فصل ناگریز

80424a9cfc028b3012dd1de8275dc11a - فصل ناگریز

گاهی شبیه اشکی و گاهی کبوتری
بغضی که می‌نشینی و پلکی که می‌پری

ای نامه‌ای که زود به دستم نمی‌رسی
تو هر چه سر به مُهرتری‌، خواندنی تری

تو کیستی که نام تو را تاک بر لبش
آورد و داد این همه انگور عسکری

آمد بهار و باز تو در راه مانده‌ای
آمد بهار دیگر و تقویم دیگری

سیبی که تا رسیدن تو صبر می‌کنم
هر قدر دیر هم برسی، باز نوبری

دامن گرفته است جهان تابش تو را
یک کهکشان و دامن این قدر مشتری؟!

ای فصل ناگزیر! به تقویم‌ها بگو:
از دست روزها چقَدَر آن طرف تری؟!

 

عالیه مهرایی

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *