موضوع غیبت امام مهدی(ع) از دیرباز محل بحث و گفتوگوی فقها، متکلمان، محدثان و مورخان مسلمان بوده و هر یک از آنها با توجه به حوزه پژوهشی و مطالعاتی خاص خود، وجهی از وجوه مختلف موضوع یادشده را مورد بررسی قرار دادهاند، اما باید اذعان داشت که هنوز همه ابعاد این موضوع بر ما روشن نشده و بسیاری از پرسشهای مطرح در این زمینه پاسخهای درخوری نیافتهاند. از این رو میتوان گفت که بحث از غیبت هم چنان نیاز روز جامعه ماست و با پرداختن مناسب به این بحث میتوان به راهکارهایی برای چگونگی سامان دادن زندگی فردی و اجتماعی در دوران غیبت و چگونگی پایان دادن به این دوران دست یافت.
با توجه به این ضرورتها بوده است که با طرح پرسشهایی در این زمینه به سراغ تعدادی از دانشوران حوزه رفتیم و از آنها خواستیم که به این پرسشها پاسخ دهند. حاصل این پرسش و پاسخ اقتراحی شد که اکنون خدمت شما عرضه شده است.
عزیزانی که در این اقتراح شرکت کردهاند عبارتاند از: حججالاسلام و المسلمین آقایان سید محمود بحرالعلوم میردامادی، علی رهبر، مهدی طائب، علیاکبر مهدیپور و جعفر ناصری.
حجتالاسلام والمسلمین علی رهبر: دو تفسیر در مورد غیبت در لسان روایات آمده است: تفسیر اول این که امام زمان(عج) در دسترس مردم نیست. یکی از بزرگان اخلاقی ما در یک نطقی فرمودند که حتی بعید نیست آقا در یک نقطه دوردست زمین باشند. البته به عنوان یک احتمال با این قضیه برخورد میکردند. حالا این در دسترس مردم نبودن یا به این صورت است که آن حضرت در نقطهای در بیابانهای دوردست یا منطقهای که مردم به راحتی نمیتوانند به آن دسترسی داشته باشند، زندگی میکنند. یا به تعبیر آن عالم، بعید نیست، اصلاً آن حضرت(ع) از زمین ما فاصله داشته باشند. که این دیدگاه مطلوب و پسندیده به نظر نمیآید.
تفسیر دوم از غیبت این است که حضرت در میان مردم هستند ولی ایشان به گونهای تصرف میکنند که شناخته نشوند. بسیاری از دیدارهایی که شخصیتهای بزرگ با آقا امام زمان(عج) داشتهاند، همینگونه بوده است که گاهی آقا تصرف میکردند اما بعد از اتمام ملاقات، افراد متوجه میشدند که خدمت آقا رسیدهاند. این استتار حضرت در این شکل معجزه محسوب میشود. وقتی به روایات سر میزنیم ـ مخصوصاً جلد ۵۱ و ۵۲ بحارالانوار ـ و روایات را نگاه میکنیم، این دیدگاه تقویت میشود که آن حضرت از مردم دوری گزیدهاند. ولی این منافات ندارد با تفسیر دومیکه از غیبت کردیم. اگر با هم مروری بر این روایت داشته باشیم، آن نکته مورد نظر را توضیح خواهم داد.
از امام سجاد(ع) نقل شده است که فرمودند:
قائم ما(ع) سنتهایی از سنن انبیا را دارد. سنتی از حضرت آدم، سنتی از حضرت نوح، سنتی از حضرت ابراهیم، سنتی از حضرت موسی، سنتی از حضرت عیسی، سنتی از حضرت ایوب و سنتی از حضرت محمد(ص). آن سنتی که از آدم و نوح دارد، طول عمر است. سنتی که از ابراهیم دارد مخفی بودن ولادت و دوری گزیدن از مردم (اعتزال) است. سنت مشابه حضرت موسی خوف و غیبت است.
آن خوف لازم نیست خوف شخصی باشد، گاهی آدم به خاطر خدا باید از خود مراقبت کند، و بترسد آن مراقبتی که رسالت اوست آسیب نبیند. وقتی که ما به امام زمان(ع) میگوییم «خائف» نه این که بر خویشتن بترسند، بلکه میترسند که مبادا سنت الهی آسیب ببیند، زیرا آن سنت باید محفوظ بماند.
سنتی که از حضرت عیسی(ع) دارند، این است که مردم در مورد او اختلاف دارند. سنتی که از حضرت ایوب دارند این است که فرج ایشان بعد از فشارها و مشکلات است. و سنتی که از حضرت محمد(ص) دارند قیام با شمشیر است.
حضرت رسول(ص) بالاخره درگیر شدند و جنگهای فراوانی در زمان حضرت شکل گرفت تا بالاخره مشرکین سرکوب شدند.
به نظر میآید تعبیر دوری گزیدن از مردم یا «اعتزال» دیدگاه اول را تأیید میکند که آقا در دسترس مردم نیستند، ولی ما به روایات که مراجعه میکنیم گاهی تعبیر «خورشید پشت ابر» مطرح شده است؛ یعنی شما مشکل دارید و چیزی مانع دیدار حضرت شده است؛
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
تمام این ملاقاتها هم نشان میدهد که بحث «اعتزال» به این صورت مطرح نیست. البته ممکن است برخی دفاع کنند که «اعتزال» هست ولی حضرت به هنگام اضطرار به سراغ افراد میآیند و یا یارانشان را به سراغ افراد میفرستند. اما این نحوه زندگی آن حضرت، که آقا میان مردم بدون این که شناخته شوند زندگی کنند، با تعبیر اعتزال هیچ منافاتی ندارد. چون ازآن سو هم بحث خورشید پشت ابر و بهرهمندی از پرتو خورشید که روزآفرین و حرارتزاست در روایات ما آمده است.
حجتالاسلام و المسلمین مهدی طائب: غیبت در اصطلاح به معنای غائب بودن و ناپیدا بودن فرد از نقطهای و منطقهای است؛ یعنی کلمه غیبت، خودش به معنی ناپیدا بودن است منتهی در هر جای یک معنا دارد. میگویند، فلانی غائب است، یعنی او را نمیبینیم و حضور عملیاتی ندارد و سکوت کرده است.
بنابراین غیبت یک نوع تناسبی با حضور دارد. ولی معنای حضور چیست تا غیبت معنا شود. در لسان روایات، غیبت، به معنای نبودن حضوری شخص امام زمان(ع) در میان مردم است. آنچه که از غیبت در ذهن میآید، این است که: مردم او را نمیبینند. بنابراین بیشتر بر میان مردم نبودن شخص آن حضرت(ع) تأکید شده است نسبت به سایر ائمه(ع) که شخصشان در بین مردم بوده مگر این که گاهی به زندان میافتادند.
حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر مهدیپور: در لغت، از آن چه مخفی باشد و غیر خداوند از آن آگاه نباشد، به غیب تعبیر میشود. در آیات قرآن آمده است:
فقل إنّما الغیب لله فانتظروا إنّی معکم من المنتظرین.۱
بگو غیب فقط به خدا اختصاص دارد. پس منتظر باشید که من هم با شما از منتظرانم.
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمود:
منظور از غیب در این آیه امام غایب است.۲
همچنین در سوره بقره آمده است:
الّذین یؤمنون بالغیب.۳
آنان که به غیب ایمان میآورند.
امام عسکری(ع) در تفسیر آن فرمودند:
به آنچه از حواس پوشیده و اعتقاد به آن واجب باشد غیب میگویند.۴
راغب اصفهانی در کتاب مفردات میگوید آنچه تحت حواس قرار نگیرد و از چشم و علم انسان پوشیده باشد به آن غیب میگویند.۵ شیخ طوسی نیز در تفسیر واژه غیب میگوید:
ابن عباس فرموده آنچه از جانب خدا آمده غیب است. آنچه دانش آن از مردمان پوشیده، غیب است. و آنچه پیرامون حضرت مهدی(ع) در روایات آمده مشمول غیب میشود.۶
مرحوم طبرسی از بلخی نقل میکند که «آنچه شناخت آن واجب و راه آن منحصر به آیات و دلایل وحی باشد آن را غیب میگویند.»7 در احادیث به دنبال واژه غیبت، «حیرت» آمده است.
پیامبر(ص) فرموده:
تکون له غیبه و حیره
برای آن حضرت [مهدی(ع)] غیبتی است که در آن ایام مردم سرگردان میشوند.
و مردمان در آن به گمراهی میافتند.۸ اما در مورد سردرگمی مردم، امام صادق(ع) فرمودهاند:
اما نه راه برای اولیای الهی باز است و اگر خدا میدانست که اولیای او در این مسئله به اشتباه میافتند، حتی یک لحظه امام را غایب نمیکرد؛ اما چون خدا میداند که اولیای الهی گمراه نمیشوند، برای آزمایش عموم این عمل را انجام داده است.
در مورد این غیبت تعبیری از امام صادق(ع) است که فرمود:
آقای من! غیبت تو خواب از دیدگان من ربوده و آرامش را از من برده و دنیا را برای من تنگ نموده است.۹
حجتالاسلام و المسلمین جعفر ناصری:
شاید تعبیر صحیح این باشد که غیبت حضرت را «عدم ظهور حضرت» بدانیم و نه «عدم حضور ایشان» و در روایات متعددی که بعضی از آنها در یوم الخلاص آمده است، غیبت را تشبیه به خورشید در پشت ابر کردهاند.
امام(ع) در زمان غیبت همچون خورشیدی است در پشت ابر که، نظام خلقت از او بهره میبرند؛ هم از نور او و هم از حرارت او. ولی او پیدا نیست، همانند خورشیدی است در پس ابر. به تعبیر خواجه نصیر طوسی که میفرماید: «وجوده لطف و غیبته منّا» این غیبت از ناحیه ماست.
در روایات مکرر نقل شده است که ایشان در بین مردم رفت و آمد دارند ولی مردم ایشان را نمیشناسند. در جریان تشرف علیابن مهزیار به خدمت حضرت آمده او وارد چادری که حضرت در آن نشسته بودند شد. ابتدا حضرت اظهار اشتیاق نمودند که چرا دیر آمدی؟ در صورتی که علیبن مهزیار بیست سفر به حج مشرف شده بودند فقط برای دیدار حضرت. عرض کرد: یابن رسول الله(ص)، کسی را نیافتم که مرا به سمت شما راهنمایی بکند.
حضرت در این هنگام با انگشت سبابه به سمت زمین اشاره میکردند و وقتی علی بن مهزیار این جمله را گفت، فرمودند: خیر، دلیل عدم تشرف شما نزد ما این نیست که راهنمایی نبود، بلکه شما شیعیان درصدد جمعآوری مال بودید :«و لکنّکم کثّرتم الأموال». نهایتاً این که امام زمانی نبودید.
از همین قضیه متوجه میشوید که مسئله تشرف خدمت حضرت چقدر حساس است؛ یعنی چه کسی است که درصدد زیاد کردن مال نباشد؛ یعنی به جای زیاد کردن مال درصدد زیاد کردن محبت حضرت در دل خود باشد.
جمله اول حضرت این بود و بعد فرمودند: «و قطعتم الرحم؛ یعنی صله رحم به جا نیاوردید». که این جمله اهمیت صله رحم را میرساند؛ یعنی که ارتباط عاطفی بین خود را مراعات نکردید و این جمله گویا اشاره به آن است که حضرت دوست دارند میان تمام رحم، اقوام، خویشان ـ فراموش نکنیم همه مؤمنین به نحوی خویشاوندند ـ با هم باید روابط عاطفی بالایی وجود داشته باشد و در مشکلات یکدیگر را فراموش نکنند.
این غیبت در انبیای گذشته نیز بوده است و مدتی «عزلت» انتخاب میکردند. اتفاقاً در روایتی هست که غیبت را با تعبیری از عزلت آورده است؛ یعنی تمام آثار وجودی حضرت هست و مردم از دعای حضرت و نگاه حضرت استفاده میکنند، الا آنکه نمیتوانند به محضر آن بزرگوار برسند، مگر افرادی خاص؛ چرا که خدمت حضرت رسیدن کار بسیار بزرگی است.
با توضیحات فوق به طور طبیعی این سؤال به ذهن خطور میکند که اصلاً غیبت چه ضرورتی داشته و راز و فلسفه غیبت چیست؟ حجتالاسلام و المسلمین میردامادی امتحان و آزمایش، حفظ جان امام(ع) و ظهور طلب و درخواست عمومیبرای حضور حضرت را حکمتهای غیبت برشمرد.
حجتالاسلام محمود بحرالعلوم میردامادی: سوای اینکه غیبت برای امتحان و آزمایش مردم است، در احادیث آمده که حضرت از کشته شدن خائف و بیمناکند؛ البته با توجه به اعتقادات ما که ایشان را طاهر و معصوم میدانیم باید مد نظر داشته باشیم که این خوف نفسانی نیست. ایشان بقیهالله و یادگار و باقیمانده خدا هستند و باید تا روزی که خداوند به آن حضرت اذن ظهور بدهند باقی بمانند.
در بعضی از روایات هم غیبت یکی از مسائل الهی خوانده شده که رازی پنهانی دارد و علم ما نسبت به آن موضوع کم است و تنها خدا و حضرت صاحبالامر(ع) هستند که از این موضوع اطلاع دارند.
در کنار همه این مسائل، مهمترین مسئله این است که در طول تاریخ بشر، قدر نعمت الهی را ندانست و به همین جهت مبتلا به عذاب وعده داده شده خداوند شدند؛ مردم قدر نعمت حضرت امیر(ع) تا امام عسکری(ع) را ندانستند و طبیعی بود که خداوند این نعمت آخر را تا وقتی که بشریت بیدار شود حفظ کند. بالاخره باید در میان انسانها افرادی طالب و مشتاق پیروی از حضرت پیدا بشوند. تازه در آن وقت است که خداوند عنایت میکند و ظهور رخ میدهد.
دوران حیات و حضور ائمه(ع) را میتوانیم به دو دوره تقسیم کنیم: دوره ابلاغ و دوره اجرا. دوره حیات معصومین(ع) از زمان پیامبر اکرم(ص) تا امام عسکری(ع) دوره ابلاغ بود که آن مدت به اجمال و تفصیل قرآن و سنت نبوی عرضه شد. در طول این مدت بشر هرگاه قرار شد وارد گود اجرا بشود تاب نیاورد و تنها موجب شهادت اهل بیت(ع) شدند. در واقع بشر ثابت کرد که هنوز از بیعدالتی، استبداد و نادانی خود خسته نشده و هنوز تشنه عدالت نیست و این اتفاق تنها در زمان حضرت رخ خواهد داد و آن وقت زمان اجرا خواهد بود.
حجتالاسلام رهبر در پاسخ به این سؤال بیشتر روی همان نهان بودن سرّ غیبت تأکید کرده و پس از آن حفظ جان امام(ع) را در رتبه بعدی دانست.
حجتالاسلام علی رهبر: وقتی از امام صادق(ع) از علت غیبت سؤال کردند حضرت فرمودند:
برای مسئلهای که به ما اجازه ندادند آن را برای شما کشف و نمایان کنیم.۱۱
گاهی عنایت و خواست خداوند بر پنهان ماندن مسئلهای قرار میگیرد. در چنین شرایطی هر چقدر انسان برای کشف آن موضوع تلاش کند، کوشش او بیثمر خواهد بود. راوی که دوست داشته در این باره بیشتر بداند. باز سؤال میکند. حضرت فرمودند:
وجه حکمت در غیبت ایشان همان وجه حکمت در غیبت حجتهای پیش از حضرت بوده و این وجه حکمت تنها پس از ظهور کشف خواهد شد. این موضوع یکی از اسرار الهی و غیبی از غیبالله است.
وقتی ما خداوند را حکیم بدانیم همه کارهایش را هم باید حکیمانه ببینیم. ما حتی در حالتی که جهت حکمت برای ما مشخص نباشد، چنین احساسی را حتی نسبت به یک انسان عادی که چند سال رفتار حکیمانه از او دیده باشیم داریم و اگر از او هم یک فعالیتی ببینیم که علتش برای ما نامعلوم باشد باز آن را حکیمانه میدانیم.
باز در همانجا (بحار الانوار، ج۵۲، ص۹۲) روایتی از حضرت بقیهالله(ع) آمده که حضرت مضموناً فرمودند:
«در قرآن آمده است که از مسائلی که روشن شدن پاسخ آنها، شما را ناراحت میکند، سؤال نکنید.»
پس از آن فرمودند:
از ناحیه طاغوتهای زمانه فشارهایی بر آبا و اجداد من وارد میشده و آنها هم به ناچار تقیه میکردند؛
گاهی مثل امام حسن(ع) قرارداد آتشبس امضا میکردند و گاهی مثل حضرت علی(ع) قرارداد متارکه جنگ را برای یک سال قبول میکردند و در این میان تنها سیدالشهدا(ع) بودند که آزادانه جنگیدند. اما من تحت هیچ فشاری نیستم و غایب شدهام تا وقتی که ظهور میکنم بیعت احدی بر ذمه من نباشد. به عبارت دیگر برای اینکه وقتی من ظهور میکنم آزاد باشم و قولی به کسی نداده باشم و به خاطر مصلحتی مجبور نشوم کوتاه بیایم. و خلاصه اینکه وقتی من ظهور میکنم بیعت هیچ طاغوتی بر گردنم نیست.
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند:
ایشان از قتل و کشته شدن هراسناک هستند چون اگر ظاهر شوند ایشان را تعقیب خواهند کرد.۱۲
عالم بزرگواری میگفت: اگر شهرداری چراغی را نصب کرد و مردم یازده بار آن را شکستند طبیعی است که شهرداری بگوید من دیگر چراغ دوازدهمی را نمیبندم. خدا هم در این جریان میگوید یازده ولی خودم را برای شما فرستادم به طور مستقیم و یا غیرمستقیم کوتاهی کرده و با او همراه نشدید یا سکوت کردید. این یک انسان بزرگ باقی مانده را از دسترس قاتلان دور میکنم.
حجتالاسلام طائب نیز در پاسخ به این پرسش با تفکیک میان شخص و شخصیت ائمه(ع) پس از توضیحی مفصل در این زمینه، غیبت را ناشی از جهل ما نسبت به شخص و شخصیت حضرت بیان نمود و شناخت شایسته شخصیت امام زمان(ع) با لوازم و آثار آن را مقدمه ظهور و نمایان شدن شخص امام(ع) دانست.
حجتالاسلام مهدی طائب: در زمان صدور روایات که شخص امام معرفی میشده و بر آن تأکید میکردهاند، امام در میان مردم نبودند و ما در زمان کنونی باید به شخصیت امام هم توجه داشته باشیم. توجه به شخصیت ائمه(ع) یعنی اینکه ما بدانیم آنها چه جایگاهی دارند. ایشان معصومند و خطا نمیکنند. چنین افرادی باید در قله حاکمیت قرار بگیرند و مردم به دنبال آنها حرکت کنند.
قرار گرفتن چنین شخصیتهایی در قله حاکمیت منوط به آن است که مردم آنها را خوب بشناسند؛ چون این اتفاق نیفتاده قرنهاست که قارونها در رأس کار قرار دارند. به عبارت دیگر میتوان گفت در این شرایط حتی اگر شخص امام در میان مردم ظاهر و نمایان باشد شخصیت او غایب است؛ به عنوان مثال شما نگاه کنید. وقتی امام محمدباقر(ع) در باغی مشغول به کار بودند، یک نفر میآید و به ایشان اعتراض میکند که یابن رسولالله(ص) آیا دنیا اینقدر ارزش دارد که شما این طور کار میکنید و عرق میریزید؟ حضرت هم به او فرمودند: میخواهم از کدِّ یمین خودم بخورم. کار کردن از نظر اسلامی عیب نیست ولی اگر منافع مردم را درجهبندی کنیم آن وقت باید به نحو دیگری به مسائل نگاه کنیم. این شخص که علم مطلق دارد و میتواند علمش برای مردم مفید باشد وقتی میرود در باغ کار میکند و بیل میزند معنایش این است که مردم ایشان را در حد یک انسان معمولی میشناسند. حتی شما نگاه کنید وقتی آن مرد میخواهد اعتراض کند امام(ع) را نعوذ بالله متهم به دنیاطلبی کرده و اصلاً ذهنش به این سمت معطوف نمیشود که شاید این فعالیت امام(ع) دلیل دیگری غیر از آنچه به ذهن او آمده داشته باشد و متوجه جایگاه علمی، معنوی و شخصیتی ایشان نبوده است.
نکته بعدی این است که هرگاه شخصیت ائمه(ع) در حال هویدا شدن بوده و مردم به مرور با شخصیت ایشان آشنا میشدهاند، شخصشان به خطر میافتاد و آنها را شهید میکردند و این جریان برای همه آنها اتفاق افتاده است. در طول حیات ائمه(ع) همواره رابطهای مستقیم میان عرفان شخصیت و ترور شخص وجود داشته است و پیش از آن که شخصیت معلوم شود شخص را ترور میکردهاند.
برخلاف سایر ائمه(ع) شخصیت امام زمان(ع) برای همگان و به خصوص دشمنان ایشان شناخته شده بود بنابراین؛ پیش از تولد آن حضرت به دنبال شخص میگشتند تا ایشان را بکشند. در چنین شرایطی ضروری است تا زمانی که شخصیت حضرت برای توده مردم معلوم میشود و بتوانند شخص ایشان را حفظ کنند، این شخص برای حکومتی که شخصیت را میشناسد نباید ظاهر بشود. زمانی که این تعادل به هم بخورد غیبت هم مرتفع میشود؛ یعنی هر چقدر عرفان شخصیت برای مردم بیشتر شود خطر ترور شخص کمتر میشود.
پس به طور خلاصه باید بگوییم فلسفه غیبت این است که در طول مدت غیبت شخص حضرت از دید حاکمانی که شخصیت ایشان را میشناسند مخفی میماند تا زمانی که شخصیت ایشان برای تودههای مردم که میتوانند محافظ جان حضرت باشند شناخته شود و ما در دوران غیبت باید به مرزی از عرفان شخصیت امام(ع) برسیم که مردم بتوانند با شناخت شخصیت، شخص حضرت را حفظ کنند.
حجتالاسلام مهدیپور در پاسخ به این سؤال سراغ روایاتی رفته که در جواب همین پرسش بیان شدهاند و چهار وجه برای غیبت حضرت مهدی(ع) برشمرد:
حجتالاسلام علیاکبر مهدیپور: در کلمات معصومین(ع) رازهایی برای غیبت بیان شده است! اولین مسئله آزمایش و امتحان مؤمنان و مردم است. پیامبر اکرم(ص) آن را آزمونی الهی بیان نموده و با اشاره به آیه
یثبّت الله الّذین آمنوا…۱۳
خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند… ثابت میگرداند.
فرمودند:
خداوند به وسیله غیبت مؤمنان را تمحیص و آزمایش میکند.۱۴
امام کاظم(ع) میفرمایند:
این آزمونی است از خدا که اولیایش با غیبت دچار شک و تردید نمیشوند وگرنه خداوند حتی برای یک چشم بر هم زدن حجت خود را مخفی نمیکرد.۱۵
راز دومیکه در روایات بیان شده این است بیعت کسی بر گردن آن حضرت نباشد.۱۶
راز سوم، مسئله ترس از کشته شدن است. امام صادق(ع) فرمودند:
زیرا از طرفی نباید زمین خالی از حجت باشد و از طرفی هم کفار دست به دست هم دادند تا نور خدا را خاموش کنند در حالی که اراده پروردگار بر این تعلق گرفته که حضرت آخرین حجت باشند. در این صورت چارهای جز این نمیماند که حضرت مخفی باشند. البته در این دوران که دوران آزمون است قوهها به فعلیت میرسد و جامعه به بلوغ دست مییابد تا تحمل قبول عدالت را پیدا کند.
و بالاخره پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
این رازی از رازهای خداست و دانش آن از بندگان پوشیده است.۱۸
و امام صادق(ع) فرمودند:
به جهت دلیلی که به ما اجازه داده نشده از آن پرده برداریم؛ راز این غیبت جز بعد از ظهور آشکار نمیشود چنانچه در ماجرای حضرت خضر(ع) راز اعمالی که انجام داد جز بعد از جدا شدن [از حضرت موسی] آشکار نشد.
و در نهایت حجتالاسلام ناصری رازهای اساسی غیبت را قدرناشناسی مردم و همچنین آزمایش الهی دانست و گفت:
حجتالاسلام جعفر ناصری: به نظر میرسد که این پرسش جوابهای متعددی داشته باشد که برخی اهمیت بیشتری به نسبت بقیه دارند.
درعبارات قرآنی صراحتاً این موضوع بیان شده که استمرار یا قطع هر نعمتی که خداوند به بندگان خویش عنایت فرموده به عملکرد خود آنها بستگی دارد به این شکل که اگر مردم قدردان نعمت بودند، خداوند همچنان آن نعمت را عنایت میکند و اگر ناشکری و کفران کردند، خداوند آن نعمت را از آنها سلب مینماید. در زمان حیات ائمه(ع) از حضرت علی(ع) تا امام حسن عسکری(ع) مردم آنگونه که بایسته و شایسته بود قدر ایشان را ندانستند تا جایی که امام سجاد(ع) فرمودند:
اگر جد ما رسول خدا(ص) مردم را سفارش کرده بودند که اهل بیت مرا به رنج و درد و عذاب مبتلا کنید، بیش از اینکه مردم ما را آزار دادند، امکان نداشت بتوانند فعالیتی بکنند.
مردم که قدردان حضور امام نبودند ولی از طرفی هم بنابر روایات و اعتقادات ما زمین بدون وجود امام باقی نمیماند و برای ادامه و استمرار بقای خود نیازمند وجود حجت و امام است.۱۹ نتیجه این میشود که امام در پس پرده غیبت قرار گیرند. و از دیدگان مردم نهان شوند.
راز دیگر غیبت آزمایش الهی است. خداوند دوباره و خطاب به اهل ایمان میفرماید:
و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات۲۰
و قطعاً شما را به چیزی امثال ترس و گرسنگی، و کاهشی در اموال و جانها و محصولات میآزماییم.
این امتحان در ابعاد مختلف در ایام غیبت امام بیشتر است و مردم در این دوران با امتحانات بیشتری سنجیده میشوند. پس از این امتحانها کسانی که با وجود غیبت امام(ع) دین و ایمان خود را نگه دارند بیشتر اجر میبرند و ارزش والایی خواهند داشت. و کسانی هم که از آن سربلند بیرون نمیآیند ایمانشان را از دست میدهند. البته این علاوه بر دیگر مطالبی است که در روایات آمده است؛ مثلاً از امام مجتبی(ع) نقل شده که راز غیبت را به واسطه دشمنان بسیاری که حضرت دارند دانستهاند و فرمودهاند به واسطه این غیبت امنیتی برای ایشان به وجود میآید تا این دشمنان به حضرت دسترسی نداشته باشند.
ادامه دارد…
پینوشتها:
۱. سوره یونس (۱۰)، آیه ۲۰.
۲. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، ص۳۴۰.
۳. سوره بقره (۲)، آیه ۳.
۴. تفسیر امام عسکری(ع)، ص۶۷.
۵. راغب اصفهانی، مفردات القرآن، ص۳۶۶.
۶. شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۱، ص۵۵.
۷. امین الاسلام، طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۱.
۸. فرائدالسمطین، ج۲، ص۳۳۵.
۹. شیخ صدوق، همان، ج۲، ص۲۵۳.
۱۰. ان عذابی لشدید؛ سوره ابراهیم (۱۴)، آیه ۷.
۱۱. بحارالانوار، ج ۵۲، ص۹۱.
۱۲. همان، ص۹۰.
۱۳. سوره ابراهیم (۱۴)، آیه ۲۷.
۱۴. فرائدالسمطین، ج۲، ص۳۳۶.
۱۵. کافی، ج۱، ص۳۳۱.
۱۶. همان، ص۳۴۲.
۱۷. همان.
۱۸. فرائدالسمطین، ج۲، ص۳۳۶.
۱۹. لولا الحجه لساخت الارض باهلها.
۲۰. سوره بقره (۲)، آیه ۱۵۵.
ماهنامه موعود شماره ۶۸