسلام بدان پاسخ نداده باشد زیرا در غیر این صورت در نظام خلقت کاستی و خیانت احساس میشود.
بنابراین اگر تشنگی در موجودات اعم از نبات , حیوان و انسان وجود دارد آب نیز خلق شده و اگر غریزه جنسی در انسان و حیوان هست وسیله دفع آن نیز آفریده شده از ناحیه فطری . اگر انسانها میل به خلود دارند عالم جاویدان که عالم آخرت است نیز خلق شده و… در نتیجه اگر فطرت بشر طالب پیشوا و رهبری شایسته باشد که واجد همه فضایل اخلاقی و از هر نوع رذیله ای بری بوده , قطعا از نظر اسلام برای پاسخ به این طلب و میل مصداقی در خارج باید باشد که همان مهدی موعود(ع ) است .
و در سخن آخر به عبارتی میشود گفت : « نفس میل فطری و غریزی به چیزی , دلیل بر وجود آن چیز است و الا فطرت و غریزه به آن میل نمیکرد. »
حسن طاهری پور
پاورقی :
۱ ـ سوره روم آیه .۳۰
۲ ـ سوره نسا , آیه .۱۶۵
۳ ـ سوره نمل , آیه .۱۸
۴ ـ اصول کافی , جلد اول , ص .۲۵۲
برگرفته از کتاب مهدی منتظر(عج )
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی ۰۲/۰۴/۱۳۸۴
۱ ـ سوره روم آیه .۳۰
۲ ـ سوره نسا , آیه .۱۶۵
۳ ـ سوره نمل , آیه .۱۸
۴ ـ اصول کافی , جلد اول , ص .۲۵۲
برگرفته از کتاب مهدی منتظر(عج )
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی ۰۲/۰۴/۱۳۸۴