انگیزه توجه به موضوع: خلاء نظام ها و ساختارهای دینی در محیط رقابت برای مدیریت زندگی جهانی
نیازمندی های ظهور تمدن موعود به مطالبه نظام هاو ساختارهای دینی
بررسی هویت تمدن، نقش سیستم ها و فرآیندها در تمدن سازی، بررسی هویت انتظار و مؤلفه های آن، استخراج رابطه انتظار با سیستم های تمدنی
چکیده بحث:
نگرش اسلام در مورد پایان تاریخ، برقراری تمدّن، یکپارچه جهانی بر اساس آموزه های اسلام است. از آنجائیکه هویّت تمدن، زندگی جمعی در سیستم های به هم پیوسته است، برای تمدن سازی نیاز به سیستم سازی است و هر اندیشه ی تمدن سازی برای تحقق تمدن موردنظرش چاره ای جز طراحی و اجرای نظام ها و سیستم های به جریان اندازنده ی ابعاد مختلف زندگی ندارد. سیستم های آموزشی، رسانه ای، فرهنگ عمومی، امنیتی، قضائی، دادگستری، اقتصادی، مدیریتی، حکومتی، خانوادگی، تولید و ابزارسازی، خدماتی، معماری و شهری و … که بر اساس فرآیندها و معادلات ارتباطی تعریف شدهاند الگو از طرف دین و گزاره های دینی فعال شوند می توانند با به هم پیوستگی خود، تجلی دهنده ی تمدن اسلام گردند.
از سوی دیگر، فرآیند تمدن سازی، فرآیندی تدریجی و نیازمند بسترسازی های درازمدت است و تا نگرش نخبگان و دید عمومیبه ضرورت سیستم سازی، و در سیستم سازی به ضرورت فرآیندسازی، و در تعریف فرآیندها به اهمیت داده های دین معطوف نشود، فضای حرکت به سوی تمدن اسلام شکل نخواهد گرفت.
با حرکت به سوی نظام سازی و سیستم سازی، احساس انتظار موعود فعال شده تقویت میگردد؛ زیرا که حس انتظار، برآیند چهار عاملِ: تشخیص نیاز، تشخیص کمال، قابل دسترس بودن کمال مورد نظر، و تلاش برای تدارک شرایط تحقق آن است.
بدون مؤلفه ی چهارم، یعنی تلاش برای زمینه سازی شرایط تحقق کمال مطلوب، حس انتظار حاصل نمیشود و فقط حس طلب و گرایش به وجود می آید. ظهور تمدن موعود اسلام، نیازمند حرکت به سوی سیستم سازی بر اساس دین است؛ پس منتظر واقعی، نهضت سیستم سازی و نظام سازی دینی را به جِدّ پیگیری خواهد بود. از سوی دیگر نیز با تلاش برای طراحی سیستم های زندگی بر اساس گزاره های دین، حس انتظار تشدید میگردد و نفوس با اشتیاق بیشتر به مطالبه ی سیستم ها و نظام های دینی رو می آورند و نهضت فکری زمینه ساز برای ظهور و تحقق حکومت جهانی مهدوی گامی فراخ به پیش میگذارد.
کلمات کلیدی: پایان تاریخ، تمدن اسلام، سیستم و ساختار، فرآیند و جریان، گزاره دینی، حس انتظار، نهضت سیستم سازی.
مقدمه: نظریه اسلام در مورد پایان تاریخ
سرانجام بشریت در جهان چگونه خواهد شد؟
این سؤالی است که پاسخ به آن موجب پیدایش نظریات مختلف در مورد پایان تاریخ شده است. یک تئوری پرداز، هرج و مرج و کشتار را سرانجام زندگی بشر می داند؛ دیگری جامعه اشتراکی را سرانجام قهری بشر در روند زندگی میبیند، و فرد سومی، شیوه ی زندگی لیبرال دموکراسی آمریکایی را پایان تمدن سازی بشریت می انگارد. این سؤال را به اسلام عرضه میکنیم و پاسخ او را می طلبیم، ندای آیات بعد به گوش می رسد:
وَ نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الأَرضِ وَ نَجعَلَهُمُ أَئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثینَ(۱)
(می خواهیم بر مؤمنینی که پست و ناچیز شمرده شدهاند، لطف خود را جاری کنیم و آنها را به رهبری برسانیم، و آنان را کسانی قرار دهیم که تمام منابع و امکانات زمین در اختیارشان قرار گیرد.)
وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ یَرِثُها عِبادیَ الصَّالِحُون.(۲)
(این مطلب را که مدیریت جهانی به دست بندگان درست کار من خواهد رسید، دقیقاً در کتاب زبور و سپس در تورات آورده ایم.)
سرانجام بشریت، بر اساس تفکر اسلام، ظهور تمدنی بر اساس حرکت به سوی خداست؛ «تمدن خدامحور»؛ تمدنی با نظام ها و ساختارهای مبتنی بر احساس خدا و هماهنگ با شبکه هستی و در نتیجه تمدنی که تمام موجودات در آن در مسیر رشد و تکامل ظاهری و باطنی قرار میگیرند.
این گونه نگرش در دیگر ادیان الهی نیز وجود دارد، همه انتظار آرمان شهر خدایی را میکشند و معمار مسیحا نفس آن را می جویند. همه می خواهند کاری بکنند تا او بیاید، همه می خواهند زمینه ها و آمادگی ها فراهم شود تا او بیاید.
برخی شمشیر برداشته بر علیه ظلم قیام میکنند، برخی سر در گریبان فروبرده دعا میکنند، عده ایی آتش به دست گرفته و ویرانی می سازند و طائفه ای فقط نظاره گرند و دورادور به او فکر میکنند. انتظارِ صحیح کدام است؟
فرضیّه ی بحث: رابطه انتظار فعّال و سیستم سازی
انتظار صحیح و فعال، عبارتست از: تلاش برای ملموس کردن برتری سیستم های ارائه شده توسط دین در برابر سیستم های بشری و غیر دینی.
ملموس شدن ضعف رقیب و کمال سیستم موردنظر و قابل دسترس بودن آن، متقابلاً سبب فوران حس انتظار موعود میشود و نفوس را به سوی او راهبری میکند و جامعه را برای پذیرش او مهیا می سازد.
این نوشتار با ارائه چهار محور سعی در اثبات این مدعا دارد.
نقاط نفوذ به بحث
محور اول: هویت تمدن و تمدن سازی
«تمدن»، کلمه ایی است که هرچه عقلانیت بشر بیشتر میشود، سخن از این کلمه و توجه به آن نیز بیشتر میگردد. در تبیین هویت تمدن، گفتهاند:
تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل، به حالت ظرافت و انس و معرفت؛ در شهر اقامت کردن و انتظام شهر نمودن و اجتماع اهل حرفه.(۳)
تمدن، موقعیتی از جامعه انسانی است که سازمان یافته و توسعه یافته باشد.(۴)
تمدن، خلاقیت فرهنگی است که در نتیجه نظم اجتماعی و قانون و رفاه نسبی به وجود می آید.(۵)
تمدن، فرهنگ جمعی است.(۶)
آنچه پس از تأمل و بررسی واقعیت ها می توان بیان کرد این است که:
تمدن، زندگی جمعی در سیستم های به هم پیوسته ای است که شبکه معرفتی، قانونی و فرهنگی واحدی را به وجود آوردهاند.
جوهره ی تمدن، ساختارها و سیستم های به هم پیوسته ی آن است؛ زندگی های متعالیِ فردی و جمعی ای وجود دارند که بر اساس وظائف و مسئولیت های فردی به حیات خود ادامه می دهند ولی اطلاق کلمه تمدن بر آنها احساس استعمال لفظ در معنی واقعی خود را در انسان ایجاد نمیکند. بله، فرهنگی شکل گرفته است، ولی جلوه های تمدن مشاهده نمیشود.
تمدن ها در ساختارها و سیستم ها متولد میشوند. فقط جامعه ای که دارای سیستم بهداشتی، آموزشی، قضائی، غذایی، حمل و نقل، امنیتی و دفاعی، فرهنگی، اقتصادی، مدیریتی، خانوادگی، عبادی، خدماتی، رسانه ای، بین المللی و … باشد و این سیستم ها به صورت یک شبکه ی واحد متصل به هم مدیریت شوند، دارای تمدن خواهد بود. پس برای تمدن سازی باید بر سیستم سازی و شبکه کردن سیستم ها متمرکز شد.
اگر بخواهیم تمدن سازیِ اسلام را فعال کنیم و فضای جهانی را به سوی پذیرش تمدن اسلام به پیش ببریم، باید گفتمان مطالبه و تولید سیستم ها و مدل های شکل گرفته بر اساس دین را فعال کنیم.
محور دوم: هویت سیستم، نظام، شبکه و سیستم سازی
جوهره ی تمدن، سیستم ها و ساختارهای شبکه ایی آن است؛ جوهره ی سیستم و شبکه چیست؟
سیستم، در لغت این گونه تعریف شده است: «مجموعه ی منظم افکار یا نظریات؛ روش خاصی برای انجام کارها؛ مجموعه ای از اشیاء و قطعاتی از لوازم که به یکدیگر متصلند و با هم کار میکنند؛ بدن انسان یا حیوان یا قسمتی از آن از حیث نظم و فعالیت هایشان که موجب کارکرد و بروز اثری میشود.»(۷)
در اصطلاح، یک سیستم یا شبکه، مجموعه ای از عناصر است که با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و برای تحقّق یک هدف در تلاش اند. سیستم، مجموعه عناصر فعّالی است که در زمان و مکان خاص با نوعی کنترل و تصمیم گیرندگی و ارزیابی به هم مربوط هستند.(۸) سیستم، متضمن همکاری و تضاعف(۹) نیروهاست و به معنی یک کل است.(۱۰)
مؤلفه های اصلی یک سیستم عبارتند از: اجزاء و عناصر (متغیّرها)، روابط بین اجزاء، هدف، مرز سیستم و محیط سیستم (تفکیک بین عوامل خارج از سیستم و عوامل داخلی سیستم)، جریان سیستم (نحوه ی فعالیت متغیّرهای داخلی و خارجی برای رسیدن به هدف سیستم)، بازخورد (بررسی نتایج به دست آمده از جریان سیستم و اصلاح نقاط نامناسب و بهینه سازی جریان، و اعمال دوباره ی آن به سیستم)، پایداری سیستم (میزان قابلیت مقابله با انعطاف سیستم در برابر تغییرات احتمالی).
سیستم ها از نظر رفتاری که بروز می دهند مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند. «رفتار سیستم» یعنی، چگونگی فعالیت متغیّرهای آن برای رسیدن به هدف سیستم.
در مباحث سیستمی، طراحی و تحلیل سیستم، نقطه ی مرکزی است. «تحلیل سیستم» یعنی، بررسی یک سیستم به هدفِ حلّ نارسایی و مشکل آن یا به هدف ارتقاء وضعیت و رساندن به موقعیت بهتر. در تحلیل سیستمیبه دنبال تجزیه ی سیستم به عوامل تشکیل دهنده ی آن و روابط بین آنها و بررسی میزان فعل و انفعال بین اجزا و دست یابی به میزان موفقیّت این تعاملات در تأمین هدف سیستم هستیم. و «طراحی سیستم»، یعنی ایجاد ترکیبی از عناصر و عوامل که با کمترین هزینه بیشترین بازدهی حاصل شود. طراحی و تحلیل سیستم بر اساس روش تفکر سیستمی انجام میشود.
جوهره ی سیستم، تنظیم روابط بین متغیرهای درونی و بیرونی سیستم است. یعنی تعیین کمیت و کیفیت اثرگذاری و اثرپذیری میان متغیرها.
جوهره ی سیستم، تعریف معادلات ارتباطی بین عناصر سیستم است؛ پس برای سیستم سازی باید بر فرآیندهای (۱۱) حاصل از ارتباط عناصر سیستم متمرکز شد.
اگر بخواهیم سیستم سازی و مدل سازی بر اساس اسلام را فعال کنیم و فضای جهانی را به سوی پذیرش سیستم ها و نظام های اسلام به پیش ببریم، باید گفتمان مطالبه و تولید فرآیندها و معادلات ارتباطی تعریف شده توسط دین را فعال کنیم.
محور سوم: مدل سازی بر اساس گزاره های دین
چگونه می توان کمیت و کیفیت ارتباط بین دو یا چند متغیر (معادله ارتباطی و تعیین فرآیند سیستم) را توسط دین تعریف کرد؟ و به عبارتی دیگر، چگونه می توان بر اساس گزاره های دین مدل سازی کرد؟ برای دست یابی به پاسخ باید هویت مدل و هویت گزاره های دین را بررسی کنیم و چند مثال و یک مدل استخراج شده از گزاره های دین را نیز ببینیم:
الف) هویت مدل و مدل سازی:
اگر در تجربیات زندگی خود دقّت کنیم، مییابیم که هر یک از جوانب زندگی بر اساس الگو و مدل خاصّی استوار است.
مدل یا الگو عبارت است از: شبیه سازی واقعیت خارجی به وسیله ترسیم روابط علّت و معلولی بین اجزاء درونی و همچنین روابط مجموعه با متغیّرهای بیرونی و فرموله کردن متغیرها، برای ایجاد قدرت پیش بینی رفتارهای آن پدیده و درک ویژگی های آن.
منظور از فرموله کردن متغیّرها، دست یابی به تابعِ تبدیل سیستم است. یعنی، پس از مشخص شدن ورودی و خروجی، اجزاء، مرزها و جریان اولیّه ی سیستم، باید مشخص شود که چه نوع ارتباطاتی بین متغیّرها باید ایجاد شود تا با کمترین هزینه، بیشترین بازدهی را داشته باشد. تعیین معادلات تبدیل ورودی سیستم به خروجی آن، مبنای مدل سازی است.
الگوی کلّی طراحی مدل بدین ترتیب است: استقراء مؤلّفه ها و متغیّرهای درونی و بیرونی تأثیرگذار و تأثیرپذیر، تعریف شاخصه های پایه (زمینه ی اولیّه و هدف حداقلی)، تعیین هدف نهایی و ایده آل (هدف حداکثری)، بررسی کمیّت و کیفیّت تأثیر هر مؤلّفه، تعیین ارتباط اصلی و شرایط و تأثیر کلیدی، ترسیم روابط علّی و معلولی، تعیین زمینه ها و پیش فرض ها (فضایی که مدل در آن طراحی میشود)، مرحله بندی حرکت از حداقل ها به سوی حداکثرها، تعیین نقاط بحران، طراحی حلقه های کنترلی و بازخوردها.
الگوی اجرایی طراحی مدل بدین صورت است: تعیین نقطه ی شروع، زمینه ی لازم برای شروع، محرک لازم برای شروع، انجام دهنده ی کار و شرایط آن، کیفیت و کمیّت کار، مراحل کار، نتایج مورد انتظار در هر مرحله، نقاط مشکل و توقّف های احتمالی، محرّک مجدّد، شرایط اتمام کار، نقطه پایان، بازنگری و ارزیابی، اصلاح نقاط ضعف، تقویت نقاط قوّت، ایجاد زمینه ی لازم برای انجام حرکت های جدید. در مدل سازی، نیازمند الگوی تخصیص هستیم. «الگوی تخصیص» یعنی، پاسخ به این سؤال که چه کمیّت و کیفیتی از موضوع باید تولید، توزیع و مصرف شود تا جریانِ هدف در سیستم برقرار گردد. برای دست یابی به آثار و خصوصیاتی که مورد نیاز است، باید سیستمی طراحی شود که برآیند معادلات بروز خصلت های عناصر موجود در سیستم، معادله ی بروز خصلتِ اصلی سیستم باشد. مجموعه معادلات، مانند سلول هایی هستند که یک الگوی کلی را تشکیل می دهند.(۱۲)
ب) هویّت گزاره های دین:
فیلسوفان دین، متکلمین، روان شناسان و جامعه شناسان تعاریف مختلفی از دین را ارائه کردهاند که در همه ی آنها مفهوم «ارتباط روحی با مطلق» به نحوی از انحاء دیده میشود. آنچه پس از تحلیل و بررسی اولیّه تعاریف دین و مصادیق عام دین(۱۳) به دست می آید و شاید تعبیر دیگری باشد این است که:
دین به معنی عام، مجموعه گزاره های علمی (هست ها) و عملی (بایدها) است که از وجودی برتر به انسان ارائه شده است و کمالی را به عنوان هدف و رستگاری تعیین میکند و روش رسیدن به آن را مشخص می نماید.
دین به معنی خاص وقتی تحقق مییابد که آن وجودِ برتر، خدا باشد و رستگاری ابدی وعده داده شده باشد. دین، تجلّی علم خداست(۱۴) که راه بشر را برای خروج از محدودیت ها(۱۵) و مشاهده و لمس روحیِ (۱۶) «وجود بی نهایت»(۱۷) توصیف و تعیین میکند. دین دارای خصوصیات زیر است:
دین، مجموعه ای از عناصر و گزاره های به هم پیوسته و نظام مند است.
این عناصر و اجزاء تابع اهداف دین هستند.
هدف گرایی دین، به این عناصر شکل می دهد و ساختار ارتباطی آنها با یکدیگر را تعیین میکند.
اتحاد مبدأ پیدایش دین با مبدأ پیدایش هستی، پل ارتباطی دین با واقعیت هاست و بر این اساس، برنامه های دین جلوه هایی از معادلات واقعی است و برنامه های دین، مدل کردن واقعیت ها است. دین، اهداف و برنامه های خود را اولویت بندی میکند.
دین، به عناصر محیطیِ خود تعامل دارد.
دین، برای شکل دهی به عناصر محیطیّ خود برنامه دارد و آرمان ها و هنجارها را در چهارچوب اهداف خود تغییر و تحول میبخشد.
دین، از تضاعف نیروبخشی(۱۸) برای حرکت به سمت هدف برخوردار است.
سیستم دین، از سه خُرده سیستم نگرشی، قانونی و فرهنگی تشکیل شده است.
این خُرده سیستم ها، مسئولیت تقسیم کار و فعالیت ها را در سیستم اصلی به عهده دارند.
شناخت دین، از طریق تحلیل گزاره های آن به سه لایه ی نگرشی، راهبردی و راهکارهای ممکن است.
برنامه های دین، قابلیت خود تنظیمی دارد؛ تعادل گرا و تکاملی است.
برنامه های دین، در فرآیندی پیوسته و مستمر و تدریجی تحقق مییابند.
هویت و برنامه های دین را می توان از منظرِ «محرک و پاسخ» مطالعه کرد. یعنی دین دارای شبکه ی عصبی منسجم و در تحت مدیریت اهداف است که نسبت به محرک ها واکنش نشان می دهد.(۱۹)
گزاره های دین را باید در عرصه ی اهداف و اولویت های آن بررسی کرد.
بخش استراتژیک هر سیستمی از سه مؤلّفه ی: تعادل حیاتی، میدان های نیرو و برآیند بُرداری تشکیل میشود. تعادل حیاتی، نقطه ثقلی است که مجموعه ی سیستم خود را بر اساس آن متعادل میکند و محیط درونی خود را ثبات میبخشد و بین نیروهای درونی و بیرونی موازنه برقرار میکند. میدان نیرو، صافی کلیه ی ارتباطات در راستای تحقق اهداف است که نیروهای سوق دهنده و بازدارنده را فعال میکند. برآیند بُرداری، ابزار اندازه گیری نیروها و عوامل علّی و محرک های سیستم هستند. در این تحلیل، سطوح تعامل عوامل با یکدیگر مشخص میشود.(۲۰)
در سیستم دین نیز این سه مؤلفه به وضوح وجود دارند:
تعادل حیاتی در دین، طیف اهداف دین (۲۱) است که نقطه ثقلی است که مجموعه ی گزاره های دین را منسجم و متعادل کرده و موازنه های لازم بین محرک ها و پاسخ ها را ایجاد می نماید.
میدان های نیرو در دین، حداقل ها و حداکثرهایی است که در موضوعات مختلف توسط دین تعیین شده است. این حداقل و حداکثرها، مرزها و حدودی هستند که به عنوان صافیِ جهت دهنده به کلیّه ی ارتباطات میان گزاره ای در عرصه ی دین و صافیِ فعالیت ها در عرصه ی دین داری عمل میکنند.
برآیند بُرداری در دین، گزاره هایی هستند که سطوح و لایه ها و معادلاتِ کلی را بیان میکنند و رابطه ی بین آنها را تبیین می نمایند. این گزاره ها توسط علم «قواعد فقه» و علمِ «اصول فقه» به تفصیل تعریف و توصیف شدهاند.(۲۲)
زبان گزاره های دین، زبانی با خصوصیت کلیّت، لایه ای بودن، جامعیّت و شبکه ای(۲۳) است. فهمیدن مقصودِ چنین گزاره هایی، همانند فهمیدن مقصود گزاره های تک معنایی و شخصی جزیی نیست.
با مقایسه ی هویت دین و گزاره های دین با مباحث سیستم و مدل استراتژی می توان گفت:
دین، هویتی فرهنگ ساز، استراتژیک و برنامه ساز دارد و گزاره های دین استراتژی های لازم برای برنامه ریزی و مدیریتِ جوانب مختلف زندگی فردی و جمعی را ارائه نمودهاند. و بر اساس روند طراحی استراتژیک، راهبردِ مدلی که برای تحقّق فرضیّه فوق باید طراحی و اجراء شود عبارتست از: تقسیم گزاره های دین به سه لایه ی نگرش ساز، راهبردساز (استراتژیکی) و راهکارساز (تاکتیکی) و مدل سازی به وسیله ی پیوند زدن این سه لایه به یکدیگر در مصادیق و موضوعات.
مجتهد، دین شناسی است که هویت دین، اهداف دین، اولویت های دین، حداقل ها و حداکثرهای موردنظر دین، نگرش دین به جهان و انسان و جامعه، (۲۴) قوانین دین و فرهنگ دین را میشناسد، زبان دین و شیوه های مختلف بیانی آن در تبیین و توصیف نظراتش را می داند و می تواند کمیت، کیفیت و جهت رابطه ی بین موضوع و محمول در هر گزاره را تعیین کند. او موضوع شناس است و نیازهای موجود در جوانب مختلف زندگی را تشخیص می دهد و می تواند بر اساس گزاره های دین، مدل و برنامه ی اجرایی مورد نظر دین در موضوعات مختلف را طراحی نماید.(۲۵)
ج) چند مثال:
روایت: النَّظَافَهُ مِنَ الإیمان، (۲۶) صرفاً یک توصیه اخلاقیِ فردی نیست، بلکه عنصری در ساختار فرهنگی جامعه اسلامی است و اگر بخواهیم آنرا به صورت یک جمله از چشم انداز جامعه اسلامی تبدیل کنیم عبارت زیر به دست می آید: در بیست سال آینده جامعه اسلامی، تمیزترین جامعه، کشور و مردم در جهان است.
همینطور روایت: أوصیِکُما وَ جَمیعَ وُلدِی وَ أهلِی وَ مَن بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقوَی الله وَ نَظم أمرِکُم.(۲۷) اگر به یک جمله ی چشم اندازی تبدیل گردد، اینگونه خواهیم داشت که در بیست سال آینده جامعه اسلامی، منظم ترین جامعه، کشور و مردم در جهان است.
روایت: لِإقامَهُ حَدٍّ أنفَعُ فی الارضِ مِنَ القَطرِ أَربعینَ صَبَاحاً.(۲۸)(= تأثیر اجرای مجازات جرایم اصلی در حرکت جامعه به سوی کمال، بیشتر از تأثیر چهل روز بارش باران است) یعنی ضریب اهمیّت اجرای قانون و مجازات ناقضین آن، برای تحقّق جامعه مطلوب، بیش از قدرت اقتصادی منابع طبیعی است.
روایت: لَا تَزالُ هَذِهِ الامَّهِ بِخَیرٍ مَا لَم یَلبَسُوا لِباسَ العَجَمِ وَ یَطعَمُوا أطعِمَه العَجَمِ، فَإذاِ فَعَلُوا ذلِکَ ضَرَبَهُم الله بِالذُّلِ.(۲۹)(= مسلمانان تا وقتی از لباس و غذای غیرمسلمانان تبعیت نکردهاند، در مسیر رشد و تکامل حرکت خواهند کرد؛ ولی هرگاه رو به لباس ها و غذاهای آنها آورند به ذلّت و بیچارگی خواهند افتاد.) این روایت تعیین کننده ی یک نقطه بحران در کل جامعه اسلامی است. بسته به میزان تأثیر این موقعیت بر دور شدن سیستم از هدفش، ضریب بحران نیز تغییر خواهد کرد.
روایت: دِرهَمٌ یُوصَلُ بِهِ الإمامُ أَفضَلُ مِن أَلفَی أَلفِ دِرهم فِیمَا سِوَاهُ مِن وُجُوهِ البِرّ.(۳۰) (= رسیدگی مستقیم به فقراء و نیازمندان و انجام کارهای خیر خوب است، اما اگر یک ریال ناچیز هم به دست امام که حاکم اسلامی است برسد و از طریق او کارسازی شود، ضریب کارآیی آن برای رشد و تعالی جامعه، دو میلیون برابر خواهد بود.) بیانگر بهینه سازی در پرداخت های انتقالی (وجوهی که از صاحبان ثروت اخذ میشود و برای نیازمندان کارسازی میشود)، با به جریان انداختن آنها در مسیر کلان و از طریق مدیرِ عادلِ دارای احاطه بر لایه های جامعه تحقّق می پذیرد.
روایت: حُسنُ السُّؤالِ نِصفُ العِلمِ.(۳۱) بیانگر راهبرد شیوه ی آموزش مسأله محوری است.
آیه: أُدعُ إِلَی سَبیلِ ربِّکَ بِالحِکمَهِ وَ المَوعِظَهِ الحَسَنَهِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسنَُ.(۳۲) بیانگر راهبرد رسانه ای در نگرش اسلام است که طراحی سه بُعدی پیام را پیشنهاد می دهد.(۳۳)
روایت: مَن تَطَبَّبَ فَلیَتَّقِ الله وَ لیَنصَح وَ لیَجتَهِد. (۳۴) بیانگر نقطه اهرمیِ منشور اخلاق پزشکی است.
وقتی این گزاره ها در فضای رقابتی ارائه نظریات و الگوها برای مدیریت زندگی جمعی بررسی میشوند، آیه شریفهِ: لَا تَهِنُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أنتُمُ الاَعلَونَ إن کُنتُم مُؤمِنینَ.(۳۵) تداعی میشود که بیانگر این حقیقت است که اگر استراتژی اسلام در زندگی فردی و جمعی ما مورد توجه قرار گیرد، الگوهای دیگر فرهنگ ها و تمدن ها، قدرت رقابت با اسلام را نخواهند داشت.
نتیجه ی بحث مدل سازی بر اساس گزاره های دین:
وقتی درباره ی یک موضوع مدلی طراحی میشود نیازها، امکانات و قابلیت ها، روش ها در آن موضوع شفاف شده و چشم انداز حالت بهینه در آن ترسیم میشود. توجه به وضعیت مطلوب، حس مقایسه با وضعیت موجود را برمی انگیزد و سبب ملموس تر شدن مشکلات و ناهنجاری های موجود میشود.
مدل سازی موجب ارتقاء اطلاعات و تشخیص نسبت به پنج عامل زیر میگردد:
شبیه سازی واقعیت موجود.
شبیه سازی آینده در صورت ادامه ی وضع موجود.
شبیه سازی آینده در صورت تغییر وضعیت به وضعیت های ممکن.
تعیین بهترین وضعیت ممکن.
توصیف چگونگی حرکت از وضع موجود به وضعیت بهینه.
وقتی گزاره های دینی به جای ارائه صرفاً توصیه ای اخلاقی و فردی یا ارائه صرفاً حکم و قانونی جزئی یا ارائه صرفاً نگرشی ماورائی، توان ارائه مدل ها و سیستم ها و نظام های زندگی این جهانی، اما برای عبور و اتصال به خدا را نشان دهند و جریان عبودیت و توحید را در تمام زوایای زندگی مدیریت کنند، و شبکه ی معرفتی و قانونی و فرهنگی به هم پیوسته ای را عرضه کنند، و در محیط رقابت میان مدل ها و نظریات برای مدیریت زندگی جهانی قابل طرح شده، برتری خود را نشان دهند، هرچه بیشتر به سوی نظام سازی دینی حرکت شود، اشتیاق نفوس برای دست یابی به تمام نظام ها و تحقق کل نقشه ی دین برای زندگی جهانی افزایش مییابد.
محور چهارم: هویت انتظار و مؤلفه های آن
آموزه ی «انتظار موعود» از مؤلفه های اساسی زندگی دینی است و از مؤثرترین راه ها برای موفقیت در زندگی و تحقق عبودیت و رضای خداوند شمرده شده است. «هویت انتظار» چیست؟
«انتظار» حالتی روحی و احساسی درونی است که در اثر مؤلفه های چهارگانه ی زیر پدید می آید:
احساس نیاز به چیزی.
تشخیص امکانات و قابلیت های رفع آن نیاز در چیز دیگر.
قابل دسترس بودن موضوعِ رفع کننده ی نیاز.
تلاش برای زمینه سازی و تدارک شرایط تحقق موضوع.
این چهار مؤلفه حالت کشش و گرایش به سوی موضوع و انتظار تحقق موضوع را ایجاد میکنند. اگر مؤلفه ی چهارم را حذف کنیم، فقط حالت طلب و کشش روحی ایجاد میشود و احساسی به نام «انتظار» تحقق نخواهد یافت. هرچه بیشتر زمینه ها و شرایط لازم برای تحقق موضوع تدارک شود، حال انتظار شدیدتر و قوی تر میگردد.
آنچه وعده داده شده است زندگی جهانی مبتنی بر خدامحوری است که رشد دنیا و آخرت را به دنبال دارد، زندگی ای که تمام قابلیت های مادی و معنوی در مسیر رشد و تکامل خود قرار گیرند. چنین وعده ای مبتنی بر ظهور موعودی است که معماریِ این زندگی جهانی را به عهده دارد و ظهور چنین موعودی مبتنی بر تحقق شرایط و تدارک زمینه هایی است که توجه و طلب نفوس از مهمترین آنهاست. برای جلب نفوس و توجه جهانی به سوی اسلام، ارائه تفکرهای آرمانخواه اسلام لازم است ولی کافی نیست.آنچه نفوس را به سوی کمال و برتری اسلام حرکت خواهد داد، لمس و احساس فضای زندگی الهی و عادلانه و رشدیافته اسلامی است. احساس نیاز و نقص و ناهنجاری در وضعیت موجود بدون ترسیم ملموس کمال مطلوب، سردرگمی و تحیر را به دنبال خواهد داشت؛ دست یابی به مدل ها و سیستم های زندگی جهانی بر اساس نظام معرفتی، قانونی و فرهنگی اسلام است که فضا را برای لمس و حسّ زندگی مطلوب فراهم میکند.
فردِ منتظر، پیوسته به دنبال فراهم سازی زمینه و شرایط موعودِ خویش است، این موعود در نگرش شیعه، معمار تمدن اسلام است، تحقق تمدن اسلام، هویّتی انفجاری ندارد که به یکباره گسترده شود، بلکه بمانند دیگر معادلات هستی، تدریجی و با زمینه سازی و تهیه شرایط است.
برای تمدن سازی، نیاز به نگرش سازی، قانون سازی و فرهنگ سازی است و در هر سه فضا در صورتی بشریت رو به آستان حقایق اسلام خواهد آورد که توان مطالعه و مقایسه نظریات اسلام با دیگر رقبا را داشته باشد و برتری اسلام را حس کند. این زمینه ی رقابتی در صورتی که آموزه های اسلام به صورت مدل ها و سیستم های به هم پیوسته ارائه شوند بسیار کاراتر و مؤثرترعمل خواهد کرد.
فردِ منتظر، با تلاش برای ارائه مدل ها و سیستم ها و نظام های اسلام برای زندگی جهانی، انتظار خود را عینیت میبخشد، فعال و مقتدرانه می نماید. چنین اقتداری طنین انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین را بلند میکند و قلوب جهانیان را به سوی اسلام میکشاند.
نتیجه بحث: رابطه ی دو سویه ی انتظار و سیستم سازی بر اساس گزاره های دین
آموزه ی «انتظار» نفوس را به سوی تدارک شرایط ظهور میکشاند. توجه بشریت به تمدنی جهانی بر اساس عدالت و معنویت، آماده شدن فکری و قلبی و عملی عده ای برای همراهی با منجی از شرایط اولیه و ضروری ظهور است. حرکت به سوی ارائه حقایق اسلام به صورت مدل ها و سیستم های عینی زندگی، این دو مؤلفه را به بهترین نحوه فعال خواهد ساخت.
از سوی دیگر با لمس و احساس برتری سیستم ها و نظام های اسلام، شوق به تحقق تمدن جهانی افزایش مییابد و احساس «انتظار» را تشدید میکند.
این حرکت دوسویه منجر به فوران حس مطالبه ی موعود و تکمیل شدن زمینه عینی تحقق کامل شبکه ی تمدنی اسلام میگردد و شرایط دیگر جهانی که فشار ظلم و تجاوزهاست موانع اقدام عملی را مرتفع می سازد و نقطه عطف ظهور محقق میگردد.
مروری دوباره بر فرضیه ی بحث که در ابتدا مطرح شد برآیند و نتیجه بحث خواهد بود:
انتظار صحیح و فعال، عبارتست از تلاش برای ملموس کردن برتری سیستم های ارائه شده توسط دین در برابر سیستم های بشری و غیردینی.
ملموس شدن ضعف رقیب و کمال سیستم موردنظر، و قابل دسترس بودن آن، متقابلاً سبب فوران حس انتظار موعود میشود و نفوس را به سوی او راهبری میکند و جامعه را برای پذیرش او مهیا می سازد.
کاربرد و توصیه عملی بحث: فعال کردن نهضت سیستم سازی دینی
تلاش برای کشف و ارائه سیستم ها و مدل های زندگی بر اساس نگرش قانون و فرهنگ اسلام، حلقه ی متّصل و جمع کننده ی میان آموزه های «انتظار»، «امر به معروف و نهی از منکر»، «احتیاط های سفارش شده در فضای آخرالزمانی» و «وعده های غیبی بر تحقق تمدن اسلام تنها به دست ولی الله الاعظم حجه بن الحسن المهدی عجل الله فرجه» است.
به امید آن روز. والحمدلله رب العالمین.
پینوشتها:
۱. آیه ی ۵، از سوره ی ۲۸: القصص.
۲. آیه ی ۱۰۵: از سوره ی ۲۱: الانبیاء.
۳. لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه ی تمدن.
۴. لغت نامه آکسفورد، ذیل کلمه ی Civilization.
۵. تاریخ تمدن، ویل دورانت، مقدمه.
۶. مقاله ی تعریف تمدن، دکتر هاشم رجب زاده.
۷. لغت نامه ی آکسفورد۲۰۰۱، ذیل کلمه ی system
۸. نگرش سیستمی، دکتر مهدی فرشاد، ص ۴۲.
۹. منظور از تضاعف نیروها، فعل و انفعال عناصر سیستم با یکدیگر است، به طوری که آثار و ترکیب آنها بزرگتر از مجموعه آثار یکایک آنها باشد.
۱۰. پویایی های سیستم، دکتر محمدرضا حمیدی زاده، ص ۲۳.
۱۱. فرآیند، فعل و انفعال میان عناصر و اجزائی است که با یکدیگر مرتبط اند، فرآیندها، منجر به یک برآیند در نیروهای فعال در یک مجموعه ارتباطی میشوند هویت اصلی فرآیندها، تعیین کمیت و کیفیت ارتباطات است.
۱۲. برای توضیحات بیشتر ر.ک: رابطه منطقی دین و علوم کاربردی علیرضا پیروزمند.
۱۳. ادیان الهی، ادیان بشری، مکاتبی که جانشین «دین شدهاند و شِبه دین ها (بت پرستی جادو، افسون و پایبندی به آداب و رسوم خاص).
۱۴. مَا یَنطِقَ عَنِ الهَوی إن هُوَ إِلَّا وَحیٌ یُوحَی(= پیامبر نظر و خواسته شخصی بیان نمیکند؛ هرچه میگوید جز وحی نیست.) آیه ۳، از سوره ی ۵۳: النجم.
۱۵. قال الله تعالی: یَا ابنَ آدَمَ! أَنا حَیٌّ لا أمُوتُ أَطغِنی فَیما أَمَرتُکَ أجعَلَکَ حَیَّاً لا تَمُوتُ، یَاابنَ آدَمَ! أنَا أَقُولُ لِلشَّیء، کُن فَتَکُونُ أَطِعنِی فَیما أَمرتُکَ أَجعَلَکَ تَقُولُ لِلشَّیءِ کُن فَیَکُونُ(= ای آدمیزاد! من زنده ای هستم که هیچگاه نمی میرم، طبق برنامه من زندگی کن تا تو را زنده ای قرار دهم که هیچگاه نمی میرم، طبق برنامه من زندگی کن تا تو را زنده ای قرار دهم که هیچ گاه نمیری؛ ای آدمیزاد! من هر اراده ای میکنم مُحقّق میشود، طبق برنامه من زندگی کن تا تو را طوری قرار دهم هر اراده ای بکنی محقّق شود.) إرشاد القلوب، ج۱، ص ۷۵.
۱۶. قال الباقر علیه السّلام: تَرَاءُ القُلوبُ بِحَقائِقِ الإیمانِ(= قلب انسان به واسطه عمق ادراکی که دارد خدا را احساس میکند.) کافی، ج۱، ص ۹۷.
۱۷. قال الرضا علیه السلام: هُوَ غَیرُ مَحدود(= خدا نامحدود است.) احتجاج، ج۲، ص ۳۹۶.
۱۸. منظور از تضاعف نیروها، فعل و انفعال عناصر سیستم با یکدیگر است، به طوری که آثار و ترکیب آنها بزرگتر از مجموع آثار یکایک آنها باشد، یعنی فعالسازی یک متغیر در برنامه های دین، موجب فعّال شدن متغیرهای دیگری نیز میشود، که فعال شدن آنها اثر بازخوردی بر متغیر اول دارد و موجب تشدید یا تضعیف تصاعدی فعالیت آن میشود.
۱۹. یعنی در وضعیتی که محرکی به وجود می آید، نحوه ی رفتار و واکنش دین را بررسی کرد (یعنی میزان کاربردی بودن گزاره هایی را که در پاسخ به این محرک ارائه می دهد با موارد مشابه مقایسه کرد و توانایی آن را محاسبه نمود). نکته: مقصود از واکنش، عملکرد انفعالی نیست، بلکه هرگونه اثرپذیری و اثرگذاری است.
۲۰. ر.ک به مقاله ی رویکرد سیستمیبرای تحلیل رفتار مصرف کننده، دکتر محمدرضا حمیدی زاده، نکته به جهت مستندسازی بحث به یک تحلیل تخصصی روشمند در مباحث سیستم و مدل سازی، آنچه از مفروضات سیستمیبودن دین در این قسمت ارائه شده، با مفروضاتِ سیستمیکه در مقاله ی تخصصیِ فوق ذکر شده است تطبیق گردید و با مفهوم سازی مجدد ارائه شد.
۲۱. از منظر برون دینی، هدف نهایی دین، شهود خدا (موجود بی نهایت) است و هدف میانی دین، برقراری عدل شبکه ای در هستی است. برنامه ای اجرایی برای رسیدن به این اهداف، نیازمند وجود مقدمات و زمینه هایی است که عقل، آنها را به عنوان جزء العلّه ضروری میبیند که عبارتند از: بقاء و سلامت «نفس و نسل»، بقاء و سلامت «عقل و تفکر»، بقاء و سلامت «دین»، بقاء و سلامت «اجتماع»، بقاء و سلامت محیط» بنابراین اگر انسان ها توانایی به وجود آوردن این زمینه ها را نداشته باشند، دین باید برنامه های لازم برای تأمین این زمینه ها را نیز ارائه کند از منظر درون دینی، موارد زیر به عنوان هدف و مقصد دین، بیان شدهاند: شفاف سازی حق و باطل در اختلافات (لِتُبَیِّنَ لَهُم الَّذیِ اختَلَفُوا فِیهِ لِتستَبینَ سَبیلُ المُجرِمینَ). هموارسازی راه رسیدن به لقاء خدا در کوتاه ترین مسیر (هُدیً و رَحمهً، لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ، لَتدعُوهُم إِلی صِراطٍ مستقیمِ. لِیُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکُم، لَعَلَّکُم تَهتَدوُن، لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ، لَعَلَّهُم یَرشُدُونَ، دَعاکُم لِما یُِحیِیکُم، رَحمهٌ لِلعَلَمینَ). حرکت به سوی حقیقت و فطرت (لِتُخرِج النَّاسَ مِن الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ، یِهدِیَکُم سنَنَ الَّذینَ مِن قَبلِکُم)، هموارسازی بیشتر زندگی ظاهری و باطنی (لأُحِلَّ لَکُم بَعض الَّذی حُرِّم عَلَیکُم، رَحمَهٌ لِلمُتَّقینَ، یَضَعُ عَنهُم إصرَهُم و الأغلاَلَ الَّتی کانَت عَلَیهمِ، یُریدُ الله أَن یخَفَّف عَنکُم.) آگاه سازی، نسبت به وجود عوالم ماورایی و روبرو شدن با خدا (لَعلَّکُم بِلقاءِ رَبِّکُم توقِنُونَ، لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ یُنذِرونَکُم لِقَاءَ یَومِکُم، لِیُنذِر یَومَ التَّلاقِ). بشارت و هشدار نسبت به وضعیت زندگی ابدی (لَأُنذِرَکُم، لِنُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقینَ و تُنذِرَ بِهِ قَوماً لُدّاً، لَعلَّهُم یَرجِعُون لِیُنذِرُوا قَومَهُم، لَعَلَّهُم یَحذَرُونَ). برقراری ارتباط قلبی با خدا (لِتُؤمِنُوا بِرَبِّکُم، لتَتَّقُوا لِتُکَبِّروا الله عَلَی ما هَدیکُم، لِتعلَمُوا انَّ الله یَعلَمُ ما فِی السَّمواتِ والاَرضِ وَ انَّ اللهِ بِکُلِّ شَیءٍ علیمٌ. لِیَعلَموا انَّما هوا الهٌ واحدٌ، یَعبُدونَنی لا یُشرِکُونَ بِی شَیئاً، کونُوا رَبَّانیِّینَ). شفاف سازی مقاصد خداوند (لِتُبیِّنَ لِلنَّاسِ مَانُزِّل اِلَیهم). ایجاد زمینه تفکر و تعقل (لَعَلَّهم یَتَفَکَّرونَ، لَعَلَّهُم یَعقلُونَ. لَعَلَّهُم یَفقَهُونَ، لِیَدَّبَرُوا آیاتِهِ و لیَتَذَکَّرَاولوُالالبابِ). آموزش حقایق(یُعلِّمُهُم الکتابَ والحِکمَهَ، یُعلِّمُکُم ما لَم تَکُونُوا تَعلَمُونَ، کُونُوا رَبّانیّینَ بِما کُنتُم تُعَلِّمُونَ الکِتابَ وِ بما کُنتُم تَدرُسوُنَ). ایجاد زمینه ی لطافت روحی و توسعه ی ادراکات درونی (لَعَلَّکُم تَشکُرونَ، ذَلِکَ اَطهَرُ لِقُلوبِکُم، یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم. شِفاءٌ لنا فِی الصُّدُورِ، لیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُم یزکِیهِم). برقراری عدل (أمِرتُ لاَعدِلَ بَینَکم، اِعدلُوا هُو اَقرَبُ للتَّقوی، لِیَقُومَ النَّاسُ بالقِسطِ)، مدیریت و حکومت (لِتَحکُمَ بَینَ النَّاسِ، فَاحکم بَینَهُم بِما انزَلَ الله وَ لا تَتَّبع أهوائَهُم عَمَّا جاءَکَ مِنَ الحَقّ لِکلِّ جَعَلنا مِنکُم شرعَهً و مِنهاجاً). اصلاح و رشد جامعه (یأمرُهُهم بِالمَعرُوفِ و یَنهاهُم عَنِ المُنکَرِ، لا یُشرِکنَ وَ لا یَزنینَ و لا یَسرِقنَ و لا یَقتُلنَ اولادَهُنَّ و لا یأتینَ بِبُهتانٍ یفتَرِینَهُ بَینَ ایدیهِنَّ وَ اَرجُلِهِنَّ وَ لا یَعصِینَکَ فِی مَعرُوفٍ). متعادل سازی زندگی (یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحرِّمُ علَیهِمُ الخَبائِثَ). حداکثر سازی زمان زندگی (یُؤَخِّرَکُم إِلَی اَجَلٍ مُسَمَّی). ارائه الگوی عینی برای زندگی (لَکُم فِی رَسُولِ الله اُسوَهٌ حَسَنَهٌ. اِنَّا اَرسَلناکَ شاهداً). جهانی شدن (لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینَ کُلِّهِ).
۲۲. برای اطلاع بیشتر از قواعد فقه به منابع زیر مراجعه فرمایید:
القواعد و الفوائد، محمد بن مکی (شهید اوّل)،
تمهید القواعد، زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)،
القواعد الفقهیه، حسن بجنوردی،
القواعد الفقهیه، محمدفاضل لنکرانی،
القواعد الفقهیه، ناصر مکارم شیرازی،
قواعد فقه، مصطفی محقّق، داماد،
کاربرد قواعد فقه در حقوق، عیسی کشوری،
القواعد، محمدکاظم مصطفوی،
دروس تمهیدیه فی القواعد الفقهیه، باقر ایروانی،
۲۳. «کلی» است، یعنی مفاهیمی را ارائه کرده که مصادیق متعددی دارند، «لایه ای» است، یعنی این مصادیق در طول هم قرار دارند نه در عرض هم؛ «جامعیت» دارد، یعنی تمام این مصادیق، تحت پوشش معنایی قرار میگیرند؛ و «شبکه ای» است، یعنی گزاره ها، به یکدیگر مرتبط اند و هم پوشانی نسبت به مجموعه دارند و قانون برآیندگیری بر آنها حاکم است (یعنی هر گزاره ای به تنهایی مفهومی را القاء میکند، اما گر دو گزاره با هم ملاحظه شوند، جهت سومی را به ذهن منتقل میکنند.)
۲۶. مجتهد، باید هستی شناس، انسان شناس، جامعه شناس باشد؛ اما نَه به معنی رایجِ رشته های دانشگاه توضیح: دست یابی به معادلات فطری و طبیعی موجود در هستی، انسان و جامعه و شناخت نیازهای واقعی و کاذبِ فردی و جمعی، برای ایجاد زاویه دیدهای صحیح نسبت به گزاره های دین، ضروری است اما محتوای رشته های دانشگاهی فلسفه ی غرب، روان شناسی و جامعه شناسی، فقط حاوی گزاره های مشاهده ایی و توصیفی نیست (نیازشناسی و موضوع شناسی محض نیستند)، بلکه گزاره های تحلیلی و استنباطی و گزاره های توصیه ای نیز حجم زیادی از آنها را تشکیل می دهند استفاده از مشاهدات، تجربیات، آزمایش ها و معادلاتی که بر اساس قانون طبیعی خلقت و فطرت انسانی، ارائه شده است، مفید است؛ اما پیش فرض گرفتن و اعتماد به تحلیل مشاهدات، تفسیر آزمایش ها و توصیه ی شیوه ی استفاده از معادلات و قوانین هستی، بدون موازنه با محکمات و قطعیات دین که علم خداوند است، موجب همسانی فضای فکری و احساسی با کسانی خواهد شد که سطح ادراکی آنها در حدّ محسوسات و زندگی روزمره است؛ و جهان های آسمانی که وراء دید حسی است ولی همانقدر حقیقی است که زمین زیرپای ما حقیقی است را نادیده میگیرند و عقل خود را در برابر حکم به ضرورت انطباق یا محتمَلِ دارای ضریب اهمیت حیاتی، وادار به سکوت و عدم توجه میکنند. مطالعات تطبیقی میان پاسخ های دین به نیازها (تحلیل های دین، راه حل های دین و تفاسیری که دین نسبت به مسائل دارد) با موارد مشابه در تفکر اندیشمندان، توسط کسانی که به سطح فهم نقادانه رسیدهاند، می تواند به شفاف سازی مقاصد دین و دست یابی به کارآمدی های آن کمک کند.
۲۵. برای مطالعه بیشتر راجع به موضوع «اجتهاد» به منابع زیر مراجعه فرمایید: «اجتهاد و تقلید در اسلام و شیعه»، علامه طباطبایی؛ «اجتهاد در عصر ائمه معصومین»، محمدرضا جواهری؛ «ویژگی های اجتهاد و فقه پویا»، دکتر علیرضا فیض؛ «اجتهاد و تقلید از نظر شیخ اعظم انصاری»، عبدالجواد ابراهیمی؛ «اجتهاد و مذاهب اسلامی»، شیخ آقا بزرگ طهرانی؛ «الاجتهاد و التقلید»، آیه الله الشیخ محمدحسین اصفهانی؛ «پیش شرط های اجتهاد از دیدگاه نراقی»، احمد مبلغی؛ «حرکت اجتهاد در آینده»؛ «دیدگاه شهید صدر درباره ی روند اجتهاد».
۲۶. بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۵۹، ص ۲۹۱.
۲۷. بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۴۲، ص ۲۵۶.
۲۸. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۱۰، ص ۱۴۶.
مُحَمَّدٌ بنُ یَعقُوبَ عَن احمَد بنِ مِهرانَ عَن مُحَمَّد بنِ علیِّ عَن مُوسَی بنِ سَعدانَ عَن عَبدالرَّحمَنَ بنِ الحَجَّاجِ عَن أَبِی اِبراهیمَ علیه السلام فِی قَولِ الله عَزَّ وَ جَلَّ «وَ یحی الأرضَ بَعدَ مَوتِها» قالَ: «لَیسَ یُحییها بالقَطر وَ لکِن یَبعَثُ اللهِ رَجالاً فَیَحیُونَ بِالعَدلِ فَتحیَا الارضُ لِإحیاءِ العَدلِ و لإقامهُ حَدٍِ فِیهِ أنفَعُ فی الأرض مِنَ القَطرِ أربَعینَ صَباحاً.»
۲۹. بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۶۳، ص ۳۲۳.
۳۰. الکافی، شیخ صدوق، ج۱، ص ۵۳۸.
۳۱. بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۱، ص ۲۲۴.
۳۲. آیه ۱۲۵، از سوره ی ۱۶: النحل.
۳۳. تفصیل این مطالب را در کتاب «راهنمای تحقیق و راهنمای تدریس بر اساس نگرش اسلام» از همین قلم می توانید ببینید.
۳۴. بحارالأنوار، مجلسی، ج۵۹، ص ۷۴.
۳۵. آیه ۱۲، از سوره ی ۳: آل عمران.
منابع تحقیق:
قرآن کریم
الکافی، محمدبن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹ هجری قمری)، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵.
الاحتجاج، ابومنصور، احمدبن علی طبرسی (متوفی قرن ششم)، انتشارات مرتضی مشهد، ۱۴۰۳.
ارشاد القلوب، حسن بن ابی الحسن دیلمی، انتشارات شریف رضی، ۱۴۱۲ هجری قمری.
تهذیب الاحکام، شیخ طوسی.
وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، ۱۴۰۹ هجری قمری.
قرب الاسناد، عبدالله بن جعفر حمیری (متوفی قرن سوم هجری)، انتشارات کتابخانه ی نینوی تهران.
بحارالأنوار، انتشارات اسلامیه.
جامع الاخبار، تاج الدین شعیری (قرن ششم هجری)، انتشارات رضی قم ۱۳۶۳.
دعائم الاسلام، نعمان بن محمد تمیمی مغربی، متوفی ۳۶۳ هجری قمری، انتشارات دارالمعارف مصر ۱۳۸۵.
المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، دارالکتب الإسلامیه قم، ۱۳۷۱ هجری قمری.
مکارم الأخلاق، رضی الدین حسن بن فضل طبرسی، انتشارات شریف رضی قم، ۱۴۱۲ هجری.
المیزان، علامه طباطبائی، انتشارات اسماعیلیه.
لغت نامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران.
تاریخ تمدن ویل دورانت.
لغت نامه آکسفورد ۲۰۰۱، نشر مهر ۱۳۷۹.
نگرش سیستمی، دکتر مهدی فرشاد، انتشارات امیرکبیر ۱۳۶۲.
«پویایی های سیستم»، دکتر محمدرضا حمیدی زاده، انتشارات دانشگاه شهیدبهشتی ۱۳۷۹.
رابطه منطقی دین و علوم کاربردی، علیرضا پیروزمند، انتشارات امیرکبیر۱۳۷۴.
«رویکرد سیستمیبرای تحلیل رفتار مصرف کننده»، دکتر محمدرضا حمیدی زاده، مجله ی تدبیر، شماره ۱۱۰.
«القواعد و الفوائد»، محمد بن مکی (شهید اول، شهادت ۷۸۶ هجری)، انتشارات مفید قم .
«تمهید القواعد»، زین الدین بن علی عاملی (شهید ثانی)، دفتر تبلیغات اسلامی، قم ۱۳۷۴.
«القواعد الفقهیه»، حسن بجنوردی، نشر الهادی ۱۳۷۷.
«اجتهاد و تقلید در اسلام و شیعه»، علامه طباطبایی، نشر جهاد و رسالت.
«اجتهاد در عصر ائمه معصومین»، محمدرضا جواهری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ۱۳۸۱.
«ویژگی های اجتهاد و فقه پویا»، دکتر علیرضا فیض، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ۱۳۸۲.
«اجتهاد و مذاهب اسلامی»، شیخ آقابزرگ طهرانی، ترجمه محمود افتخارزاده، نشر حُرّ.
«موج سوّم»، الوین تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی، انتشارات فاخته ۱۳۸۰.
راهنمای تحقیق بر اساس نگرش اسلام، شیخ عبدالحمید واسطی، انتشارات مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام ۱۳۸۹.
نگرش سیستمیبه دین، شیخ عبدالحمید واسطی، انتشارات مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام.
وسائل الشیعه، شیخ حُر عاملی، ج۵، ص ۲۸.
کافی، مرحوم کلینی، ج۱، ص ۵۳۸.
سند روایت: عَلِیُّ بنُ إبراهیم عَن محمَّد بنِ عیسَی عَن یُونُسَ عَن بَعضِ رِجالِهِ عَن أبی عَبدِ الله علیه السلام
سند روایت: حمَدُ بنُ أبی عَبدِ الله البَرقِیُّ فِی لمَحاسنِ عَن أَبیهِ عَن عَبدالله بنِ المُغَیرَهِ وَ مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ جَمیعاً عَن طَلحَهَ بِنِ زَیدٍ عَن أَبی عَبداللهَ عَن آبائِهِ علیهم السلام.
منبع مقاله: فصلنامه تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، ربیع الثانی- رمضان ۱۴۳۳، شماره ۴ و ۵
ارسال مطلب : سرکار خانم زینب نعمتی