یهودی سازی عراق
به گزارش موعود به نقل از پیشینه، اشغال عراق از سوی نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ از سوی یهودیان به طور عمومی و از سوی صهیونیست ها به طور خاص اهمیت داشت و توسط ایشان دنبال میشد.
درواقع با حمله آمریکا به عراق قرار بود یکی از رهبرانی که ظاهرا بیشترین دشمنی ها را با رژیم صهیونیستی اظهار می داشت و در میان مبارزان فلسطینی جایگاه داشت و در این اواخر حتی به حماس هم کمکهایی کرده بود از میان برود.
در این بین برخی باورهای دینی نیز بر اهمیت قضیه برای یهودی ها می افزود. طبق این عقاید ظهور مسیح وقتی حادث میشود که یهودیان در فلسطین مستقرشوند و در پی آن جنگ هارمجدون یا آرماگدون روی دهد.[۱] بوش و نومحافظه کاران یا مسیحیان صهیونیست با بهره برداری ازاین عقیده دینی در امریکا به قدرت رسیدند. بگونه ای که بسیاری از رأی دهندگان به بوش یعنی آنها که خود را مسیحیان تجدیدحیات یافته (اوانجلیک) می دانستند، اورا فرستاده ای از سوی خدا تلقی میکردند که برای حمایت از اسرائیل و نابودی اسلام مبعوث شده است.[۲] از همین رو برخی از تحلیلگران، حمله امریکا به عراق را در جهت حمایت از صهیونیستها و مرتبط با اندیشه های آخرالزمانی تلقی میکنند.[۳]
یهودیان رفتن صدام را کافی تلقی نمیکنند، بلکه به نظر می رسد برنامه هایی را به اجرا در آوردهاند که می توان به جرأت از آن ها با عنوان یهودی سازی عراق نام برد.
یهودیان عراقی الاصل در صف مقدم این طرح قرار دارند. یهودی ها جامعه با نفوذی در عراق پیش از تشکیل کشور اسرائیل تلقی میشدند، و در تجارت و بسیاری از کارها ذی نفوذ بودند. برخی از ایشان مانند ساسون حسقیل در دوره اشغال عراق توسط بریتانیا پس از جنگ اول جهانی از سوی سر پرسی کاکس معروف به وزارت مالیه عراق رسید. وجالب است که در دوره اشغال عراق از سوی آمریکا نیز قرار بود نوح فیلدمان یهودی قانون اساسی عراق را بنویسد که با واکنش شدید مرجعیت و جامعه عراق روبرو شد و در نهایت کمیته ای منتخب از مردم قانون اساسی عراق را به نگارش درآورد.
یهودیان عراق خود را کهن ترین گروه یهود تلقی میکنند که در بابل مستقر بوده و برخی از ایشان پس از فتح بابل توسط کورش به فلسطین بازگشتند. این گروه یهودی پیش از سال ۱۹۴۸ ۲٫۶% از ساکنان عراق را تشکیل می دادند و پس از سال ۱۹۴۸ به یک دهم درصد کاهش یافتند.
این یهودیان در دوره کودتای ۱۹۵۸ و بعد از آن تسلط بعثی ها از عراق اخراج شده و اموالشان ضبط میشد. اما پس از سقوط صدام یهودیان عراق که بسیاری از ایشان هویت و زبان و حتی لهجه عراقی را حفظ کردهاند سعی میکنند به شیعیان نزدیک شوند. جالب توجه است که برخی مسئولان عراقی الاصل رژیم صهیونیستی به عراقی بودن خود افتخار میکنند. به عنوان نمونه بنیامین بن الیعازر وزیر تجارت وقت رژیم صهیونیستی یک بار به یکی از مشاوران بارک گفته بود: “من عراقی هستم و تو مرا نمیشناسی تو را بر روی آتش کباب خواهم کرد”.[۴]
گیلس کپل یکی از کسانی که امروزه کتاب های متعددی پیرامون اسلام سیاسی و منطقه خاورمیانه می نویسد در یکی از کتابهایش سرنوشت یهودیان عراق را گره خورده به سرنوشت شیعیان می داند.
وی در کتاب The war for Muslim Minds سرنوشت یهودیها و شیعیان را در رویکردی که بیشتر رنگ وبوی اندیشه های نو محافظه کاران امریکا را دارد، گره خورده به هم میبیند.
وی در سخن از تحرکات پیش از اشغال عراق و دیدار برخی شیعیان با افرادی مانند پول وولفویتز می نویسد: «… وقتی به دیدار پول وولفوتیز(Paul Wolfowitz)[5] رفتم به من گفتند در اتاقی منتظر بمانم در آن اتاق بجای برخورد با سربازان انگلیسی زبان به روحانیون شیعه ای برخورد کردم که با یکدیگر عربی صحبت میکردند. در جهان بینی بیشتر نو محافظه کاران سرنوشت یهودیها با سرنوشت شیعیان گره خورده، هردو گروه مردمیشکنجه دیدهاند که با پناه بردن به متنهای مقدس خود، هویت خود را حفظ کردهاند، هر دو نقش برجسته ای برای روحانیانشان قائلند… با شروع قرن بیستم و شیوع سکولاریسم هردو گروه توجّه خود را از روحانیون به روشنفکران معطوف ساختند و از تئولوژی انتظار به فعالیتهای مبارزاتی روی آوردند. فرزندان روحانیون یهودی و شیعه بطور نامناسبی به رهبران حزب کمونیست بدل شدند. مارکسیستها بیشتر یا یهودی بودند یا شیعه … اما با فروپاشی نظام صدام بیشتر کمونیستهای شیعی که در جوانی علیه امپریالیزم کار میکردند در پیری همکار آمریکائیها شده بودند».[۶] در واقع نویسنده رابطه وولفوتیز یهودی و برخی روحانیون شیعه را نشانگر نظریه خود می داند… «گره خوردن سرنوشت یهود با شیعیان».
پس از اشغال عراق بود که یهودیان سعی کردند با توجه به «دیگری» مشترک بین ایشان و شیعیان یعنی حاکمیت حزب بعث صدامیبه شیعیان نزدیک شوند. ایشان دائما خود را همچون شیعیان لطمه دیده از حاکمیت بعث تلقی میکنند.
البته باید گفت این تحرکات در بخش مستقل کردستان عراق به گونه ای دیگر دنبال میشود. کردها از همان ابتدا به اسرائیل نزدیک بودند، و شاید بتوان گفت اسرائیل مهمترین مدافع ایجاد کردستان بزرگ به عنوان یکی از دوستان خود در منطقه میباشد. کردستان پس از سقوط صدام روابط فرهنگی تنگاتنگی با رژیم صهیونیستی پیدا کرد. در این بین برخی نویسندگان و ژورنالیست ها از رژیم صهیونیستی به دفاع پرداخته و برخی الگو گیری اقلیم کردستان از این رژیم را خواستار شدند در این راستا برخی از چهره های فرهنگی کرد نزدیک به رژیم صهیونیستی دست به ایجاد رسانه هایی زدند که نزدیکی کردستان و اسرائیل را نشان می داد، از این جمله بود مجله کرد اسرائیل که چند سالی است به فعالیت مشغول میباشد و البته چند ماهی است از کار ایستاده است. درواقع بخشی از یهودیان عراق را یهودیان منطقه کردستان تشکیل می دهند. سخن پیرامون رابطه رژیم صهیونیستی با اقلیم کردستان عراق فراوان است اما به نظر می رسد بخش فرهنگی این رابطه بسیار مهمتر از بخش سیاسی آن است چرا که آرام آرام تابوی اسرائیل را در ذهن جامعه میشکند و رابطه با اسرائیل به امری عادی تبدیل میشود.
در جنوب عراق نیز این رابطه چنان که گفتیم از طریق «دیگری» سازی دنبال میشود. یهودیان عراق در مناطقی مانند بصره و الناصریه و بغداد زندگی میکردهاند و قبر حزقیال نبی در جایی بین حله و نجف اشرف زیارتگاهی برای یهودیان شمرده میشود. یهودیان سعی میکنند با توجه به وجود آرامگاه حزقیال که مسلمانان آن را آرامگاه ذالکفل پیامبر که نامش در قرآن کریم نیز آمده می دانند، هرچه بیشتر در مناطق جنوبی عراق نفوذ کنند. برخی از یهودیان و نهادهای یهودیان عراقی خواستار توجه به میراث یهودی این مجموعه میباشند که به جز آرامگاه یک کنشت و یک کتابخانه را نیز در خود جای می دهد. برخی حتی خواستار ایجاد یک فرودگاه اختصاصی در این منطقه میباشند تا یهودیان بتوانند آزادانه از تمام جهان به زیارت این آرامگاه بیایند.
ارتباطات دانشگاهی یکی دیگر از راه هاییست که آکادمیسین های اسرائیلی عراقی الاصل سعی میکنند از این طریق به نخبگان عراقی نزدیک شوند. چندی پیش در گزارشی به نزدیکی اساتید عراقی الاصل دانشگاه عبری با اساتید دانشگاه کوفه اشاره شده بود. ادبیات و شعر عراقی و توجه به تاریخ مشترک یهود و شیعیان در عراق معاصر دستمایه خوبی است برای این قبیل نزدیکی ها.
در نهایت به نظر می رسد این حرکت آرام و فرهنگی که از سوی یهودیان صورت میگیرد می تواند در نهایت رابطه با اسرائیل را در میان عراقی ها به ویژه نخبگان به رابطه ای عادی تبدیل نماید، هرچند عراقی ها با شرکت وسیع در راهپیمایی های ضد اسرائیلی به ویژه راهپیمایی روز قدس نشان دادهاند که خطر این امر را به خوبی می دانند.
حسین افق
[۱]. هال سل گریس, تدارک جنگ بزرگ براساس پیشگوئیهای انبیای بنی اسرائیل, ترجمه:خسرو احمدی,مؤسسه فرهنگی رسا, تهران,۱۳۷۷, ص۲۱۵
[۲] . Andrew Austin and Laurel E.Phoenix, Beyond the Texas Oil Patch: The Poletical Ascendancy of Anti- Environmentalism,Devastating Society the Neo- Conservative Assault on Democracy and Justice,PlutoPress,London. Annarbor, MI,2005,p64
[۳]. سامی محمد صالح الدلال, اجتیاح النجمه والصلیب لربوع العراقhttp://www.albayan-magazine.com/iraq-file,34htm
[۴].http://arabic.cnn.com/2010/middle_east/7/5/israe.labour/index.html
[۵] معاون وقت وزیر دفاع ویکی از سران اصلی نومحافظه کاران وجنگ علیه عراق.
[۶]Gilles kepel, Gilles kepel, The war for Muslim Minds Islam and the west,translation pascale Ghazaleh, The Belknap Press of Harvard University Press,2004, p201,202.