به لحاظ تاریخی، قدس از کهنترین شهرهای جهان به شمار میرود بهطوری که عمر آن از ۴۵ قرن فراتر است، مهد سه آیین آسمانی: یهود، مسیحیت، اسلام.
قدس در ادوار و اعصار به نامهای متعددی شناخته شده و معروفترین آن، یبوس، ایلیا، کابتولینا، بیتالمقدس، القدس، القدس الشریف.
«یبوس» همان نامی است که قدس، قریب به ۴۵۰۰ سال پیش بدان شناخته شد و منسوب به یبوسیهایی بوده که از تبار عربهای اولیه جزیرهالعرب هستند، یبوسیها ساکنان اصلی قدس به شمار میروند، آنان نخستین ساکنان قدس هستند که در حدود ۲۵۰۰ ق.م به همراه قبایل عرب کنعانی به این منطقه آمدند و با تپههای مشرف به شهر قدیمی قلعهای را بر فراز تپه جنوب شرقی یبوس ساختند که به «دژ یبوس» معروف گشت. (این دژ از قدیمیترین بناهای قدس به شمار میرود.) هدف از ساخت این دژ، دفاع از شهر و محافظت از آن در برابر حملات و تهاجمات عبرانیها و مصریها (فراعنه) بوده است.
یبوسیها همچنین نسبت به تأمین آب دژ و شهر خود همت گماشتند. آنان قناتی را حفر کردند تا آب چشمه جیحون (نبع العذرا) واقع در دره قدرون (امروزه به چشمه سلوان معروف است) را به درون دژ و شهر انتقال دهند.
قدس به نام «اورشالم» نسبت به شالم (خداوند صلح کنعانیها) نیز معروف بود. این نام در کتب مصری معروف به لوحهای «تلالعمارنه» که تاریخ آن به قرنهای ۱۸ و ۱۹ قبل از میلاد باز میگردد، ذکر شده است.
یبوس در دست یبوسیها و کنعانیها بود تا اینکه در سال ۱۴۰۹ق.م به تصرف داوود پیامبر(ع) درآمد و از آن هنگام به شهر داوود موسوم گشت. داوود نبی این شهر را به پایتختی برگزید. این شهر پس از حضرت داوود به فرزندش سلیمان(ع) رسید و در عهد ایشان به اوج شکوفایی معماری رسید. در همین مقطع دین یهود رواج یافت. در سال ۵۸۶ ق.م قدس به حکمروایی فارسیان درآمد، این شهر پیشتر توسط بختالنصر اشغال و کاملاً ویران شده و ساکنان یهودیاش به بابل انتقال یافته بودند. شهر قدس در حکمرانی فارسها بود تا اینکه به سال ۳۳۲ ق.م توسط اسکندر مقدونی به اشغال درآمد.
قدس در عصر یونانی دوره بیثباتی را سپری کرد. به ویژه پس از مرگ اسکندر مقدونی که بحرانها و اختلافات میان بطلمیان (پیروان بطلمیوس که مصر را تصرف کرده و دولت بطلمیان را تأسیس کرد) و سلوکیان (منسوب به فرمانده سلوکس که با تصرف سوریه حکومت سلوکیان را بر پا نمود) بود، این دو سعی در تصرف و حکمرانی بر این شهر داشتند.
در سال ۶۳ ق. م رومیان به فرماندهی «بومبی» قدس را اشغال کردند، در سال ۱۳۵ م. هادریانوس امپراطور روم شهر قدس را کاملاً ویران ساخت و به جای آن مستعمرهای جدید بنام (ایلیا کابتولینا) دایر نمود.
قدس در دوران بیزانسی (۳۳۰ـ۶۳۶) به «ایلیاء» نامیده میشد، در این برهه با گرویدن «قسطنطین» امپراطور به دین مسیحیت، آیین مسیحیت دین رسمی امپراطوری بیزانسی گشت. در این دوره همچنین «هیلانا» ملکه مادر، کلیسای قیامت را در سال ۳۳۵ م. بنا نهاد.
در سال ۶۱۴ فارسها مجدداً قدس را اشغال کرده و بخش عمده کلیساها و دیرهای آنرا از میان بردند. قدس تا سال ۶۲۷ جزء قلمرو فارسها بود تا اینکه «هوکول» آنرا باز پس گرفت و این شهر تا فتح اسلامی در حکمرانی بیزانسیها بود.
از آنجایی که اسلام آیینی جهانی بوده و به عربها محدود نمیشد، لذا عربها و مسلمانها موظف شدند آنرا در همه کشورها منتشر سازند، و نتیجه آن فتوحات اسلامیبود که فلسطین از جمله نخستین کشورهایی است که سپاهیان اسلامیبه سوی آن رهسپار شدند. با شکست رومیان در نبرد «یرموک» موضوع دستیابی مسلمانان به قدس و گشودن آن دیگر امر سادهای گشت و در سال ۱۵ ق. (۶۳۶ م.) عمر بن خطاب وارد قدس شد و به واسطه امان نامهای که به اسم وی معروف گشت، برای مردمانش امنیت به ارمغان آورد.
با ورود مسلمانان به قدس دوره جدیدی از تاریخ این شهر آغاز میشود و سلسله خلافت اسلامی، حکمرانی بر این منطقه را پیدرپی تداوم بخشیدند، به طوری که پس از خلفای راشدین، امویها، عباسیها، اخشیدیون، فاطمیون و سلاجقه حکمرانی کردند. در طول این مدت و به عبارتی از زمان فتح عمری تا سال ۲۱۷ ق. قدس بنام ایلیاء و بیتالمقدس نامیده میشد تا اینکه کمکم و برای اولین بار در تاریخ اسلامییعنی دقیقاً از سال ۲۱۶ هجری که مأمون خلیفه عباسی دستور انجام بازسازی لازم بر روی قبهالصخره۲ را صادر کرد، این شهر قدس نام گرفت.
در سال ۲۱۷ ق. مأمون مبادرت به ضرب سکههایی با نام قدس (به جای ایلیاء) نمود تا احتمالاً این اقدام وی به منظور یادآوری سالگرد قبهالصخره بازسازی بوده است. بنابراین نامگذاری شهر قدس به همین نام برخلاف تصور برخیها که معتقدند این نامگذاری به پایان عصر مملوکیان (قرن نهم هجری) بازمیگردد، از بدو قرن سوم هجری بوده است.
این نامگذاری بعدها جا افتاد بهطوری که در زمان خلافت عثمانی بهنام «قدس شریف» موسوم گشت. به سال (۴۹۲ ق. / ۱۰۹۹ م) صلیبیها قدس را اشغال کردند و بدون توجه به قداست و جایگاه دینی آن، دست به فساد و ویرانی زدند و در این رهگذر مرتکب قتلعامهای وحشیانهای در صحن حرم شریف شدند. صلیبیها به این اعمال ددمنشانه بسنده نکرده و علاوه بر تاراج و چپاول، مسجدالاقصی را به کلیسا و اسطبل اسبها و احشام خود مبدل ساختند و پس از صلیبیها به اسطبل سلیمان معروف شد. این رفتار صلیبیها با روح تسامحی که در عملکرد عمر بن خطاب به هنگام ورودش به شهر قدس بود، متناقض و مغایر بود. سرانجام سلطان صلاحالدین ایوبی در نبرد معروف «حطین» (سال ۵۸۳ ق. / ۱۱۸۷ م) بر صلیبیها پیروز شد، و فلسطین را آزاد و قدس را از چنگال صلیبیها رهانید و آن را به آغوش اسلام بازگردانید.
قدس، پس از ایوبیها همچنان در دست مسلمانان باقی بود و عاقبت در سال ۱۹۱۷ م خلافت عثمانی بر قدس توسط انگلیسیها سرنگون شد.
قداست و اسلامیت حرم شریف
قداست مسجدالاقصی به باورهای اسلامی پیوند خورد. این مسجد نخستین قبلهگاه مسلمانان است و مسلمانان پیش از آنکه رو به کعبه نماز بگذارند مدت ۱۷ ماه به سوی قدس نماز میخواندند و به همین دلیل مسجدی که امر الهی مبنی بر تغییر قبله در آن نازل گردید، مسجد «ذوقبلتین»3 (دو قبلهای) لقب گرفت.
اسلامیت مسجدالاقصی با واقعه اسرا و معراج نبی اکرم(ص) سندیت یافت؛ معجزهای که مخصوص رسول مکرم اسلام حضرت محمد(ص) است.
این فرموده حق تعالی است:
سبحان الّذى أسری بعبده لیلاً من المسجدالحرام إلی المسجد الأقصی الّذى بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنّه هو السّمیع البصیر.۴
منزه است آن (خدایی) که بنده خود را شبانه از مسجدالحرام به مسجدالاقصی، که گرداگردش را برکت دادهایم، سیر داد تا بعضی از نشانههای خود را به او بنمایانایم؛ هرآینه او شنوا و بیناست.
پیامبر گرامی اسلام(ص) در شب ۲۷ رجب (یک سال قبل از هجرت) از مسجدالحرام به مسجدالاقصی، در بیتالمقدس سیر نموده، و از آنجا به آسمان عروج نمودند.
رسول اکرم(ص) در بیان ارتباط تنگاتنگ و جایگاه مسجدالاقصی از مسجد الحرام (مکه) و مسجد النبی (مدینه) میفرمایند:
لاتشدّ الرّحال إلّا إلی ثلاث مساجد: المسجدالحرام و مسجدى هذا و المسجد الأقصی.۵
بار و بنه به قصد سفر و زیارت بسته نشود مگر به این سه مسجد: مسجدالحرام، مسجد من و مسجدالاقصی.
مسلمانان، که به اهمیت و جایگاه رفیع مسجدالاقصی و بیتالمقدس و همچنین ارتباط متین آن با باورهای اسلامی واقف شدند، درصدد ایجاد تحول به سوی اسلامیت آن برآمدند.
فتح قدس به دست عمر ابن خطاب در سال ۱۵ هجری روی داد. او با ورود مسالمتآمیز خود و از خلال اماننامهای که به اماننامه عمری۶ موسوم گشت، امنیت را برای مردم این شهر به ارمغان آورد. این سند بیانگر ارتباط سیاسی و حقانیت قانونی اسلام نسبت به قدس و فلسطین بود. پس از آنکه خلیفه مسلمانان کلیدهای شهر قدس را از «صفرنیوس» اسقف اعظم روم دریافت کرد، به منطقه حرم شریف که در آن هنگام به ویرانهای بدل شده بود، رفت و جایگاه صخره مبارکه (محل آغاز معراج پیامبر(ص)) را زیارت نمود و دستور پاکسازی کامل داد. وی، همچنین دستور داد تا مسجدی در بخش جنوبی حرم شریف احداث شود. و در گام بعدی، به نم و ساماندهی امور شهر پرداخت و محضرهایی را دایر کرد که به پست و ارتباطات سامان بخشید و یزید بن ابیسفیان را به ولایت این شهر گمارد و عباده بن الصامت را در مسند قضاوت نشاند.
خلفا و امرای اموی نیز اقداماتی در این خصوص انجام دادند. شکست دو ابرقدرت فارس و روم در برابر دولت نوپای اسلامی نیز زمینههایی را ایجاد کرده بود. از اینرو تثبیت و تحکیم نماد تمدن اسلامی در بیتالمقدس متبلور در مسجدالاقصی ضروری مینمود و نتیجه آن، بازسازی منطقه مسجدالاقصی به شکلی متناسب با عظمت و رفاه خلافت نوپای اسلامیبود. طرح بازسازی در زمان عبدالملک بن مروان و فرزندش ولید صورت گرفت که ساخت قبهالصخره و گنبد سلسله و ساخت مسجدالاقصی و دارالعماره، دربها و آثار عدیده دیگری را شامل میشد.
بسیاری از این آثار در عهد ولید و بر اثر زمینلرزههای شدیدی که در بیتالمقدس و فلسطین روی داد، تخریب شده و از بین رفتند. در جای دیگری به شرح این موضوع خواهیم پرداخت.
به نظر ضروری میرسید تا مسجدالاقصی بتواند در برابر بناها و معماری بیزانسی در منطقه که شامل کلیسای قیامت در قدس و کلیسای مهد در بیت لحم بود، صبغه و نماد معماری برجسته اسلامیبه خود گیرد.
گفته میشود، به رغم انجام مرمتهای متعدد، به ویژه بازسازی قبهالصخره در عهد «مأمون»7 و نیز بازسازی مسجدالاقصی در دوره زمامداری «مهدی»8 عباسی تا حدودی از عمارت مسجدالاقصی محافظت شد، و به نظر میرسد این کار، بدون آنکه تغییر محسوسی در شکل و شمایل و معماری امویها ایجاد شود، انجام شده باشد.
در دوران خلفای فاطمی (الحاکم بأمرالله و فرزندش ظاهر لإعزاز دین الله)۹ نیز به سان دوره عباسیها با انجام بازسازیهایی بر روی قبهالصخره و مسجدالاقصی، این دو مکان مرمت شد.
این صبغه معماری مسجدالاقصی در عهد ایوبیها رشد و گسترش یافت؛ بهطوری که ایوبیها پس از آزادی و پاکسازی مسجدالاقصی از لوث صلیبیهایی که به آن آسیب سرانده و ظاهرش را تغییر داده بودند، مسجد را به وضعیت پیش از تهاجم درآورده و ضمن انجام مرمتهایی، پارهای تأسیسات را در آن بهوجود آوردند. این اقدامات جهشی در تحول معماری به حساب آمد.
مملوکیان نیز در اظهار و نمایاندن چهره معماری اسلامی مسجدالاقصی سهیم بودند و دومین جهش در رشد و پیشرفت معماری به دست آنان صورت گرفت، و در واقع متمم طرحهای امویها بود. در این دوره چهره معماری حرم شریف، که بیانگر اسلامیت مسجدالاقصی در طول این دورانها است، تکمیل شد.
مملوکیان علاوه بر احداث راهروها، مدارس دینی، منارهها و دربها، نسبت به مرمت گنبدها، سقاخانهها و نیمکتها و محرابهای کنونی و منتشره در صحن حرم شریف اقدام کردند.
همزمان با شکلگیری معماری مسجدالاقصی، جایگاه دینی آن در نزد مسلمانان، که از قرآن کریم و احداث شریف نشات گرفته است، تبلور و عینیت یافت. یقیناً اگر این جایگاه نبود، قدس امروزه شاهد این معماری و آبادانی در مسجدالاقصی نبود.
مسلمانان از زمان فتح عمری، به قصد زیارت و برگزاری مناسک در مسجدالاقصی و تبلیغ دعوت اسلامیبار سفر میبستند. حتی خلیفه دوم تعدادی از صحابه خود را که در رکاب او وارد قدس شده بودند۱۰، مکلف ساخت تا در بیتالمقدس سکنی گزیده و علاوه بر وظایف اداری به امر تعلیم در مسجدالاقصی بپردازند. از جمله این صحابیون عباده بن الصامت (م ۳۴ ق.) نخستین قاضی فلسطین و شداد بن أوس (م ۵۸ ق) که هر دوی آنها در بیتالمقدس درگذشتند و در مقبره باب الرحمه، در بیرون از حصار شرقی مسجدالاقصی، به خاک سپرده شدند.۱۱
علمای اعلام از گوشه و کنار و به منظور فراگیری علوم به قصد مسجدالاقصی عزیمت کردند که از آن جمله مقاتل بن سلیمان مفسر (م ۱۵۰ ق.) و اوزاعی بن عبدالرحمن بن عمرو فقیه اهل شام (م ۱۵۷ ق.) و سفیان الثوری پیشوای اهل عراق (م ۱۶۱ ق.) و لیث بن سعد عالم مصر (م ۱۷۵ ق.) و محمد بن ادریس شافعی از پیشوایان چهارگانه اهل سنت (م ۲۰۴ ق.) بودند.۱۲
زاهدان و شیوخ صوفی نیز طی قرنهای سوم و چهارم هجری با قصد تقرب، انجام مناسک، زیارت و اعتکاف در مسجدالاقصی بار سفر بستند، به عنوان نمونه: بکر بن سهل الدمیاطی محدث (م ۲۸۹ ق.) و احمد بن یحیای بغدادی، که تا زمان رحلت در قدس مقیم بود.۱۳
به دلیل عزیمت فزاینده عالمان مسلمان که به منظور تدریس به این منقطه سفر کرده بودند، مسجدالاقصی در قرن پنجم هجری حرکت شتابنده علمیبه خود دید و از آن حوزه علمیهای مترقی در علوم فقه و حدیث ساخت.
غزالی از سرشناسترین شخصیتهایی بود که به این منظور در سال ۴۸۸ ق. به قدس سفر کرد و به تدریس پرداخت.۱۴ وی متذکر شده است که ۳۶۰ مدرس در مسجد حضور داشتند و این، خود گویای جایگاه رفیع مسجدالاقصی نزد مسلمان میباشد. متعاقب فتح بیتالمقدس توسط سردار صلاح الدین ایوبی، چرخه علمی و دینی در مسجدالاقصی پس از وقفهای قریب به یک قرن، بر اثر اشغالگری صلیبیها، مجدداً به حرکت درآمد و مسلمانان از هر قشر و طایفهای بار دیگر برای زیارت، انجام مناسب و اعتکاف از یکسو، و کسب علم، تدریس و اقامت از سوی دیگر، بار سفر بستند که نتیجه آن تألیفاتی چند در خصوص فضایل قدس و مسجدالاقصی بود که در عهد ایوبیها و مملوکیان شهرت خاصی یافت. در اینجا به ذکر چند مورد بسنده میکنیم:۱۵
الجامع المستقصی فی فضائل المسجدالأقصی، تألیف حافظ بهاءالدین ابی القسم بن عساکر (م ۶۰۰ ق.)؛ فضایل بیتالمقدس، ابیالمعالم المشرف بن المرجی بن ابراهیم المقدسی از اندیشمندانی که قرن پنجم هجری در قدس میزیست؛ باعث النّفوس الی زیاره القدس المحروس، شیخ برهان الدین الفرازی (ابن الفرکاح) (م ۷۲۹ ق.)؛ مثیر الغرام إلی زیاره القدس و الشّام، شهابالدین أبی محمود أحمد بن محمد المقدسی (م ۷۶۵ ق.)؛ إتحاف الأخصا بفضائل المسجد، أبی عبدالله محمد شمس الدین سیوطی (م ۸۸۰ ق.).
ایده احداث مدارس علوم دینی در عهد مملوکیان تبلور یافته و به اوج خود رسید و همه مملوکیان، از سلاطین و امرا گرفته تا قاضیان و دولتمردان و متمولان، که به قدس عشق میورزیدند، به ساخت و بازسازی مدارس دینی، ایوانها و کنجهای۱۶ دالانهای حرم شریف و اضلاع شمالی و غربی آن همت گماشتند و ضمن تنظیم وظایف، تأسیساتی را وقف مسجد کردند تا درآمدهای حاصله از آن صرف مسجد گردد.
مملوکیان در ابراز این عشق و علاقه تا آن حد اغراق میکردند که تعدادی از بنیانگذاران و وقفکنندگان این تأسیسات وصیت کردند پس از مرگ، آنان را در جایی که ساخته و یا مرمت کردهاند به خاک بسپارند و لذا در بسیاری از این تأسیسات و ابنیه، اتاقی مخصوص بارگاه و مزار صاحب وقف دیده میشود که برای جاودانه ساخته یاد خویش، نام ساختمان و یا مدرسهای را به خود منسوب ساخته است.
بدین ترتیب مسجدالاقصی به دانشگاه اسلامی معتبری تبدیل شد که گویای اقتدار مسلمانان در نوآوری و آبادانی و پایهریزی تمدنی بینظیر بود. مسجدالاقصی در طول حکومت عثمانیها تا به امروز رسالت علمی و دینی خود را ایفا کرده امّا نه تا حدی که در دورانهای پیشین سود میجست.
و بدینگونه ایده و فکر تقدیس حرم شریف در میان مسلمانان شکل و تبلور یافت و به آنجا رسید که برخی از حجاج شام، زیارت مسجدالاقصی و قبهالصخره را مبدأ مناسب حج (عمره و تمتع) و عزیمت به حجاز۱۷ قرار دادند. این تلقی تنها به حجاج بلاد شام محدود نمیشد بلکه حجاج سایر کشورهای اسلامی را نیز شامل میگردید. همین موضوع، ایده سفر و زیستن در قدس۱۸ را به دنبال داشت، مهاجرت مسلمانان شمال آفریقا به قدس که با اقامت و برپایی نماز در مسجدالاقصی انجام گرفت، خود بهترین گواه این ماجراست.
روایتی نیز از طریق اهل سنت از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمودهاند:
لاتزال طائفهٌ من أمّتی ظاهرین علی الحقّ، لعدوّهم قاهرین، لایضرّهم من خالفهم حتّی یأتیهم أمرالله عزّوجلّ و هم کذلک.۱۹
طایفهای از امت من دائماً به یاری حق شتابانند، دشمن خود را مقهور میسازند، مخالفانشان نمیتوانند به آنان آسیب برسانند و منتظر امر الهی هستند.
سؤال شد، یا رسولالله این طایفه کجایند؟ ایشان پاسخ فرمودند:
ببیت المقدّس و أکناب بیتالمقدّس.
در بیتالمقدس و اطراف آن.
حرم شریف
مقصود از حرم شریف، منطقه قرار گرفته بر روی تپه کوچک و یا سکوی مختلف الاضلاع واقع در ضلع جنوب شرقی بخش قدیمی قدس میباشد.
حریم مسجد دربرگیرنده صخره مبارکهای است که پیامبرگرامی اسلام(ص) از فراز آن به سماوات عروج کردند و گنبدی، که در حال حاضر سبز رنگ میباشد، بر بالای آن بنا شده است.
همه مجموعه مسجدالاقصی که دربرگیرنده گلدستهها، رواقها، مدارس علوم دینی، گنبدها، سقاخانهها، ایوانها و محرابها بوده برای مسلمانان با برکت است و این فرموده حق تعالی است:
مسجدالاقصی، همان مسجدی که پیرامونش را با علایم و آیات خویش خجسته گردانیدهایم.
تمامی منطقه مسجدالاقصی، مبارک، خوانده شده است و این تسمیه از عهد پیامبر تا دوره مملوکیان معمول بود و از همان زمان حرم شریف لقب گرفت، و بدین ترتیب از عهد نبوی تا دوره مملوکیان بر کل این منطقه نام مبارک مسجدالاقصی اطلاع داده شد.
لازم به یادآوری است که در طول تاریخ اسلامی و تا به امروز، هیچگونه تغییری در مساحت حرم شریف روی نداده است. حرم شریف دارای چهارده دروازه بوده است که چهار دروازه پس از فتح قدس به دست صلاحالدین و به عنوان تدبیری امنیتی برای حمایت از این جایگاه، مسدود شدند.
پینوشتها:
۱. دایرهالمعارف فلسطین، ج ۳، ص ۵۰۸ـ۵۱۴.
۲. سمیر شما، مسکوکات اسلامی ضرب شده در فلسطین ـ دمشق ۱۹۸۰ ص ۳۸ و ۳۹.
۳. سیوطی (۱۹۸۴) ق۲۱، صص ۱۸۵ـ۱۸۳.
۴. سوره اسراء(۱۷)، آیه ۱.
۵. صیحی بخاری.
۶. متن اماننامه عمری: ر.ک. العارف (۱۹۶۱) صص ۹۸ـ۹۱.
۷. ر.ک. مبحث قبهالصخره / عباسیها در همین راهنما.
۸. ر.ک. مبحث مسجدالاقصی / عباسیها در همین راهنما.
۹. ر.ک. مبحث قبهالصخره / فاطمیون در همین راهنما.
۱۰. سیوطی (۱۹۸۴) ق۲، صص ۳۴ـ۲۰.
۱۱. برای اطلاعات بیشتر به دو بحث و پژوهش استاد فهمی الانصار به نامهای عباده بن الصامت (زندگی و آرامگاه وی) و شداد بن اوس (زندگی و آرامگاه وی) منتشره از سوی بخش احیاء میراث اسلامی (۱۹۸۶) رجوع شود.
۱۲. العسلی (۱۹۸۱)، ص ۲۷ و ۲۸.
۱۳. العسلی (۱۹۸۱)، ص ۲۸.
۱۴. مجیرالدین (۱۹۷۳)، ج ۲، ص ۲۸ آورده است که (غزالی در کنج ناصریه واقع بر روی باب الرحمه که در دوره وی به غزالیه معروف گشت، اقامت داشت).
۱۵. برای اطلاعات بیشتر به کتاب خطی فضایل بیتالمقدس نوشته دکتر کامل العسلی، امام ۱۹۸۱ رجوع شود.
۱۶. الرباط و الزاویه، بناهایی است که به عنوان دارالعباده و صوفیگری و نیز در قالب پناهگاه فقرا و مساکین بلاد شام بکار رفتهاند، گفتنی است که رباطها در شمال آفریقا عبارت بودند از دژهای نظامیکه سپاهیان در آنها استقرار مییافته و با امور دینی و علوم اسلامی آشنا و آموزش داده میشدند.
۱۷. سیوطی (۱۰۸۴) ق۱، صص ۱۵۲ ـ ۱۵۱.
۱۸. برای آشنایی بیشتر با تاریخ مغربیهایی که همزمان با فتح بیتالمقدس از سوی صلاحالدین به این منطقه آمده و تا به امروز در آن ماندگار شدهاند، ر.ک. پژوهشها (۱۹۸۴)، ۲۴۸ـ۱۹۳ و همچنین به منظور آشنایی با مسلمانان آفریقایی موجود در قدس ر.ک. پژوهشی که در سال ۱۹۸۴ توسط بخش احیاء میراث اسلامیبه قلم حسنی شاهین منتشر شد و طی آن محقق گفته است: «آن گروهی از مردم که در اواخر دوران ترک و پس از آن در بیتالمقدس مستقر شدند از یک کشور آفریقایی نبوده بلکه از کشورهای گوناگون آفریقایی بودند که امروزه به کشورهای سودان، چاد، نیجیریه، سنگال و … معروف هستند.»
۱۹. واسطی(۱۹۷۹) حدیث شماره ۳۴، ص ۲۶.