راهکارهایی برای بهبود اوضاع معماری معاصر
معماری معاصر ما دیگر به هیچ وجه نمایانگر و انعکاس دهندهی هویت ساکنان آنها نیست؛ همچنین به ندرت میتوان در آن تلاشی آگاهانه در جهت القای هویت اسلامی و ملیمان دید.
بسیاری از نشانها و نمادهای هویت فرهنگی ما، یا به کلی از بین رفتهاند و یا تنها کور سویی از آنها را بر پیشانی شهرهایمان میتوانیم ببینیم. فضاهای شهری ما که در گذشته عرصهی تجلی دین، فرهنگ و تاریخ ملت ما بود، اینک شاهد نوعی عدول از ارزشهای غنی فرهنگی و دینی این سرزمین است. در نتیجه شاهد پیدایش بحران هویتی در سیمای شهرها و ساختمانهای معاصر و گسستی تاریخی مابین روزگار معاصر و دستاوردهای پیشینیان مسلمانمان در عرصهی معماری و هنر هستیم. این امر خود به تنهایی تولد فضاهایی نامأنوس را در شهرهای معاصر ما رقم زده است.
معماری عرصهی بروز روحیهها، حالتها، آرمانها و اعتقادهای انسانها و نیز عرصهی تلاقی فرهنگ، دین، هنر و فن است و به بیانی ساده معماری تبلور فرهنگ و اندیشهی انسان و تجلی عینی ارزشها و باورهای هر قوم و ملت است. روح هر ملت در ارزشهای دینی آن نمایان است و ارزشهای دینی، عمیقترین و لطیفترین بخش فرهنگ به شمار میآید. معماری اسلامی نیز همواره آیینهای بوده است که آموزههای اصیل، معنوی و الهی حکمت اسلامی را در خود منعکس کرده است و معماران و هنرمندان مسلمان با تمام توان در جهت خدمت به هویت اسلامی خویش تلاش نمودند و با تأسی از دین مبین اسلام، روزگاری شکوهمند را با شهرها و ابنیهای چشمگیر، برپا نمودند که تناسبی تمام با دین و فرهنگ اسلامی را داشت.
معماران مسلمان ایرانی نیز تا بدان جا پیش رفتند که توانستند مکتبی همچون اصفهان را پایهریزی کنند که تلاقی حکمت، معنویت و خرد ایرانی با مفاهیم پایدار اسلامی است. مکتبی که در نتیجهی آن باورها و اندیشههای اسلامی و به خصوص شیعی به باشکوهترین شکل ممکن در عرصهی معماری تجلی پیدا کرد. اما امروزه معماری کشور به جای بینیازی از پیرویهای ناآگاهانه و سطحی از معماری سایر ملل، به دور باطلی از گسترش فرهنگهای بیگانه در سیما و منظر شهری و ناهمگونی روزافزون معماری و شهرسازی دچار شده است. دستمایهی قرنها تجربه و تلاش پیشینیان این مرز و بوم در عرصهی معماری و شهرسازی به دست فراموشی سپرده شده است.
معماری معاصر ما دیگر به هیچ وجه نمایانگر و انعکاس دهندهی هویت ساکنان آنها نیست؛ همچنین به ندرت میتوان در آن تلاشی آگاهانه در جهت القای هویت اسلامی و ملیمان دید. بسیاری از نشانها و نمادهای هویت فرهنگی ما، یا به کلی از بین رفتهاند و یا تنها کور سویی از آنها را بر پیشانی شهرهایمان میتوانیم ببینیم. فضاهای شهری ما که در گذشته عرصهی تجلی دین، فرهنگ و تاریخ ملت ما بود، اینک شاهد نوعی عدول از ارزشهای غنی فرهنگی و دینی این سرزمین است. در نتیجه شاهد پیدایش بحران هویتی در سیمای شهرها و ساختمانهای معاصر و گسستی تاریخی مابین روزگار معاصر و دستاوردهای پیشینیان مسلمانمان در عرصهی معماری و هنر هستیم.
این امر خود به تنهایی تولد فضاهایی نامأنوس را در شهرهای معاصر ما رقم زده است. این امر تا حد زیادی ریشه در عدم شناخت و توجه به بنمایههای فرهنگی شهرسازی و معماری اسلامی و نبود منابع و اطلاعات کافی در این زمینه، دارد. فراموشی حکمت، فلسفه و ارزشهای مسطور در معماری گذشتهی سرزمینمان تا به آن جا جلوه رفته که دیگر زبان طراحی این بناها برای ما غیر قابل فهم شده است و معماران و برنامهریزان ما در عرصهی معماری و شهرسازی، از شکوه، جلال و خردمندی معماری اسلامیشهرها، ما را بی نصیب گذاشتهاند.
معماری معاصر
زمینههای تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی از جمله عواملی هستند که در شکلگیری آثار معماری بسیار مؤثر هستند. معماری معاصر ایران در بستری شکل گرفته که از جریانهای مدرنیته، صنعتی شدن و جهانی شدن به طور مداوم تأثیر پذیرفته است و فنآوری، شیوهی زندگی مردم و به دنبال آن کالبد و محیط زیست وی را تغییر داده است. (ابراهیمی۱۳۸۹: ۴)
تنوعگرایی، کثرتگرایی، التقاط و تعدد دیدگاهها اصلیترین شاخصهای معماری معاصر در دهههای اخیر شده است و گرایش به سمت دیدگاه جهانیگرا موجب گردیده که این معماری از گذشته و تاریخ خود جدا شده و بدون آگاهیهای نظری و شناخت دقیق مفاهیم فکری گرایشهای جهانی، روی به تقلیدی کورکورانه و سطحی از معماری غربی آورد. در این نگرش الزامی در توجه به داشتههای گذشته دیده نمیشود و همسویی با معماری روز جهانی، فردگرایی و خود محوری ملاک قرار میگیرد (محمودی۱۳۸۷: ۹).
به نحوی که رشد کمّی و کاهش کیفیت، جامعه را به سمت ساختمان سازی و بساز بفروشی که نوعی سرمایهگذاری تضمین شده است، سوق داده و آنچه که مورد بیتوجهی واقع شده، معماری به مفهوم واقعی کلمه است (ابراهیمی۱۳۸۹: ۴). تقلید از معماری مدرن غربی به گسترش شهرنشینی و تسلط روز افزون ماشین بر زندگی مردم منجر شده است؛ همچنین بسیاری از هنجارهای مناسب زندگی را تحت تأثیر قرار داده و بیهنجاری و ناهنجاری را جایگزین آن کرده است (ابراهیمی۱۳۸۹ :۶). آنچه تولید میشود ساختمان سازی است نه معماری، رشد شهری است نه شهرسازی. مراد از معماری و شهرسازی، خلق آگاهانه و اندیشمندانهی فضا برای زندگی فرد و جامعه است (حبیبی۱۳۸۵ :۹۷).
ناتوانی در ایجاد سبک معماری که از یک سو در راستای معماری روز بوده و پاسخگوی نیازهای متغیر استفاده کنندگان باشد و از دیگر سو ارتباط و تداوم خود را با معماری تاریخی کشور حفظ کند و حتی بتواند در صحنهی جهانی نیز حرفی برای گفتن داشته باشد، همواره سبب دل مشغولی بسیاری از اندیشمندان و متفکران این دوره گشته است (حبیبی۱۳۸۹: ۳۰). معماری معاصر ایران برای باز یافتن جایگاه ویژهی خود راه دشواری پیش رو دارد، زیرا با جامعهای در حال تحول روبهروست که جریانهای صنعتی شدن، جهانی شدن و شبکهای شدن را تجربه میکند. هنر و معماری در چنین موقعیتی نقش مؤثری در باز تعریف هویت خواهند داشت. بدون تردید معماری تنها به لحاظ ساختاری و حتی عملکردی حائز اهمیت نبوده، بلکه نقش معماری در تداعی معانی و انتقال مفاهیم نیز جایگاه ویژهای دارد (رضازاده۱۳۸۳: ۳۸).
معماری اسلامی تنها راه نجات
برای درک بهتر ضرورت مسأله و راهکارهایی پیش رو، سخنان رهبر معظم انقلاب امام خامنهای را که همواره راهگشای همهی اقشار بوده و افقهای جدیدی را حتی برای خبرگان آن قشر باز نموده است، مورد توجه قرار میدهیم. سخنانی که همیشه بوی امید، تعهد و حرکت رو به جلو در آنها موج میزند. در این جا به بررسی بیانات ایشان خطاب به قشر معمار پرداختهایم، قشری که به اعتراف و اذعان همگان با کمی همت و تلاش میتوانند مسیر حرکت یک ملت را به سوی تعالی معماری و شهرسازی و پیشرفت همه جانبه در این زمینه سرعت بخشیده و یا خدای ناکرده دچار خلل نمایند. دید همه جانبهی حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای به مقولهی معماری، همراه با ژرفنگری و بررسی اهداف و رسالتهای معمار، تصویری کامل از توقعهای یک نظام اسلامی از هنرمندان معمارش را به نمایش گذاشته است. توقعهایی که متأسفانه تا کنون پاسخ شایستهای از هنرمندان دیروز و امروز به آن داده نشده است.
«ما اصرار داریم که معماریها، مضمون داشته باشند. چون معماری، محسوسترین نماد زندگی است. اگر شما به زندگی اجتماعی نگاه کنید، بیش از آثار معماری، چه چیز چشمتان را میگیرد؟ هر جا راه میروید، در و دیوار است، سقف است، کوچه و بازار است. معماری، این قدر گسترهاش وسیع و گسترشش زیاد است. بنابراین، اگر معماری مضمون داشت، همهی فضای مادی زندگی دارای مضمون میشد و معنویت پیدا میکرد. اگر مضمون نداشت، چیز پوچ و بیهودهای میشد. مثل خیلی از معماریهایی که متأسفانه تا امروز هم ادامه دارد! ساختهاند، اما پوچ! آهن، سیمان و آجر و مصالح دیگر را روی هم گذاشتهاند؛ که هیچ معنایی ندارد و هیچ مضمونی را به ذهن انسان منتقل نمیکند. یا احیاناً وجه دیگرش تقلید محض است.
آنچه را که من تأکید میکنم، معمارى و شهرسازى قم است. امروز کارهاى بزرگى در قم دارد انجام میگیرد، ساخت و سازهایى انجام میگیرد؛ حتماً در این معمارىها باید ملاحظه کنند که معمارىِ اسلامى باشد؛ نمادهاى انقلاب در این شهر، در معمارىها مشاهده شود؛ چون این جا شهر اسلام و شهر انقلاب است.»
همان طور که از سخنان امام خامنهای (حفظه الله) برمیآید، معماری باید دارای مضمون باشد و نمادهای اسلامی و انقلابی را در خود به همراه داشته باشد و معماری اسلامیباشد. اصولی که اگر به حق در معماری و شهرسازی ما به کار بسته میشد، تحولی شگرف را به وجود میآورد و در کنار برآوردن نیازهای مادی و معنوی ایرانیان در زمینهی معماری و شهرسازی، قابلیت صادر شدن و فراگیر شدن را حداقل در جهان اسلام دارا بود. حال زمان آن رسیده است که به هنگام برنامهریزیهای شهری و ایجاد طرحهای شهری به ارزشهای انسانی و نیازهای روحی و جسمی توجه کرد و معتقد به تأمین هر دوی این احتیاجها باشیم و به جای افزایش آسمان خراشها به فکر ساختن شهرهای سالم، با نشاط و دارای روابط منطقی و طبیعی باشیم. از اهداف شهرسازی انسانی نیز همین موارد است. تنها متناسب و مطلوب بودن شرایط محل سکونت کافی نیست، بلکه باید اجزا و عوامل تشکیل دهندهی محیط شهری و معماری با هم هماهنگ باشند. (فنی،۱۳۷۸، ۱۴۴)
برای رسیدن به چنین معماری، احتیاج به یک بسیج همگانی و برنامهریزی دقیق در سطح کلان وجود دارد و تعدادی از وزارتخانهها، سازمانها، نهادها را باید در این امر دخیل کرد. در یکی از گامهای اولیه، نظام دانشگاهی به عنوان مسؤول پرورش دانشجویان معماری باید مورد توجه و بازنگری قرار گیرد. زیرا دانشگاه مهمترین و اساسیترین مکانی است که قادر است، روحیهی خلاقیت، ابتکار، خود باوری و اعتماد به نفس را در نسلهای جوان شکوفا سازد. (میرزا محمدی،۱۳۸۶، :۵) دانشگاهها از یک سو حافظ و انتقال دهندهی میراث فرهنگی و ارزشهای حاکم بر جامعه هستند و از سوی دیگر پاسخگوی نیازهای اجتماعی برای کسب، گسترش و توسعهی دانش و فنآوری میباشند. (میرزا محمدی و همکاران، ۱۳۸۴: ۴۱)
رسالتهای دانشگاه در سه سطح آموزشی، پژوهشی، ارایهی خدمات تخصصی تعریف میشود. (بازرگان، ۱۳۷۶: ۱۵۵) با توجه به پیشینهی فرهنگی، دینی، تاریخی و اهمیت فراوانی که آموزش و پژوهش در تفکر اسلامی دارد، حاکمیت علم و تعهد نیاز به فضای مناسب فرهنگی و اخلاقی دارد. (کاشانی۱۳۸۴: ۱۳) این فضای مناسب جایی جز دانشگاه نیست، مکانی آموزشی و پژوهشی است که در آن سازندگان فردای جامعه به کسب مهارت میپردازند. نحوهی آموزش و پژوهش، وضعیت محیط آموزشی و آنچه که در این مراکز به دانشجویان عرضه میگردد، به طور قطع نحوهی عملکرد آنان را در آینده رقم خواهد زد. اگر این روند با ضابطهی صحیح و به طور مثبت و همگام با آرمانها و ارزشهای اسلامیکشورمان دنبال گردد، فارغ التحصیلان آن در کنار تخصص کسب شده میتوانند با نیروی ایمان گرهگشای مشکلات کشور باشند و برنامهای جامع و دقیق را برای توسعهی ایران اسلامیبا محور قرار دادن دین مبین اسلام و آخرین دستاوردهای علمی و تکنولوژیک طراحی نمایند. (خاکبان۱۳۷۷: ۴۳)
زمانی دانشگاهها میتوانند در ایجاد معماری اسلامی نقش داشته باشند که ارکان اصلی هر دانشگاه: آموزش دهنده (استاد)؛ آموزش گیرنده (دانشجو) و آنچه آموزش داده میشود (محتوای آموزش) هم سو و متناسب با نیازها و ارزشهای فرهنگی جامعه شکل گرفته باشند. علاوه بر اینها عوامل دیگری نیز وجود دارد، از جمله هدف آموزش و برنامهی آموزشی، فضای آموزشی و بخش اداری، فعالیتهای فوق برنامه و عوامل پرورشی و رفاهی (فرهادی۱۳۷۷: ۵۰)
اصلاح برنامههای آموزشی و تغییر و تحول در محتوای آموزش و تطابق آن با نیازها، ماهیت فرهنگی و اجتماعی جامعهی اسلامیمان، اصلیترین برنامهای است که وزارت علوم و دانشگاهها باید به آن بپردازند و برای فلسفهی آموزش اسلامی و جنبههای اخلاقی آن در تدوین برنامههای تحصیلی، به سبب اهمیت نقشی که در چگونگی حرکت و پیشرفتِ تمدن اسلامی اهمیتی به سزا قائل شوند. (روزنانی۱۳۸۱: ۸۷) از جمله اقدامهایی که میتوان در این زمینه انجام داد، رفع کمبود منابع فارسی زبان و مدارک مکتوب و مدونی است که در راستای تأمین اهداف برنامه باشد،
در این زمینه کمکهای وزارت ارشاد اسلامی و وزارت علوم تحقیقات و فنآوری در زمینهی شناسایی اساتید برجسته در حوزهی معماری اسلامیبسیار و کمک گرفت از آنان در خصوص برنامهریزی و به خصوص تألیف و ترجمهی کتاب بسیار سودمند است. به آن معنا که با در نظر گرفتن تسهیلاتی برای چاپ و انتشار کتاب در زمینهی معماری اسلامی و زمینههای نظری و تئوریک آن کمبود منابع را باید جبران کرد، منابعی که نیاز و کمبود آن به شدت احساس میگردد و جای خالی آن در قفسههای کتابخانهها و کتابفروشیها دیده میشود.
یکی دیگر از ارکان اصلی هر دانشگاه همان گونه که ذکر شد اساتید هستند که نقش زیادی در پرورش معماران جوان ایفا میکنند. خوشبختانه هم اینک در کشور تعداد قابل توجهی از اساتید و مهندسان معماری و شهرسازی وجود دارند که از لحاظ مبانی مهندسی شاخص هستند اما با این وجود باز هم کمبود مدرسانی که آگاهی و توان کافی جهت تدریس و تفهیم معماری و فرهنگ اسلامی را داشته باشند، وجود دارد و این باعث شده است که دانشجویان به تنها مرجع مطمئن یعنی مجلات و کتابهای اروپایی و آمریکایی متوسل شوند. استفاده از منابع هنری و علمی خارجی هرگز مذموم نبوده و بسیار مفید است، ولی اشکال کار در این جاست که بدون داشتن یک پایگاه تئوریک و وقوف کامل از چگونگی تحولات و مفاهیم معماری به تقلید سطحی از آن پرداخته میشود. (اعتصام۱۳۷۴: ۱)
گام دیگر که توسط وزارت علوم، دانشگاهها و اساتید معماری باید برداشته شود بازنگری سرفصلهای دروس دانشگاهی رشتهی معماری است که باید تا حد ممکن و با همکاری و مساعدت بزرگان و اساتید معماری سرفصلهای آموزشی و واحدهای درسی با هدف کشورمان در پرورش معماران متعهد همگام و همنوا باشد. برای مثال جهت شناخت عمیقتر معماری اسلامی توسط دانشجویان در کنار دروسی همانند آشنایی با معماری اسلامی واحدهایی تحت عنوان فلسفهی هنر اسلامی و حکمت معماری اسلامی مورد توجه بیشتر قرار داده شود که معماران جوان از لحاظ تفکر با این مقولهها آشنا گردند و ژرفای مبانی نظری و فرهنگی، هنر اسلامی معماری اسلامی را درک کنند.
در این میان عوامل فوق برنامه نیز باید فرصتهایی را برای دانشجویان در جهت بازدید از شهرها و بافتهای تاریخی و معماری اسلامیکشورمان فراهم آورند تا دانشجوی معماری بتواند از نزدیک این آثار را لمس کرده و با بنمایههای فرهنگی و مذهبی آنها ارتباط برقرار کند. در صورتی که امروزه دانشجو به شناختی بسیار سطحی از معماری گذشتهی ما و ریشههای فرهنگی رسیده و تنها شکوه گرافیکی آنها را الگو میگیرد. (حبیب۱۳۸۹: ۳۲)
برای تربیت معمار اسلامیکه آثارش دارای مضمون باشد باید جدای از اصلاحات آموزشی و برنامهی آموزشی، فضای آموزشی و بخش اداری را نیز دستخوش تغییراتی کرد. زیرا معمار حداقل چهار سال از زندگی خود را در دانشگاه میگذارند و این مکان تا حد بسیار زیادی بر او تأثیر میگذارد، حال این فضای آموزشی حداقل در دانشکدههای هنر، خود باید دارای طراحی زیبا و منطبق با فرهنگ ایرانی اسلامیمان باشد. در صورت نبود این فضا در دانشگاهها، میتوان با انتقال دانشکدهی هنر و یا گروههای معماری و شهرسازی به بافتهای تاریخی این شرایط را فراهم آورد که این خود، هم پویایی مجدد بافت تاریخی را در بر دارد و هم گام مؤثری در ایجاد بستر مناسب برای پروش معمار جوان است. در صورت نبود این امکان نیز در صورت امکان سعی شود کلاسها در ابنیهی تاریخی و بافتهای تاریخی- فرهنگی برگزار گردد.
در کنار این مباحث، دانشگاه با انجام راهکارهای مبتنی بر آموزههای اسلامی میتواند در جهت حل چالشهای توسعهی مدیریت دانش گام بردارد. یکی از ویژگیهای تربیتی که در دانشگاه باید مورد توجه قرار گیرد، حاکم ساختن نگرش توحیدی و خداباورانه است. (میرزایی۱۳۸۸: ۱۲۹)؛ بدین وسیله هنرمند و معمار ما وسیلهای باشد که با رشد معنوی و کسب فضایل اخلاقی میکوشد ابزار توسعهی فیض الهی را در کالبد جهان مادی ممکن سازد.
معمار مسلمان دست پروردهی این دانشگاه، میکوشد با کسب شناخت از جهان هستی به مرتبهی فناء فی الله رسیده، جریان حکمت الهی را در وجود خویش بازپروری کند و این زمانی است که حکمت معماری اسلامیبه مدد او میآید و ساختهی او را به درجهای متعالی ارتقا میبخشد. در این روند تکاملی خواستهای مادی عین نیازهای ماورایی است، از این رو مفاهیم قدسی در سازمندترین بناها متبلور شده، زیباترین تناسبات با عمیقترین رهیافتهای معنوی همگذاری میشود. (مهدوینژاد۱۳۸۳: ۶۵)
پس باید اصلیترین گام در جهت ارتقای معماری معاصر را رهنمون دانشجویان و معماران به سمت معماری اسلامی دانست، زیرا معماری اسلامیبه مثابه کارآمدترین ابزار خلق فضا، نه تنها میتواند راهگشای معماران و دانشجویان معماری کشور باشد، بلکه به سبب تکیه بر اصول و باورهای معنوی، میتواند در تعریف ژرف ساختهای نظری یک معماری اسلامی پیشرو و مناسب برای نیازهای روزآمد، مورد توجه و بهرهبرداری قرار گیرد.
بدیهی است که ترسیم افقهای جدیدی برای معماری اسلامی ایران، تنها با تکیه بر اصل حکمت به مثابه پیشروترین اصل معماری اسلامی، امکانپذیر خواهد بود. اصل حکمت جوهرهی اصلی تعریف معماری اسلامی است و هر آیینه میتواند به عنوان محک و سنجش درستی مسیر و راهبردهای انتخاب شده برای معماری معاصر، به کار گرفته شود. نگاه معنوی، زبان مشترک معماری اسلامی در سرتاسر تاریخ معماری اسلامی است و آیندهی معماری اسلامی را نیز میتوان با تکیه بر آن دوباره سازی نمود. آیندهای که در آن چون دوران طلایی مکتب اصفهان، در میان خواستها و نیازهای مادی و معنوی، پلی از هنر شکل میگیرد و در بستر حکمتی متعالی، راه سعادت و افتخار را بر مردمان این سرزمین دوباره میگشاید. (مهدوینژاد۱۳۸۳: ۶۵)
برای رسیدن به معماری اسلامی در کنار اقدامهایی که در دانشگاهها باید صورت گیرد، سایر مدیران و تصمیم گیرندگان نیز در این جهت باید همکاریها و برنامهریزیهای لازم را انجام دهند. برای مثال در جهت ترویج معماری اسلامیبعضی نهادها و وزارتخانهها همانند شهرداریها، وزارت مسکن و… تا حد ممکن باید به ملزم کردن شرکتها، پیمانکاران و مهندسان معماری به استفاده از مضامین اسلامی– ایرانی بپردازند. به این معنا که در ساخت مدارس، ادارهها و سایر نهادهای دولتی تا حد ممکن باید از الگوهای اسلامی و ملی استفاده گردد.
شهرداریها در طراحی شهری باید استفاده از نمادهای مذهبی و دینی را مورد توجه قرار دهند و سعی کنند با برقراری آشتی میان معماری سنتی و معماری معاصر، ابنیه و شهرهایی بسازند که متناسب برای زندگی یک مسلمان ایرانی باشد که هم نیازهای جسمانی او و هم نیازهای روحی وی را برآورده سازد، در این زمینه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز میتواند، مؤثر واقع شود و نقش مهمی را ایفا کند. دیگر سازمانها همانند صدا و سیما و رسانهها نیز در جهت آگاهی دادن و پژوهش در این عرصه باید وارد عمل شده و از تغییر بیشتر ذائقهی معماری شهروند مسلمان ایرانی جلوگیری کنند و بسترهای فرهنگی لازم را در جهت ترویج فرهنگ، تمدن و معماری اسلامیبه وجود آورند.
منابع:
* بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار از طرح ماکتهای زائرسرای طلاب مشهد، ۱۳۷۵/۷/۱۹
* بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع بزرگ مردم قم، ۱۳۸۹/۷/۲۷
* فنی، زهره، ۱۳۷۸، ۱۴۴، شهر و ارزشهای انسانی، مجلهی دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی صص۱۴۳-۱۵۵.
* اعتصام، ایرج، ۱۳۷۴، بررسی تطبیقی معماری و شهرسازی معاصر ایران با اروپا، مجموعه مقالات اولین کنگرهی معماری و شهرسازی ایران، جلد سوم، تهران: انتشارات میراث فرهنگی.
* بهداروند، محمد مهدی، ۱۳۸۴، راهکارهای اسلامیشدن دانشگاهها، مجلهی دانشگاه اسلامی، شمارهی ۲۷، صص ۵۵ – ۵۹.
* حبیب، فرح، ۱۳۸۹، تحلیلی از معماری معاصر ایران در رویارویی با پدیدهی جهانی شدن، نشریهی هویت شهر، سال چهارم، شمارهی ۶، صص ۳۰ – ۴۵.
* حبیبی، محسن، ۱۳۸۵، شرح جریانهای فکری معماری و شهرسازی در ایران معاصر، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
* خاکبان، سلیمان، ۱۳۷۷، رسالت حوزه و دانشگاه در تدوین الگوی توسعهی اسلامی، مجلهی دانشگاه اسلامی، شمارهی ۷، صص ۴۳-۴۵.
* رضازاده، راضیه، ۱۳۸۳، بررسی نقش معماری در تداعی معانی و انتقال مفاهیم، نشریهی هنرهای زیبا، شمارهی ۱۸، صص ۳۷-۳۸.
* فرهادی، مرتضی، ۱۳۷۷، چهرهی دانشگاه اسلامی مطلوب، فصلنامهی علمی ـ پژوهشی دانشگاه، سال اول، شمارهی چهارم، صص۵۰ – ۶۴.
* محمودی، محمدرضا، ۱۳۸۷، جهانی شدن و معماری معاصر ایران، مجلهی معماری و شهرسازی، شمارههای ۸۸-۸۹.
* مهدوینژاد، محمدجواد، ۱۳۸۳، حکمت معماری اسلامی جستجو در ژرف ساختهای معنوی معماری اسلامی ایران، نشریهی هنرهای زیبا، شمارهی ۱۹، ص ۶۵.
* میرزا محمدی، محمدحسن، ۱۳۸۶، اهداف دانشگاه اسلامی، دانشگاه اسلامی سال یازدهم صفحهی ۵
* میرزا محمدی و همکاران، ۱۳۸۴، ارزشیابی کیفیت در آموزش عالی، تهران، انتشارت سازمان سنجش آموزش کشور۴۱
* میرزایی، فرشته، ۱۳۸۸، نقش دانشگاه اسلامی در توسعهی مدیریت دانش، مجلهی دانشگاه اسلامی، شمارهی ۴۱، صص ۱۱۴تا ۱۳۶.
* هاشم، روزنانی، ۱۳۸۱، اسلامیکردن برنامهی آموزشی و تحصیلی، مجلهی حوزه و دانشگاه، شمارهی ۳۲، صص ۸۸ – ۱۱۰