سلام بر تو اى عید اولیاء خدا.

سلام بر تو اى عید اولیاء خدا «فنحن قائلون السلام علیک یا شهرالله الاکبر و یا عید اولیائه‏»، آن گاه چون این دوست عزیز از ما مفارقت مى‏کند، ما در آخر ماه مبارک این چنین مى‏گوییم: سلام بر تو اى بزرگترین ماه که به خدا انتساب دارى و سلام بر تو اى عید اولیاء الهى. این سلام تودیع است، چون تنها ماهى که اسمش در قرآن کریم است ماه مبارک رمضان است: عارفان هر دمى دو عید کنند عنکبوتان مگس قدید (۳) کنند (۴) کار عنکبوت آن است که بتند و با این تارها مگس صید کند و قرمه درست کند.

 کارعنکبوت آن است که مگس را ذخیره کند، قدید کرده و قرمه درست کند و کارش غیر از ذخیره کردن چیز دیگرى نیست، اما عارف در هر دم و هر نفس دو عید دارد که سعدى گفت: هر نفسى که فرو مى‏رود ممد حیات است و چون برمى‏آید مفرح ذات؛ پس در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شکرى واجب؛ لذا عارف درهر دم دو عید دارد. بهرحال، بهترین دمى که انسان دارد در ماه مبارک رمضان است که «انفاسکم فیه تسبیح‏»؛ نفس کشیدن دراین ماه «سبوح قدوس‏» گفتن است؛ لذا امام سجاد(ع) مى‏فرماید: سلام بر تو اى عید اولیاى الهى.

 این که مى‏بینیم در آخر ماه مبارک رمضان عید فطر مى‏گیرند، چون جایزه‏هاى یک ماه را به ما مى‏دهند؛ در حقیقت محصول ماه مبارک رمضان است. این ضیافه الله، آن لقاء الله را در بردارد و عظمت از آن ماه شوال نیست، بلکه عظمت از آن ماه مبارک رمضان است که نتیجه یک ماهه را در روز عید مى‏دهند. روز عید است و من مانده دراین تدبیرم که دهم حاصل سى روزه و ساغر گیرم «السلام علیک یا اکرم مصحوب من الاوقات و یا خیر شهر فى الایام و الساعات.‏» (5) امام سجاد(ع) چندین بار به این ماه سلام مى‏کند. ماه اگر یک زمانى گذرا بود و باطن و سّفر و حقیقت و روح و جانى نداشت، این ولى الله که به او سلام نمى‏گفت. آیا این‏ها معاذ الله نظیر اشعار خیالى شعراست که بر خطابه‏هاى خیالى حمل شود که مثلا به کوه و یا آثار مخروبه خطاب مى‏کنند، یا نه این ماه یک حقیقتى دارد. مى‏گوید: ما خیلى دوست داشته و داریم، اما هیچ دوستى به عظمت این ماه نبود. یک ماهى که نه هیچ روزى مثل روزهاى او بود و نه هیچ شبى مثل شب‏هاى او. ماه چه و چگونه خواستن از خداوند «السلام علیک من شهر قربت فیه الامال و نشرت فیه الاعمال‏»؛ سلام بر ماه آرزوهاى مشروع و اعمال مرفوع .

 سلام ما بر تو اى ماهى که آرزوها دراین ماه نزدیک شد و ما فهمیدیم که چه بخواهیم، لذا آرزوهاى طولانى نمى‏طلبیم. و از طول امل آزاد شدیم و برآمدن آرزوهاى مشروع ما نزدیک شد. درهمین دعاى سحر ماه مبارک رمضان، امام سجاد(ع) به ما آموخت که به خدا عرض کنیم: خدایا، آن‏ها که تو را نمى‏شناسند و عبادت نمى‏کنند، آن‏ها را روزى مى‏دهى و این همه مار وعقرب‏ها را خدا تامین مى‏کند، پس حیف است که انسان تمام حاجت‏ها را در محور ماده و مادیات خلاصه کند. آن‏ها که اصلا خدا را نمى‏شناسند و عبادت نمى‏کنند، نظیر این همه کفار و منافقین، خداوند آنها را درعالم تامین مى‏کند، پس آیا صحیح است انسان تلاش و کوشش خود را بر این صرف بکند که از خدا طبیعت و دنیا بطلبد؟ امام مى‏فرماید: سلام بر این ماه که فهمیدیم دراین ماه از خدا چه بخواهیم. آرزوهاى طولانى نداشته باشیم، بلکه چیزى بخواهیم که براى ما بماند. وقتى این آیه نازل شد: «و کاین من دابه لا تحمل رزقها الله یرزقها»، (۶) مهاجرین از مکه به مدینه هجرت کردند. چون اینها وقتى مى‏خواستند از مکه به مدینه هجرت کنند، کسى به آنها اجازه نمى‏داد تا اموالشان را هم منتقل کنند یا بفروشند و مى‏گفتند: اگر خواستید از مکه به مدینه بروید باید با دست‏ خالى بروید. وقتى این آیه نازل شد که هیچ جنبده‏اى، چه اهل پس‏انداز باشد یا نباشد، نیست که از جایى به جایى حرکت ‏بکند، مگر این که خدا روزى او را مى‏دهد؛ معنایش این است که همه درعالم روزى خدا را مى‏خورند.

 جنبده‏ها دو قسم‏اند: بعضى اهل پس‏انداز و ذخیره‏اند مثل موش و مورچه‏ها؛ و بعضى آزادانه زندگى مى‏کنند، مثل کبوترها، گنجشک‏ها، بلبل‏ها که اینها اهل ذخیره و پس‏انداز نیستند. دراین آیه فرمود: هم آن موش و مورچه را که اهل پس‏اندازند خدا روزى مى‏دهد، هم کبوتر و بلبل و گنجشک را که اهل ذخیره نیستند؛ اینطور نیست که فقط موش‏ها را خدا تامین کند و بلبل‏ها را تامین نکند، وقتى این آیه نازل شد، مسلمین از مکه به مدینه هجرت کردند. گفتند ما روزیمان را که از جایى به جایى حمل نمى‏کنیم، بالاخره خداى مکه خداى مدینه هم هست. اگرما را در مکه اداره مى‏کند درمدینه هم اداره مى‏کند. با دست‏ خالى آمدند و در مسجدهاى مدینه ماندند و مهاجر نامیده شدند؛ خدا آنها را تامین کرد. این چنین نیست که اگر انسان روح بلند نداشته باشد، به او خوش بگذرد و یا اگر روح بلند و عظیم داشت در جهان تلخکام باشد.

 انسان اگر ذهن و جانش را به چیز درستى مشغول نکند، او آدم را به چیز نادرستى مشغول مى‏کند؛ تا آدم این نفس و ذهن و مرکز اندیشه را مشغول نکند او آدم را مشغول مى‏کند؛ فرمود: ما دراین ماه فهمیدیم از خدا چه بخواهیم، اعمالمان باز و آرزوهایمان بسته شد. جلو آرزوهایمان را گرفتیم و دست ‏به کار شدیم. وداعى غم انگیز با یارى عزیز «السلام علیک من قرین جل قدره موجودا و افجع فقده مفقودا»؛ سلام بر تو اى نزدیکى که وقتى بودى گرامى بودى و حال که در آستانه رفتن هستى، رفتنت فاجعه است و ما را غمگین مى‏کند همچون کسى که عزیزترین عضو خانواده‏اش را از دست‏ بدهد. «و مرجو آلم فراقه‏»؛ سلام بر تو اى تکیه‏گاه امید که درهنگام مفارقت، ما را متالم و رنجور کردى. آن ماه که در جان انسان رسوخ داشت، وقتى از جان فاصله مى‏گیرد جایش را غم پر مى‏کند. آن فهمیدن‏ها و صفاى ضمیر دیگر نیست. آن نشاطى را که انسان در ماه مبارک رمضان براى نثار و ایثار دارد درغیر ماه مبارک رمضان ندارد.

 اگر انسان دراین ضیافت ‏حق از خدا، غنا و بى‏نیازى طلب کند، چیزى او را به خود متوجه و مشغول نمى‏کند؛ نه از کسى مى‏ترسد و نه از بذل جان دریغ مى‏کند. «السلام علیک من الیف آنس مقبلا فسر و اوحش منقضیا فمض‏»؛ (۷) سلام بر تو اى دوست ‏با الفت که وقتى آمدى، ما را مسرور کردى و وقتى رفتى، ما را گداختى و رفتى، داغ زدى و رفتى! این حرف، حرف یک انسانى است که با باطن روزه این ماه و با باطن لیله قدر در تماس بوده است. وداع با ماه رقت قلوب و قلت ذنوب «السلام علیک من مجاور رقت فیه القلوب و قلت فیه الذنوب‏»؛ سلام بر تو اى همسایه عزیز که در مجاورت و جوار رحمت تو بودیم. تو همسایه‏اى بودى که دراین مدت دل‏ها رقیق مى‏شد و گناهان کم. در مناطق ییلاقى و در سرزمینى که سبز و خرم است چشمه معدنى مى‏جوشد، چون با املاح و رسوبات همراه است، این آب زلال نیست که راه خود را طى کند و راه باز کند و تشنه‏ها را سیراب کرده و به مقصد برسد، بلکه با رسوبات و املاح همراه است. این آب زلال است که وقتى از چشمه مى‏جوشد راه خود را باز مى‏کند و راه کسى را هم نمى‏بندد؛ همه این درخت‏ها و گیاهان تشنه سر راه را هم سیراب مى‏کند تا به دریا برسد، این خاصیت آب زلال است که اصلا به دنبال تشنه مى‏رود تا سیرابش کند. سرش را به سنگ مى‏زند و تلاش و کوشش مى‏کند که خود را به تشنه‏ها برساند اما اگر این آب رسوبى باشد همین که مى‏جوشد راه خود را مى‏بندد.

 بعد از چند سال درآن مزرع، تلى از سنگ پیدا شده و همه آن سرزمین‏هاى سبز، خشک مى‏شود و از او چیزى روئیده نمى‏شود. این آب وقتى زلال و صاف نباشد جلوى خودش را هم مى‏بندد؛ افکار و اندیشه در دل‏ها هم همین طور است، اگر زلال باشد از جان مى‏جوشد، با زبان و قلم منتشر مى‏شود، به گوش و چشم مى‏رسد و از آنجا به دل‏هاى دیگران مى‏رسد؛ لذا یکى از القاب عالم «ماء معین‏» است که ریشه اصلى آن درباره حضرت ولى عصر (عج) است که یکى از القاب مبارک آن حضرت «ماء معین‏» است: «قل ارایتم ان اصبح ماءکم غورا فمن یاتیکم بماء معین‏». (8) ماء معین یعنى آب جارى؛ آبى که چشم، آن را مى‏بیند. علم وعالم را ماء معین مى‏گویند، چون مانند چشمه زلال است که مى‏جوشد.

 حرفى که مى‏زند، چیزى که مى‏نویسد، علمى است که از جان او تراوش کرده و به گوش و چشم شخصى رسیده است و او مى‏فهمد و به دیگرى مى‏گوید، دیگرى هم مى‏فهمد و به بعدى مى‏گوید. این مانند یک چشمه زلالى است که بالاخره به اصلش مى‏رسد اما افکار و اندیشه و خیالات باطل مانند همان رسوبات و املاح معدنى‏اند که همان جا قلب را مى‏بندند؛ کم کم این قسى مى‏شود، وقتى که دل بسته شد، نه چیزى از آنجا سرایت مى‏کند و به دیگران مى‏رسد و نه حرف دیگران به آنجا مى‏رسد. نه حرف او درغیر مؤثراست و نه حرف غیر دراو مؤثر مى‏باشد. امام سجاد(ع) فرمود: دل‏ها دراین ماه نرم و رقیق و گناهان دراین ماه کم مى‏باشد. ماه پیروزى بر شیطان «السلام علیک من ناصر اعان على الشیطان و صاحب سهل سبل الاحسان‏»؛ سلام بر تو اى رفیقى که کمک کردى تا ما بر شیطان مسلط شدیم. انسان دراین ماه بر شیطان مسلط مى‏شود. به خاطرات شیطانى گوش فرا نمى‏دهد.

تو براى ما مصاحب خوبى بودى که ما توانستیم بر شیطان پیروز شویم. ما نه تنها در بعد سلبى از دست ‏شیطان نجات پیدا کردیم که کار بد نکردیم، بلکه در بعد اثباتى هم پیروز شدیم. راه‏هاى خیر را خوب و به آسانى طى کردیم. اگر درغیر ماه مبارک رمضان کار خیر را به سختى انجام مى‏دادیم، دراین ماه به آسانى انجام دادیم، تو باعث ‏شدى که ما راه احسان را با سهولت طى کردیم. ماه آزادى «السلام علیک ما اکثر عتقاء الله فیک‏» سلام بر تو اى ماهى که چقدر بنده‏ها را خدا دراین ماه آزاد کرده است. خدا آنها را که گرفتار آتش و رذائل اخلاقى بودند، از دست این بندها آزاد کرد و نعمتى بهتر از آزادى نیست. امام صادق(ع) فرمود: «من رفض الشهوات فصار حرا»؛ (۹) اگر کسى شهوت را ترک کند، آزاد مى‏شود و نعمتى بالاتر از آزادى و آزادگى و حریت نیست که انسان گرفتار شهوت و غضب و برده هوى نباشد و زمامش را به دست هوسش نسپرد.

 «و ما اسعد من رعى حرمتک بک‏»؛ چقدر سعادتمند شد آن کسى که احترام تو را حفظ کرد و مواظب بود تا دراین ماه حرف بد نزند، خیال و گناه بد نکند. ماه محو کننده گناه «السلام علیک ما کان امحاک للذنوب و استرک لانواع العیوب‏»؛ سلام بر تو اى حقیقت ماه مبارک رمضان که تو محوکننده گناه هستى و پوشاننده‏تر از هر چیزى نسبت‏ به عیوب انسان. عیب را مى‏پوشانى و گناه را محو مى‏کنى. اول پوشاندن و ستر و بعد مغفرت است. خداى سبحان اول مى‏پوشاند، که آبروى انسان محفوظ باشد، بعد مى‏بخشد. این ستار زمینه آن غفار را فراهم مى‏کند. انسان تا بتواند آبروى دیگران را حفظ کند، خدا هم آبروى او را حفظ مى‏کند، مؤمن حق ندارد کارى بکند که ذلت‏آور باشد.

«السلام علیک ما کان اطولک على المجرمین‏»؛ سلام بر تو اى ماه مبارک رمضان که براى افراد تبهکار خیلى طولانى هستى و رمضان براى او حکم چندین ماه است. «و اهیبک فى صدور المؤمنین‏»؛ ماه مبارک رمضان در دل‏هاى مؤمنان با یک هیبت و ابهت و جلال و هیمنه و شکوه تلقى مى‏شود. وداع با ماه بى‏رقیب «السلام علیک من شهر لا تنافسه الایام‏»؛ سلام بر تو اى ماهى که هیچ ماهى با تو مسابقه و رقابت ندارد. در منافسه وقتى انسان مى‏دود و مسابقه مى‏دهد، نفس نفس مى‏زند تا به مقصد برسد. خداى سبحان هم فرمود براى گرفتن فضائل، منافسه بدهید: «فلیتنافس المتنافسون‏»؛ شما نفس نفس بزنید تا آن شى‏ء نفیس و ارزنده را بگیرید. هیچ ماه و ایام و لیالى و لحظاتى با تو منافسه نمى‏کند و رقابت ندارد. تو پیشگامى و همه یازده ماه سال به دنبال تواند.

 این چنین نیست که انسان بگوید در ماه مبارک رمضان حرف‏ها را مى‏شنوم و بعدا عمل مى‏کنم. اگر فعلا عمل نشود بعدا هم عمل نمى‏شود؛ چون زمان‏هاى دیگر آن قدرت را ندارد که با ماه مبارک رمضان در کسب توفیق انسان رقابت کنند. «السلام علیک غیر کریه المصاحبه و لا ذمیم الملابسه‏»؛ سلام بر تو، دراین مدتى که مهمان ما بودى یا ما در خدمت ‏شما بودیم، هیچ رنجى ندیدیم. از مصاحبت ‏با شما خسته نشدیم. در خدمت ‏شما بودیم و لذت بردیم، ذم، کراهت و مانند آن از شما مشاهده نکردیم. تو مهمان خوبى براى ما بودى. «السلام علیک کما وفدت علینا بالبرکات و غسلت عنا دنس الخطیئات‏». سلام بر تو اى ماه گرامى مبارک رمضان که برکت آوردى، ما را شستشو کردى و رفتى و بعدا اگر آلوده شدیم به دست‏خود آلوده شده‏ایم والا تو ما را تطهیر کردى و رفتى. ما احساس سبکى مى‏کنیم.

 مهمان بى ‏زحمت «السلام علیک غیر مودع بر ما و لا متروک صیامه ساما»؛ سلام بر تو که درهنگام تودیع، ما احساس خستگى نکردیم. انسان وقتى مهمان را با تشریفات پذیرایى مى‏کند، خود دراین مدت خسته مى‏شود؛ اما ایشان مى‏فرماید ما خسته نشدیم، ما از روزه گرفتن که پذیرایى تو بود خسته نشدیم و رنجى احساس نکردیم، بلکه براى ما گوارا بود. «السلام علیک من مطلوب قبل وقته و محزون علیه قبل فوته‏»؛ سلام بر تو، قبل از این که بیایى ما انتظار تو را داشتیم و الان هم هنوز نرفته‏اى مقدارى مانده است.

 ولى همین که مى‏خواهى بروى ما را غمگین کرده‏اى. «السلام علیک کم من سوء صرف بک عنا و کم من خیر افیض بک علینا»؛ سلام براین مهمان گرانقدرى که به برکت تو، خدا خیلى از بلاها را از ما برداشت و خیلى از برکات را به ما داد. ما در حقیقت مهمان تو بودیم، نه تو مهمان ما. «السلام علیک و على لیله القدر التی هی خیر من الف شهر»؛ این زیارتنامه است، این سلام تودیع است، سلام بر تو اى ماه، سلام بر لیله القدرت، آن شب قدرى که از هزار ماه – تقریبا هشتاد سال – بالاتر است. «السلام علیک ما کان احرصنا بالامس علیک و اشد شوقنا غدا الیک‏». سلام بر تو اى ماهى که ما دیروز خیلى حریص بودیم که شما بیایى و فردا هم خیلى مشتاقیم که زیارتتان کنیم؛ این طور نیست که به عنوان یک اداء وظیفه این مراسم تودیع را انجام بدهیم.

 «السلام علیک و على فضلک الذى حرمناه و على ماض من برکاتک سلبناه‏»؛ سلام بر تو و فضیلت تو، سلام بر تو و برکات تو. «اللهم انا اهل هذا الشهر الذى شرفتنا به و وفقتنا بمنک له حین جهل الاشقیاء وقته و حرموا لشقائهم فضله‏»؛ خدایا آن توفیق را دادى که ما اهل این ماه باشیم، در حالى که عده‏اى از فضیلت این ماه محروم شدند و منشاء حرمان آنها نیز شقاوتشان بود که به سوء اختیار خود آنان فراهم شد.

 «و انت ولى ما آثرتنا به من معرفته و هدیتنا له من سنته‏»؛ پروردگارا، تو مولى و سرپرست مایى، درآنچه ما را براى شناخت آن برگزیده‏اى و راهنمایى نموده‏اى که روش آن را طى نماییم. «و قد تولینا بتوفیقک صیامه و قیامه على تقصیر و ادینا فیه قلیلا من کثیر». و در پرتو توفیق تو، به روزه و نماز آن با اعتراف به تقصیر نایل آمدیم و اندکى از وظایف بسیار را ادا نمودیم. «اللهم فلک الحمد اقرارا بالاسائه و اعترافا بالاضاعه و لک من قلوبنا عقد الندم و من السنتنا صدق الاعتذار». پروردگارا! تو را در حالى ستایش مى‏کنم که به بد رفتارى خود اقرار و به ضایع نمودن نعمت احکام تو و عمر خویش اعتراف داریم. و براى توست از طرف دل‏هاى ما پیمان پشیمانى و از ناحیه زبان پوزش طلبى صادقانه. «فاجرنا على ما اصابنا فیه من التفریط اجرا نستدرک به الفضل المرغوب فیه و نعتاض به من انواع الذخر المحروص علیه‏».

پس اجر مصیبت ‏بر تفریط دراین ماه را چیزى قرار ده تا به وسیله آن، فضیلتى که مورد رغبت است نائل آییم و به جاى آن از انواع ذخایرى که بر آن تشویق شده عوض به دست آوریم. «و اوجب لنا عذرک على ما قصرنا فیه من حقک‏». و از باب: کتب ربکم على نفسه الرحمه. پذیرش پوزش را براى ما مقرر نما تا حق تقصیر شده شما بخشوده گردد. «و ابلغ باعمارنا ما بین ایدینا من شهر رمضان المقبل فاذا بلغتناه فاعنا على تناول ما انت اهله من العباده و ادنا الى القیام بما یستحقه من الطاعه‏»؛ وعمر ما را تا ماه مبارک آینده طولانى بفرما و هنگامى که ما را به آینده آن رساندى ما را کمک فرما تا آنچه در خور شماست عبادت نمائیم و آنچه سزاوار توست طاعت کنیم «و اجر لنا من صالح العمل ما یکون درکا لحقک فى الشهرین من شهور الدهر»؛ و توفیق انجام کار نیک را بطور جارى و مستمر بهره ما فرما تا آنچه حق و شایسته شما است در تمام ماه مبارک رمضان که در مدت عمر ما پیش مى‏آید جبران شود.

 «و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فى یوم عیدنا و فطرنا». پروردگارا، هجران ماه مبارک را که مصیبت ماست جبران فرما و براى ما در روز عید فطر برکت مقرر نما… و با سپرى شدن این ماه ما را از هر تباهى بیرون بیاور… و هر پاداشى که به افراد شایسته و واجد شرایط این ماه مرحمت مى‏کنى، به ما نیز لطف فرما، زیرا فضل تو تمام‏ شدنى نیست، بلکه همواره جوشان است. و ثواب همه کسانى که تا قیامت در آن ماه روز مى‏گیرند یا عبادت مى‏کنند براى ما ثبت فرما… آمین.

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *