سياه پوشي در فرهنگ شيعه (بخش دوم)

یکى از شبهات وهابیت در بحث سیاه‌پوشى این است که بعضى روایات در منابع شیعه آمده که از پوشش رنگ سیاه منع کرده است. مرحوم شیخ صدوق (ره) در باب ۵۶ علل الشرائع این روایات را ذکر کرده است. آنها مدعى اند که با توجه به این روایات استفاده از این رنگ از دیدگاه شیعه حرام است.

فتاوای فقهاء در کراهت سیاه پوشی در نماز

یکى از شبهات وهابیت در بحث سیاه‌پوشى این است که بعضى روایات در منابع شیعه آمده که از پوشش رنگ سیاه منع کرده است. مرحوم شیخ صدوق (ره) در باب ۵۶ علل الشرائع این روایات را ذکر کرده است. آنها مدعى اند که با توجه به این روایات استفاده از این رنگ از دیدگاه شیعه حرام است.

در پاسخ به این ادعا لازم است فتاواى فقهاء را مورد بررسى قرار دهیم.

در مکتب شیعه، حکم به حرمت، وجوب، ‌ کراهت و استحباب وابسته به دیدگاه و استنباط فقیهان و مجتهدانى است که متخصص در استنباط احکام فقهى‌اند؛ لذا اگر فقیهى با توجه به ادله، ‌ در مسأله‌ى حکم وجوب و… را استنباط نماید براى مقلدان او حجت خواهد بود.

با در نظر داشت این مطلب، در مورد روایات مورد بحث، فقهاء از گذشته تا کنون حکم کراهت را استفاده کرده (نه حرمت) و آنهم فقط در مورد نماز پوشیدن لباس سیاه (غیر از عمامه، ‌ کفش و عباء) را مکروه مى‌دانند؛ در حالى که مستشکل، ‌ تعبیر «حرمت» را به کار برده است.

قبل از نقل نظر فقهاء لازم است روایاتى را که مستند نظر آنها قرار گرفته؛ دسته بندى نمود تا مطلب بیشتر روشن شود:

دسته بندی روایات

در مسأله کراهت پوشش سیاه در نماز، روایات به دو دسته تقسیم مى‌شود:

دسته اول: روایات دال بر کراهت پوشش سیاه در نماز.

۱. وَ رُوِیَ لَا تُصَلِّ فِی ثَوْبٍ أَسْوَدَ فَأَمَّا الْخُفُّ أَوِ الْکِسَاءُ أَوِ الْعِمَامَهُ فَلَا بَأْس‏

در لباس سیاه نماز نخوانید. ولى چکمه و عبا و عمامه اشکالى ندارد.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج: ۳ص۴۰۳ ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.

۲. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أُصَلِّی فِی الْقَلَنْسُوَهِ السَّوْدَاءِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.

راوى مى‌گوید:‌ از امام صادق پرسیدم آیا در کلاه (عرقچین) سیاه نماز بخوانم؟ فرمود: در آن نماز نخوان؛ زیرا لباس اهل آتش است.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج: ۳ص۴۰۳ ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، تهذیب الأحکام، ج ۲، ص۲۱۳، تحقیق : السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر : دار الکتب الإسلامیه ـ طهران، الطبعه الرابعه، ‌۱۳۶۵ ش.

این روایت با سند دیگر اینگونه نقل شده‌است:

۳. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أُصَلِّی فِی قَلَنْسُوَهِ السَّوْدَاءِ قَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ‌ قم، ‌ الطبعه: الأولی.

این دسته از روایات از نظر سند مرفوع و مرسل است به این جهت قابل استناد نیست.

دسته دوم : روایات دال بر کراهت پوشش سیاه مطلقا.

۱. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ‏ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ.‏

به روایت امام صادق علیه السلام، از جمله چیزهاى که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام به اصحابش تعلیم نمود این است که فرمود: لباس سیاه نپوشید زیرا آن لباس فرعون مى‏باشد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری ـ‌ قم، ‌ الطبعه: الأولی.

این روایت در نقل دیگر بدون سند آمده‌است:

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ .

الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه ۳۸۱ )، من لا یحضره الفقیه،ج ۱، ص۲۵۱، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه ـ قم، الطبعه الثانیه

۲. مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ یُکْرَهُ السَّوَادُ إِلَّا فِی ثَلَاثَهٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَهِ وَ الْکِسَاءِ.

امام صادق علیه السلام فرمود: لباس سیاه مکروه است مگر در سه مورد : عمامه و چکمه و عبا.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، تهذیب الأحکام، ج ۲، ص۲۱۳، تحقیق : السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر : دار الکتب الإسلامیه ـ طهران، الطبعه الرابعه، ‌۱۳۶۵ ش .

۳. عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَکْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ الْخُفِّ وَ الْعِمَامَهِ وَ الْکِسَاء.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۶، ص۴۴۹، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.

در این دسته، روایت نخست صحیحه است و از نظر سند اشکالى ندارد اما روایات دوم وسوم مرفوعه هستند.

روایت دیگر معتبره سکونى است که در ظاهر مطلق است :

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از حسین بن یزید نوفلى، از سکونى از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:

خداوند عزّ و جل به پیامبرى از پیامبرانش وحى فرمود که به مؤمنین بگو: لباس دشمنان من را نپوشید و طعام دشمنانم را تناول نکنید و راه دشمنان مرا طى نکنید پس شما نیز دشمن من خواهید شد همان طورى که آنها دشمن من هستند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری، ‌ قم، ‌ الطبعه: الأولى.

اما فقیه معاصر مرحوم آیت الله العظمى میرزا جواد تبریزى مى‌نویسد این روایت معناى دیگرى دارد:

ونحن نلتزم بمضمون هذه الروایات فنقول: إن اللباس إذا اختص به أعداء الدین فلا یجوز لبسه، مثل القبعه التی یختص بلبسها الیهود. ولکن لباس السواد لم یثبت اختصاص لبسه بأعداء الدین، نعم یمکن ثبوت الإختصاص بخصوص (اللباده السوداء) فإن لبسها من مختصات علماء الیهود والنصارى، وإذا ثبت ذلک فیها فلبسها حرام .

این روایت مى‌گوید: لباسى که مخصوص اعداءالله است پوشیدنش جایز نیست مانند کلاه فرنگى که فقط یهودیان از آن استفاده مى‌‌کنند. اما ثابت نشده است که لباس سیاه اختصاص به اعدالله پیدا کرده‌ باشد. پس اگر لباسى از مختصات اعداءالله باشد مانند لباده سیاه، پوشیدن آن حرام است.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج ۹، ص۲۵۳، ناشر: دار السیره، بیروت، لبنان الطبعه الأولى ۱۴۲۲

با این حساب این روایت را نمى‌شود در زمره روایات دسته دوم ذکر کرد و از آن کراهت پوشش سیاه را استفاده کرد. در این دسته همان روایت نخست مى‌ماند.

نتیجه گیری فقها از روایت : کراهت لباس سیاه در نماز

در یک بررسى کلی، ‌ مجموعه عظیمى از فقهاء‌ در کتاب‌هاى فقهى شان بابى را تحت عنوان (مکروهات الصلاه) باز کرده‌اند که با استناد به روایات فوق، ‌ و با ذکر دلائلی، یکى از مکروهات را در نماز پوشیدن لباس سیاه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند.
۱. شیخ طوسی

مرحوم شیخ طوسى در کتاب ‌الخلاف‌ مسأله ۲۴۷ بدون اشاره به روایات، دلیل کراهت را اجماع فرقه و احتیاط ذکر کرده‌است:

تکره الصلاه فی الثیاب السود. وخالف جمیع الفقهاء فی ذلک. دلیلنا: إجماع الفرقه وطریقه الاحتیاط.

نماز در لباس سیاه مکروه است و در این مسأله تمام علماى [عامه] مخالفت کرده‌اند. دلیل ما بر کراهت، ‌ اجماع و راه احتیاط است.

الطوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن متوفای(۴۶۰ هـ) الخلاف، ج۱/ ۵۰۶، التحقیق: جماعه من المحققین، ناشر: مؤسسه النشر الإسلا مى‌التابعه لجماعه المدرسین،قم ۱۴۰۷ هـ‍
۲. محقق حلی:

وتکره الصلاه فی الثیاب السود خلا العمامه، والخف قاله الأصحاب: روی عن النبی صلى الله علیه وآله أنه قال: (البسوا من ثیابکم البیاض فإنها من خیر ثیابکم) وأمره علیه السلام بهذا اللون یدل على اختصاصه بالمصلحه الراجحه فیکون ما یضاده غیر مشارک فی المصلحه، وأشد الألوان مضاده للبیاض السواد.

ویؤید ذلک من طریق الأصحاب، ما رواه أحمد بن محمد بن رفعه عن أبی عبد الله علیه السلام قال: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَکْرَهُ السَّوَادَ إِلَّا فِی ثَلَاثَهٍ الْعِمَامَهِ وَ الْخُفِّ وَ الْکِسَاءِ.

نماز در لباس سیاه به جز عمامه و چکمه سیاه مکروه است. این قول را اصحاب امامیه گفته‌اند. از رسول خدا صلى الله علیه وآله روایت شده که فرمود: لباس سفید تان را بپوشید؛ زیرا این لباس، از بهترین لباس شماست. دستور رسول خدا بر پوشیدن رنگ سفید، دلالت دارد که یک مصلحت راجحى در آن است پس ضد این رنگ (مانند رنگ سیاه)‌ در این مصلحت با رنگ سفید مشترک نیست و شدید ترین رنگ از نظر ضدیت با سفید، رنگ سفید است.

این قول به کراهت را روایتى که احمد بن محمد از امام صادق علیه السلام نقل کرده تأیید مى‌کند که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله علیه وآله پوشش سیاه را دوست نداشت مگر در سه چیز:‌ عمامه،‌ چکمه و عباء.

المحقق الحلی، أبو القاسم نجم الدین جعفر بن الحسن (متوفای: ۶۷۶)، المعتبر، ج ۲، ص۹۴، تحقیق وتصحیح: عده من الأفاضل / إشراف: ناصر مکارم شیرازی، ناشر: مؤسسه سید الشهداء (ع)– قم
۳. شهید اول:

الثالثه: تکره الصلاه فی الثیاب السود، لما رواه الکلینی عمن رفعه إلى أبی عبد الله علیه السلام: «یکره السواد الا فی ثلاثه: الخف، والعمامه، والکساء». وفی مرفوع آخر إلیه علیه السلام فی القلنسوه السوداء: لا تصل فیها، فإنها لباس أهل النار.

وروی عن النبی صلى الله علیه وآله: «البسوا من ثیابکم البیاض، فإنها من خیر ثیابکم» وفیه دلاله على أفضلیه البیض للمصلحه، فاالمضاد لا یشارکها فی المصلحه.

مسأله سوم در این است که نماز در لباس سیاه مکروه است. به دلیل آنچه مرحوم کلینى از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلى الله علیه وآله پوشش سیاه را دوست نداشت مگر در سه چیز:‌ عمامه،‌ چکمه و عباء. و در روایت دیگر امام صادق در پاسخ از پوشیدن کلاه سیاه در نماز فرمود:‌ در آن نماز نخوانید؛ ‌ زیرا او از لباس اهل آتش است.

از رسول خدا صلى الله علیه وآله روایت شده که فرمود: لباس سفید تان را بپوشید زیرا بهترى لباس شما از نظر رنگ است. این روایت بر افضلیت رنگ سفید به خاطر وجود مصلحتى که در آن است؛ دلالت مى‌کند و رنگى که ضد آن است در این مصلحت با آن شریک نیست.

العاملی الجزینی، محمد بن جمال الدین مکی، معروف به شهید اول، (متوفای : ۷۳۴ – ۷۸۶ ه‍ ق ) ذکرى الشیعه فی أحکام الشریعه، ج ۳، ص۵۵، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعه : الأولى، ۱۴۱۹ ه‍
۴. سید علی طباطبائی

روشن ترین عبارت در مورد روایات مورد بحث، از سید على طباطبائى است:

(وتکره) الصلاه (فی الثیاب السود ما عدا العمامه والخف) والکساء، لاطلاق المستفیضه بکراهه لبسها، عدا المستثنیات الثلاثه، مع تصریح جمله من النصوص بکراهه الصلاه فی خصوص القلنسوه، معلله بأنها لباس أهل النار، والتعلیل عام لا یخص المورد کما یستفاد من النصوص. مضافا إلى عموم المرسل: لا تصل فی ثوب أسود، فأما الخف والکساء والعمامه فلا بأس.

نماز در لباس سیاه، جز عمامه و چکمه و عباء مکروه است. دلیل اطلاق روایات مستفیضه در کراهت پوشش سیاه است. با این که پاره‌ى از نصوص به کراهت نماز در خصوص کلاه سیاه تصریح دارد و تعلیلش این است که قلنسوه از لباس اهل نار و این تعلیل خاص این مورد نیست بلکه عام است که شامل لباس سیاه هم مى‌شود. علاوه بر آن عموم روایات دیگرى در خصوص نماز است که فرموده:‌در لباس سیاه نماز نخوانید و چکمه و عبا و عمامه را از این عموم استثناء کرده‌است.

الطباطبائی، السید علی، المتوفى سنه ۱۲۳۱ ه‍ ق، ریاض المسائل، ج ۳، ص۲۰۱، تحقیق ونشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین ـ قم، طبع الأولى ۱۴۱۴هـ
۵. آقا رضا همدانی

نعم یمکن الاستدلال لکراهه الصلاه فی الثیاب السود بمفهوم التعلیل الوارد فی القلنسوه فیما رواه فی الکافی عن الحسن بن أحمد عمن ذکره عن أبی عبد الله علیه السلام قال قلت له أصلی فی القلنسوه السوداء فقال لا تصل فیها فإنها لباس أهل النار فإنه یدل على کراهه کلما هو من لباس أهل النار ومن جملته الثیاب السود.

کما یشهد له روایه حذیفه بن منصور قال کنت عند أبی عبد الله علیه السلام بالحیره فاتاه رسول أبی العباس الخلیفه یدعوه فدعى بممطر أحد وجهیه اسود والاخر ابیض فلبسه فقال أبو عبد الله علیه السلام اما انی ألبسه وانا اعلم أنه لباس أهل النار إذ الظاهر أن ذلک من حیث السواد لا خصوصیه الممطر ..

وکیف کان فلا تأمل فی الحکم خصوصا بعد ما حکى عن بعض من دعوى الاجماع علیه.

ممکن است براى کراهت نماز در لباس سیاه، به مفهوم تعلیل در روایت امام صادق علیه السلام استدلال شود که حضرت در پاسخ سؤال از نماز گزاردن در کلاه سیاه فرمود: در آن نماز نخوانید زیرا آن از لباس اهل آتش است. واین تعلیل بر کراهت هر چیزى که از لباس اهل نار باشد؛ دلالت دارد و از جمله لباس اهل نار، ‌ لباس سیاه است.

شاهد آن، روایت حذیفه ابن منصور است که تعبیر امام صادق از کت بارانى که یکطرف آن سیاه بود به لباس اهل نار؛ ظاهراً‌ از جهت سیاه بودن آن است نه خصوصیت دیگر آن. به هر حال در حکم (‌کراهت)‌ جاى تأمل نیست به ویژه با ادعاى اجماعى که از بعضى حکایت شده‌است.

الهمدانی، آقا رضا، ( متوفای: ۱۳۲۲) مصباح الفقیه،ج ۲، ص۱۶۲، ناشر : انتشارات مکتبه النجاح- طهران، توضیحات : طبعه حجریه.
۶. صاحب جواهر

صاحب جواهر در ابتدا‌، عبارت محقق حلى را مى‌آورد: ‌

(الثامنه‌ تکره الصلاه فی ثیاب السود ما عدالعمامه‌ والخف)

هشتمین مطلب کراهت نماز در جامه سیاه است. به جز عمامه و کفش، یا پاپوش مشکى که استفاده آنها کراهتى ندارد.

و سپس مى‌فرماید:

بلا خلاف اجده فی المستثنی منه، ‌ بل ربما ظهر من بعضهم الاجماع علیه. بل عن الخلاف ذالک صریحا وهو الحجه. مضافاً ‌الی استفاضه ‌النصوص فی النهی عن لبسه الذی ربما قیل باستفاده الکراهه فی خصوص الصلاه منه. إما لدعوى اتحاد الکونین کما سمعته فی المغصوب، أولأن إطلاق الکراهه یقتضی شمول خصوص الصلاه، ولا ینافیه شمول غیرها، إذ لیس المراد اختصاص الصلاه بذلک من بین الأفراد، بل المراد الکراهه فیها بالخصوص وإن کان غیرها من الأفراد کذلک، وقد سمعت نظیره فی استحباب خصوص بعض الأذکار فی الصلاه،

در کراهت لباس سیاه در نماز، اختلافى میان علماء نمى‌یابم؛ بلکه چه بسا از کلام بعض فقهاء‌ اجماع بر کراهت به دست مى‌آ‌ید. این اجماع برکراهت در کتاب خلاف (‌شیخ طوسی) صریح است و این حجت است. علاوه بر این که، ‌ روایات دال بر کراهت به حد استفاضه است. چه بسا گفته شده است: مستفاد کراهت [از روایت] در خصوص نماز است، .

دلیل اجماع برکراهت یا به دلیل اتحاد کونین (‌بودن در حال نماز که امر دارد و پوشیدن لباس سیاه که نهى دارد) است؛ چنانچه در بحث مغصوب اتحاد کونین مطرح است. یا به دلیل این که اطلاق کراهت (روایات کراهت مطلق سیاه‌پوشی) شامل خصوص نماز است و این منافات ندارد که شامل غیر موارد نماز هم بشود (‌مانند لباس احرام و کفن مردگان) زیرا مراد این نیست که از میان افراد، نماز به کراهت اختصاص دارد بلکه مراد این است که کراهت پوشش سیاه در نماز ویژه‌است. نظیر این مطلب را در استحباب بعض اذکار خاص داریم که در نماز مستحب است.

ایشان بعد نقل این دو دلیل مى‌گوید: من بى نیاز این تکلف و توجیه هستم خصوصاً‌ این توجیه اخیر؛ زیرا ممکن است عبارات روایات: لا تصل فی ثوب أسود، فأما الکساء والخف والعمامه فلا بأس. و روایت: إنی أصلی فی القلنسوه السوداء قال : لا تصل فیه فإنها لباس أهل النار. خلاف را ثابت کند. (زیرا این روایات مخصوص نماز است و اطلاقى ندارد که شامل موارد دیگر شود) بعد در ذیل روایت قلنسوه مى‌گوید: ولا ریب فی ظهور التعلیل فیه بکراهه الصلاه فی کل ما کان کذلک.

بعد مى‌گوید:‌ روایاتى که در نهى از پوشش سیاه به صورت مطلق آمده؛ تعبیرهاى انه لباس فرعون،انه زی بنی العباس و انه لباس اهل النار تعلیل است . آشکار است که این نهى از جهت خود این رنگ است نه خصوصیت ممطر مثلا.

بل من المعلوم کون ذلک من حیث السواد لا خصوصیه الممطر، کما أن من المعلوم کون لبسه للتقیه، فیتجه حینئذ کراهه الصلاه فیه للتعلیل المزبور.

النجفی، الشیخ محمد حسن (متوفاى۱۲۶۶هـ)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ‌ج۸ ص۲۳۰، تحقیق: الشیخ عباس القوچانی، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، طهران، الطبعه: الثالثه، ‌ ۱۳۶۷ش.
۸.. میرزا جواد تبریزی

سؤال: ألا یکره للمصلی لبس السواد؟ کیف نجمع بین هذا الحکم الشرعی وبین استحباب لبس السواد عزاءا على الحسین علیه السلام؟

جواب: لم یثبت کراهیه لبس السواد لا فی الصلاه ولا فی غیرها، نعم ورد فی بعض الروایات ما یستفاد منها کراهیه لبس السواد، ولکنها ضعیفه السند، ومع الإغماض عن ضعفها، فالکراهه فی الصلاه بمعنى أقل ثوابا، ولبس السواد فی عزاء الحسین والأئمه علیهم السلام لأجل إظهار الحزن وإقامه شعائر المذهب مستحب نفسی، وثوابه أکثر من نقص الثواب فی الصلاه، والله العالم.

آیا پوشش سیاه در نماز مکروه نیست؟ از آن طرف در ایام عزادارى امام حسین علیه السلام پوشیدن سیاه مستحب است بین این حکم شرعى و استحباب چگونه باید جمع کرد؟

جواب: کراهت پوشش سیاه در نماز و غیر آن (مطلقا) ‌ثابت نیست. بلى از پاره‌ى روایات این کراهت استفاده مى‌شود ولى آنها از نظر سند ضعیف اند. اما با صرف نظر از ضعف سندى آنها، کراهت پوشش سیاه در نماز به معناى کم بودن ثواب نماز است؛ اما پوشش سیاه در عزادارى امام حسین چون به خاطر اظهار حزن و اقامه شعائر مذهب است؛ ‌ مستحب نفسى است.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج ۹، ص۲۴۷، ناشر: دار السیره ـ بیروت، الطبعه الأولى ۱۴۲۲

بعد از نقل کلمات فقهاء‌ روشن شد که نماز در لباس سیاه مکروه است.

شاید شبهه‌اى دیگرى براى خوانندگان مطرح شود که در ایام محرم و یا ایام شهادت ائمه علیهم السلام که عاشقان و شیعیان آنها سیاه پوش مى‌شوند و با این لباس نماز مى‌خوانند. آیا باز در این موارد حکم کراهت باقى است؟

پاسخ این شبهه را از بیان حاج آقا میرزا جواد تبریزى (‌اعلى الله مقامه)‌ که از ایشان استفتاء‌شده است مى‌آوریم:

سؤال: ما حکم اللباس الأسود فی الصلاه أیام وفیات الأئمه علیهم السلام، هل هو مکروه ؟ جواب : إذا کان اللبس بداع إظهار الحزن وتعظیم الشعائر فلیس بمکروه، والله العالم.

اگر این پوشش به انگیزه اظهار حزن و تعظیم شعائر باشد مکروه نیست.

العاملی، (معاصر) الانتصار ج ۹، ص۲۴۷، ناشر: دار السیره، بیروت، لبنان الطبعه الأولى ۱۴۲۲
نتیجه:

با دقت در کلمات بزرکان این نتایج به دست مى‌‌آید:

۱. دلیل فتوا بر کراهت پوشش سیاه در نماز، اجماع است و گاهى از تعلیل در روایات دسته اول وتقید اطلاق روایات دوم و گاهى از روایاتى که در مورد پوشش رنگ سفید است به همراه این دو دسته، بر مطلب استدلال شده‌است.

۲. فتواى فقهاء برکراهت است نه حرمت؛ که آن را مستشکل مى‌گفت.

۳. در فتاواى آنها خصوص کراهت پوشش سیاه در نماز است نه مطلقا در همه جا. چنانچه صاحب جواهر آن را به صراحت بیان کرده: ربما قیل باستفاده الکراهه فی خصوص الصلاه منه. این فتوا بر اساس قانون تقیید و تخصیص است به این بیان که: روایات دسته اول مخصوص بیان حکم نهى از پوشش سیاه در نماز است . اما روایات دوم از پوشش سیاه مطلقا نهى مى‌کند. دسته اول دسته دوم را تقیید مى‌‌کند و کراهت پوشش سیاه در خصوص نماز استفاده مى‌شود پس در غیر نماز کراهت ندارد.

۴. نکته مهم در فتواى فقهاء این است که این کراهت، کراهت اصطلاحى (‌به معناى رحجان ترک به خاطر نبود مصلحت) نیست؛ بلکه کراهت در این جا به معناى این است که نماز در پوشش سیاه ثوابش کمتر است.

به عبارت دیگر:‌ نهى در این جا ارشادى است، ارشاد به این که نماز در پوشش سیاه ثوابش کمتر از نماز در پوشش سایر رنگها اما مجزى و صحیح است نه این که باطل باشد.

۵. از کراهت لباس سیاه در نماز نیز مواردى مانند عبا و عمامه مشکى استثنا شده‌است و اگر این موارد در حال نماز باشد مکروه نیست.

با توجه به این نکات و فتاوا، دیگر محلى براى این شبهه باقى نمى‌ماند که آیا در در ایام عزادارى ائمه علیهم السلام و محرم و عاشورا پوشیدن لباس سیاه، حرام است یا مکروه؟ زیرا نظر علماء بر کراهت در خصوص نماز است و در مورد ایام محرم و سوگواری، سیاه‌پوشى مستحب است که در بخش سوم به آن پرداخته شده‌است.

بخش سوم: ادله استحباب سیاه‌پوشی، نقد تعارض و بیان موارد استثنا

در این بخش مستند فقهاء بر استحباب سیاه‌پوشى در عزادارى و روایاتى را که از پوشش سیاه نهى مى‌کنند مورد بررسى قرار مى‌دهیم.

فصل اول: مستند فقهاء در فتوا بر استحباب سیاه پوشی در عزاداری

همانطور که گفته شد، علماى شیعه، سیاه‌پوشى در عزادارى را از مطلق کراهت سیاه‌پوشى استثنا کرده‌اند؛ دلیل این کار، روایتى است که با سند صحیح از ائمه علیهم السلام به ما رسیده است؛ در این جا ابتدا‌ خود روایت را ذکر کرده و سپس سلسه سند آن را مورد بررسى قرار مى‌دهیم:

الْحَسَنُ بْنُ ظَرِیفٍ بن ناصِح عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ لَبِسَ نِسَاءُ بَنِی هَاشِمٍ السَّوَادَ وَالْمُسُوحَ وَکُنَّ لَا یَشْتَکِینَ مِنْ حَرٍّ وَلَا بَرْدٍ وَکَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ یَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ.

ابو حفص عمر، فرزند امام سجاد و برادر ناتنى امام باقر مى‌گوید: زمانى که حسین بن على(علیهما السلام) به شهادت رسید، زنان بنى هاشم لباسهاى سیاه و جامه هاى خشن مویین پوشیدند و از گرما و سرما شکایت نمى‌کردند و پدرم، على بن الحسین(علیهما السلام) به علت (اشتغال آنان به) مراسم عزادارى، براى شان غذا آماده مى‌کرد.

أحمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن ج۲ ص۴۲۰ متوفای۲۷۴ التحقیق: السید جلال الدین الحسینی، ناشر: دار الکتب الإسلامیه– طهران، الطبعه الأولی – ۱۳۳۰ ش
بررسی سند روایت :
۱.الحسن بن ظریف:

نجاشى در باره او مى‌گوید:

الحسن بن ظریف بن ناصح کوفی یکنى أبا محمد ثقه.

حسن بن ظریف از اهل کوفه و کنیه اش ابا محمد و شخص موثق بود:

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ، ص۶۱، رقم: ۱۴۰، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلا مى‌ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
۲.ظریف بن ناصح:

نجاشى در باره او مى‌گوید:

ظریف بن ناصح أصله کوفی، نشأ ببغداد، وکان ثقه فی حدیثه، صدوقا. له کتب
.

ظریف بن ناصح از اهل کوفه و در بغداد بزرگ شد و زندگى کرد، ‌ او در روایت موثق و راستگو و داراى کتاب هاى بود.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ، ص۲۰۹، رقم: ۵۵۳، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلا مى‌ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.
۳.حسین بن زید:

نجاشى ایشان را از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام ذکر مى‌کند:

الحسین بن زید بن علی بن الحسین علیهما السلام أبو عبد الله یلقب ذا الدمعه. کان أبو عبد الله علیه السلام تبناه ورباه وزوجه ببنت (بنت) الأرقط، روى عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام.

حسین پسر زید پسر على بن الحسین کنیه اش ابوعبدالله و لقبش ذالدمعه است. امام صادق(علیه السلام) او را به فرزندى گرفت و تربیت کرد و دختر ارقط را به همسریش در آورد. وى از امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام) نقل روایت مى‌کند.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍رجال النجاشی، ، ص۵۲ رقم :‌۱۱۵ تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلا مى‌ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

مرحوم مامقانى در تنقیح المقال او را از اعلى الحسان دانسته است:

فهو من اعلی الحسان.

مامقانی، ‌ عبدالله، ‌ تنقیح المقال فی علم الرجال، ‌ ج۱ص ۳۲۹رقم ۹۰۲۵ ‌ناشر:‌ المکتبه‌المرتضویه‌، ‌ نجف اشرف ۱۳۵۰ هـ

برخى از علماى شیعه و از جمله مرحوم سید بحر العلوم رضوان الله تعالى علیه اعتقاد دارند که بناى مرحوم شیخ طوسى در فهرست و مرحوم نجاشى در رجالش این بوده که راویانى را نقل کنند که امامى ‌باشند و اگر غیر شیعه هستند، حتماً ذکر مى‌کنند؛ پس هر راوى را که این دو بزرگوار به صورت مطلق آورده است، دلالت مى‌کند که صحیح المذهب و همچنین ممدوح به مدح عام هستند.

ایشان در فائده دهم از فوائد الرجالیه مى‌فرمایند :

فائده: الظاهر أن جمیع من ذکر الشیخ فی (الفهرست) من الشیعه الإمامیه إلا من نص فیه على خلاف ذلک من الرجال: الزیدیه، والفطحیه، والواقفیه وغیرهم، کما یدل علیه وضع هذا الکتاب، فإنه فی فهرست کتب الأصحاب ومصنفاتهم، دون غیرهم من الفرق .

وکذا (کتاب النجاشی). فکل من ذکر له ترجمه فی الکتابین، فهو صحیح المذهب ممدوح بمدح عام یقتضیه الوضع لذکر المصنفین العلماء والاعتناء بشأنهم وشان کتبهم، وذکر الطریق إلیهم، وذکر من روى عنهم ومن رووا عنه .

بحر العلوم الطباطبائی، السید محمد المهدى (متوفای۱۲۱۲هـ)، الفوائد الرجالیه، ج ۴، ص۱۱۱ـ ۱۱۶، تحقیق: محمد صادق بحر العلوم / حسین بحر العلوم، ناشر : مکتبه الصادق ـ تهران، ۱۳۶۳ش.

بنابر این دیدگاه، ‌ حسن بن زید مورد اعتماد است.
۴.عمربن علی بن الحسن:

شیخ طوسى کنیه او را ابو حفص اشرف برادر ناتنى امام باقر علیه السلام و تابعى ذکر مى‌کند:

عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السلام، أبو حفص الأشرف، أخوه علیه السلام .

الطوسی ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای ۴۶۰ ) رجال الطوسی، ‌، ص۱۳۹رقم ۱۴۶۷، ‌ تحقیق : جواد القیو مى‌الإصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الإسلا مى‌التابعه لجماعه المدرسین بقم، الطبعه‌الأولى ۱۴۱۵

شیخ طوسى او را درجاى دیگر او را از اهل مدینه و از تابعان اصحاب دانسته است:

عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام، مدنی تابعی، روى عن أبی امامه بن سهل بن حنیف، مات وله خمس وستون سنه، وقیل: ابن سبعین سنه.

الطوسی الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای ۴۶۰ ) رجال الطوسی، ‌ ص۲۵۲ رقم ۴۴۹، ‌ تحقیق : جواد القیو مى‌الإصفهانی، ناشر: مؤسسه النشر الإسلا مى‌التابعه لجماعه المدرسین بقم، الطبعه‌الأولى ۱۴۱۵

شیخ مفید در باره او مى‌گوید:

وکان عمر بن علی بن الحسین فاضلا جلیلا، وولی صدقات النبی صلى الله علیه وآله وصدقات أمیر المؤمنین علیه السلام وکان ورعا سخیا. وقد روى داود بن القاسم قال: حدثنا الحسین بن زید قال: رأیت ‌عمر بن علی بن الحسین یشرط على من ابتاع صدقات علی علیه السلام أن یثلم فی الحائط کذا وکذا ثلمه، ولا یمنع من دخله یأکل منه .

عمر بن على فاضل گرانقدر بود و تولیت صدقات پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به عهده داشت و شخصیتى پرهیزگار و سخاوتمند بود. داود بن قاسم مى‌گوید: حسین بن زید براى ما نقل کرد که: دیدم عمویم، عمر بن على بن الحسین، با کسانى که صدقات على(علیه السلام) را از او مى خرند شرط کرد که در دیوار [باغ] شکافى اینگونه ایجاد کنند و مانع کسى که [از آن شکاف] وارد [باغ] مى شود تا از میوه‌هاى آن میل کند، نشوند.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ) الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۷۱ تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع،بیروت، لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳م.

با توجه به صراحت گفته هاى رجالیون، ‌ راویان سند روایت هیچ گونه مشکلى ندارند و از نظر دلالت هم دلالت این روایت کاملاً‌ بر رحجان پوشیدن لباس سیاه روشن است؛ ‌ زیرا از شخصیتهایى هم چون خواهر، همسر و دختران سیدالشهداء(علیه السلام) و نیز ام البنین، همسر وفادار مولاى متقیان (علیه السلام)، بعید است کارى سرزند که بر خلاف موازین شرع باشد. البته بعضى از بزرگان در کیفیت دلالت روایت بر استحباب استدلال کرده‌اند که در بخش قبل، بیان شده است.

فصل دوم : نقد تعارض در روایات

در بخش هاى قبلى بیان شده که تعدادى از روایت در منابع شیعه وجود دارد که بر نهى از سیاه‌پوشى دلالت دارد. از طرفى نیز دسته از روایات حاکى از این است که خود ائمه علیهم السلام در بعضى موارد عملاً‌ لباس مشکى پوشیده‌اند. در این قسمت هر دو دسته را بررسى نموده و سپس در حل تعارض آنها سخن خواهیم گفت.
الف: روایات نفی سیاه پوشی:

در کتاب علل الشرایع جلد دوم مرحوم شیخ صدوق رحمه‌الله علیه روایاتى را در باره عدم جواز نماز در لباس سیاه آورده است که دست آویز شبهه افکنان شده است. تعداد سه روایت، از پوشش سیاه نهى مى‌کند:

۱. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أُصَلِّی فِی قَلَنْسُوَهِ السَّوْدَاءِ قَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.

مردى، از حضرت امام صادق علیه السلام پرسید: آیا در عرقچین سیاه نماز بخوانم؟ فرمود: در آن نماز نخوان زیرا لباس سیاه، لباس اهل آتش است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، ‌ الطبعه: الأولی.

این روایت مرسل است؛ زیرا تعبیر«‌عن رجل» دارد.

۲. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ‏ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ.‏

به روایت ابو بصیر، حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: پدرم از جدّم، از پدرش، از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت از جمله چیزهایى که به اصحابش تعلیم نمود این است که فرمود: لباس سیاه نپوشید زیرا آن لباس فرعون مى‏باشد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ‌ قم، ‌ الطبعه: الأولى.

۳ . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از حسین بن یزید نوفلى، از سکونى از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:

خداوند عزّ و جل به پیامبرى از پیامبرانش وحى فرمود که به مؤمنین بگو: لباس دشمنان من را نپوشید و طعام دشمنانم را تناول نکنید و راه دشمنان مرا طى نکنید پس شما نیز دشمن من خواهید شد همان طورى که آنها دشمن من هستند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، ‌ الطبعه: الأولى.

طبق نقل بالا روایت موثق و مسند است اما طبق نقل عیون ضعیف است که آن را شیخ صدوق با اضافاتى در اول، با سند دیگر اینگونه نقل کرده است:

حدثنا تَمِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قال سمعت أبا الحسن علی بن موسى الرضا علیه السلام یقول أول من اتخذ له الفقاع فی الإسلام بالشام یزید بن معاویه لعنه الله …. و لقد حدثنی أبی عن أبیه عن آبائه عن علی بن أبی طالب علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص۲۳، ناشر: انتشارات جهان، ۱۳۷۸هـ
ب: ‌روایات اثبات سیاه پوشی

در علل الشرایع بخشى از روایات سیاه‌پوشى را توسط امام صادق علیه السلام اثبات مى‌نماید:

۱. وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِالْحِیرَهِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِی الْعَبَّاسِ الْخَلِیفَهِ یَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرَهٍ لَهُ أَحَدُ وَجْهَیْهِ أَسْوَدُ وَالْآخَرُ أَبْیَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَمَا إِنِّی أَلْبَسُهُ وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْ لِبَاسِ أَهْلِ النَّارِ.

حذیفه بن منصور مى‏گوید: در حیره محضر حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام بودم که رسول و فرستاده ابى العبّاس خلیفه نزد آن حضرت آمد و حضرتش را دعوت نمود، امام علیه السّلام بالاپوش بارانى را که یک طرفش سیاه و طرف دیگرش سفید بود طلبیده و پوشیدند سپس فرمودند: توجّه داشته باشید من این را مى‏پوشم و مى‏دانم که لباس اهل آتش است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، ‌ الطبعه: الأولی.

مرحوم کلینى این روایت با این سند نقل کرده است:

۲. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام بِالْحِیرَهِ فَأَتَاهُ رَسُولُ أَبِی جَعْفَرٍ الْخَلِیفَهِ یَدْعُوهُ فَدَعَا بِمِمْطَرٍ أَحَدُ وَجْهَیْهِ أَسْوَدُ وَ الْآخَرُ أَبْیَضُ فَلَبِسَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَمَا إِنِّی أَلْبَسُهُ وَأَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لِبَاسُ أَهْلِ النَّار.ِ

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۶ ص۴۴۹ ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه، ۱۳۶۲ هـ.ش.

۳. حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ کَانَتِ الشِّیعَهُ تَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ لُبْسِ السَّوَادِ قَالَ فَوَجَدْنَاهُ قَاعِداً عَلَیْهِ جُبَّهٌ سَوْدَاءُ وَقَلَنْسُوَهٌ سَوْدَاءُ وَخُفٌّ أَسْوَدُ مُبَطَّنٌ بِسَوَادٍ قَالَ ثُمَّ فَتَقَ نَاحِیَهً مِنْهُ وَقَالَ أَمَا إِنَّ قُطْنَهُ أَسْوَدُ وَأُخْرِجَ مِنْهُ قُطْنٌ أَسْوَدُ ثُمَّ قَالَ بَیِّضْ قَلْبَکَ وَالْبَسْ مَا شِئْتَ.‏

محمّد بن الحسن از محمّد بن یحیى عطّار، از محمّد بن احمد، از على بن ابراهیم جعفرى، از محمّد بن فضل، از داود رقّى وى مى‏گوید: شیعه از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام راجع به پوشیدن لباس سیاه سؤال مى‏کردند و دیدیم آن جناب را که نشسته بودند در حالى که جبّه‏اى سیاه به تن و عرق چینى سیاه به سر و موزه‏اى سیاه که در داخلش پنبه سیاه بود به پا داشتند، راوى مى‏گوید: سپس حضرت قسمتى از موزه را شکافت و فرمود پنبه‏اى که داخل آن است سیاه مى‏باشد و از آن قسمت شکافته شده مقدارى پنبه سیاه بیرون آورد و پس از آن فرمود: دل و قلب خود را [با قبول ولایت ما] سفید نما و هر چه خواستى بپوش..

تعارض دو دسته از روایات

در دسته اول، روایت نخست از نماز خواندن با عرقچین سیاه نهى مى‌کند و در روایات دوم و سوم، سخن در نهى پوشیدن لباس سیاه و لباس اعداء ائمه است.

اما دسته دوم مى‌گوید: امام صادق علیه السلام در یک مورد بالاپوش بارانى سیاه پوشید و در نزد خلیفه وقت عباسى رفت. در مورد دیگر از عرقچین، جبه و کفش سیاه استفاده کرد.

بنا براین از یکطرف نهى از پوشش سیاه و از طرف دیگر عمل امام در سیاه پوشى کاملاً‌ مشهود است. سؤال این است که این تعارض را چگونه باید حل کرد؟

پاسخ تعارض

 

پاسخ اول: عدم وجود شرایط تعارض در میان روایات

روایات نهى از پوشش سیاه معتبر نیست؛ زیرا از نظر سندی، ‌ روایت اول مرسل است؛ ‌چون تعبیر (‌عن رجل) دارد و روایت سوم نیز بر طبق یک نقل شیخ صدوق در عیون الاخبار ضعیف است؛ زیرا عبدالله و پدرش از نظر رجالى مجهول است. فقط روایت دوم مى‌ماند که از سند تضعیف نشده است. روى این جهت فقهاء این روایات نهى از سیاه‌پوشى را حمل بر کراهت کرده‌اند و آنهم فقط در نماز مکروه است.

دسته دوم از روایات که دال بر اثبات سیاه‌پوشى توسط امام صادق علیه السلام است روایت اولش طبق نقل مرحوم کلینى مرفوع اما طبق نقل شیخ صدوق معتبراست.

حال با توجه به مطالب فوق، هردو دسته روایت تعارض ندارند؛ ‌زیرا دسته اول موضوع شان کراهت پوشش سیاه فقط در نماز است و طبق روایات دسته دوم، امام صادق علیه السلام در حال نماز آن ها را نپوشید. تعارض در صورتى است که در یک مورد نفى و اثبات وارد شود و در اینجا موارد هردو دسته از روایات کاملاً‌ جدا است.

پاسخ دوم: تقیه در پوشش سیاه

مقصود ائمه علیهم السلام در دسته اول، نهى از تشبه به اعداء الله است؛ که مصداق آن در طول تاریخ عده‌اى خاصى است. در یک مقطع تاریخ، مصداق اعداء الله فرعون و در مقطع دیگر حاکمان عباسى است که هریکى از آنها شعارشان پوشش سیاه بود. لذا ائمه علیهم السلام پیروانش را از تشبه به آنان برحذر مى‌دارد؛ اما در حال حاضر پوشیدن لباس سیاه مصداق هیچ یک از آن‌ها نیست؛ بلکه در تمام دنیا رنگ سیاه نماد حزن، اندوه و عزادارى است؛ پس تشبه به اعداء الله در این زمان مصداق ندارد.

اما طبق دسته دوم روایات، عمل امام (ع) در پوشش سیاه بر حسب «تقیه» است و تقیه یکى از وظایف وجوبى است که در فقه اسلا مى‌جایگاه ویژه دارد و مورد قبول شیعه و اهل سنت است.

مرحوم شیخ صدوق ذیل حدیث پنجم در این باره مى‏گوید:

فعل ذلک کله تقیه والدلیل على ذلک قوله فی الحدیث الذی قبل هذا أما إنی ألبسه و أنا أعلم أنه من لباس أهل النار و أی غرض کان له علیه السلام فی أن صبغ القطن بالسواد إلا لأنه کان متهما عند الأعداء أنه لا یرى لبس السواد فأحب أن یتقی بأجهد ما یمکنه لتزول التهمه عن قلوبهم فیأمن شرهم‏.

امام لباس‏ سیاه را از روى تقیّه پوشید، دلیل برآن، ‌ فرموده امام علیه السلام در حدیث قبلى است که فرمودند:

توجه داشته باش من لباس سیاه مى‏پوشم و مى‏دانم که آن لباس اهل آتش است.

و هیچ غرض و مقصودى نمى‏توان براى این تصوّر کرد که آن حضرت پنبه داخل را نیز سیاه قرار داده بودند مگر آنکه حضرتش نزد دشمنان متّهم بودند که لباس سیاه نمى‏پوشند از این رو آن جناب خواستند شدیدا تا آنجایى که امکان داشت رعایت تقیّه را نموده تا بدین وسیله از دل‏هاى دشمنان تهمت را زایل کرده پس از شرّ آنها در امان باشند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج‏۲، ص۳۴۸، ناشر: داوری ـ‌ قم، ‌ الطبعه: الأولی.
لباس سیاه، نماد عباسیان

سیاهپوشى عباسیان دو مرحله داشته است:

۱. مرحله پیش از رسیدن به قدرت:

در این مرحله ظاهراً‌ سیاه‌پوشى آل عباس و پیروان آنان، عمدتاً جنبه اعتراض به ظلم‌هاى بنى امیه و اظهار اندوه بر مصائب اهل البیت (علیهم السلام) به ویژه حضرت سیدالشهداء علیه السلام را داشت؛ به همین جهت شعار شان در قیام، خونخواهى از شهداى اهل بیت علیهم السلام بود.

۲. مرحله پس از دستیابى به قدرت:

در این مرحله با پیروزى آل عباس و حصول انتقام از خاندان اموى، دیگر وجهى براى ادامه سیاهپوشى (جز در ایام وفات و شهادت) باقى نمانده بود و بایستى سران دولت عباسى به سیاه‌پوشى خویش پایان مى‌دادند؛ اما چنین نشد و سیاه‌پوشى [به شکل و شیوه اى خاص، متمایز از سیاه‌پوشى معمول شیعیان] در قالب کلاه‌هاى مخروطى دراز و سیاهرنگ (قلنسوه سوداء) و جُبّه هاى جلوباز منقوش به برخى آیات قرآن (سواد) شعار معمول عباسیان گردید و به نشانه بستگى و اطاعت مردم از رژیم جدید، الزامى شد.

سیوطى در این زمینه مى‌نویسد:

وفی سنه ثلاث وخمسین ألزم المنصور رعیته بلبس القلانس الطوال فکانوا یعلمونها بالقصب والورق ویلبسونها السواد.

در سال ۵۳ هجرى منصور عباسى پیروانش را به پوشیدن کلاه سیاه دراز ملزم کرد، آنان این کار را در ده ها اعمال مى‌کردند و براى همه جا نوشتند و این رنگ را مى‌پوشیدند.

السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر(متوفای۹۱۱ ) تاریخ الخلفاء، ج ۱، ص۲۶۲: تحقیق : محمد محی الدین عبد الحمید، دار النشر: مطبعه السعاده – مصر – ۱۳۷۱هـ – ۱۹۵۲م، الطبعه : الأولی.

طبرى مورخ معروف اهل سنت ایام منصور دوانقى را این گونه گزارش مى‌کند:

أبو الحسن الحذاء قال: أخذ أبو جعفر الناس بالسواد فکنت أراهم یصبغون ثیابهم بالمداد.

علی بن الجعد قال: رأیت أهل الکوفه أیامئذ أخذوا بلبس الثیاب السود حتى البقالین إن أحدهم لیصبغ الثوب بالأنفاس ثم یلبسه.

ابوالحسن حذّاء مى‌گوید: منصور دوانقى مردم را وادار به پوشیدن سیاه مى‌کرد و من مى‌دیدم که آنها جامه هاى خود را با جوهر سیاه رنگ مى‌کردند.

على بن جعد مى‌گوید: اهل کوفه را در روزهایى که مجبور به پوشیدن لباس سیاه بودند مشاهد کردم. حتى بقالها، جامه خویش را با جوهر مشگى رنگ کرده و سپس بر تن مى‌کردند

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر، ( متوفای:۳۱۰ ) تاریخ الطبری، ج ۴، ص۴۶۶، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.

با صراحت تاریخ، در حقیقت، بعد از به قدرت رسیدن عباسیان، موضوع سیاه‌پوشى به عنوان عزاى اهل بیت (علیهم السلام) بکلّى منتفى شده و انگیزه‌هاى دیگرى چون اظهار قدرت و ارعاب مخالفین [به ویژه خاندان پیامبر صلى الله علیه وآله] جایگزین شده بود.

به خاطر همین اندیشه‌هاى پست بود که آنان پس از استحکام پایه هاى قدرت خویش از هیچ کوششى براى حبس و تبعید و قتل و غارت فرزندان پیامبر (صلى الله علیه وآله) خوددارى نکردند و در این راه، حتى گوى سبقت را از بنى‌امیه نیز ربودند! اعتراف «مأمون» شاهد زنده بر این مطلب است، آنجا که در نامه مشهورش به بنى عباس مى‌نویسد:

ثم نحن وهم ید واحده [کما زعمتم] حتى قضى الله تعالى بالأمر إلینا، فأخفناهم. وضیقنا علیهم، وقتلناهم أکثر من قتل بنی أمیه إیاهم . ویحکم، إن بنی أمیه إنما قتلوا من سل منهم سیفا، وإنا معشر بنی العباس قتلناهم جملا، فلتسألن أعظم الهاشمیه بأی ذنب قتلت، ولتسألن نفوس ألقیت فی دجله والفرات، ونفوس دفنت بغداد والکوفه أحیاء.

ما و آل على، همان گونه که مى‌دانید، با هم یَد واحده بودیم تا آنکه دست تقدیر کار حکومت را به ما واگذاشت. پس ما آنان را ترساندیم و بر آنها سخت گرفتیم و آنان را بیشتر از بنى امیه کشتیم. واى بر شما! بنى امیّه تنها کسى را مى کشتند که به روى آنان شمشیر مى‌کشید; امّا ما ـ جماعت بنى عباس ـ آنها را گروه گروه کشتیم.

همانا، در باب استخوانهاى بنى هاشم ـ در روز بازپسین ـ از شما سؤال خواهد شد که [صاحبان آن ] به چه جرمى کشته شدند؟! و نیز در باب نفوسى که [توسط شما] به رود دجله و فرات ریخته شدند و جماعتى که در بغداد و کوفه زنده به گور شدند، مورد سؤال قرار خواهید گرفت.

العاملى، جعفر مرتضى، حیاه الأمام الرضا (علیه السلام)، ، ص۴۵۶،‌ ناشر: دارالتبلیغ اسلامى ـ قم ۱۳۹۸هـ.

و زمانى که عبدالصمد بن على، عموى منصور، وى را به خاطر شتاب در مجازات مخالفان و اینکه گویا نامى از عفو نشنیده سرزنش کرد، منصور به وى گفت:

إن بنی مروان لم تبل رممهم، وآل أبی طالب لم تغمد سیوفهم – ونحن بین قوم رأونا بالأمس سوقه، والیوم خلفاء، فلیس تتمهد هیبتنا إلا بنسیان العفو، واستعمال العقوبه.

هنوز استخوانهاى بنى مروان نپوسیده و شمشیرهاى خاندان ابوطالب در نیام نرفته است. ما بین مردمى زندگى مى‌کنیم که دیروز، ما را مردمى عادى و بى نام و نشان دیده و امروز خلیفه مى بینند. پس هیبت ما جز با از یاد بردن عفو و گذشت، و به کار بستن مجازات فراهم نمى شود.

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، ، (متوفای ۷۴۸هـ )‌ تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۹، ص۴۷۰ تحقیق: عمر عبد السلام تدمرى، دار النشر: دار الکتاب العربی، لبنان/ بیروت، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م، الطبعه الأولى

السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، ( متوفای: ۹۱۱ )‌ تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۲۶۷ تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، دار النشر: مطبعه السعاده، مصر، ۱۳۷هـ – ۱۹۵۲م، الطبعه الأولى.

همین منصور به امام صادق (علیه السلام) گفت:

لأقتلنک، ولأقتلن أهلک، حتى لا أبقی على الأرض منکم قامه سوط.

قطعاً تو را مى کشم و حتماً خانواده ات را به قتل مى رسانم. حتى کسى از شما را که قامتش به‌اندازه طول تازیانه اى باشد بر روى زمین باقى نمى گذارم

ابن شهر آشوب، (متوفای ۵۸۸هـ ) مناقب آل أبی طالب ج ۳، ص۳۵۷ تحقیق: لجنه من أساتذه النجف الأشرف، ناشر: مطبعه الحیدریه- النجف الأشرف، ۱۳۷۶ – ۱۹۵۶م

با توجه به این تکه هاى تاریخی، روشن مى‌شود که عباسیان بعد از رسیدن به قدرت، نیت پلید درونى (دشمنى با اهل بیت)‌ خویش را با کشتن پیشوایان دین و فرزندان پیامبر صلى الله علیه وآله که برگزیدگان الهى و هادیان بشر بودند، ظهور و بروز دادند و با این کار دشمنى خود را با خداوند نیز اثبات کردند؛ ‌ زیرا دشمنى با آنها در حقیقت دشمنى با خداوند است و هر کسى آنها را به شهادت رساند دشمن خدا است. به همین جهت ‌در روایت امام صادق علیه السلام از تشبه به اعداء الله در پوشش، ‌ نوع غذا و روش و منش نهى شده است :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَلَا تَطْعَمُوا طَعَامَ أَعْدَائِی وَلَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، علل الشرائع ج‏۲، ص ۳۴۸، ناشر: داوری ـ قم، ‌ الطبعه: الأولی.

مرحوم شیخ صدوق در توضیح این روایت مى‌فرماید:

لباس الأعداء هو السواد، ومطاعم الأعداء هو النبیذ والمسکر والفقاع والطین والجری من السمک والمارماهی والزمیر و الطافی وکل ما لم یکن له فلوس من السمک و لحم الضب والأرنب و الثعلب وما لم یدف من الطیر وما استوى طرفاه من البیض والدبى من الجراد وهو الذی لا یستقل بالطیران و الطحال ومسالک الأعداء مواضع التهمه ومجالس شرب الخمر والمجالس التی فیها الملاهی ومجالس الذین لا یقضون بالحق والمجالس التی تعاب فیها الأئمه والمؤمنون ومجالس أهل المعاصی والظلم والفساد .

لباس دشمنان، ‌ همان پوشش سیاه و غذاى آنان آب انگور مسکر(شراب) و آب جو و خاک و انواع ماهى مانند جری، (نوعى از ماهى ولى از جنس انسانهاى مسخ شده امت هاى پیشین است) مارماهی، زمیر (گونه‏اى از ماهى است که بر پشت خار درشتى دارد و اغلب در آبهاى رودخانه وجود دارد.) و طافى (ماهى مرده‌اى که بالاى آب مى‌آید) و کل انواع ماهى که فلس(پولک) ندارد و گوشت سوسمار، ‌روباه و شغال و گوشت پرنده‌اى که در حال طیران بالهایش را به هم ن مى‌زند ( مانند کرکس و باز) و تخمى‌که دو طرف آن مساوى است (‌یعنى سر و ته آن معلوم نباشد) و ریز ترین ملخ قبل از این که طیران کند و طحال (‌گوشت سیاه عریضى در شکم انسان و چسپیده به پهلو) است.

مراد از مسالک و روش اعداء، حضور در مواضع تهمت و مجالس نوشیدنى هاى حرام مانند شراب است و مجالس لهو و مجالسى که به حق در آن حکم نمى‌شود و مجالس توهین به ائمه علیهم السلام و مؤمنان و مجالس اهل عصیان و ظلم و فساد است.

شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص۲۴، ناشر: انتشارات جهان، ۱۳۷۸ هجرى قمرى.

و در دسته دوم از روایات که امام صادق علیه السلام در برخى موارد لباس سیاه پوشید از باب تقیه و خوف کشتن خود به دست این اعداء الله بوده است و یکى از موارد کار برد تقیه، ‌ تقیه از سلطان جابر و ستمگر است حالا فرق نمى‌کند این حاکم، حاکم اسلامى‌باشد یا کافر.

با توجه به این مطلب، ‌ امام صادق علیه السلام در زمان خلفاى عباسى مى‌زیسته است و آنها در ظاهر سنگ اسلام و مسلمانى را به سینه مى‌کوبیدند، اما در عمل با فرزندان رسول خدا صلى الله علیه وآله که خود آورنده آیین اسلام و مروج آن در میان بشر بود؛ آن چنان رفتار کردند که بازگویى و باز خوانى آن، شرم آور است. و کار را به جایى رساندند که امامان اهل بیت علیهم السلام نتوانستند از خانه خود بیرون آیند و با دوستان و پیروان شان معاشرت داشته باشند و نتوانند آزادانه به عقاید خود عمل نمایند به این جهت براى حفظ جان خود و شیعیانش مجبور به تقیه شدند.

در این شرایط است که مى‌بینیم ائمه و از جمله امام صادق علیه السلام از این حکم ثانوى استفاده مى‌کند. بنابر این، از نظر اسلام در صورت ترس ضرر بر نفس خود و دیگران تقیه جایز و واجب است.

نکته مهم در بحث تقیه و کلاً‌ در احکامى‌ که عناوین ثانویه به خود مى‌گیرد این است که اگر در موردى حکمى‌ با عنوان ثانوى آمد، موضوع حکم اول برداشته مى‌شود و حکم ثانویه مستقلاً‌ اعمال مى‌شود.

در مورد بحث ما طبق روایات، حکم اولى پوشش سیاه، کراهت است اما در صورتى که موضوع تقیه قرار بگیرد حکم کراهت به کلى برداشته مى‌شود و تقیه با حکم وجوبى‌اش جاى آن را مى‌گیرد. پس عمل امام علیه السلام تعارض با روایات ندارد.

Check Also

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *