زیارت با حضور زائر در پیشگاه زیارت شونده صورت میگیرد، اما شوق دیدار۱ پیامبر رحمت و اهل بیت طاهرینش، زائررا به گفتوگو با آنان و اظهار اشتیاق وا میدارد. در این حال ادب اقتضا میکند زیارت کننده سخن را با سلام شروع کند و سپس به وصف فضایل و مناقب آنان بپردازد، مهر و ولایشان را به یاد آورد، پیروی از تعلیمات آن حجتهای الهی را اظهار کند و پیمان ولایتش را تجدید نماید. این جاست که خواندن زیارتنامه لازم میشود. تا با بیانی بهتر و گویاتر، آنچه را در دل دارد ابراز کند.
زیارتنامه ـ که مجازاً زیارت هم گفته میشود ـ گفتاری است که ائمه معصومین(ع) و بزرگان دین تقریر کردهاند، و معانیی است که شایسته است زائر در حضور مزار بر زبان آورد، و آنچه عقیده و باورش میباشد بیان کند. زیارتنامههای مروّی از امامان دفتری است معرفتآموز در شناخت امام و مقامات معنویاش که همه فضل و عطای پروردگار به آنهاست، و حاکی از توحید ناب و یکتاپرستی.
زیارتنامهها معمولاً با سلام آغاز میشود. سلام به امامیکه زنده و شنونده سخن زائر است، چون شهید راه حق است و شهیدان به صریح قرآن زندهاند و بهرهمند از فیوضات ربانی.۲ پس سلام به امام زنده و حجت حق داده میشود و بعد اوصافش ذکر میگردد و این نوعی آموزش امامشناسی و یادآوری عقاید شیعه است درباره امامان خود.
از زیارتنامههای مأثور و معتبر بعضی اهمیت بیشتر دارد و در توصیف مقامات روحانی و مناقب معصومین و توحید ربالعالمین بلیغتر و شیواتر است، مانند زیارت «جامعه کبیره»، «زیارت امینالله»، «زیارت آل یاسین» که اینک در پی توضیح و شرح آنیم.
نخست باید یادآور شوم زیارت آل یاسین مانند زیارتهای دیگر، مناقب و فضایلی را که برای ائمه معصومین میشمرد همه مستند به قرآن مجید است، یعنی با تأویل بعضی آیات، مصداق پنهان آیه را که در بطن آن است، ظاهر میکند. میدانیم شیوه بیان در قرآن، ذکر وصف و عمل خیر یا شرّ افراد است، نه نام خاصشان. مانند آیه ۵ سوره مائده:
إنّما ولیکّم الله و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلوه و یؤتون الزّکوه و هم راکعون.
که ولی و سرپرست مسلمانان را خدا و رسولش و کسانی که ایمان آورده و نماز میخوانند و در حال رکوع زکات میدهند معرفی میکند. این آیه به نقل مفسران شیعی و بسیاری از اهل سنت در مورد حضرت علی بن ابیطالب(ع) فرود آمد، هنگامیکه در مسجد نماز مستحب میخواندند و در حال رکوع انگشتری خود را به سائلی که مستمند بود دادند. بنابراین، تأویل روشنگر مراد خدای تعالی از آیات میباشد، و چون مستند به قول امام معصوم و منصوص است تردیدی در درستیاش نیست.
نکته دیگر اینکه در متون اسلامی ـ از قرآن و حدیث ـ کلماتی به کار رفته که مرادف و معادل آن را در فارسی کمتر مییابیم. چون گاه لفظ چند بعدی است و بار معنایی زیادی دارد، و بسا که لازم شود پس از شرح ریشه کلمه و معنی اصطلاحیاش خود آن را در ترجمه بیاوریم.
اکنون ده تعبیر را که در این زیارت آمده به ترتیب الفبایی توضیح میدهیم:
۱. آل یس (آل یاسین):
قرائتی است از «إلْ یاسین» که در آیه ۱۳۰ سوره صافّات آمده: «سلامٌ علی ال یاسین.»
ابوالفتوح رازی ـ مفسّر بزرگ سده ششم ـ ذیل آیه نامبرده مینویسد: «سلام بر ال یاسین باد». ابن عامر و نافع و یعقوب خواندند: «آل یاسین» به مدّ، و باقی قرّاء «إلیاسین» خواندند. آنان که «آل یاسین» خواندند گفتند که معنیاش آن است که «سلام بر آل محمد» و یاسین نامی است از نامهای رسول ما، و گفتند «اهل قرآن». و آنان که «إلیاسین» خواندند، گفتند این لغتی است در الیاس، چنانکه اسماعیل و اسمعین و میکایل و میکایین و میکال.۳ شیخ طوسی در تفسیر تبیان نزدیک به همین معانی را ذکر کرده است، چنان که طبرسی نیز در مجمعالبیان همانند این اقوال را آورده است.
علامه طباطبایی در بحث روایی ذیل آیه از معانی الأخبار به اسنادش از امام جعفر صادق(ع) و نیز از عیون اخبارالرضا نقل میکند که فرمودند:
«یس» محمد(ص) و ما «آل یس»، هستیم.
که البته مبتنی بر قرائت «آل یس» است.۴
در تفسیر نمونه پس از نقل اقوال مختلف در قرائت «إل یاسین» و معانی که بنابر هر قرائت پیدا میکند آمده است:
بنابر این «آل یاسین» به معنی خاندان پیغمبر گرامی اسلام(ص) یا خاندان «یاسین» پدر الیاس میباشند.۵
«قرائن روشنی در خود قرآن است که همان معنی اول را تأیید میکند که منظور از «إلیاسین» همان «الیاس» است، زیرا بعد از آیه « سلام علی الیاسین» به فاصله یک آیه میگوید « انّه من عبادنا المؤمنین؛ «او از بندگان مؤمن ما بود» بازگشت ضمیر مفرد به الیاسین دلیل بر این است که او یک نفر بیشتر نبوده یعنی همان الیاس.
ضمن تأیید استدلال روشنی که نقل شد یادآور میشود که در قرآن مجید و آثار ادبی فاخر، گاه کلمهای به دو صورت خوانده میشود که در هر دو صورت دارای معنی مناسب پذیرفتنی است، و این گونه تعبیرها نوعی هنر ادبی و حاکی از قدرت بیان گوینده است. وجود این گونه تعبیرها سبب میشود که یک آیه متضمن دو یا سه معنی و همه در درجات گوناگون مراد گوینده باشد، که جای شرح آن نیست.
عترت پیامبر اکرم(ص) که عالم به ظاهر و بطن و بطنِ آیات هستند، گاه در استدلال به مقامات معنوی خودشان که همه موهبت الهی و افزون بخشی پروردگار است. از این گونه تعبیرهای قرآنی بهره میجستند که نمونه آن جمله اول همین زیارت است.
۲. بقیهالله
نیز تعبیرقرآنی است که در آیه ۸۶ سوره هود آمده:
بقیهّالله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین.
اگر مؤمن باشید باقی مانده (حلال) خدا برای شما بهتر است.
چون به آیات پیش از آیه مذکور مراجعه کنیم میبینیم درباره قوم شعیب و مردم مدیَن است که نه تنها بت، بلکه درهم و دینار، معبودشان شده بود و کمفروشی میکردند. به این سبب قرآن میفرماید: پیمانه و وزن را به قسط و عدل دهید، و چیزی از آنها نکاهید و به این گونه، فساد اقتصادی در جامعه ایجاد نکنید. در پایان میفرماید: «باقی مانده حلال که برای شما بماند ـ اگر ایمان داشته، بپذیرید ـ برایتان بهتر از مال حرام اندوختن است.» پس در این آیه بقیّهالله سود حلال اندک است. اما این تعبیرپذیرای معانی دیگر هم میباشد، چنان که در آیه ۱۱۶ سوره هود آمده: « اولوا بقیهّ ٍ ینهون عن الفساد فی الأرض»، به معنی «اولواالفضل، صاحبان فضیلت و شخصیت، نیکان و پاکان» آمده، به این مناسبت که اشیا و اجناس بهتر و نفیس را ذخیره میکنند و نگاه میدارند. همچنین در اجتماع و صحنه مبارزه، ضعیفان زودتر از بین میروند یا از میدان فرار میکنند و به این گونه، باقیماندگان قویترند. با توجه به این معنی است که در زبان عربی این مثل گفته میشود: « فی الزّوایا خبایا و فیالرجال بقایا؛ در زاویهها هنوز مسائل مخفی وجود دارد و در میان رجال شخصیتهایی باقی مانده»، علاوه بر این، لفظ «بقیه» که سه بار در قرآن مجید آمده همین معنی را در بر دارد.۶ چنان که در المصحفُ المُیّسر که لغات قرآن را با دقت در حاشیه صفحات معنی کرده، البقیه را فضل و خیر دانسته است.۷
کوتاه سخن اینکه « بقیهّ باقی مانده» از چیزی است، اما این باقی مانده چیزی است نفیس و ارزشمند و در مورد انسان یعنی صاحب فضل و فضیلت و مایه خیر که چون به الله اضافه شود، از مضافٌالیه کسب شرافت میکند، مانند بیتالله و قدر و مرتبه آن افزونتر میشود، و مصداق تامّ و کاملش حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) هستند که آخرین حجت و ذخیره پر خیر آفریدگار متعال میباشند.
۳. حجّهالله
«حجت» هم ریشه با «حج» است، پس معنی نخست آن «قصد» است، ولی غالباً به معنی آن چه بر صحّت ادعا دلالت میکند استعمال میشود، و «محاجّه» حجت آوردن برای اثبات مدعا یا ابطال دلیل طرف است.۸ راغب، حجت را راهنمایی به «محجّه» یعنی وسط راه یا طریق مستقیم، نه کنارههای انحرافی، معنی کرده. مفهوم فرهنگی و بعدی حجّت: آنچه حکم میکند به درستی یکی از دو نقیض ـ یعنی دلیل و برهان ـ میباشد، و به این معنی است در آیه: ۱۴۹ سوره انعام « قل فللّه الحجّه البالغه؛ ۹ بگو: برهان رسا ویژه خداست». این کلمه با اضافه شدن به الله از مضافالیه کسب شرافت میکند، و حجّه الله، به طور مطلق یکی از لقبهای امامزمان(ع) میباشد و در این زیارت هم آمده.
در خبر است که خدای تعالی بر مردم دو حجت دارد: حجت باطنی که عقل و شعور است، و حجت ظاهری که رسولانش و جانشینان منصوص و معین آنها میباشند.۱۰در کتاب اصول کافی، در باب الحجّه در عین حال که به معنی امام و راهنما به صراط مستقیم است به معنی دلیل و حجت رسای الهی بر مردم است، زیرا آنان عالم به معارف و حقایق دین و احکام شریعت میباشند و راه سلوک الیالله را که بدون انحراف میباشد ارائه میدهند. از دیگر سو اینان واسطه فیض از مبدأ متعال هستند و وجودشان در زمین ضروری است۱۱ و تفصیلش در معنای «خلیفهالله» خواهد آمد.
۴. خلیفهالله
خلیفه در اصل به معنی آنکه به جای کسی در کاری باشد، ۱۲ از پس کسی آینده و در کاری قائم مقام کسی شود۱۳ و به بیان سادهتر «جانشین». این تعبیر از قرآن مجید، سوره بقره، آیه ۳۰ گرفته شده که خداوند به فرشتگان میفرماید:
إنیّ جاعلٌ فی الأرض خلیفهً.
من در زمین جانشینی خواهم گماشت.
شیخ صدوق رییس محدثان و پیشرو فقیهان شیعه در ابتدای کتاب کمالالدین و تمام النعمه بحثی خردمندانه ذیل عنوان « الخلیفه قبل الخلیقه؛ جانشین پیش از آفرینش کرده، با طرح آیه مذکور به استدلال میپردازد که: حکمت در وجود خلیفه، بر حکمت در آفرینش، مقدم است، و بدین جهت در خلقت به آن آغاز کرده است، زیرا او حکیم است و حکیم کسی است که مهمتر را بر مهم مقدم دارد، و این کار حکیمانه تصدیق گفتار امام صادق(ع) است که میفرماید: «حجت خدا، پیش از خلق و همراه خلق و پس از خلق است.»14 با آن چه در معنی حجت گفتیم مقصود از حدیث امام هم روشن میشود.
صدوق به دنبال آنچه از وی نقل کردیم مینویسد: «همیشه وضع خلیفه به حال خلیفهگذار دلالت دارد و همه مردم از خواص و عوام بر این شیوهاند. در عرف مردم اگر پادشاهی ظالمی را خلیفه خود قرار دهد آن پادشاه را نیز ظالم میدانند، و اگر عادلی را جانشین خود سازد آن پادشاه را نیز عادل میشمرند. پس ثابت شد که خلافت خداوند عصمت را ایجاب میکند و خلیفه جز معصوم نتواند بود».15
از آنچه گفتیم، مقام معنوی رفیع و پایگاه والای حجت و خلیفه خدا که در زیارت با سلام به وی اظهار ارادت میکنیم آشکار میشود.
۵. دلیل ارادته
معنی ظاهری این تعبیر آشکار است: «راهنما به اراده و خواست او (خدا)» . بنابراین ائمه معصومین(ع) اراده خدای تعالی و خواست او را به ما معرفی میکنند، و این ناشی از علم آنهاست که علم لدنّی و عطای ربّانی است.
آنچه به اختصار باید در اینباره شرح داده شود، «ارادت» و کیفیت انتساب آن به آفریدگار متعال است. در چنین موضوعاتی به حکم عقل باید به برگزیدگان الهی که برای راهنمایی ما به معرفت صحیح آفریدگار برانگیخته شدهاند مراجعه کرد، و به اظهار نظرهای فیلسوفان و یافتههای شخصی اعتماد نکرد.
بنا به احادیثی که از عترت معصوم پیامبر ما رسیده، اراده، از «صفات فعل» خالق متعال است نه از «صفات ذات» مانند علم و قدرت.۱۶ در این روایات تصریح شده که اراده (مشیت، خواست) آفریدگار مانند اراده و خواست ما نیست که پس از تأمل و تفکر و پیدا شدن شوق و عزم و دیگر حالات روانی باشد، بلکه اراده خدای تعالی احداث و ایجاد چیزی است نه غیر آن.۱۷ چنان که در قرآن مجید هم آمده:
إنّما قولنا لشیءٍ إذا أردنٰه أن نقول له کن فیکون.۱۷
ما وقتی چیزی را اراده کنیم همین قدر به آن میگوییم: «باش»، بی درنگ موجود میشود.
نیز در سوره یس آیه ۸۲ آمده:
إنّما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون.۱۸
چون به چیزی اراده فرماید کارش این بس که میگوید: باش، پس (بیدرنگ) موجود میشود.
از آن چه گذشت، میفهمیم دلالت ائمه معصومین و از جمله حضرت حجّت بنالحسن(ع) به اراده خداوند، که یکی از شئون انبیا و اوصیای آنان است، مقامی است که دسترسی به آن جز برای کسانی که مصداق «و ما تشاؤون الاّ أن یشاء الله؛ نمیخواهند مگر آن که خداوند میخواهد» 19 هستند دیگری را نیست. آری این معصومین و اصفیای الهی هستند که ظرف خواست خدا میباشند.
و همان را میخواهند که معبود محبوبشان میخواهد. بهترین تعبیر در این مورد در زیارت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) آمده:
خواست پروردگار در اندازهگیری و تقدیر کارهایش به سوی شما فرود میآید و از خانههایتان صادر میشود.۲۰
و این سخن را شرحی است که «گفته آید در مقام دیگری».
پینوشتها:
۱. برای آگاهی از آداب ظاهری و باطنی زیارت و فواید فرهنگی ـ اجتماعی بقاع متبرکه ائمه معصومین، و توصیهای که در احادیث به زیارت آنان شده و پاسخ شبهات منکران زیارت و شرح درون مایه زیارتها رجوع کنید به : شوق دیدار (مباحثی پیرامون زیارت)، محمد مهدی رکنی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، ۱۳۸۱.
۲. رک: سوره آل عمران(۳)، آیات ۱۶۹ ـ ۱۷۰.
۳. راضی، ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تصحیح دکتر محمد جعفر یاحقی ـ دکتر محمد مهدی ناصح، ج ۱۶، ص ۲۳۴
۴. طباطبائی'، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن ج ۱۷، ص ۱۵۹.
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، قم، تاریخ مقدمه خرداد ۱۳۶۴، ۱۹ / ۱۴۵.
۶. این سه مورد عبارت است از: سوره بقره (۲)، آیه ۲۴۸ : فیه سکینه من ربّکم و بقیه مما ترک ال موسی و آل هرون: در آن [تابوت] آرامش خاطری از جانب پروردگارتان، و بازماندهای [بقیه] از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون [در آن] بر جای نهادهاند، (قرآن مجید، ترجمه استاد محمد مهدی فولادوند). «بقیه» در آیه نامبرده یادگار نفیس بر جا مانده از خاندان موسی و هارون است. (رک: تفسیر نمونه، ج ۹ ص ۲۷۶). مورد دوم «بقیه» در سوره هود آیه ۸۶ آمده که مورد بحث است. دیگر سوره هود آیه ۱۱۶ و تعبیر «اولوابقیه» است که در متن مقاله توضیح داده شد.
۷ . رک: عبدالجلیل عیسی (شیخ کلیّنی اصول الدین و اللغه العربیه بالازهر)، المصحف المیّسر، دارالکتاب المصری ـ دارالکتاب اللبنانی، الطبعه السابعه، ۱۴۰۷، ص ۳۰۱. برای ملاحظه نظر دیگر مفسران از شیخ طوسی و طبرسی و فیض کاشانی درباره «بقیت الله / بقیهالله». رک: بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، با ترجمه و توضیحات، انتشارات نیلوفر ـ جامی، تهران، ۱۳۷۴، ذیل آیه ۸۶ سوره هود.
۸. علی تاجدینی، فرهنگ جاودان المیزان، نشر مهاجر، تهران، ۱۳۸۲.
۹. ابوالقاسم حسین بن محمد المعروف بالراغب الاصفهان، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق و ضبط محمد سید گیلانی، المکتبه المرتضویه.
۱۰. محمدبن یعقوب الکینی، الاصول من الکافی، دارالکتب الاسلامیه، مطبعه الحیدی، طهران، ۱/۱۶، ضمن حدیثی طولانی که حضرت موسی بن جعفر(ع) اهمیت و شرف«عقل» را با استشهاد به آیات قرآن بیان می فرمایند، به هشام بن حکم که مخاطب راوی خبر است میفرمایند: یا هشام! انّ الله علی النّاس حجّتین: حجّه ظاهرهً و حجّه باطنه. فأمّا الظاهره فالرّسول و الانبیاء و الائمه و امّا الباطنه فالعقول.
۱۱. همان، باب « انّ الحجه لا تقوم لله علی الا خلقه بالامام»، ص ۱۷۷؛ و « باب انّ الارض لا تخلو من حجه». سومین حدیث این باب تصریح میکند که همواره بر زمین باید حجت خدا باشد تا حلال و حرام را معرفی کند و مردم را به راه خدای تعالی بخواند.
۱۲. صفیپور، عبدالرحیم، منتهی الارب فی لغهالعرب، کتابفروشی اسلامیه ـ ابن سینا، ۱۳۷۷ ق.
۱۳. غیاث الدین محمد رامپوری، غیاث اللغات به کوشش محمد دبیر سیاقی، کانون معرفت، تهران.
۱۴. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۷.
۱۵. همان، ج ۱، ص ۹.
۱۶. الاصول من الکاف، باب الاراده من صفات الفعل و سائر صفات الفعل، ج ۱، ص ۱۰۹، حدیث ۳.
۱۷. برای ملاحظه آرای مختلف درباره چگونگی انتساب ااراده و سمع و بصر به حق تعالی و شرح حدیثی در این باره از اصول کافی رک: امام خمینی (ره)، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) چاپ دوازدهم، ۱۳۷۶، ص ۶۱۲ ـ ۶۱۴.
۱۸. ترجمه آیات از: محمد مهدی فولادوند، قرآن مجید، تحقیق و نشر دارالقرآن الکریم، چاپ سوم، دی ماه ۱۳۷۶.
۱۹. سورهالانسان (۷۶)، آیه ۳۰ : «و ما تشاءون الاّ أن یشاءالله انّ الله کان علیماً حکیما»
۲۰. شیخ عباس قمی، مفاتیحالجنان، مقصد سوم، زیارت حضرت سیدالشهدا(ع)، زیارت اول، انتشارات اسلام، ص ۶۹۰.
ماهنامه موعود شماره ۷۶