اشاره :
انتظار در مکتب اسلام، تنها یک رویکرد عاطفى نیست؛ بلکه رویکردهاى معرفتى، اجتماعى، اخلاقى و فردى را نیز شامل مىشود. از این روى مىتوان، انتظار را همچون منشورى دانست که داراى تجلیات گوناگونى است.
در رویکرد معرفتى به مسئله انتظار، مىتوان آثار تربیتى و روان شناختى این پدیده را با نگاهى جدید، مورد بررسى قرار داد؛ البته در اینجا، تربیت به معناى گسترده آن مورد نظر است که شامل مقولههاى اخلاقى نیز مىشود و در بعد روان شناختى نیز، آثار کارکردى آن بیشتر مورد تأکید قرار مىگیرد.
در نوشتار حاضر، به عناوینى مانند گسترش امیدهاى واقعى، پویایى معطوف به هدف، استقرار وحدت و همبستگى، مراقبت دایمى و سلامت اخلاقى جامعه پرداختهایم.
یادکرد این نکته لازم است که این نوشتار تنها پیش درآمدى بر این مبحث است و امیدواریم که در آینده بتوانیم به صورتى گستردهتر و عمیقتر و فراتر از یک مقاله بدان بپردازیم.
1. گسترش امیدهاى واقعى
امید، محرک انسان براى رویارویى با آینده است. برخى آن را انگیزه و برخى دیگر، آن را نیاز آدمى مىدانند؛ به عقیده مزلو۱، یکى از روانشناسان مکتب کمال:
انگیزه آدمى، نیازهاى مشترک و فطرى است که در سلسله مراتبى از نیرومندترین تا ضعیفترین نیاز، قرار مىگیرد.۲
براى توضیح مطلب مىتوان گفت که آدمى، پیوسته و در پى انجام هرکارى، به دنبال غایت و مقصودى مشخص بوده و قبل از اقدام به آن نیز، نیازمند انگیزهاى براى آغاز عمل است.
بر این اساس، انسان براى تداوم زندگى و تحمل دشواریهاى آن، نیازمند انگیزهاى نیرومند است که در پدیده »امید به آینده« تجلّى مىیابد؛ آیندهاى که به مراتب، عالىتر، زیباتر و بهتر از امروز باشد؛ این مسئله، به ویژه براى جوانان، داراى اهمیت بیشترى است؛ زیرا آنان در پرتو »امید به فردایى بهتر« مىتوانند به نیروى فراوان خود و شور و نشاط بىپایانشان جهت و معنا بخشند.
البته این مقوله در میان مکاتب دینى و غیر دینى، داراى جایگاه، منزلت و تفسیرهاى گوناگونى است؛ اعتقاد پیروان ادیان به امدادهاى غیبى و عنایات عام و خاص الهى، به گونهاى منطقى، متضمن پیامدهایى همچون امید به آینده و به تعبیرى دیگر، فرج بعد از شدت مىشود. در حالى که در مکاتب مادى و بینشهاى سکولاریستى جایى براى »امدادهاى غیبى« وجود ندارد. حتى در میان پیروان ادیان، نیز این مسئله، داراى جلوههاى گوناگونى است. از جمله در چند سال پیش، پاپ، رهبر کاتولیکهاى جهان، در اولین کتابى که از او با عنوان عبور از آستانه امید منتشر گردید، به صراحت، ناامیدى خود را از وضعیت اخلاقى و اعتقادى عصر حاضر به ویژه جوانان، اظهار نمود. در اظهارات پاپ، نشانههایى از امید به آینده به چشم نمىخورد. حتى در میان برخى اندیشمندان و متفکران غربى نیز بعضاً مسئله »امید« همچون پدیدهاى دور از دسترس و بیهوده تلقى مىشود. به عنوان مثال، برتراند راسل۳ در گفتارى با عنوان »جهان پر تلاطم« مىنویسد:
من در لحظه تاریک (ژوئیه ۱۹۶۱) به نوشتن مشغولم و نمىدانم نژاد بشر آنقدر دوام مىکند که نوشته من منتشر یا در صورت انتشار، قرائت شود یا نه.۴
در مقابل این رویکرد یأسآور و منفى به آینده که در بیشتر مکاتب موجود مشاهده مىشود، اندیشهها و رویکردهاى امیدوارانه و مثبتگرایى نیز وجود دارد که از مهمترین آنها مىتوان به اعتقاد مذهب شیعه در زمینه انتظار امام عصر (ع) اشاره نمود که نه تنها انتظار فرج آن حضرت، پدیدهاى معنادار، منطقى و معقول است، بلکه چنین انتظارى، در زمره بزرگترین گشایشها، تلقى مىشود۵. براى توضیح مطلب، اشاره مىکنیم که امیدها دوگونهاند: امیدهاى واهى و امیدهاى واقعى. امیدهاى واهى، بیشتر شامل نوعى ایدهآلها، آرمانها و آرزوهاى گمشده است که انسان با حاضر کردن آنها در ذهن و درون خویش، به نوعى آرامش خاطر دست مىیابد که در صورت تداوم و تقویت آنها، خود به خود زمینه جدا شدن از مسائل و رویدادهاى واقعى زندگى و در نتیجه احساس بیگانگى با واقعیات، براى شخص فراهم مىگردد.
در مباحث روانشناسى تربیتى، این نوع مواجهه با مسائل، رفتارهاى دفاعى نام دارد. از ویژگیهاى اینگونه رفتارها، این است که در کوتاه مدت، به شخص، آرامش و امنیت مىبخشد ولى در دراز مدت، موجب ناسازگارى با اطرافیان و دنیاى خارج مىشود.
امیدهاى واقعى نقطه مقابل امیدهاى واهى است؛ امیدهایى که داراى پایه و اساسى منطقى و استوارند و ریشه در اعتقادات و باورهاى دینى و ارزشهاى مبتنى بر وحى الهى دارند و مانند اینها به ظهور حضرت مهدى(ع) و شرایطى که آن حضرت با حکومت خویش فراهم مىآورند که در اینجا به دو نمونه از این شرایط اشاره مىکنیم:
امام حسن مجتبى(ع) از پدر بزرگوارشان نقل مىفرمایند:
در دولت مهدى(ع)، درندگان، سازش مىکنند؛ زمین، نباتات خود را خارج مىکند؛ آسمان، برکاتش را فرو مىفرستد؛ گنجهاى نهفته در دل زمین براى او آشکار مىشود و بین مشرق و مغرب را مالک مىشود و خوشا به حال کسى که آن روزگار مسعود را درک کند و دستوراتش را با گوش جان بشنود.۶
از امام باقر (ع) نیز روایت شده است که فرمودند:
هنگامى که قائم ما(ع) قیام کند، دست شریفش را بر سر بندگان گذارد و خردهاى آنها را گرد آورد و رشدهاى آنها را کامل گرداند.۷
از این دو عبارت چنین برداشت مىشود که انتظار امام عصر(ع)، موجب گسترش و توسعه امیدهاى واقعى در شیعیان و پیروان آن حضرت مىشود؛ امیدهایى که منتظرانش، هرگز در حقیقت و اصالت آنها، تردیدى به خود راه نمىدهند؛ زیرا چنین امیدهایى از متن باورهاى دین، رویش کرده و برخاسته از اعتقاد اصیل و استوار شیعه است.
حال، چنانچه از بعد روانشناختى به مسئله بنگریم، نقش امید را در سلامت روانى، تعیین کننده و محورى خواهیم یافت.
دوآن شولتس۸ مىنویسد:
سلامت روانى، پیشنگر است، نه پسنگر، دورنما، چیزى است که شخص امیدوار است بشود نه آنچه پیشتر روى داده است و دگرگونىپذیر نیست.۹
او مىافزاید:
من، نگاهى را که به آینده مىنگرد و بر هدفها، آمال و رؤیاهاى درازمدت تمرکز مىیابد، خوشایند مىیابم. البته پیشبینى و برنامهریزى و تلاش براى آینده، از ماندن در رویدادهاى گذشته، سالمتر به نظر مىرسد.۱۰
کانت، طرح مسئله امید را از ویژگیهاى هوشمندى آدمى تلقى مىکند و مىنویسد:
براى هر کس که متنبه و هوشیار باشد و در کار دنیا و حال خود بنگرد، سه سؤال پیش مىآید:
نخست، چه مىتوانم بدانم؟
دوم اینکه، چه باید بکنم؟
سوم اینکه، چه امید و انتظارى مىتوانم داشته باشم؟۱۱
آلپورت، ۱۲ یکى از صاحب نظران علم شخصیت معتقد است:
[اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پى هدفها و امیدها و رؤیاهاى خویشتند، و رهنمون زندگىشان، معناجویى و ایثار و حسن تعهد است. تعقیب هدف، هیچگاه پایان نمىپذیرد. اگر هدفى را باید کنار گذاشت، باید بیدرنگ انگیزه نوینى آفرید. افراد سالم به آینده مىاندیشند و در آینده زندگى مىکنند.۱۳
رویکرد »آیندهگرا« با ویژگى »سلامت روان« از نسبت معقول و منطقى برخوردار است.
چنین نسبتى را در بیان ویکتور فرانکل۱۴ به روشنى مىیابیم:
شخصیتهاى سالم، ویژگیهاى دیگرى هم دارند؛ به آینده مىنگرند و به هدفها و وظایف آتى توجه مىکنند. در واقع به چنین هدفهایى نیاز دارند. این ویژگى انسان است که تنها با نگرش به آینده مىتواند زندگى کند.۱۵
او در ادامه نظریاتش مىافزاید:
بدون اعتقاد به آینده، »محمل معنوى« زندگى از میان مىرود و روح و جسم به سرعت محکوم به فنا مىگردد. باید براى ادامه زندگى دلیلى داشت؛ در راه هدفى آتى کوشید، وگرنه زندگى معناى خود را از دست مىدهد.۱۶
به نظر »فرانکل«، اعتقاد به آینده، هم عامل معنا داشتن زندگى و هم عامل تداوم و استمرار آن است. چنین تعبیرى، یک نقطه اوج در میان نظریات روانشناسان در این زمینه است.
انتظار در مکتب شیعه، علاوه بر اینکه، نوعى امید به آینده است، چشم به راه یک رویداد بزرگ و تحول عمیق، بودن است؛ چرا که طى شدن فاصله میان غیبت و ظهور یک پدیده عادى نیست؛ بلکه حادثهاى به وسعت همه تاریخ بشر است. براى تجسم عظمت آن، اشاره به این نکته کافى است که امام مهدى(ع)، تبلور همه آرمانها و آرزوهاى محقق نشده انسان در طول قرون و اعصار گذشته تا کنون است.
بر این اساس، فرداى ظهور، فردایى است روشنتر و بهتر از امروز؛ زیرا همه اختلافها و خصومتها که ناشى از محدودیت اندیشه و نارسایى عقل بشر است، از میان برمىخیزد و در پرتو شکوفایى خرد، جاى خود را به عطوفت، رحمت و مناسبات صمیمانه مىبخشد.
با تکیه بر این مبانى، دیگر، افسردگى در میان پیروان مکتب انتظار جایى ندارد. در غیر این صورت آدمى، دلیلى براى بهتر بودن فردا ندارد؛ بنابراین بیشتر در معرض افسردگى و ناامیدى قرار مىگیرد. اهمیت این مطلب، زمانى روشنتر مىشود که بدانیم افسردگى، به عنوان بیمارى قرن، شایعترین و دشوارترین اختلالى است که انسان معاصر با آن مواجه بوده و به شدت از عوارض آن رنج برده است؛ چرا که رشتههاى امید خود را بریده و گسیخته مىبیند.
2. پویایى معطوف به هدف
زندگى، زمانى با معنا است که جوهر حرکت در آن باشد و به تعبیر دیگر، انسانى که پویا و فعال و پر تحرک است، معنایى براى بودن خویشتن مىیابد؛ زیرا مىتواند خود را از سطح رکود و روزمرگى، به مرحله پویایى برساند.
وقتى فرد، به وضعیت موجود راضى نیست و در صدد تحقق شرایط بهترى تلاش مىکند، به این معنا است که خود نیز نقشى در آن ایفا مىکند و تماشاگر نیست؛ بلکه ایفاگر وظیفهاى خاص است.
دوآن شولتس، در توصیف چنین حالتى مىنویسد:
چیزى که به زندگى شور و هیجان مىبخشد تعقیب است نه تسخیر، راه است نه مقصد، تلاش است نه کامیابى.۱۷
پویایى از دو منظر قابل بررسى است؛ نخست اینکه انسان پویا به نفى هرگونه بىتفاوتى برمىخیزد و همین امر، زمینهساز نوآورى، خلاقیت و جستوجوى همیشگى امور بدیع است و تأثیر آن نیز رضایت نسبى آدمى از خویشتن و زندگى است؛ زیرا بخشى از آثار وجودى خویش را شاهد بوده و آنها را باور دارد. دیگر اینکه هرگونه تحرک و پویایى نیز داراى چنین آثارى نخواهد بود؛ زیرا حرکت بدون هدف، عقیم و داشتن هدف بدون حرکت نیز بىمعنا است. از این روى پویایى معطوف به هدف، موردنظر است؛ زیرا شامل هر دو مؤلفّه است.
بنابراین، براساس این مقدمات مىتوان گفت که انتظار امام عصر (ع)، در منتظرانش، شامل هر دو مؤلفّه »پویایى« و »معطوف به هدف بودن« است؛ زیرا منتظر به جامعهاى مىاندیشد که تمامى وعدههاى انبیا و اولیا در آن به وقوع خواهد پیوست و از این روى تلاش مىکند تا به میزان توانایى و درک مسئولیت خویش، در ساختن چنین جامعهاى سهیم باشد. از سوى دیگر، او مىداند که براى چه تلاش مىکند؛ انگیزهاى آشکار، منطقى، معقول و قابل دفاع دارد؛ بنابراین تمامى تلاشهاى او، معطوف به هدفى والا به نام »انتظار ظهور« مىشود و این هدفى معنادار و ارزشمند است.
تجلى اینگونه تلاشها را در فرمایش امام صادق(ع) مىبینیم:
هرکس دوست دارد از یاران حضرت قائم(ع) باشد، باید در انتظار او باشد، به نیکویى و پرهیزکارى رفتار نماید؛ پس اگر او به این حال، پیش از قیام او از دنیا برود، پاداش یاران مهدى را خواهد گرفت؛ بنابراین بکوشید و جدیت کنید و چشم به راه باشید که بر شما گوارا باد.۱۸
برخى از روانشناسان مکتب کمال، نظیر »ویکتور فرانکل«، معتقدند در وجود انسان، تواناییهایى نهفته است که جز در موقعیتهاى خاص، بروز و ظهور نمىیابند؛ موقعیتهایى نظیر برخورد با سختیها و تنگناها که آدمى را به پویایى و تحرک وا مىدارد و همین خودانگیزیها، عامل تحقق خویشتن و خود شکوفایى است. رویکردهاى او که برگرفته از دوران سخت اسارت در بازداشتگاههاى مخوف آلمان نازى است، با زیبایى هر چه تمامتر در کتاب انسان در جستوجوى معنا به تصویر کشیده شده است.۱۹
حضرت على (ع) نیز در نهجالبلاغه به این مطلب اشاره دارد:
… و کأنّى بقائلکم یقول: »إذا کان هذا قوت ابن أبى طالب فقد قعد به الضّعف عن قتال الأقران و منازله الشّجعان« ألا و إنّ الشّجره البرّیّه أصلب عوداً و الرّواتع الخضره أرقّ جلوداً و النّابتات العذیه أقوى وقوداً و أبطأ خموداً…۲۰
… گویا مىشنوم که شخصى از شما مىگوید: »اگر غذاى فرزند ابوطالب همین است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است«. آگاه باشید! درختان بیابانى، چوبشان سختتر، و درختان کناره جویبار پوستشان نازکتر است. درختان بیابانى که با باران سیراب مىشوند آتش چوبشان شعلهورتر و پردوامتر است…۲۱
در یک جمعبندى، آثار تربیتى انتظار پویا و معطوف به هدف، عبارتند از:
الف) به جریان افتادن نیروهاى نهفته و سرمایههاى راکد انسان در پرتو دوران سخت انتظار؛
ب) پالایش درون و به مرحله خلوص رسیدن به جهت طولانى شدن دوران غیبت؛
ج) معنا یافتن زندگى در پرتو پویایى معطوف به هدف، با نگاه تطبیقى به زندگى بدون هدف و فرجام آن که تهى شدن از درون و روزمرگى است؛
د) رشد قدرت تحمل در برابر ناملایمات و تنگناها به جهت قداست و عظمت هدف که در انتظار حضرت معنا مىیابد؛
ه’ ) فراتر رفتن از مرز انسان متعادل و رسیدن به مرحله انسان متعالى؛
و) رها شدن از سطح و مرحله رنجهاى حقیر مادى و گام نهادن در وادى رنجهاى تحمل عظیم معنوى و دغدغههاى بزرگ انسانى، همچون رنج انتظارى راستین و طولانى و چشم دوختن به دروازههاى روشن ظهور.
3. استقرار وحدت و همبستگى
چنانچه، انتظار را به عنوان یک آرمان بنگریم، در جنبههاى فردى و اجتماعى نیز داراى آثارى خواهد بود. نخست از لحاظ فردى، موجب تمرکز افکار و نیروهاى آدمى مىشود؛ زیرا همه آنها، ناظر به یک هدف؛ یعنى انتظار ظهور هستند و این امر به نوبه خود، موجب وحدت شخصیت او مىگردد. در مقابل، مىتوان به پراکنده بودن و متفرق بودن تلاشهاى انسان اشاره نمود که هیچ نتیجهاى در پى نخواهد داشت. این معنا در قرآن کریم چنین آمده است:
هر آینه سعى و کوشش شما پراکنده است.۲۱
آلپورت در بیان چنین رابطهاى مىنویسد:
تلاش براى آینده، به کل شخصیت آدمى، یگانگى و یکپارچگى مىبخشد… به عبارت دیگر، مىتوان با کوشش براى دست یافتن به مقاصد و رسیدن به هدفها، جنبههاى شخصیت را یکپارچه ساخت و جامعیت بخشید.۲۲
وحدت شخصیت، از هرز رفتن تواناییها و قابلیتها، جلوگیرى مىکند و زمینه رشد و ظهور قدرتى شگرف و فوقالعاده را فراهم مىکند؛ زیرا چنین وحدتى در درون آدمى، تضادهاى درونى را از میان برمىدارد؛ همان تضادهایى که برخى انسانها را پیوسته رنج داده، توانشان را به شدت مىکاهد. در اینجا به نقل مطلبى از »کارن هورناى«23 مىپردازیم. او یکى از روانکاوان همعصر ما است. وى با تألیف معروفترین اثرش به نام تضادهاى درونى ما معتقد است که بیشترین عامل اثرگذار بر سلامت روانى اشخاص را باید در پدیده تضادهاى درونى آنان جستوجو نمود و چنانچه آنان بتوانند به گونهاى بر این تضادها فائق آیند، دیگر موجبى براى اختلال در سلامت روانى آنان وجود نخواهد داشت.۲۴ وى همچنین به بیان حکایتى از فلسفه و حکمت خاور دور مىپردازد:
مریدى از پیرو مرشد خود پرسید: اى حکیم، به من بگو این چه نیرویى است؟ و این چه قدرتى است که در پنجه شیر نهفته است؟
پیر جواب داد: نیروى وحدت با خود. اخلاص و صمیمیت چنین نیرویى ایجاد مىکند. در حقیقت، استفاده از تمام نیروهاى معنوى یکدل و یکجهت.۲۵
از بعد اجتماعى نیز، وحدت قابل تأمل است. وجود هدف مشترک در یک ملت یا جامعه، موجب نوعى پیوند، دلبستگى و وحدت میان معتقدان به آن هدف مىشود. در میان جامعهاى که بزرگترین آرمانش، ظهور امام عصر(ع) است، نوعى همدلى، همنوایى و هماندیشى پدید مىآید. چنین هدفى از چند جهت از هدفهاى دیگر متمایز است:
1. این هدف چون در واژه »انتظار«، معنا مىیابد، داراى قداست ویژهاى است و هیچ هدف دیگرى در معنویت و قداست به پایه آن نمىرسد؛ چرا که این یک انتظار معمولى نیست، بلکه طولانىترین انتظار براى ظهور کاملترین انسان عصر است.
2. چنین هدفى که با مسئله امامت و رهبرى حضرت ولى عصر(ع) در عصر ظهور ایشان، ارتباط مىیابد، از لحاظ مراتب ارزشى، در اوج اهداف و آرمانهاى یک جامعه قرار مىگیرد؛ زیرا هیچ موضوع دیگرى به سان این امر، به حیات و بقاى جامعه، بستگى پیدا نمىکند؛ چه، آن که:
به یمن وجود اوست که به خلق، روزى مىرسد و زمین و آسمان به وجودش برقرار است و به واسطه او خدا زمین را پر از عدل و داد مىکند پس از آنکه پر از بیداد و ستم شده باشد.۲۶
وقتى از جایگاه امام (ع) در برپایى جامعهاى مبتنى بر عدالت، سخن به میان آید، بىمناسبت نخواهد بود که تا اندازهاى چنین جایگاهى، روشن شود.
4. مراقبت دایمى
یکى از پیامدهاى طبیعى و منطقى انتظار، احساس حضور است. منتظر واقعى، با اعتقاد به این که اعمالش، پیوسته در منظر آن عزیز واقع مىشود، نسبت میان خود و آن حضرت را در احساس حضور، متجلى مىبیند و هر جا که باشد، گویى خود را در خیمه آن حضرت و گوش به فرمان ایشان، احساس مىکند و لازمه انتظار حقیقى را، تلاش براى جلب رضایت ایشان مىداند؛ بنابراین براى تحقق این مهم، نه تنها، عمل به واجبات و ترک محرمات را وجهه همت خویش قرار مىدهد، بلکه از هر غفلتى نیز پرهیز مىکند؛ همانگونه که استغفار خواص، استغفار از گناه نبوده و نیست بلکه آنان هر غفلتى از یاد خدا و انس با محبوب را براى خود گناهى بزرگ مىشمردند و از آن استغفار مىکردند.
منتظر، به یارى معرفت خویش، امام(ع) را در غیبت، همچون خورشید پشت ابر دانسته، و او را ناظر بر حالات و نیّات خود مىداند و چیزى را از دیدگان آن حضرت مخفى نمىپندارد و در چنین موقعیتى است که احساس حضور معنا پیدا مىکند.
براى استناد به کلام معصومین(ع) به ذکر دو نمونه بسنده مىکنیم:
امام على (ع) در پاسخ به پرسش یکى از مؤمنان درباره حدود آگاهى و میزان اشراف امام، فرمودند:
هیچ مؤمنى در شرق و غرب زمین از ما غایب نیست.۲۷
و امام عصر(ع) در بخشى از توقیع مبارکشان به شیخ مفید(ره) فرمودند:
ما بر آنچه بر شما مىگذرد، احاطه علمى داریم و هیچیک از خبرهاى شما از ما پوشیده نیست… ما نسبت به رعایت حال شما اهمال نمىکنیم و یاد کردن شما را فراموش نمىکنیم.۲۸
او همان بزرگوارى است که در زیارت روز جمعهاش مىخوانیم:
السلام علیک یا عین اللَّه فى خلقه.۲۹
سلام بر تو اى چشم خدا در میان آفریدگانش.
بنابراین با تکیه بر این مبانى، مىتوان نتیجه گرفت که آن حضرت بر اوضاع و احوال بندگان خدا آگاه است.
حال باید دید که احساس حضور از جهات تربیتى چه اثراتى دارد؟
یقین داشتن به این مطلب که هیچیک از اعمال ظاهرى و نیّات باطنى ما از چشمان با نفوذ آن حضرت مخفى نمىماند، در مرحله اول، منجر به مراقبت دایمى اخلاقى خواهد شد؛ زیرا میان »انتظار« و »عمل مورد پذیرش منتظر«، تلازم منطقى وجود دارد و در غیر این صورت »انتظار« امرى بىمعنا خواهد بود.
منتظر، پیوسته مراقب مجموعه گفتارها و رفتارهایش خواهد بود تا موردى بر خلاف رضاى محبوبش، از او صادر نشود. و این مسئله در حقیقت، به پالایش درونى و صفاى باطنى خواهد انجامید؛ به گونهاى که در پرتو چنین مراقبهاى، قابلیت ارتقا مىیابد و این امر، خود به خود به تحقق یک هدف اخلاقى منجر مىشود. این هدف، ناظر به این است که عامل نظارت و کنترل فرد، باید قبل از هر چیز، جنبه درونى داشته باشد، نه جنبه بیرونى. و این وضعیت درونى که همیشه پایدار و مستمر است، رفتار فرد را درجهت اهداف معینى، جهت مىبخشد. در حقیقت باید بگوییم، انضباط اخلاقى و خویشتندارى، چنانچه متکى بر عوامل و پایههاى درونى باشد، از استمرار، دوام، عمق و اخلاص ویژهاى برخوردار خواهد بود و در صورتى که بر پایهها و عوامل بیرونى، استوار باشد، از برخى آفات عمل همچون تظاهر، ریا و گسیختگى و انقطاع عمل، مصون نخواهد ماند. از این روى در صورتى که بتوانیم وابستگى فرد را به عوامل خارجى کاهش داده، یا آن را قطع کنیم و آن را فقط وابسته به ارزش عمل، رضاى حق و تأیید امام عصر(ع) بدانیم، یک هدف مهم در تربیت اخلاقى، تحقق یافته است. و ثمره آن، منتظرانى هستند که در نیّت و عمل، خالص بوده، هرگز لحظهاى از وارسى اعمال خویش غفلت نمىکنند.
در خبر آمده است:
از بزرگى پرسیدند: نفیسترین چیزى که به آسمان بالا رود چیست؟ گفت: اخلاص، پرسیدند: نفیسترین چیزى که از آسمان به زمین فرود مىآید چیست؟ گفت: توفیق.
انسانهاى تربیت شده و الهى، مىدانند که شرط جوانمردى آن است که بدانند وقتى بر سر سفره روزى و نعمت الهى مىنشینند، روزىخوار نعمتهایى هستند که خداوند براى آنان به یمن وجود مبارک امام عصر(ع) مقدر فرموده است؛ زیرا معتقدند:
و بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الأرض و السّماء.
و به برکت (وجود) او به خلق روزى مىرسد و به ذات وجودش زمین و آسمان بر جاى خود مىباشند.۳۰
بنابراین چنین افرادى، هرگز به فکرشان خطور نمىکند که عملى بر خلاف رضاى آن حضرت که رضاى خدا است، انجام دهند آنها دایم در حال مراقبه، مشارطه و محاسبه نفس خویشاند و داراى همان شخصیتى هستند که مورد قبول آن بزرگوار است. و اگر مقام و مرتبه منتظر از این مراتب نیز فراتر رفت و به منزلت اولیاى خدا رسید، در آن مرحله، حتى از اندیشه و فکر گناه نیز پرهیز مىکند که نیک مىداند: استم
ماهنامه موعود – شماره ۳۸
پىنوشتها :
× این مقاله برگرفته از مجموعه سخنرانیهاى گفتمان سوم مهدویت است که به همت »مؤسسه فرهنگى انتظار نور« تهیه و عرضه شده است.
.Abraham Harold ,Maslow. 8091(1 – 0791(
2 . دوآنشولتس، روانشناسى کمال، ترجمه گیتى خوشدل، ص۱۱۵.
Bertrand Arthur William Russel. 2781(3 – 9691(
4 . برتراند راسل، آیا بشر آیندهاى هم دارد؟، ترجمه م منصور، ص۲۳۸.
5 . ر.ک: علىاکبر مهدىپور، چهل حدیث غیبت، ص ۵۰؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۲، ح۴.
6 . بحارالانوار، ج۵۲، ص ۲۸۰.
7 . همان، ج ۵۲، ص ۳۲۸.
Doan Shults. 8
9و۱۰. روانشناسى کمال، ترجمه گیتى خوشدل، ص۴۳.
10. محمدعلى فروغى، سیر حکمت در اروپا، ج ۲، ص ۲۵۳.
8981(11.Gordon Willard Allport – 7691(
12. روانشناسى کمال، ص ۲۵.
13.Victor Frankle
14. همان، ص ۲۱۰.
15. همان، ص ۲۱۰ و ۲۱۱.
16. همان، ص ۴۴.
17. بحارالانوار، ج۵۲، ص ۱۴۰، ح ۵۰؛ نعمانى، الغیبه، ص۲۰۰، ح ۱۶.
18. ویکتور فرانکل، انسان در جستوجوى معنا، ترجمه دکترمیلانى.
19. نهجالبلاغه، صبحى صالح، ص ۴۱۸.
20. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه ۴۵، ص ۵۵۴.
21. سوره لیل (۹۲) آیه ۴.
22. روانشناسى کمال، ص ۱۹ و ۲۰.
5881(23.Karen Horney – 2591(
24. ترجمه محمد جعفر مصفّا، ص ۲۹.
25. همان، ص ۱۳۹.
26. مفاتیحالجنان، (نشر فیض)، ص۱۲۸.
27. سید محمد بنىهاشمى، معرفت امام عصر(ع)، ص۳۰۰.
28. طبرسى، احتجاج، ج۲، ص۴۹۵.
29. مفاتیح الجنان، بخشى از زیارت حضرت امام زمان(ع) در روز جمعه.
30. مفاتیحالجنان، بخشى از دعاى عدیله
31. سید محمد بنىهاشمى، معرفت امام عصر(ع)، ص ۳۱۰.
32. شیخ حرّ عاملى وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۴۷، ح ۲۰۴۱۰.
33. همان، ص ۲۴۸، ح۲۰۴۱۱.
34. همان، ج ۲۷، ص۱۳۱، ح ۳۳۴۰۱.
35. همان، ج ۱۶، ص۱۳۴، ح۲۱۱۷۳