- منجم یهودى
هنگام تولد حضرت ولى عصر(ع)منجمى یهودى در قم اقامت مى کرد که در آن سامان شهرت بسزایى داشت. احمد بن اسحاق که از شخصیت هاى معروف قم و وکیل امام حسن عسکرى (ع)در قم بود، پیش منجم یهودى رفت وگفت: براى ما در فلان روز مولودى به دنیا آمده است، فالى او را براى ما ببین. یهودى گفت: آن چه من از محاسبه هاى خود به دست مى آورم، این است که او یا پیامبر خواهد بود و یا وصی پیامبر. او شرق و غرب جهان را تحت حکومت و سیطره خود در خراهد آورد. من چنین در مى یابم که احدى روى زمین نمى ماند، جز این که در برابر او تسلیم مى شود(۱)
- سطیح کاهن
کاهن به معناى غیبگو است و"سطیح کاهن "یکى از مشهورترین غیبگویان تاریخ است. وى از مردم یمن بوده وهمواره بر زمین افتاده بود ومیگویند ۵۰ سال عمرکرده است. (۲) مرحوم علامه مجلسى درکتاب "بحارالانوار" ازکتاب مشارق الانوار تألیف حافظ رجب برسى، که از علما ومحدثان شیعه است، خبرى را درباره ظهور امام زمان (ع)از سطیح کاهن بدین مضمون نقل نموده است: ذاجدن پادشاه براى استفسار از موضوعى که در آَن تردید داشت به دنبال سطیح کامن فرستاد . چون سطیح آَمد خواست او را امتحان کند، لذا یک دینار درکفش خود پنهان کرد و آَن گاه به وى اجازه داد که داخل شود. چون وارد شد، شاه گفت: اى سطیح براى تو چه پنهان کرده ام سطیح گفت: درکفش خود یک دینار پنهان کرده اى شاه پرسید: این را ازکجا دانستى؟ سطیح گفت: از یک نفر جن که مانند برادر، همه جا با من همراه است. شاه گفت: اى سطیح از آَن چه در روزگاران پدید مى آَید مرا مطلع گردان سطیح گفت: هنگامى که نیکان از میان بروند واشرار به جاه و مقام برسند، و مقدرات الهى را تکذیب نمایند، واموال را به سختى حمل کنند… و اختلاف کلمه پدید اَید… ستارهء دنباله دارى که عرب را پریشان کند، طلوع نماید. در آَن هنگام، باران نبارد و رودها خشک شود و اوضاع روزگار دگرگون گردد… آن گاه مردى از اولاد صَخر (۳) خروج میکند وپرچم هاى سیاه را به پرچم هاى سرخ تبدیل مى نماید و محرمات را مباح میگرداند… در آن موقع مهدى فرزند پیغمبر ظاهر مى شود و این در وقتى است که مظلومى در مدینه وپسر عموى وى در خانه خداکشته شود …. او حق را به اهل حقبرگرداند و میهمانی را در میان مردم افزون گرداد و با عدالت خوى غبار ضلالت را از میان ببرد (۴)
۲. بحارالانوار ج ۵۱، ص ۶۵ غیبه طوسى، ص ۱۳ ۱ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۶۳ و ۲۶۷.
۳. صَخر: نام ابوسفیان پدر معاویه است و مقصود از او سفیانى مشهور مى باشد.
۴.بحارالانوار ج ۵۱ ص ۱۶۲
منبع: پایگاه مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت