اشاره :
آنچه تقدیم میشود متن بازنویسی شده مصاحبهای است با همین عنوان، که به مناسبت طرح موضوع عدالت در این شماره موعود آماده شده و فراروی خوانندگان محترم قرار میگیرد.
این متن در عین سادگی زبانی حاوی نکاتی کلیدی در طرح موضوع عدالت و عدالتخواهی است که امید میرود مقبول طبع افتد. انشاءالله
بیشتر مردم وقتی سخن از عدالت به میان میآید ذهنشان متوجه دو موضوع میشود: اول، آنها از عدالت موضوع برابری در نان، برابری در امر معیشت و خورد و خوراک را میبینند و دوم مصداقش را در مباحث مربوط به ضرب و شتم و کتک خوردن و احتمالاً کم و زیاد شدن چیزی از خودشان میدانند. آنها عدالت را در دو وجه «حقوقی و اقتصادی» منحصر میکنند. این مسأله چند علت دارد:
یکی اینکه این دو موضوع در میان مردم عینیتر و شایعتر است. یعنی از صبح تا شب در خیابان، در خانه، در محل کار و در روابط اجتماعی این مسأله برایشان ملموس است و نیاز به تأمل و تفکر و ژرفاندیشی و نگاه کلی به امور حیات ندارند. مسئلهای که مبتلا به همه مردم است. همه شکم دارند، همه جسم دارند. به همین خاطر کم و زیاد و بد و خوبش را زود لمس میکنند و چون مناسبات اجتماعی دارند و با هم مراوده دارند، معامله میکنند، دعوا میکنند آن را هم زود میفهمند. به همین دلیل است که تقریباً به نوعی این چنین جا افتاده که تا میگوییم موضوع عدالت یا عدل یا امام عدل یا امثال اینها ذهنها به سرعت متوجه این دو وجه میشود. در محاکم هم وقتی مراجعه بکنید میبینید بیشتر آنچه که مورد مجادله و مناقشه واقع شده از این نوع است اما از وجوه دیگر نه سخن به میان میآید، نه خیلی کسی پیگیر موضوع میشود. به همین دلیل چه بسا در محاکم هم آنچه که به عنوان قانون مضبوط است، به عنوان قانون جزا و به عنوان شناسایی مجرم و جرمشناسی و امثالهم، منحصر به این دو موضوع میشود و مصادیق دیگر این موضوع اصلاً تعریف نشده است.
دلیل دیگر هم اینکه متأسفانه طی قرون مختلف، بزرگان و اندیشمندان ما موضوع عدل، عدالت و ضرورت رسیدن به عدالت را در این دو دسته از مصادیق اسیر و از تبیین آنها غفلت کردهاند. نتیجه این تلقی یک ظلم بزرگ به خود موضوع عدالت شده است. منحصر کردن عدل و عدالت در چند موضوع و مصداق ساده خود ظلم بزرگی است.
مطلب دیگر؛ به دلیل آنکه مسلمین طی قرون متمادی کمتر عملاً و رسماً همپا و همراه امام عدل و حاکم عادل درگیر با مناسبات اجتماعی اقتصادی و حکومتی شدند این غفلت بزرگ بر آنها عارض شده، عمومی هم شده تا جایی که آرام آرام پیگیری جدی موضوع عدالت از دستور کار علما و فقها خارج گردیده است.
چه بسا اگر که حاکمان عادلی بر سرزمینهای مسلمین حکومت میکردند یا معصومین(ع) به حقیقت در مصدر امور بودند به دلیل اشرافشان به همه مناسبات فردی و اجتماعی
مردم، عدل را در شکل عمومی و در میان همه مناسبات جاری نموده و منحصر در این دو سه نوع مصداق معین نمیکردند.
این هم یکی از دلایلی است که باعث شده ما امروز وقتی از عدل گفتگو میکنیم فقط دو سه مصداق آن را در خاطر آوریم.
بنابراین، از نظر من اول باید این نگاه از قید آزاد و بعد تبدیل به یک نگاه ساری و جاری در همه مناسبات شود و به شکل فراگیر و فرهنگی همه چیز را دربر بگیرد که در این صورت، نخست لازم است که خود موضوع عدل فهم شود؛ دوم اینکه درک شود که حیات و ممات مردم، تنها منحصر به معیشت و خورد و خوراک آنها نیست و فلاح و رستگاریشان هم تنها منوط به این نیست، همچنانکه ماندنشان در گستره دین هم تنها در گرو معیشتشان نیست. بسیاری از مناسبات دیگر هست که به فلاح و رستگاری یا شقاوت و نگونبختی آنها دامن میزند و امکان ماندن در یک حیات طیبه یا عکس آن را که ما امروز شاهدش هستیم فراهم میکند.
گستره عدل و عدالتخواهی بسیار وسیع است متأسفانه ما در مناسباتمان هیچ چیز را سر جای خود قرار نمیدهیم. عدل نقطه وسط میزان است که تعادل و همبستگی را در دو طرف یک موضوع بوجود میآورد و عدالت به معنی سر جای خود قرار دادن هر امر و هر چیزی است.
این موضوع کاملاً با مساوات متفاوت است. اشتباهی که خیلی از مردم میکنند و خیلی از ما میکنیم این است که وقتی از موضوع عدل گفتوگو میشود آن را با موضوع مساوات یکی میدانیم. عدل تنها به معنی مساوات نیست. به دلیل همین برداشت از عدالت است که مثلاً وقتی میخواهند از عدالت در روابط زن و مرد سخن بگویند، گمان میکنند اگر هر کاری مردها کردند زنها هم بکنند، این مصداق عدل است. در صورتی که این سخن درست نیست. عدل تنها به معنای مساوات نیست. وقتی بخواهیم چیزی را بین کسانی تقسیم بکنیم تساوی ملاک نیست، عدل ملاک است و عدل هم برمیگردد به موازین دیگری که قابل تأمل است که جای گفتگوی آن اینجا نیست. عدل، قرار دادن هر چیزی سر جای خودش است و عادل کسی است که بتواند هر چیزی را به حقیقت سر جای خودش قرار بدهد تا امکان سیر و سفر و حرکت عمومی به سمت خداوند محقق شود. بنابراین در واقع وقتی شما سخن از عدل به میان میآورید ـ چه بخواهید چه نخواهید ـ باید ملاک و مبنا اعلام بکنید. این یکی از مشکلات ماست که وقتی سخن از عدل به میان میآوریم مبنا برایش ذکر نمیکنیم. از همینجاست که گاهی اوقات در حالی که قصد تحقق عدالت را داریم به سمت ظلم میرویم.
آنچه که در تفکر دینی و تفکر شیعی مطرح است این است که هر چیزی سر جای خودش قرار بگیرد، اما متناسب و مطابق با فرمان و حکمخداوند و رسول خدا(ص)، در غیر این صورت شما هر چیزی را با فرض و گمان خودتان یعنی با فرض و گمان غیر خدا و غیر کلام معصوم(ع) تقسیم کنید و با هر دقتی هم که این کار را انجام بدهید چون مطابق و مبتنی بر حکم خدا و رسول خدا و ائمه معصومین(ع)، نیست به صورت طبیعی شما از مدار عدل خارج میشوید. چون عدل و محقق ساختن عدل، نیازمند مبناست.
این موضوع مبنا و مرجع میخواهد. وقتی مبنا و مرجع مورد غفلت قرار بگیرد، چیزی به نام عدل تحقق پیدا نمیکند. این مبنا و مرجع در تفکر خاص شیعی و دینی چیزی جز کلام خدا و کلام ائمه معصومین و نبیاکرم(ص) و عقل نیست (البته این عقل هم متکی به وحی یا عقل هدایت است). دلیلش اینکه، خدا عادل است؛ اسم عدل اسم خداست؛ کلامش کلام عدل است و نبی برگزیده او مأمور به عدل است و مأمور به اینست که قسط را جاری بکند؛
لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقومالنّاس بالقسط. *
همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات برای مردم فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت روی آورند…
یعنی در واقع میشود گفت که از سوی خدای عادل، برای تحقق عدالت، کتاب و بینات در میان مردم جاری شده، نبی و کتابش و آنچه که در اختیار اوست و حتی حدید که میفرماید: و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید.
یعنی ابزار اجرای عدالت را هم فرستاده، کتاب هم که مبنای آن است و به آن مراجعه میشود، نبی (حجت خدا) هم کسی است که اجازه دارد مجری باشد و صلاحیت دارد اعمال کند و همه بودن و نبودن در اینجا معنی پیدا میکند. بودن و نبودن آدمی، مقصد و مأوای آدمی و آنچه که برای او طراحی شده باید در نقطه عدل قرار بگیرد، تا بتواند حرکت کند.
به عبارتی «عدالت» مناسبترین زمینه رشد و کمال انسانها و بهترین راهی است که آنها را به مقصد میرساند و اصلاً بدون آن امکان حرکت نیست، آدمی اجازه رشد پیدا نمیکند، اجازه سیر اکمالی پیدا نمیکند. این حرکت موجب میشود که آدمی در مسیر کمال قرار بگیرد و در غیر این صورت آنقدر موانع سر راه او واقع میشود که نمیتواند حرکت بکند این مطلب بسیار جدی و مهم است. حرکت فردی و جمعی بدون تکیه به میزان و عدل به صورت طبیعی و در سیر تدریجی انواع موانع را میآفریند. از آنجا که ما ملاکمان آیات و احادیث است عرض میکنم این موضوع مبنا و مرجع میخواهد و مبنا و مرجع جز کتاب خدا و جز کلام نبی خدا نیست. لذا، اول باید به موضوع عدل، فراگیری و گستردگی آن؛ و سپس به مبنا و مرجعی که میخواهیم براساس آن عمل کنیم، بیندیشیم و متوجه باشیم که مقصد تعریف شده، رسیدن به آن جامعه عادله است. این مبنا و مرجع هیچوقت نگفته که مقصد خوردن است؛ مقصد خوراک است؛ مقصد دنیاست؛ مقصد رفاه است؛ مقصد سکنای همراه با رفاه و گستره زمین و در عالم مادی است. چنان که وقتی از عدالت سخن گفته میشود، موضوع عدالت تنها در این مصداقهای ساده معنی پیدا نمیکند. بلکه میگوید هر چیزی سر جای خودش قرار بگیرد. وقتی میگویید هر چیزی سر جای خودش قرار بگیرد؛ اگر برگردیم به آدمی، میبینیم آدمی یک وقتی درگیر با امر معاش است، پس باید مایحتاج او و خورد و خوراک او به همراه عدل و میزان عدل در میانشان جاری شود تا شکمهایشان گرسنه نماند و تعدی و تجاوز به هم نکنند و عدل تبدیل به قانونی بشود تا حدود مناسب روابط اجتماعی انسانها و روابط اقتصادی آنها تعریف پیدا کند.
اما، آدمی تنها گرفتار این موضوع نیست. این انسانها در میانه شهر (زندگی اجتماعی) هم باید روابطشان مبتنی بر عدل باشد هم رابطه شهر با آنها مبتنی بر عدل باشد و اگر شما این شهر را مبتنی بر عدل و قانون عادلانه نساخته باشید این ارتباط، ارتباط درستی نیست. یعنی هر چند هم که این انسان عادل باشد و بخواهد متناسب با قانون عدل خود را حراست بکند حلقه واسطی ندارد که خود را با این شهر سازگار کند. چون آن شهر روی یک ساختار دیگری بنا شده و پیش میرود و الزاماً روابط عادلانه را درهم میریزد. پس روابط انسان باید مبتنی بر عدل تنظیم شود.
حالا نکته اینجاست که خود این شهر هم باید به وسیله انسان عادل ساخته بشود، خود این شهر باید براساس قوانین مقبول امام عدل و عادلانه طراحی و ساخته شده باشد. در غیر اینصورت اصلاً شهر با این انسان سازگاری پیدا نمیکند! خودش در اعوجاج است، در تزلزل است، شما وقتی انسان را وارد این شهر میکنید، شهر باید به گونهای باشد که تحقق عدل را در میان مناسبات ممکن بکند. شما وقتی میآیید در یک شهری مجموعهای از آسمانخراشها را میسازید که در آن چشمها مشرف بر جان و مال و نوامیس مردم است، چگونه ممکن است عدل رعایت شود؟
وقتی شهر به گونهای ساخته شده که هوای این مردم، آب این مردم و مایحتاج جمع کثیری از مردم را که در گستره این خاک زندگی میکنند، میبلعد! به صورت طبیعی شما را در بستر ظلم میاندازد و به دلیل اینکه میخواهید این شهر را نگه دارید تا بر سر شما آوار نشود فساد را بر سر شما آوار میکند، انواع و اقسام وسایل مدرن را در آن به کار میگیرید که این وسایل مدرن، هم سرمایه کلانی از عموم مردم را میخورد. این امر باز شما را به ظلم نزدیکتر میکند. و حتی امکان اینکه اینها بتوانند در مسیر عدل قرار بگیرند غیر ممکن است.
وقتی هم که برای تنظیم روابطشان از این ادوات و ابزار استفاده میشود ادبی بین مردم جاری میشود که این ادب از جنس عدل نیست. این ادب خود ظالمانه است.
مثلاً نوعی اشرافیگری را رواج میدهد، اشرافیگریای که وقتی جاری میشود بیماری اخلاقی و بیماری فرهنگی را در میان مردم جاری میسازد. وقتی درباره ظهور و حضور
امام زمان(ص) میگویند که ایشان ناودانهایی را که در کوچهها سرازیرند برمیگرداند. در واقع میگوید که وقتی شما در داخل این
نظام شهری زندگی میکنید نمیتوانید بیایید ناودانتان را در کوچه نصب بکنید و آبی را که روی پشتبام خانه شماست بر سر مردم بریزد. حالا ببینید که این شهر و شهرسازی چه بلایی دارد سر مردم میآورد. انواع و اقسام ظلمها را حاکم میکند. لذا میخواهم بگویم در این نظام شهری و شهرسازی میبایست مجموعه دستورالعملهایی که اگر مراعات بشود شهری مبتنی بر عدل ساخته میشود و اگر مراعات نشود شهری مبتنی بر ظلم ساخته میشود کشف شود و شهری که امروز ما در آن زندگی میکنیم ظالمانه ساخته شده است و زمینه ایجاد ظلم فراوان است. یعنی، هم زمینهساز ظلم است و هم ظالمانه است و اگر جای کوچکی هم شما بخواهید مبتنی بر عدل بسازید این نوع شهر ویرانش میکند.
این در شهرسازی، در خانه هم همین است شما اگر بخواهید خانه بسازید خوب قانون عدلتان چه میگوید؟
عدل ارتباط نزدیک با معروف و منکر دارد. اصلاً ظلم خودش یک منکر بزرگ است و اقامه عدل یعنی یک اقامه معروف بزرگ. این دو در پیوند با همدیگر هستند. اگر معروف را جاری کنید یعنی در مسیر عدل طی طریق میکنید و اگر منکر را جاری کنید در مسیر ظلم.
معروف و منکر چیست؟ شما در خانهای زندگی میکنید که در این خانه برای دور ماندن از چشم نامحرمان باید سرتاسر سال در تاریکی بسر برید.
خوب این منکر است یا معروف است؟ مردم در خانه و حیاط خانه خود هم امنیت ندارند، زیرا چشمانی مشرف بر اعمالشان و گوشهایی در حال شنیدن صدایشان است، یعنی یک منکر بزرگ دارد اتفاق میافتد، امنیت ندارید، یعنی حریم ندارید، حریم معروف استو حریمشکنی منکر است. این خانه سازیهای متداول حریمها را میشکند و به خاطر اینکه حریمی برای شما باقی نمیگذارد مصداق منکر است و از مصادیق عدل هم نیست. شما هوا برای تنفس کردن ندارید منکر است یا معروف است؟ صدای شما را غیر میشنود و از اسرارتان مطلع میشود، نگاهها بر محارمتان مشرف میشوند. این منکر است یا معروف است؟ معلوم است که منکر است وقتی شما در میان این آپارتمانها زندگی میکنید از بخش زیادی از حیات بیبهرهاید، معروف است یا منکر؟! عدل است یا ظلم؟!
شما وقتی که آزاد نیستید و فراغت بال ندارید و صدا و صوت خلوتتان را میشکند و امکان اینکه بخواهید در این خلوت نسبت و ارتباط با آسمان داشته باشید و ذکر خدا کنید ندارید، معروف است یا منکر است؟
ضمن آنکه این نوع شهرسازی مردم را وادار به نوعی عدول از حق میکند، مردم مسرف میشوند و به اسراف و به تبذیر روی میآورند. یعنی آن نظام شهری و آن خانهها و آن شهرسازی آنها را وادار میکند به سمت اسراف و به سمت تبذیر بروید، این هم از مصادیق منکر است و لذا کشف مصادیق معروف و منکر در نظام شهرسازی و امحای منکر و ابقای معروف ضروری است.
نبیاکرم(ص) میفرمایند یکی از مشخصات آخرالزمان این است که بازارها به هم نزدیک میشوند. این جمله یعنی اینکه در آخرالزمان ظلم
فراگیر میشود.
شما وقتی داخل این شهر زندگی میکنید و رفت و آمد میکنید سرتاسر شهر شما بازار است؛ کوچهها پس کوچهها، بالای سر شما، زیر پای شما، خیابان شما، همه جا بازار است؛ اصلاً بازار مرکز اصلی شهر است. میبینید که طرح ترافیک در مرکز اصلی شهر است. یعنی شهر بازار مدار است، شهر بازار محور است، و وقتی هم که سرتاسر یک شهر تبدیل به بازار شود، اخلاق سوداگرانه بر روابط مردم حاکم میشود، روابط مردم بر سودا و داد و ستد و سودجویی تنظیم میشود، باب رفق بسته میشود، باب سخا بسته میشود، باب مدارا بسته میشود. شهر به صورت طبیعی مردم را از مدار عدل خارج میکند و اینها را در منکر غرقه میسازد.
در مناسبات دیگر هم همین روال جاری است. مثلاً تعلیم و تربیت، تعلیم و تربیت شقوق گوناگونی دارد یکی از شقوق ساده آن عبارت است از این که آنچه ما به بچهها میدهیم:
1 ـ باید منجر به تحقق موضوع عدل در میان مناسباتشان شود؛
2 ـ باید منجر به تقویت روحیه عدالتخواهی در آنها شود؛
3 ـ باید جهت حرکت عمومی بچهها را به شکل کلان و نگاه عمومی متوجه عدل و جامعه عادله کند.
اما شما نظام آموزش و پرورش را نگاه کنید. از سادهترین روابطی که در نظام آموزش و پرورش ما هست تا عالیترین و بزرگترینش، میتوانید معروف و منکرهایش را کشف کنید یعنی میتوانید بفهمید کجا عدل هست کجا نیست.
اگر شما بخواهید عدل را در آموزش و پرورش جاری بکنید اول باید تمام تعاریف را بازنگری بکنید، چون هر چه تعریف دارید از انسان، از حیوان، از جهان، از اشیاء، از هر چیزی… یک جایش نقص دارد. این تعاریف باید مبتنی بر کلام حق باشد، باید در آنها تجدیدنظر شود. در صورتی که ما میآییم انسان را تک ساحتی، مادی، مبتنی بر دریافتهای صرفاً سکولاریستی که حاصل تفکر فرهنگ غربی است در کتابهایمان تعریف میکنیم، وجه درونی و نفسانیش را هم از روانشناسی اخذ میکنیم که هیچ کدام مبتنی بر عدل نیست، و تنظیم روابطش را هم به علمای جامعهشناس میسپاریم، وقتی هم اینها در مباحث اقتصادی درگیر میشوند با قانونمندیهای اقتصاددانان غیر مسلمان غربی، روابط اقتصادیشان را تنظیم میکنیم و بعد انتظار داریم که در این جامعه، مؤمن پرورش پیدا کند. چنین چیزی محال است. چون این نگاهش به عالم ظالمانه است، تعاریفی که از عالم و آدم گرفته ظالمانه است، اخلاقی که بر حیاتش جاری شده ظالمانه است.
به عبارتی چون نگاه، نگاه مادی و غربی و مبتنی بر تفکر سکولاریستی است، این نگاه را با هر روشی در جامعه جاری کنیم، منجر به عدالت مطلوب و رفع ظلم نخواهد شد.
چون اصلاً این نگاه مبتنی بر چیزی است که منجر به تحقق عدالت نخواهد شد. طبیعی است که چیزی که به عدل نینجامد به ایمان نخواهد انجامید. اصلاً ایمان و عدل همسنگ هم هستند. شما وقتی میگویید اصول اعتقادی، در اصول اعتقادی چه چیز را وارد میکنید؟ عدل را به عنوان اصل اعتقادی وارد میکنید؟ یعنی در واقع ایمان و عدل در هم تنیدهاند. چیزی که منجر به عدالت نشود اصلاً منجر به ایمان هم نمیشود. چیزی هم در مقوله ایمان وارد نمیشود الا آنکه از جنس عدل باشد. این دو اصلاً از هم جدا نیستند. در صورتی که در همین آموزش و پرورش در سطوح مختلف آن وقتی شما پنج، شش نوع مدرسه دارید به صورت طبیعی جامعه را بیمار میکنید؛ نسل نوآموز را بیمار میکنید؛ تحقیر میکنید؛ و طبقاتی آیا اجازه دارید این نظام طبقاتی را در بین مردم جاری بکنید؟! وقتی که این دانشآموز شما در میان شهر، خودش را با دوست خودش، با همکلاسی خودش یا با همسن
پینوشت :
* سوره حدید، آیه ۲۵.
ماهنامه موعود سال ششم _ شماره ۳۵