الهی نامه نوجوانانه
الهی! به تو عشق میورزم. عشقی ناب و خالص که به هیچ کس جز تو ندارم، دوست دارم تو را در کارهایم احساس کنم، احساس به تمام زیباییهای معنوی.
علی ملکی
الهی! از تو میخواهم مرا از ظلمت به سوی نور هدایت کنی تا چه وقت باید غرق گناه باشم، از تو میخواهم که سایه لطفت بر سر من باشد تا کی نیازمند دیگران باشم.
خدایا از اعماق وجودم تو را صدا میزنم و از تو یاری میخواهم ای رحمت کننده و ای گشایشگر
محسن صادقی
الهی! یعنی میشود که ما هم پاک شویم و از تبار نور شویم. خدایا! کمکم کن تو را به خاطر خودت دوست داشته باشم، نه به خاطر خودم و نه به خاطر ترس از عذاب آخرت. کمکم کن در مشکلات رنگ عوض نکنم و از تو روی برنگردانم و همه جا به یاد تو باشم.
محمد سعید مرشد
شب تا صبح در حال رکوع بودهاند
سرکشیک آستان قدس رضوی نقل کرد:
شبی از شبهای زمستان که هوا خیلی سرد بود و برف میبارید نوبت کشیک من بود اول شب خدام آستان مبارکه به من مراجعه کردند و گفتند: به علت سردی هوا و بارش برف زائری در حرم نیست، اجازه دهید حرم را ببندیم من نیز به آنان اجازه دادم. مسئولین دربها را بستند و کلیدها را آوردند.
مسئول بام حرم مطهر آمد و گفت:
حاج شیخ علی اصفهانی از اوّل شب تاکنون بالای بام و در پای گنبد مشغول نماز میباشند مدّتی است که در حال رکوع هستند چند بار مراجعه کردم ایشان را به همان حال رکوع دیدم، اگر اجازه دهید به ایشان عرض کنم که میخواهیم درها را ببنیدم.
گفتیم: خیر، ایشان را به حال خود بگذارید و مقداری هیزم در اطاق پشت بام که مخصوص مستخدمین است بگذارید که هر گاه از نماز فارغ شدند استفاده کنند و درب بام را نیز نبندید.
مسئول مربوطه مطابق دستور عمل کرد و همه به منزل رفتیم. آن شب برف بسیاری بارید. هنگام سحر که برای باز کردن دربهای حرم مطهر آمدیم به خادم بام گفتم:
ـ برو ببین حاج شیخ حسن علی در چه حالند. پس از چند دقیقه خادم برگشت و گفت:
ایشان همان طور در حال رکوع هستند و پشت ایشان با سطح برف مساوی شده است.
معلوم شد که ایشان از اول شب تا سحر در حال رکوع بودهاند و سرمای شدید آن شب سخت زمستانی را هیچ احساس نکردهاند نماز ایشان هنگام اذان صبح به پایان رسید.
٭ برگرفته از کتاب داستانهایی از نماز ص ۴۶
نوشته شهید احمد و قاسم میرخلفزاده
گفتوگوی شیطان و فرعون
روایت شده که شیطان، به درگاه فرعون آمد، و در را کوبید، فرعون گفت: کوبنده در کیست؟
شیطان گفت: اگر خدا بودی، میفهمیدی چه کسی در را میکوبد. فرعون گفت: ای ملعون داخل شو.
شیطان گفت: ملعونی بر ملعونی وارد میشود، پس داخل شد، فرعون به او گفت: چرا بر آدم سجده نکردی تا رانده درگاه خدا و مورد لعن خدا واقع نشوی؟ در جواب گفت: چون مانند تو در صلب آدم بود. فرعون به او گفت: آیا بدتر از من و خودت بر روی زمین سراغ داری؟ شیطان در جواب گفت: انسان حسود از من و از تو بدتر است. چون حسد عمل نیک انسان را میخورد، همچنان که آتش هیزم را میخورد و میسوزاند.
٭ برگرفته از کتاب گنجینه جواهر (کشکول ممتاز)
ماهنامه موعود شماره ۷۳