ای کاش چشمانمان را آلوده نمیکردیم وگوشهایمان از صدای آلوده
پر نمیشد.وای کاش مانند عرفان کوچولوی باصفایمان قاطعانه در برابر
در برابر بازیچه ها وبیهودگیها می ایستادیم وراه ظهور امام زمانمان
را هموار میکردیم…
آن روز تمام مقدمات جشن فراهم شده بود .میهمان ها دعوت
شده بودند.وسایل پذیرایی مهیا بود.به درخواست برخی از اعضای
فامیل قرار شد ابزار آلات موسیقی نیز مهیا شود تا مراسم جشن
تولد عرفان پنج ساله را با آواز موسیقی تبدیل به گناه ومعصیت کنند .
ناگهان عرفان شروع به مخالفت کرد واصرار زیادی نمود که نباید دراین
جشن موسیقی اجرا شود.در ابتدا اطرافیان این موضوع را به حساب
بچگی او گذاشتنداما اصرار وپافشاری قاطعانه این کودک خردسال
مطلب راجدی کردهرچه اطرافیان خواستند اورا متقاعد کنند نتوانستند.
عرفان با قاطعیت گفت:
اگر در این جشن موسیقی بیاورید قلب امام زمان(ع) می رنجد .ایشان
غصه می خورند ومن دوست ندارم امام زمانم را ناراحت کنم.
استقامت عرفان تاثیر خود را گذاشت وهمه اطرافیان از صحبت های
او وعشق و علاقه اش نسبت به امام زمان علیه السلام تحت تاثیر
قرار گرفتند.
این مقاومت وپافشاری عرفان پنج ساله باعث شد که مجلس موسیقی
وگناه به یک مجلس مولودی خوانی وذکر اهل بیت علیهم السلام گردد.
جشنی که در آن عطر حضور دوست به مشام جان میرسید.