سید حسین نجیب محمد
واحد ترجمه موعود
- فطری بودن شناخت
خداوند متعال انسان را ـ فطرتاً ـ همراه علم و معرفت آفرید. به همین دلیل است که او از بدو خلقت و طفولیت به دنبال شناخت حرکت کرده، میپرسد: چرا؟ چگونه؟ و کجا؟ در روایات مذهبی آمده است که خداوند متعال، بندگان را جز برای شناخت نیافرید.
در تفسیر این کلام خداوند که:
و ما خلقت الجنّ و الانس إلاّ لیعبدون.۱
و جنّ و انس را نیافریدیم جز برای آنکه مرا بپرستند.
از امام باقر(ع) روایت شده که فرمودند: «برای آنکه او را بشناسند.»2
امام حسین(ع) نیز میفرمایkد: «همانا خداوند عزوجلّ بندگان را نیافرید، جز برای آن که او را بشناسند.» به ایشان عرض شد: معرفت خدا چیست؟ فرمودند: «شناخت اهل هر زمانی، امامشان را که اطاعت و پیرویاش بر آنان واجب است.»3
از مهمترین شناختها که انسان بدان نیازمند است، شناخت آغاز و انجام است. امام علی(ع) میفرمایند: «خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا [آمده]؟ در کجا [به سر میبرد]؟، و به سوی کجا [در حرکت] است؟»4 و از آن جا که انسان به سوی خداوند متعال در حرکت است در مسیر خود از شناخت راهی که میپیماید، هدفی که به سوی آن گام برمیدارد، و شخصی که او را راهنمایی میکند، ناگزیر است. به تعبیر امام علی(ع) خطاب به کمیل: «ای کمیل، هیچ حرکتی نیست مگر آن که تو در آن نیازمند شناخت هستی.»5
بنابراین ما انسانها ناگزیر از شناخت راهنمایان و هادیان راه خدای متعال هستیم. از همین جاست که امام حسین(ع) بین شناخت امامان(ع) و شناخت خدا ارتباط مستقیم برقرار مینمایند: «همانا شناخت خدا، همان شناخت امام است.» در «زیارت جامعه کبیره» نیز خطاب به امامان(ع) آمده است: «هر که شما را شناخت، خدا را شناخته است.»6
امام علی(ع) فرمودند: «شناخت من به نورانیت، شناخت خداوند عزوجل است»7 و همچنین از آن حضرت(ع) نقل شده که: «منظور از « اعراف» ما هستیم که خداوند جز از راه معرفت ما شناخته نمیشود.»8
از امام صادق(ع) نیز روایت شده که فرمود: «هر یک از شما برای مسافرتی چند فرسخی به دنبال راهنما میگردد در حالی که شما به راههای آسمان ناآگاهتر از راههای زمین هستید. پس برای خود راهنمایی جستجو کنید.»9
امامان(ع) راهنمایان به سوی خداوند متعالاند. هر کس ایشان را بشناسد و در گفتار و رفتار از آنان پیروی کند، به خداوند متعال واصل شده است. و هر کس ایشان را نشناسد، از گمراهان ناآگاه است. لذا در حدیث مستفیض از طریق شیعه و سنی از رسولخدا(ص) نقل شده که فرمودند: «هر کس بمیرد در حالی که امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.» و جاهلیت همان «گمراهی» است، چنانکه امام صادق(ع) فرمودند.۱۰و در روایت دیگری از آن حضرت(ع) بیان شده است: «جاهلیت، کفر و نفاق و گمراهی است.»11
امام باقر(ع) میفرمایند: «فقط کسی خداوند را میشناسد و او را عبادت میکند که نسبت به او معرفت داشته و امامش از ما اهلبیت را بشناسد. و هر کس خدای عزّوجلّ را نشناخته و نسبت به امام خود [از میان] ما اهل بیت معرفت نیافته، معبودی غیر خدا را شناخته و عبادت کرده است و به خدا سوگند، این ضلالت است.»12
- معرفت امام از اصول دین
شناخت امامان(ع) یکی از خصوصیات بارز مذهب تشیع است؛ زیرا این موضوع در زمره اصول دین که اموری واجبالاعتقادند، شمرده شده است. زراره میگوید، به حضرت امام باقر(ع) عرض کردم: مرا درباره (اهمیت) شناخت امام از شما (اهل بیت) آگاه نمایید، که آیا بر تمام مردم واجب است؟ پس فرمودند: «همانا خدای عز و جل محمّد(ص) را به سوی مردم ـ جملگی ـ ارسال نمود و آن حضرت، حجت خدا بر همه خلایق در روی زمین است. پس بر هر کس که به خدا و به محمد ـ رسول خدا ـ ایمان آورده، از او پیروی و تصدیقش کرده، شناخت امام (از ما) واجب است.»13
از یکی از دو امام معصوم ـ حضرت باقر یا حضرتصادق(ع) ـ روایت شده است که فرمودند: «بنده مؤمن نیست مگر آن که خدا و رسولش، جمله امامان و امام زمانش را بشناسند.»14و حضرت باقر(ع) در همینباره میفرمایند: « اسلام بر پنج (پایه) بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.»15
عیسی بن سری میگوید، به حضرت ابیعبدالله ـ امام صادق(ع) ـ عرض کردم، اصول و ارکان اسلام را که کوتاهی نسبت به شناخت هیچ یک از آنها از کسی پذیرفته نیست، برای من بیان فرمایید. آن حضرت(ع) فرمودند: «شهادت به آن خدایی که جز الله نیست، ایمان به آنکه محمد رسول خداست، اقرار به آنچه او از جانب خداوند آورده است، ادای زکات اموال، و ولایتی که خدا بدان امر کرده است؛ یعنی ولایت آل محمد(ص)»16. در روایات ما آمده است که مردم، بعداز مرگ درباره شناخت امامان(ع) مورد سؤال قرار میگیرد.
رسول خدا(ص) فرمودند: «نخستین چیزی که درباره آن از بنده پرسیده میشود، محبت ما اهل بیت است.»17 از امام صادق(ع) نیز در این زمینه روایت شده است که: «از مرده در قبرش درباره پنج چیز سؤال میشود؛ درباره نماز، زکات، حج، روزه، و ولایتش نسبت به ما اهل بیت».18 همچنین نقل شده است که رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان حضرت علی(ع) فرمودند: «سه چیز است که سوگند میخورم آنها حق است: آنکه تو و جانشینان پس از تو عارفان و آگاهانی هستند که خدا، جز از طریق شما شناخته نمیشود، و شما آگاهانی هستید که جز کسی که شما را بشناسد و شما نیز او را بشناسید، وارد بهشت نمیشود، و شما عارفانی هستید که جز کسی که شما را نشناسد (انکار نماید) و شما نیز او را انکار نمایید، وارد جهنم نمیشود.»19
- مراتب شناخت امامان(ع)
شناخت امامان(ع) از جمله فرایضی است که عذر هیچکس در کوتاهی درباره آن پذیرفته نیست و منظور از آن، شناخت اسامی ایشان، ایمان به امامت و لزوم فرمانبرداری از آن حضرات(ع) است. امام صادق(ع) میفرمایند: «پایینترین مرتبه شناخت امام آن است که (بدانی) او جایگزین پیامبر ـ جز در مقام نبوت ـ و وارث اوست، و فرمان برداری از او، فرمانبرداری خدا و رسولش میباشد.»20 همچنین از آن حضرت روایت شده، که فرمودند: «بداند که او امام شاهد (ناظر) واجب الاطاعه است».21
سدیر میگوید، به حضرت امام باقر(ع) عرض کردم: من دوستداران شما را در حالی که با یکدیگر اختلاف داشتند و گروهی از آنان گروه دیگر را رد میکردند، رها کردم. آن حضرت(ع) فرمودند: «تو را با آنان کاری نباشد، مردم فقط به سه امر موظفاند: شناخت امامان، تسلیم بودن در برابر اوامر ایشان ـ نسبت به آنچه بیان کردهاند ـ، و مراجعه به آنان در مواردی که اختلاف پیدا میکنند.»22
عیسی بن سری میگوید، به امام صادق(ع) عرض کردم: آن پایههای اسلام را که اگر بدان دست یابم، عملم پاک شده و ناآگاهیام نسبت به آن چه نمیدانم، ضرری متوجه من نمیکند، برایم بیان فرمایید. امام(ع) فرمودند: «شهادت به لااله الا الله، و محمّد رسولالله(ص)، اقرار به احکام و فرائضی که از جانب خداوند آورده است، ادای حق زکات از اموال، و ولایتی که خداوند عزّوجلّ به آن امر فرموده، ولایت آل محمد(ع). به درستی که رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس بمیرد در حالی که امامش را نشناسد، به مرگ جاهلیت [بی دین] از دنیا رفته است. خداوند متعال میفرماید:
ا أیّها الذّین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و أولی الأمر منکم.۲۳
ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید، و از پیامبر و اولیای امرتان، نیز اطاعت کنید.
پس [نخستین فرد اولوالامر] علی(ع) است . پس از آن حضرت، حسن، سپس حسین، آنگاه علی بن حسین، سپس محمدبن علی، سپس به همین ترتیب امر (امامت) ادامه مییابد. همانا زمین جز به واسطه امام آرامش نمییابد و هر کس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.»24
جابربن یزید جعفی میگوید، از جابربن عبدالله انصاری شنیدم که میگفت: هنگامیکه خداوند آیه اولوالامر را به پیامبرش ـ حضرت محمد(ص) ـ فرو فرستاد، به ایشان عرض کردم، ای رسول خدا، خدا و رسولش را شناختیم، اما آن اولوالامر که خداوند اطاعت از آنان را با اطاعت از شما قرین نموده، کیستند؟ آن حضرت(ص) فرمودند: «ای جابر آنان جانشینان من، و امامان مسلمانان، پس از من، هستند. اولینشان علیبن ابیطالب، سپس حسن و حسین، سپس علی بن حسین، سپس محمدبن علی که در تورات معروف به باقر است، و تو ـ ای جابر ـ زمان او را درک خواهی کرد، پس هر گاه با او دیدار کردی، او را از جانب من سلام ده، سپس جعفر بن محمد صادق، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمدبن علی، سپس علی بن محمد، سپس حسن بن علی، سپس هم نام و هم کنیهام، حجتخدا در زمین و بقیهالله در میان بندگانش، فرزند حسن بن علی است؛ همان کسی که خداوند متعال یاد خود را به وسیله او در شرق و غرب زمین منتشر خواهد ساخت، همو که از شیعیان و دوستانش چنان پنهان میشود که جز مؤمنی که خداوند قلبش را آزموده است، کسی بر اقرار به امامتش پایدار نمیماند.»25
در اینجا مناسب است خواننده گرامی را به نکتهای دیگر توجه دهم و آن اینکه تعداد زیادی از معاصران دوران امام علی(ع)، حقّ امامت آن حضرت را به عنوان امام واجب الاطاعه نمیشناختند. آنان تنها همین قدر میدانستند که او پسر عموی رسول خدا(ص) است؛ در نتیجه به اختلاف میان آن حضرت و دیگران (در امر خلافت) به عنوان اختلاف صاحبان حکومت مینگریستند. لذا از امام باقر(ع) نقل شده است، که فرمودند: «علیبن ابیطالب(ع) نزد شما در عراق با دشمنان میجنگید و اصحابش همراه او بودند، در حالی که جز پنجاه نفر او را به حقّ معرفتش نمیشناختند و حقّ معرفت او، امامتش بود.»26
از جمله معارف لازم، شناخت مظلومیت امامان(ع) و شناخت حقوقی که از ایشان غصب شده است، امام باقر(ع) در این باره میفرمایند: «هر کس ناروا بودن آن چه را که بر ما وارد شده، ظلمیکه بر ما روا داشته، حقوقی که از ما غصب گردیده، و مصایبی را که بدان مبتلا شدیم، نشناسد، پس با کسی که آنها را بر ما وارد ساخته شریک است.»27
همان گونه که ضرورت شناخت نسبت به ایشان امری غیر قابل تردید است، تعمیق معرفت و باقی نماندن به شناخت سطحی نیز از لوازم ایمان به این خاندان میباشد. «مفضل» نقل میکند، روزی بر امام صادق(ع) وارد شدم. آن حضرت به من فرمودند: «آیا [حضرت] محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را با عمق معرفت شناختهای؟» عرض کردم: سرورم، منظور از عمق معرفت ایشان چیست؟ امام(ع) فرمودند: «ای مفضل، هر کس ایشان را با عمق معرفت بشناسد، دارای ایمان در سنام اعلی ـ بالاترین درجه ایمان ـ است.» عرض کردم: سرورم آن را به من تعلیم فرمایید. امام(ع) فرمودند: «مفضل، آگاه باش که ایشان آنچه را خداوند عزّوجلّ آفریده و پراکنده است میدانستند. آنان کلمه تقوا، خزانهدار آسمانها و زمینها، کوهها، خشکیها و دریاها، بودند و نسبت به شمار موجودات آسمانی ـ از قبیل ستارهها و فرشتگان ـ وزن کوهها، پیمانه آب دریاها، رودها و چشمهها علم داشتند هیچ برگی نبود که از شاخهاش فرو افتد، مگر اینکه از آن آگاه بودند. هیچ ذرهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آن که در «کتاب مبین» آمده است و آن در علم ایشان موجود بود و آن را میدانستند.» مفضل میگوید، عرضه داشتم: سرورم، آگاه شدم و به آن اقرار نمودم و ایمان آوردم. امام(ع) فرمود: «آری، ای مفضل، آری ای تکریم شده، آری ای خوشنود شده، آری ای پاک طینت، پاک شدی و بهشت برای تو و برای هر کس به آن ایمان داشته باشد، مهیا شد.»28
البته برای هیچ یک از افراد بشر دستیابی به شناخت حقیقی و کامل امامان(ع) ممکن نیست. از رسول خدا(ص) روایت شده که به حضرت امام علی(ع) فرمودند: «ای علی، خداوند را کسی غیر از من و تو نشناخت، و مرا کسی غیر از خدا و تو نشناخت، و تو را کسی غیر از خدا و من نشناخت.»29
امام رضا(ع) نیز دراین باره فرمودند:
کیست که امام را بتواند بشناسد یا انتخاب امام برایش ممکن باشد. هیهات، هیهات (بسیار دور است) در این جا فردها گمراه، رؤیاها بیراهه رفته، خردمندان نادان، دیدهها فرو افتاده، حکیمان و ادبا ناتوان و سخندانان از این که بتوانند یکی از شئون و فضایل امام را توصیف کنند، همگی به عجز و ناتوانی معترفاند. پس چگونه ممکن است تمام اوصاف و حقیقت امام را بیان کرد، یا مطلبی از امر امام را فهمید، یا جایگزینی که کار او را انجام دهد، برایش پیدا کرد. ممکن نیست؛ چگونه و از کجا؟ خرد بشر کجا، و او کجا؟ کجاست مانندی برای او؟
عارف ولایت مدار، شیخ حافظ رجب برسی نیز چنین گفته است: «چگونه انسانها [میتوانند] علی را بشناسند و از آن [معرفت] آگاهی یابند، در حالی که پیامبر اکرم(ص) که کلامش حقیقت است، راه رسیدن به آن (معرفت) را مسدود اعلام نمود و فرمود: «تو را هیچ کس، جزخدا و من نشناخت و مرا هیچ کس جز خدا و تو نشناخت و خدا را هیچ کس جز من و تو نشناخت» این حدیث صحیح است در حالی که مردم ادعای شناخت خدا و رسولش را مینمایند. صحت این حدیث، دعوی ایشان را باطل میکند؛ چرا که فرض راست بودن مدعای ایشان موجب تکذیب کلام رسول خدا(ص) خواهد بود، در حالی که آن حدیث صادق است و مدعای ایشان در باب شناخت خدا و رسول او، کاذب است.»31
محقق معاصر، سید عادل علوی درباره موضوع معرفت معتقد است: «معرفت، مفهومیکلی و مشکّک است و مراتب مختلفی ـ طول و عرضی ـ دارد که بر حسب شدت و ضعف، اول بودن و اولویت داشتن و نظایر آن ـ از یکدیگر متمایز میشود. برای تقریب به ذهن نمودن آن، به عنوان مثال ـ شما را به نور حسی توجه میدهم. نور شمع، از جمله ضعیفترین نورهای زمین، و خورشید از بالاترین نورهای آسمان است و بین این دو، درجات مختلفی از نور وجود دارد.
نیز به همین ترتیب دارای سه درجه اصلی: حسی، عقلی و باطنی است که در بین آنها درجات متعدد دیگری وجود دارد، چنانکه شناخت دارای سه مرحله جلال، جمال، و کمال است. معرفت جلالیه، عبارت از شناخت هر چیز بر اساس حدود و صورت هندسی آن است، مانند: شناسایی کوه از دوردست. معرفت جمالیه عبارت از شناخت هر چیز بر اساس باطن و جوهر آن است، مانند شناسایی کوه از نزدیک آن، معرفت کمالیه عبارت از وقوف یافتن بر هدف یک چیز و غایت آن است، مانند: شناسایی کوه از سوی کسی که در اوج و قله آن باشد و این اقسام در مورد شناخت خداوند، شریعت و اهل بیت(ع) نیز وجود دارد.
معرفت جلالیه اهل بیت(ع) نزد همه مخلوقات موجود است؛ چنانکه از حضرت امام هادی(ع) در زیارت جامعه نقل شده است: «… هیچ فرشته مقرب، پیامبر دارای رسالت، صدیق و شهید، دانا و نادان، پست و والا، مؤمن شایسته و فاجر بدکار، ستمکار معاند و شیطان متمرد و هیچ مخلوقی در [مراتب] میانی آنها نیست مگر آنکه خداوند جلالت امر شما (اهل بیت(ع))، علوّ مقام و بزرگی جایگاهتان را به ایشان شناساند.» در مورد معرفت جمالیه شان باید گفت که آن برای خواص اهل ایمان و تقوا همچون، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، و کمیل بن زیاد است. کسانی که به عنوان اصحاب سرّ اهلبیت(ع) شناخته میشوند.
اما معرفت کمالیه آن حضرات برای هیچکس غیر از خدا و رسول او میسر و مقدور نیست، چنانکه در حدیث پیامبر اکرم(ص) آمده بود: «ای علی، کسی جز خدا و من تو را نشناخت.»32
پینوشتها:
۱. سوره ذاریات (۵۱)، آیه ۵۶.
۲. الامام الحسین(ع) فی عرش الله، ص ۲۶.
۳. تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۳۲.
۴. محمدی ریشهری؛ محمد، میزان الحکمه، ماده «عرف».
۵. مسعودی، محمد فاضل، الاسرار العلویه، ص ۵۱۴.
۶. «من عرفکم فقد عرفالله» محدث قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲.
۸. کربلایی، جواد، الانوارالساطعه، ج ۴، ص ۳۸۰.
۹. محمدی ریشهری، همان.
۱۰. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۱۸.
۱۱. همان، ص ۲۷۷.
۱۲. همان.
۱۳. اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۴.
۱۴. کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ج ۱، ص ۱۸۰.
۱۵. حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج ۱، ص ۷.
۱۶. همان.
۱۷.کلینی، همان، ج ۱، ص ۱۸۰.
۱۸. الموت و البرزخ، ص ۱۰۲.
۱۹. مجلسی، محمدباقر، همان، ج ۲۳، ص ۸۱.
۲۰. علامه بحرانی، تفسیر البرهان، ج ۱، ص ۳۶۷.
۲۱. کرامات الرضویّه، ج ۲، ص ۱۸۴.
۲۲. الأسرار العلویه، ص ۵۲۱.
۲۳. سوره نساء (۴)، آیه ۵۹.
۲۴. اهل البیت، ص ۹۶.
۲۵. همان، ص ۷۷.
۲۶. الحیاه السیاسیه لإمام الحسین(ع)، ص ۱۴۰
۲۷. مجلسی، همان، ج ۲۷، ص ۵۵.
۲۸. مجلسی، همان، ج ۲۶، ص۱۱۷.
۲۹. النورالمبین، ص ۲۳.
۳۰. کلینی، همان، ج ۱، ص ۲۰۱، با استفاده از ترجمه جواد مصطفوی.
۳۱. برسی، حافظ رجب، مشارق انوار الیقیین، ص ۱۱۲.
۳۲. الإمام الحسین(ع) فی عرشالله، ص ۱۶؛ الدّر الثمین فی عظمه أمیرالمؤمنین، ص ۶.
ماهنامه موعود شماره ۷۴