برای به دست آوردن اطلاعات در مورد کم و کیف فعالیت شرقشناسان در زمینه شناخت تشیع به سراغ آقای عباس احمدوند مدرس دانشگاه در رشته تاریخ و تمدن اسلامیکه در این زمینه مطالعه و پژوهش داشته است رفتیم و پرسشهایمان را با ایشان در میان گذاشتیم. آنچه در پی خواهد آمد حاصل این گفتوگوست که امید داریم مورد استفاده شما عزیزان واقع شود.
جهان شرق همواره مـورد توجـه سـیاسـتمداران و دانشوران غربی بوده است؛ گاه به عنوان منبع پایان ناپذیرذخایر طبیعی و مواد معدنی، گاه به عنوان بازاری بزرگ برای مصرف تولیدات تحقیق و پژوهش فراهم میآورد و موجب شده است که امروز شاهد نگارش و انتشار هزاران اثر پژوهشی از سوی شرقشناسان غربی باشیم.
وقوع انقلاب اسلامیبا تکیه بر آموزههای شیعی در ایران بار دیگر غربیان را متوجه عالم پر رمز و راز شرق کرد و شرقشناسان را که تا پیش از این انقلاب، اسلام را تنها با روایت سنیان میشناختند، واداشت که با تجدید نظر در مطالعات پیشین خود یک بار دیگر اسلام را از منظر تشیع مورد واکاوی قرار دهند. غربیان در کمتر از سه دهه با بسیج همه امکانات علمی و دانشگاهی خود، پژوهشها و تحقیقات فراوانی را با هدف شناخت ابعاد مختلف مکتب تشیع و جلوگیری از بسط و توسعه این تفکر در جهان سامان دادند تا آنجا که امروز دهها کرسی شیعهشناسی در دانشگاههای معتبر جهان تشکیل شده و صدها کتاب و هزاران مقاله در این زمینه منتشر شده است. اما در مقابل باید اعتراف کرد که اطلاعات ما در حوزه مطالعات شرقشناسی بسیار اندک است و کمتر در جریان اقداماتی که در جهان غرب در زمینه شناخت اسلام و به ویژه قرائت شیعی از اسلام صورت میگیرد، هستیم با توجه به آنچه گفته شد مجله موعود اقدام به درج سلسله گفتوگوها و مقالههایی در زمینه مطالعات شرقشناسانه نموده است که امید داریم بتواند تا حدی خلأ موجود را برطرف کند. در نخستین قدم و برای به دست آوردن اطلاعات اولیه در مورد کم و کیف فعالیت شرقشناسان در زمینه شناخت تشیع به سراغ آقای عباس احمدوند مدرس دانشگاه در رشته تاریخ و تمدن اسلامیکه در این زمینه مطالعه و پژوهش داشته است رفتیم و پرسشهایمان را با ایشان در میان گذاشتیم. آنچه در پی خواهد آمد حاصل این گفتوگوست که امید داریم مورد استفاده شما عزیزان واقع شود.
با تشکر از شما که در این گفت و گو شرکت کردید لطفاً بفرمایید منظور از شرقشناسی چیست و شرقشناسان به چه افرادی اطلاق میشود؟
شرقشناسی را که در فارسی آن را خاورشناسی و درعربی استشراق و در انگلیسی Orientalism میخوانند میتوانیم مطالعه و پژوهش درباره تاریخ فرهنگ، سیاست و اقتصاد و خلاصه همه جنبههای مربوط به شرق بدانیم.
برخی شرقشناسی را علم میدانند و بعضی دیگر یک دیسیپلین خاص، بعضی هم آن را نوعی معرفت میدانند. بعضی هم معتقدند که ما وقتی میتوانیم یک دانش را علم بدانیم که قابل آموزش باشد، و استاد و دانشجو و آموزشگاه و مؤسسات تحقیقاتی و دانشگاه داشته باشد.
با این مقدمه اگر ما شرقشناسی را با همان رویکرد معرفتی مدنظر داشته باشیم سابقه این جریان به پیش از اسلام باز میگردد. در آن دوران افرادی بودند که به خاور زمین میآمدند و از طرق مختلف اطلاعاتی به دست میآوردند.
این جریان از قرن سیزدهم میلادی به این طرف بیشتر معطوف به اسلام و حوزه تمدن اسلامیبود که به مرور زمان گسترش یافت و حوزههای مختلف و متعددی را در بر گرفت. از همین رو در قرنهای بعد به خصوص در نیمه دوم قرن بیستم میلادی، چینشناسی، مطالعات خاور دور و خاورمیانه از هم تفکیک شدند. طبیعتاً شرقشناس کسی است که دراین حوزه به مطالعه و تحقیق میپردازد. از آنجا که این تحقیقات الزاماً به شناسایی منجر نمیشود برخی بر این باورند که این جمعیت را باید پژوهشگر بخوانیم. مطلب مهم بعدی که باید مد نظر داشته باشیم این است که شرقشناسی در طول قرون مختلف به واسطه تحولاتی که داشته مصداقهایش هم متفاوت بوده است؛ مثلاً در قرنهای ۱۵ تا ۱۷ از آنجا که مسیحیت هیمنه قابل توجهی داشت و اروپا دارالمسیحیت به شمار میآمد هر فعالیتی که برای شناخت بقیه انجام میشد در فضای مجادلات مذهبی دور میخورد. اما در سالهای بعد که اروپا یک کارخانه بزرگ شد آنها به دیگران به چشم مشتری و بازار مینگریستند.
خاستگاه و سیر فعالیتها و دریافتهای شرقشناسان از شرق چه بوده است؟
یکی از اشکالات اساسی که به جریان شرقشناسی وارد میکنند و در رأس منتقدان آقای «ادوارد سعید» قرار دارد این است که شرقشناسان نگاهشان به شرق یک نگاه بیرونی است. شرقشناسان سعی میکنند که شرق را آن طور که خودشان میپسندند بازآفرینی کنند. به عنوان مثال یک مسیحی که در کانادا بزرگ شده، هر چقدر درس بخواند، تحقیق کند و حتی بیاید برای مدتی طولانی در شرق و ایران زندگی کند باز نمیتواند به کنه قضایا وارد شود. آنها هم خودشان این قضیه را قبول دارند و سعی میکنند کار را از انحصار خودشان دربیاورند و غربیان غیر مسیحی و همچنین شرقیان مسلمان را هم در این امر شریک کنند.
شرقشناسی چه خدماتی برای غرب ارائه کرده است؟
شرقشناسی یک اهرم و کانال خوبی بوده برای شناسایی. یکی از خاستگاههای شرقشناسی آنجا بوده که وقتی مسیحیان در جنگهای صلیبی شکست خوردند «ریموند رول» مردم را در شهر کرملون فرانسه جمع کرد و گفت ما نمیتوانیم مسلمانان را با شمشیر شکست بدهیم. باید اول آنها را بشناسیم تا بتوانیم بعداً بر آنها مسلط شویم. بعد از آن وقتی که قرآن را ترجمه کردند در آن مقدمهاش نوشتند الان میتوان دشمن را شناخت.
در طول قرنهای متمادی غرب در عرصههای مختلف نظامی، تجاری و فرهنگی، شرق برخورد داشته است. به طور طبیعی در هر کدام از این رویاروییها تمایل دارد که طرف مقابل و دشمنش را بشناسد و بفهمد که چه اعتقاداتی دارد و حدود و ثغور جغرافیای فکری او چیست؟ مثلاً وقتی میفهمد که مسلمانان هنگام نماز ظهر نمیجنگند از این فرصت برای حمله و یا هر تاکتیک دیگری استفاده میکند.
اگر بخواهم مثال دیگری بزنم، بحث لباسها را باید مطرح کنم. آنها نمیآیند یک شلوار جین را یک شبه به بازار ایران و تهران عرضه کنند بلکه اول ساکنان منطقه و شهر را میشناسند و بعد مطابق میل و خواستههای آنها فرهنگ مورد نظر خود را به آنها قالب میکنند.
یکی از انتقادهای جدی که به شرقشناسی میشود همین است که فعالیتهای آنها در جهت مطامع استعمار و دولتهای استعماری قرا گرفته است. البته ما همه مستشرقان را متهم نمیکنیم که آنها در انجام تحقیقات و پژوهشهایشان چنین سمت و سویی داشتهاند ولی به هر حال از تمام آثار آنان چنین استفادهای شده است. به خصوص که بعضی از این افراد کارمندان وزارت خارجه و نهادهای جاسوسی دول استعماری بودهاند و بعضی دیگر هم از بودجههای دولتی استفاده میکردهاند.
مستشرقان چه وابسته بودهاند چه مستقل و با هر قصد و نیتی که کار پژوهشی میکردهاند آثار آنها به جاهایی میرفته که از این آثار استفادههای خاصی میشده است. شما وقتی نگاه کنید میبینید که همه مدخلهای جغرافیایی دایرهالمعارف اسلام که بعد از جنگ جهانی دوم نوشته شده در جنگها و دیگر اقدامات سیاستمداران غربی مورد استفاده قرار گرفته است.
نکته دیگر هم اینکه محقق، موضوع تحقیقاتش را از جامعه میگیرد. وقتی دولت متبوعش با عراق و افغانستان وارد جنگ میشود طبیعی است که او هم تحقیقاتش به این سمت سوق پیدا کند. آنها وقتی به حرم مطهر اباعبدالله(ع) حمله میکنند و میبینند همان مردمیکه اگر خود آنها را میکشتی چندان برایشان مهم نبود اگر به این مکان حمله شود تاب نمیآورند و میخروشند. مسلماً تلاش میکنند این مکان و شخصیت درون آن را بشناسد تا از علت این ماجرا مطلع شوند.
روش و متدولوژی شرقشناسان در معرفی و برخورد با شرق و منابع شرقی چه بوده است؟
این علم یا دیسیپلین مثل بقیه علوم و جریانات متأثر از مسائل جاری دوره خود بوده است. یعنی وقتی «مارتین لوتر» نهضت تقدّسزدایی از دین را راهانداخت یا انقلاب صنعتی در غرب رخ داد و یا وقتی رویکردهای پدیدارشناسانه ظاهر شدند همه اینها در شرق شناسی هم متبلور گشت.
در اروپا هیچ امر مقدسی وجود ندارد، آنها هیچ تقدّسی نه برای کتاب مقدس خودشان و نه حضرت مسیح(ع) قائل نیستند و با یک نگاه خشک مکانیکی پدیدارشناسانه سراغ همه مسائل میروند. تا چند وقت قبل فکر میکردم آنها نظرشان بر این است که در موضوعهای تحقیق، باید تفهمی۱ برخورد کنیم مسائل را هرمنوتیکی ببینیم تا این که با یکی از استادان آمریکایی مکاتبه داشتم و در جایی از نامهام برای او نوشته بودم: Prophet of Allah (رسولالله) و او در جوابم نوشته بود ما در سنت آموزشی و پژوهشی خودمان در غرب بیش از محمّد نداریم.
در حال حاضر مهمترین مراکز شرقشناسی کدامند؟
تعداد مؤسساتی که الان در حوزه شرقشناسی کار میکنند خیلی زیاد است. شما در هر دانشگاهی که بگردید یک گروه و دپارتمان دین پیدا میکنید که در آن حداقل دو واحد درباره اسلام ارائه میشود. در خیلی از جاها پا را فراتر از این گذاشته و دپارتمان اسلامشناسی برپا کردهاند و در موارد متعددی هم ما دانشکدههای اسلامشناسی را میتوانیم مشاهده کنیم. دانشکدههای شرقشناسی هم که از قرن سیزدهم با دانشکده رمنلول شهر کلرمون به راه افتاد.
در خیلی از این مجموعهها زبانهای فارسی، عربی، ترکی و … تدریس میشود که به طور طبیعی ضمن تدریس آنها به دین و آیین مردمانی که به این زبانها صحبت میکنند اشاره میشود. شما تاریخ ادبیات ادوارد براون را نگاه کنید. این مجموعه یک تاریخ ادبیات صرف نیست. وقتی صحبت از علامه مجلسی(ره) به میان میآید آرا و عقاید و آثارش هم معرفی میشود.
ما اگر بخواهیم تمام این مجموعهها و فعالیتهایشان را فهرست کنیم چند جلد کتاب میشود. جالب است بدانیم بسیاری از این مجموعههای شرقشناسی در شرق هستند. دانشگاههای آمریکایی قاهره، بیروت، شارجه و دبی، آذربایجان و اردن و همچنین دانشگاههای انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و آلمانی بسیار چشمگیرند حتی بعضی از اینها در ایران هم مشغول به فعالیت هستند.
الآن در دنیا مراکز متعدد ایرانشناسی، مؤسسات اسلامی و مجموعههای رو به ازدیادی را شاهدیم که همگی بر اساس روش حل مسئله، همایش و بورس و جایزههای متنوعی به راه میاندازند. وضعیت مطالعات درباره عراق با شش سال پیش تفاوت خیلی جدی دارد الآن آنها با عراق درگیرند و در آنجا قدم گذاشتهاند.
ورود شرقشناسان به حوزه فرهنگی شیعه از چه زمانی بوده است؟
از همان قرون وسطی به شیعیان توجه بوده منتها کارهای علمی منظم مربوط به همین دورههای اخیر است. در قرون وسطی در آثار افرادی مثل ژاک دوویتری، ویلیام سوری و مارکوپولو اطلاعات پراکندهای درباره عقاید و آرا و آیینهای تشیع و عزاداریها و … یافته میشود که در بسیاری موارد اشکالات جدی به اطلاعات ارائه شده وارد است و حتی در موارد متعدد مسائل را با هم خلط کردهاند. منابع اطلاعاتی آنها هم درست نبوده گاهی از غُلات مطالبشان را میگرفتهاند و گاهی هم از اسماعیلیان. علتهای کمتوجهی آنها به تشیع در آغاز این بوده که ما دولتهای کاملاً شیعی در طول تاریخ کم داشتهایم و شرقشناسان با شیعیان کمتر ارتباط داشتهاند. یکی از انتقاداتی که به طور جدی به شرقشناسان وارد میکنند این است که یا به شیعه کمتر توجه کردهاند و یا اگر توجهی داشتهاند از طریق منابع اهل سنت بوده است. متأسفانه با اینکه الآن امثال دکتر نصر فعالیتهای قابل توجهی در حوزه شیعهشناسی داشتهاند با این حال حجم کارهای انجام شده درباره تشیع بسیار کم است.
فعالیتهای شیعهشناسان و سیر تحول آنها چه بوده است؟
در ابتدا توجه آن دسته از شرقشناسان به تشیع جلب شد که در حوزه فرق اسلامی فعالیت میکردند. افرادی مثل لائوس، اشتروتمان و گلدتسهیر (معروف به گلدزیهر) متوجه تشیع شدند و به دنبال علل افتراق آنها از اهل سنت گشتند. به مرور دیدند که این فرقهای که انفکاک سیاسی داشته، فلسفه و تاریخ و علوم مختلف مخصوص به خود دارد که همگی بکر و جذابند به خصوص مباحث عرفانی شیعی که جذابیت خاصی برای آنها داشت. هانری کُربن به طور جدی به فلسفه و عرفان شیعی پرداخت. الان آقای گلیو در انگلستان به طور جدی فقه و اصول شیعی را پیگیری میکند.
وجه غالب مطالعات شیعی در حوزه تاریخ و اعتقادات است. بحث غیبت امام زمان(ع) صرفنظر از اینکه چگونه به آن نگاه میکنند حوزهای است که توجه آنها را به خود جلب کرده است. هر چند به هر حال با زبان رد و طعن از آن یاد میکنند ولی به هر حال برای آنها مهم بوده است. مدخل مهدی در EI2که ترهار آن را نوشته و یا مدخل غیبت هر دو حجم اندکی دارند و به خوبی گویای آن است که به رغم توجهی که شرقشناسان به تشیع نمودهاند باز شیعهپژوهی در ابتدای راه است و هنوز خیلی جای کار دارد.
چقدر این حوزه متأثر از برخورد استکبار و امپریالیسم با اسلام، شیعه و انقلاب اسلامی ایران است؟
در قرنهای ۱۸ و ۱۹ میلادی مطالعات نظاممند و سامان یافتهاندکی در حوزه شیعهشناسی مشاهده میشد. در اوایل قرن بیستم این جریان کمی جدیتر میشود. کارهایی در هند مثل فعالیتهای «کنونسل» انجام میشود و «دونالدسون» پس از جنگ جهانی اول کارهای قابل توجهی ارائه میکند. در فاصله بین جنگ جهانی دوم تا پیروزی انقلاب همچنان مطالعات شیعی به طور فردی و موردی پیگیری میشود.
انقلاب اسلامی در شرایطی رخ داد که به زعم آنها دوره انقلابها تمام شده بود. در چنین شرایطی آنها ناگهان با انقلابی مواجه میشوند که با تأکید برآموزههای شیعی یا همان اسلام سیاسی و شیعه مبارز تکیه دارد. به طور طبیعی توجه آنها خیلی جدی به این سمت معطوف میشود و چنان کارها رشد مییابد که قابل احصا نیست. کتابها، همایشها، دائرهالمعارف تشیع و اخیراً مجله شیعهشناسی همه نتیجه انقلاب اسلامی است. البته این رشد کمّی اصلاً دلیل رشد کیفی نیست.
درباره تأثیر استکبار و امپریالیسم بر این ماجرا لازم است یادآور شوم دولتهای غربی منافعی در خاورمیانه دارند که با مردم و دولتهای شیعی منطقه گرهخوردهاست . درکشورهایی مثل فرانسه که حدود پنج میلیون مسلمان وجود دارد تعداد قابلتوجهی از آنها شیعهاند. علاوه بر اینها اقتضای شرایطی مثل حضور جدی شیعیان در لبنان، عراق و افغانستان و رویارویی و درگیری با این مردم را نباید فراموش کنیم. آنها در هر شرایطی بر اساس منافع و مصالح مناسب آن حرکت میکنند. شما برای نمونه به کتاب مشهور امیر ارجمند که در غرب آن را منتشر ساخته است، نگاه کنید. عنوان این کتاب The shadow of God and hiddem imam… است نویسنده این کتاب از امام غایب با تعبیر و عنوان سایه خدا یاد کرده و طبیعی است در توضیح این عنوان باید غیبت، نواب و دیگر مسائل را تا دوره فعلی بحث کند.
آیا میتوان فهرستی را درباره جریان شیعهشناسی و حوزه فعالیتهای آن ارائه کرد؟
در برخی موارد جریان از این قرار بوده که یک نفر در حوزهای متخصص میشد و پایاننامه مینوشت و بعد بر اساس علایقی که در این حوزه برای او به وجود میآمد صاحب کرسی میشد و به تربیت شاگردان میپرداخت. «برنارد لویس» از این دسته است.
بعضی وقتها هم منافع و مصالح دولتها اقتضائات خاص خود را داشت که به زعم استقلال نسبی دانشگاههای غرب، باز این سیاستگذاریها بیتأثیر نبوده است.
مطلب بعدی هم اینکه انگلستان و آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم همواره در برخورد با خاورمیانه بودهاند و منافعشان با این منطقه به طور جدی گره خورده است. حتی آلمان که هیچ مستعمرهای نداشته و به واسطه فعالیتهای امثال «کارل بیکر» و «هانگز» و «هالم» آثار قابل توجهی در حوزه تشیع و مصر دوره فاطمی دارند. مستشرقان آلمانی سالها قبل در دانشگاههای مصر تدریس میکردند که این جریان هنوز هم ادامه دارد. شخصیتی مثل خانم شیمل در دانشگاههای مختلفی تا همین اواخر تدریس داشت.
میزان کند و کاو و کنجکاوی شرق، اسلام و تشیع درباره غرب در مقایسه با غربیان درباره شرق چقدر بوده است؟
جریان شرقشناسی از قرن سیزدهم میلادی شروع به کار کرده و تا به امروز در طول این چند قرن مستشرقان کتابهای بسیار زیادی را تألیف یا ترجمه کردهاند. همایشهای متعددی برپا نمودهاند. مراکز و مؤسسات مطالعاتی زیادی را به راهانداختهاند و در مقابل، چند سالی است که جریان غربشناسی را چند تن از متفکران و اندیشمندان دلسوز ما به راهانداختهاند که هنوز در مراحل مقدماتی به سر میبرد.
نکته مهمیکه باید مد نظر داشته باشیم این است که بسیاری از ما یا زبان خارجی بلد نیستیم و یا از آن مهمتر مسئله را نمیشناسیم. خیلی راحت میگوییم آنها که مسیحی و غربیاند چه ضرورتی دارد که ما سراغ فعالیتها و آثار آنها برویم. اصلاً توجه نداریم که چه ما بخواهیم و چه نخواهیم همین الآن که ما در خانههایمان نشستهایم و استراحت میکنیم آنها درباره اسلام و تشیع و پیامبر(ص) و تمام آنچه به ما مربوط میشود اظهارنظر میکنند و نظرات خود را به خورد جهانیان میدهند.
ما که دینمان را یک دین جهانی میدانیم، باید یک وسیله تبلیغ جهانی هم داشته باشیم و همزمان به مسائلی که در دنیا در حال جریان است توجه داشته باشیم. ما همین مقدار فعالیتی را که تاکنون انجام دادهایم ثابت کردهایم که ناتوان نیستیم ولی متأسفانه همه همتمان را به کار نبستهایم.
فعالیتهای مستشرقان از چه وجوهی قابل نقد است؟
مستشرقان را از چند جهت میتوان مورد
نقد و بررسی قرار داد؛ از همان کلمه مستشرق و
Orientalist گرفته تا متدولوژی، توانایی و ابزارهایی که در اختیار دارند و همچنین دانستن یا ندانستن زبان حوزهای که درباره آن تحقیق میکنند.
برای نمونه شما وقتی بگویید «تأثیرات دولت صفویه در فلان موضوع» این یک عنوان بیطرفانه است ولی وقتی بگویید «تأثیرات منفی دولت صفویه…» خود به خود شما دچار غرضورزی میشوید. در آثار آنها از این دست مسائل زیاد پیدا میشود که گاه ناشی از غرض و مرضهای آنهاست و گاه ناشی از جهالتها و ناآگاهیهایشان.
افراد شاخص این حوزه چه کسانی هستند؟
بسیاری از مشاهیر حوزه شیعهپژوهی یا شاگردان برنارد لویس بودهاند یا شاگردان شاگردان او. افرادی مثل اتان کولبرگ در رژیم صهیونیستی، رابرت گلیو در لندن و افراد متعدد دیگری در کانادا و ایالات متحده مشغولند.
نقش یهود و صهیونیسم در این جریان چقدر است؟
از نیمه دوم قرن بیستم و بعد از جنگ جهانی دوم، مستشرقان آمریکایی و یهودی این جریان را دچار تحول کردند. بودجههای مفصلی در آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این موضوع هزینه میشود که با نگاه خاص خودشان مشغول به فعالیت هستند.
برای نمونه میتوان به کنفرانس ۱۹۸۵ تلآویو اشاره کرد؟
شیعهشناسی این روزها بسیار سازمانیافتهتر از قبل به نظر میرسد. یکی از نشانههای این سازمان یافتگی و انسجام برپایی کنفرانسها و گردهماییها است. البته نه برای خوردن چای و شیرینی و شام برای اینکه یافتهها و نتایج تحقیقات فکری و تجربیمان را با هم مبادله کنیم. فکر تألیف مجموعه گسترده دائرهالمعارف اسلام در یکی از همین کنگرهها اتفاق افتاد.
از آنجا که شرقشناسان دولت اسراییل تحصیلکردههای مراکز علمی غرب هستند زبانشان انگلیسی است و همان مسیر انگلیسیها و آمریکاییها را ادامه میدهند. در این کشور بودجههای زیادی خرج تحقیقات و برپایی نشستها و همایشها میکنند و در ضمن آنها به ارائه و تبادل آراء و نظریاتشان میپردازند.
کنفرانسی که شما پرسیدید یکی از این کنفرانسهاست که مجموعه مقالاتش با عنوان «تشیع، اعتراض و مقاومت» زیر نظر مارتین کرامر چاپ و منتشر شد. این کتاب به زبان فارسی هم ترجمه شده است. بخشی از مطالب آن مربوط به صدر اسلام است و بخشی مربوط به مسائل روز. آنها در این جریان بر اساس آن که ایران و اسراییل با هم مسائلی دارند به دنبال مقابله و یا لااقل برابری آن هستند.
برپایی این کنفرانسها و نشستها در حوزه تشیع چه رشدی داشته است؟
تا پیش از انقلاب تعداد این کنفرانسها خیلی کم بود ولی از بعد از سال ۷۹ و ۸۰ میلادی که انقلاب اسلامی پیروز میشود رشد کمی و کیفی قابل توجهی در این حوزه دیده میشود. برای افزایش کیفیت تحقیقات، انجام این پژوهشها و یا اداره مؤسسات پژوهشی حوزه شیعهشناسی یا اسلامشناسی را به مسلمانان و شیعیان میسپرند تا به نگاه بیرونی متهم نشوند. محققان ایرانی مانند دکتر نصر و امثال او در این حوزه کم نیستند.
سازمانهای فرهنگی، که ارتباطات بینالمللی دارند چقدر از حوزه عمل شیعهشناسان آگاهند؟
بهتر است این سؤال را با خود آنها طرح کنید. چنین مجموعههایی که ما در کشور داریم تا آنجا که بنده اطلاع دارم بر خلاف ادعایی که دارند از این موضوعات اطلاعات کافی ندارند. آنها باید افراد شایسته و توانمند را به کار بگیرند تا در کنار ارتباطاتی که داریم بتوانیم نتایج مطلوبی بگیریم.
مؤسسات و نهادهای ما حداکثر به دنبال تبلیغ تشیع هستند حال آن که ما باید از فعالیتهای آنها هم مطلع باشیم و موسسات و مراکز اسلامشناسی غرب باید تعامل بیشتری با دانشگاههای ما داشته باشند.
برای نقد و اصلاح دیدگاه و برداشت آنها از شیعیان چه میتوان کرد؟
ما میتوانیم از روشهای آنها در تحقیقاتمان استفاده کنیم آنها هم باید سعی کنند به جاده انصاف بروند. ما باید ابزارهای کافی را به دست بیاوریم. برای نمونه اگر مجموعه شما قابلیت ترجمه مقالاتش را به زبان انگلیسی داشت چقدر بر حجم مخاطبهای شما افزوده میشد؟ ما هر چقدر به زبانهای بیشتری مسلط باشیم طبیعی است تعداد مخاطبان ما بیشتر میشود.
تعریف و تدوین ISI اسلامی هم که وزارت علوم به دنبال تحقق آن است اقدام شایستهای به شمار میآید. نوشتن یک مقاله ISI در حوزه علوم انسانی و اسلامیبه مراتب سختتر از علوم فنی است. ما باید هم آن را تعریف کنیم و هم از محققانی که توانایی ورود به این حوزه را دارند به طور جدی حمایت بکنیم. چنین آثاری هم برای خود مولف و محقق ماندگارتر است و هم در جهان تأثیر بسزایی خواهدداشت.
ما باید درشت نماییهایی را که غربیها انجام دادهاند مخدوش کنیم. مگر شخصیتی مثل صدام را ما سر کار آورده بودیم که اعمال پلید و ناشایست او را به حساب جهان اسلام میگذارند؟
یکی دیگر از کارهایی که در این راستا مؤثر است حضور محققان دو طرف در کنار هم و ایجاد ارتباط میان آنهاست. شما نگاه کنید گفت و گوهای میان هانری کربن و علامه طباطبایی(ره) چقدر در تبلیغ تشیع در جهان تأثیر داشته است.
ارتباطات علمی، چاپ مقاله، تبادل استاد و دانشجو، راهاندازی اردوها و سفرهای علمی آگاهانه و هوشمندانه و نه برای دیدن در و دیوارها در این راستا خیلی مؤثر خواهد بود.
شیعهپژوهان چه فعالیتهایی در حوزه مهدویت داشتهاند؟
اولاً همانطور که خدمتتان عرض کردم کارهایی که در حوزه امامیه انجام شده بسیار کم است و طبیعتاً مهدویت به عنوان جزئی از آن وضعیت بهتری ندارد.
ثانیاً نگاه آنها به مهدویت یک نگاه عام و کاملاً متفاوت با ماست. هم در تمام ادیان موضوع منجیگرایی وجود دارد و هم در اسلام مدعیان مهدویت زیاد بودهاند. حتی منصور عباسی نام فرزندش را مهدی گذاشت و به نام او سکه ضرب کرد تا به همگان او را به عنوان مهدی موعود بنمایاند.
ثالثاً آنها به جریان غیبت مثل یک واقعه تاریخی نگاه نمیکنند و همانند ماجرای غدیر خم به کل، منکر وقوع آن هستند. به این دست مسائل با همان نگاه مکانیکی مادی و خاکی نگاه میکنند. میگویند مگر میشود کسی ۱۲۰۰ سال عمر کند.
بیشتر کسانی که درباره شیعه و امامیه کار میکنند به نحوی به امام دوازدهم(ع) و غیبت هم میپردازند یکی از اولین کارهایی که از این دست انجام شده کتاب مذهب تشیع دوایت دونالدسون است که غربیها خیلی روی آن مانور میدهند و با گذشت سالها از تألیف آن همچنان به آن ارجاع میدهند. این اثر را که آنها اولین کار جدی در زمینه شیعهشناسی تلقی میکنند به یک سری از عقاید و حوادث تاریخی تشیع از ابتدا تا شانزده سال اول دوره پهلویها پرداخته است.
نیومن در کتاب دوره شکلگیری فقه شیعه (The formative period of shii law) بحثی درباره امام دوازدهم(ع) دارد. موجان مومن هم در کتاب درآمدی بر تشیع (An introduction of shia lslam) بحثی در این رابطه دارد. مقاله کولبرگ صهیونیست با عنوان «از امامیه تا اثنی عشریه» بخشی را به آن اختصاص داده است.
برخی کارها هم به طور اختصاصی به موضوع مهدویت پرداختهاند. مدخلهای «مهدی» و «غیبت» در EI2 به طور مختصر به آن پرداختهاند. همچنین کتاب سعید امیر ارجمند که پیش از این نام بردیم. عبدالعزیز ساشادینا هم اثری اختصاصی درباره غیبت امام دوازدهم(ع) دارد.
در شرایط فعلی وظیفه ما در داخل کشور چیست؟
اولین مطلب این است که ما امنیت کرسیهای شیعهشناسی را در کشور افزایش بدهیم تا یک مؤسسه بعد از دو، سه سال کار کردن به واسطه نبود یا کمبود این حمایتها تعطیل نشود. بعد در جاهایی که رشته تاریخ تمدن اسلامی دارند میتوان یک گرایش شیعهشناسی یا مطالعات شیعی راه انداخت. ما باید مرتب زمینههای تحصیل افراد را فراهم کنیم و با تربیت مناسب زمینههای رشد آنها را به وجود بیاوریم. پایاننامههایی که در زمینههای مختلف تاریخ تشیع انجام میشود، تصحیح رسالههای شیعی در علوم مختلف مثل ریاضی و … همه نیازمند حمایت و جهتدهی است. باید در اولین فرصت آثار انجام شده منتشر شوند و آنها را به زبانهای مختلف به دنیا عرضه کنیم.
باید محققانی را که در حوزه شیعهشناسی و تاریخ تشیع کار میکنند و حتی گاه کل عمر خود را بر سر این تحقیقات گذاشتهاند از انزوا در بیاوریم و به آنها امکانات بدهیم. ما الآن محققان توانمندی در حوزه و دانشگاه داریم. اینها اگر امکانات داشته باشند میتوانند شاگردان خوب و زیادی تربیت کنند.
ما باید همان طور که بورسیههای زیادی برای دکتری مکانیک و ریاضیات میدهیم برای تشیع هم که اصل و اساس ماست ارزش بیشتری قائل شویم. ما اگر دانشجویی را تأمین کردیم و بعد پایاننامهاش به درد نخورد آن وقت میتوانیم یقهاش را بچسبیم؛ در صورتی که الآن به ناحق همه گناهان را سر دانشجو خراب میکنیم که تنبلی کرده و کار نکرده است.
به نظر من اگر جایی در روی کره زمین در زمینه تاریخ و فرهنگ و معارف شیعه بخواهد کار کند و دانشجو از خارج بپذیرد، تحقیق کند و حتی برای کشور درآمد ایجاد کند هیچ جا جز ایران نیست. در این راستا باید مراکز علمی و فرهنگی ما با هم هماهنگ باشند. شورای عالی فرهنگی ما باید برای ترویج، گسترش و پیشبرد شیعه در کشورهای مختلف و در داخل کشور خیلی فعالیت کند.
در بعد خارجی ما باید ارتباطات خوبی با مراکز خارجی که در این عرصه فعالیت میکنند، برقرار کنیم. نمایندگان فرهنگیمان در دیگر کشورها از فارغالتحصیلان این رشتهها که زبان خارجی بلدند انتخاب شوند. توجه داشته باشیم چنین شخصیتی وقتی مثلاً به اسپانیا برود یک مبلغ قوی است.
علاوه بر این ما اصلاً از امکانات و استعداد شیعیانی که در خارج از کشور زندگی میکنند استفاده نمیکنیم. جمع قابل توجهی از طلاب خارجی در قم تحصیل میکنند. اگر بخواهیم میتوانیم از آنها استفاده کنیم. اگر از آنها بخواهیم که پایاننامههایشان را فقط درباره تشیع در منطقه و کشور محل سکونتشان بنویسند اطلاعات خیلی زیادی میتوانند به ما بدهند.
غربیان هفت، هشت قرن کار کردهاند بودجههای زیادی را بر سر این کارها گذاشتهاند و ابزارهای متنوعی را به کار گرفتهاند ولی با این حال با این همه عقب بودنها با حمایتهای جدی نهادهای مختلف مسئول در این عرصه مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، صدا و سیما، آموزش و پروش، سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و … میتوان به نتایج خوبی دست یافت.
پینوشت:
۱. Comprehensive