آن روز که مشرب و منبع «امر و نهی» از جایگاه حقیقی خود خارج و به سوی منزلی مشحون از «ظن و گمان» تغییر جهت داد، امر معاش و معاد مسلمین، سیر تاریخی آنان در عرصه هستی و بالاخره ساختار حیات فردی و جمعی آنان پذیرای انحرافی شد که در سیر پیش رونده، نطفه امتزاج، التقاط، اغتشاش و بحران را بارور میساخت.
اگرچه در سالهای نخست این جدا افتادگی و انسلاخ، عواملی چون، توانایی بینظیر میراث نبوی، حراست و هدایت آشکار و نهان ائمه دین (ع) و بالاخره اراده خداوند برای حفظ دین مانع از اضمحلال و استحاله کامل اسلام در تفکر و فرهنگ اهل باطل شد، لیکن جداافتادگی میان اهل نظر حقیقی (حجج الهی(ع)) و اهل عمل (خلفا، سلاطین و مردم)، موجب مستور ماندن حقیقت دین، تعطیلی بسیاری از احکام و مجال یافتنی باطل برای جولان و خودنمایی گردید. تا آنگاه که به قول آن امام همام، مسلمین به ۷۳ فرقه تقسیم شدند و در دریای شبهات و گمان و پندار غرقه گشتند؛ خصم بر آنان غالب آمد، سیر در فرهنگ و تمدن الحادی و شرکآلود روزی آنان شد و علیرغم کثرت جمعیت، در برابر یهود و نصارا حیات منفعل و غیرفعال را پذیرا شدند.
بیگمان این واقعه، قضای مرضی خداوند نبود، بلکه ماحصل عمل مسلمین بود که در هیأت آشفتگی و بحران متجلی میشد؛ چنانکه گستره و حجم بحران فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و زیست محیطی در عصر حاضر که حیات میلیاردها انسان را به مخاطرهانداخته و معاش و معاد آنان را قرین تیرهبختی و نگونساری ساخته، هیچگاه در دایره تصور مسببان این انحراف نمیآمد.
ابتنای جمله اعمال خرد و کلان فردی و اجتماعی، هماهنگی تام و تمام عمل و نظر، و بالاخره عرضه جمله اعمال و احکام بر حجت و ملاک ولیّ منصوب از جانب حق، شرط لازم و تام سلامت و استحکام معاش و معاد بندگان خدا و دستیابی آنان به حیات طیبه و نیل به سعادت اِلیالابد بود؛ چنانچه جداافتادگی، ضرورتاً به التقاط حق و باطل، قرین شدن صورت و سیرت حیات آدمیبا «ظن و گمان» میانجامید؛ واقعهای که بحران فراگیر، نتیجه حتمی و غایی آن بود.
شاید، سؤالکنندهای که از حضرت آیت کبرای خداوند، حضرت امیرالمؤمنین (ع) درباره «کمترین چیزی که شخص با آن گمراه میشود» پرسیده بود، هیچگاه به ژرفای پاسخ و دقایق آن پی نبرده باشد چنانچه امروز ما، حاصل و محصول این به ظاهر «کمترین» را به تجربه تشنهایم. حضرت در پاسخ مسائل فرمودند:
«کمترین چیزی که شخص با آن گمراه میشود آن است که حجت خدا در زمین و شاهد او بر خلقش را که امر به اطاعت او نموده و ولایتش را واجب کرده نشناسد.»1
گمراهی عینی، دورماندان از «صراط مستقیم» و مبتلا شدن به بلای «مغضوب شدگان و ضالین» از میان اهل کفر و نفاق و الحاد است؛ چنانکه هر مسلمان در هر نماز خلاصی از آن و هدایت به صراط مستقیم را طلب میکند.
غفلت جمع کثیری از مردم و عناد جمعی با مصداق و ما به ازای خارجی صراط مستقیم، طی هزار و اندی سال، مرحله به مرحله، مسلمین را از مراتب و درجات «عزت» و هدایت به درکات نکبت و انفعال نازل ساخت، تا آنجا که پیش و بیش از مراجعه به اولین نقطه انحراف و نطفه بحران و بازشناسی منشأ و مشرب حقیقی امرونهی، «نظر و عمل» حاصل از فرهنگ و تمدن پر آفت غربی را ملاک عمل و سیر و سفر خود در عرصه زمین ساختند و هر دم واسپسِ هر موج از امواج بحران، از بخت گلایه سردادند و از روزگار شکایت.
مولای متقیان(ع) باعثِ فرود در مرتبه پست نگونساری و سکنی در منزل پستی را در گفتوگو با یکی از یاران (ابوحجیفه) چنین اعلام فرمودند:
«نخست درجه از جهاد که از آن باز میمانید، جهاد با دستهاتان است، پس از آن، جهاد با زبان و سپس جهاد با دلهاتان، و آن که به دل نیکی را نستاید و کار زشت او را ناخوش نیاید، دگرگون (نگونسار) شود، چنانچه، پستی وی بلند شود و بلندیش سرنگون گردد.»2
آن زمان که مسلمین، در اثر کاهلی و کراهت، جهاد در میدان را ترک گفتند، در سیر تدریجی روزی جهاد با زبان (امر به معروف و نهی از منکر) و تبری جستن از مصادیق کفر و شرک را از کف دادند تا آنگاه که دلبستگی آنان به دنیا و تساهل و تسامح در برابر خصم موجب شد تا تبری در دل و نفرت در جان نیز از میانشان رخت بربست.
آیا جز این است که امروزه مسلمین، نه تنها با گونههای مختلف شرک و نفاق و حاصل عمل مشرکین به مجاهده برنمیخیزند و از آن تبری نمیجویند، بلکه با افتخار و شادی آن همه را امام خویش میسازند. خود را بدان متشبّه میسازند و صورت و سیرت حیات خود را بدان میآرایند و مال و جان و فرهنگ و میراث نیاکان خود را مصروف برکشیدن آن میسازند و بدان نیز افتخار میکنند؟
جز این نیست؛ سالهاست که مسلمین صورت و سیرت زندگی، تعلیم و تربیت و مناسبات فردی و جمعی خود را از اهل یهود و نصارا وام میستانند و اعتبار کلام حق و احکام الهی را با ملاک و حجت ائمه کفر و شرک میسنجند و دریافتهای آنان را مشرب و منبع الهام و عمل خود ساخته و در قرب به آن به مسابقه برخاستهاند.
چنانکه در واقعه غدیر، خدای قدیر، انتخاب و انتصاب ولیالله اعظم را باعث و بانی اکمال دین و عهد با ایشان را استقرار در صراط مستقیم اعلام فرمود، احیا و تجدید عهد مغفول مانده و فراموش شده، ابتدای اصلاح امور و برگرداندن آب در مسیر و معبر حقیقی خودش است؛
و «عید غدیر»، ذکری که جمله ما را متذکر باعث و بانی انشقاق و جدایی و نتیجه قهری آن میسازد.
امید که تحت عنایات حضرتش امکان تام و تمام «تجدید عهد» برای جمله مستضعفان و منتظران فراهم آید.
انشاءالله
سردبیر
ماهنامه موعود شماره ۶۰
پینوشتها:
۱. مجلسی، محمدباقر بحارالأنوار؛ ج ۶۸، ص ۲۸۸؛ الکلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۴۱۴.
۲. نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، ص ۴۲۹، کلمات قصار، ش ۳۷۵.عود شماره ۶۰