دکترین مهدوی: راهکارهاى توسعه فرهنگ مهدویت

سیدرضى موسوى گیلانى


مقدمه :
اصطلاح دکترین (Doctrine) در فرهنگ و ادبیات جامعه شناسى و سیاسى، به نظریه، آئین، یا مکتبى اطلاق مى شود که براساس آن، مجموعه اى از مسائل و موضوعات خردتر تفسیر مى شود. در یک دکترین، یک یا چند اصل بنیادین وجود دارد که دیگر نظریه ها با آنها معنا مى یابند. در تفکراسلامى مسئله مهدویت از جمله موضوعاتى است که در کانون اعتقادات اسلامى قرار دارد و داراى موقعیت و منزلت ویژه اى است.
مبحث مهدویت در اسلام، و مبحث مصلح جهانى در ادیان به منزله فلسفه تاریخ تلقى مى گردد. از این رو در اینجا ما آن را به عنوان نظریه اى اصلى و بنیادین، که بر محور آن بسیارى از اعتقادات دیگر تفسیر مى پذیرند، مطرح ساخته، از آن به دکترین مهدویت تعبیر نموده ایم.
مقصود از دکترین مهدویت، نگریستن به موضوع ظهور امام عصر(ع) و حکومت جهانى ایشان، به مثابه یک تئورى جامع و فراگیر است.
آموزه مهدویت در طول تاریخ فرهنگ اسلامى همواره مورد توجه‌اندیشمندان اسلامى بوده و هیچ آموزه دیگرى به‌اندازه آن از اهمیت برخوردار نبوده است؛ اما على رغم این اهمیت، متأسفانه به مثابه یک تئورى و راهکار مهم مورد توجه و دقت نظر قرار نگرفته است. از این رو بر اندیشمندان و فرهیختگان است که در این باره به ژرف اندیشى و فرهنگ سازى بپردازند تا مهدویت آنچنان که شایسته است و در متون دینى ما سفارش شده، مورد توجه قرار گیرد. از آنجا که به نظر نگارنده، آموزه مهدویت در اسلام داراى منزلت دکترین اعتقادى – فلسفى است، در این مقاله روشهایى راهبردى براى گسترش فرهنگ مهدویت ارایه مى شود. امید ما بر آن است که این آموزه دینى، علاوه بر حاکمیت بر احساسات و عواطف ما، در محیطهاى علمى و پژوهشى هم شفاف سازى شو
د.

۱. تئورى پردازى پیرامون مهدویت
آموزه دینى مهدویت داراى دامنه تاریخى است و از بنیادى ترین اصول اعتقادى مسلمانان شمرده مى شود؛ و در میان دیگر ادیان نیز با عنوان مصلح جهانى مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اهمیت موضوع مصلح جهانى در بین ادیان، لازم است اندیشمندان با تئورى پردازى و گفت وگوهاى علمى، نقد و نظرها و نکته سنجى ها و اظهارنظرهاى ژرف پیرامون این آموزه، به قوت علمى این موضوعف بین الادیانى بیفزایند.
امروزه پیروان ادیان نتوانسته اند، دکترین مهدویت را مانند تئوریهاى معاصر، عرضه کنند و به فرهنگ سازى بپردازند؛ به عنوان مثال تئورى »سوسیالیسم« بعد از انقلاب شوروى، چنان بر فرهنگ جهان اثر گذارد که نیمى از جهان را تحت سیطره خویش درآورد. به طورى که غالب عناصر فرهنگى از ادبیات سوسیالیسم تأثیر پذیرفت؛ و رمانها، فیلمها، نمایشنامه ها، آثار هنرى، اقتصاد، سیاست، تولید، روابط بین الملل، فلسفه، مبارزه سیاسى، و بسیارى از دیگر زمینه هاى فرهنگى با تفکر سوسیالیسم آمیخته شد و از آنها قرائتى سوسیالیستى ارائه گردید. اما امروزه دامنه فعالیتهاى فرهنگى ما در مورد آموزه وحیانى مصلح جهانى، بسیار اندک است و کمتر فعالیت ژرفى در این عرصه صورت گرفته است. شایسته آن است که در عرصه تبلیغ دینى، به سخنان سطحى و کلیشه اى بسنده نکنیم، تا فرزندان ما ناخودآگاه چنین تصور نکنند که‌اندیشه دینى یک امر فرعى و حاشیه اى است. همچنین متأسفانه نتوانسته ایم مسئله مهدویت را همچون پاره اى از مباحث علمى دیگر، مانند: هرمنوتیک، معرفت شناسى، تئوریهاى حکومت، کثرت گرائى و کثرت اندیشى، سنت و مدرنیسم و… به عرصه گفت وگو و تئورى پردازى بکشانیم و زوایاى گوناگون بحث را مورد نقد و نظر قرار دهیم. خارج ساختن بحث مهدویت از عرصه هاى سنتى و وارد کردن آن در محیطهاى پژوهشى – علمى موجب آن مى شود که مسئله مهدویت بر زندگى انسانها اثر گذاشته، آنها را با امام عصر(ع) مرتبط سازد.

۲. پژوهش عمیق و علمى در تاریخ زندگى امامان(ع) از جمله امام عصر(ع)

متأسفانه باید گفت آن چنان که تاریخ زندگى پاره اى از اندیشمندان بزرگ مانند افلاطون، ارسطو، دکارت، کانت، و دیگران مورد پژوهش آکادمیک و علمى قرار گرفته تاریخ زندگى امامان معصوم مورد مطالعه و پژوهش قرار نگرفته است. از زمان حیات افلاطون تا کنون بیش از ۲۴۰۰ سال مى گذرد. او در دوره اى مى زیست که تاریخ نگارى و آثار مکتوب به ندرت به چشم مى خورد و محققان درباره شخصیت او با محدویت منابع مواجه اند، اما با این حال بیش از دو هزار کتاب پیرامون اندیشه هاى او نوشته شده است. در مقایسه، امامان معصوم(ع) هزار سال پس از افلاطون مى زیسته اند و متعلق به دوره اى هستند که تاریخ نگارى و کتاب نویسى رایج بود، لکن ما هنوز نسبت به پیشوایان دینى خود شناخت تحلیلى و منسجم نداریم و بسیارى از زوایاى شخصیت آنان براى ما پنهان و مبهم مانده است.
در فرهنگ ما شخصیت امام مهدى(ع) به قدر افلاطون مورد شناسایى قرار نگرفته و ما نتوانسته ایم ارزش واقعى این انسان آسمانى را به جهانیان بشناسانیم. از این رو پیشنهاد مى شود که درباره هر یک از پیشوایان، علاوه بر وقایع نگارى، به طور تخصصى به تحلیل عقلانى و اجتماعى شخصیت آنها و دوره اى که در آن مى زیستند، بپردازیم، و از کلى نویسى و ساده انگارى خوددارى کنیم؛ چرا که اکتفا به پاره اى از مسائل سطحى و ابتدایى درباره ائمه(ع) و نپرداختن به پژوهش ژرف و روشمندانه، موجب آن مى گردد که چهره تابناک آنان مخدوش یا شخصیت آنان به طور ناقص معرفى شود.

۳. دائرهالمعارف، دانشنامه، ایجاد سایتهاى قوى، انتشار مجله هاى تخصصى، فیلم سازى، و عرضه آثار ادبى و هنرى

دکترین مهدویت سزاوار آن است که در قالب رمان، فیلم، نمایشنامه، و آثار هنرى، در سطح جهانى ترویج شود. امروزه غربیها توانسته اند پیرامون تجربه هاى عرفانى بعضى از قدیسان خود فیلم بسازند و آن را ترویج کنند، اما ما هنوز نتوانسته ایم درباره امام عصر(ع) آثار هنرى زیبا و ماندگار خلق کنیم.

۴. بررسى و تبیین روایات و سخنان تاریخى موجود در کتابهاى اعتقادى و منابع مهم اسلامى
عدم ارائه درست موضوع مهدویت یکى از عوامل مؤثر در گریز اشخاص از مسئله مهدویت، یا نداشتن باور عمیق به امام عصر(ع) است. وجود پاره اى از سخنان نادرست و بى اساس درباره شخصیت آسمانى امام مهدى(ع) موجب شده است که چهره اى غیر واقعى و اسطوره اى از ایشان ترسیم گردد و اینگونه پنداشته شود که امام مهدى(ع) شخصیتى افسانه اى است، در حالى که بنا بر اعتقاد ما، ایشان در میان ما زندگى مى کنند و نسبت به زندگى ما آگاهى و اشراف دارند. این تصویر نادرست تا حدى بدین خاطر است که ما از احادیث موجود درباره امام مهدى(ع) تحلیلى درست ارایه نکرده ایم.

۵. ایجاد کرسى مهدى شناسى در حوزه و دانشگاه
در تمامى دانشگاههاى جهان، براى شناخت افکار اندیشمندان بزرگ، کرسیهاى تدریس وجود دارد و تخصص پاره اى از اساتید، تنها تدریس افکار یک اندیشمند است؛ به عنوان مثال، برخى استادان در زمینه تدریس اندیشه هاى ارسطو، تبحر دارند، برخى درباره افکار کانت صاحب نظر هستند، و برخى در مورد هایدگر و….
آیا اهمیت ارسطو و هایدگر در تاریخ فرهنگ ما از حضرت محمد(ص) و پیشوایان دین(ع) بیشتر است و آیا آنان در فرهنگ سازى و شکل گیرى تمدن اثرگذارتر بوده اند؟! به اقرار همه دین پژوهان هیچ کس به سان پیامبران و شخصیتهاى آسمانى در تاریخ فرهنگ و تمدن مؤثر نبوده اند. بنابراین لازم است که در دانشگاهها (دانشکده هاى الهیات، جامعه شناسى، ادیان و مذاهب و…) براى هر یک از امامان(ع) از جمله امام مهدى(ع) کرسى درس ویژه پیش بینى شود و افرادى پرورش یابند که درباره بزرگان هدایت و وحى صاحب نظر باشند. هم چنین لازم است در حوزه هاى علمیه، در زمینه امام شناسى و مهدویت همانند بسیارى از مباحث نظرى – که شاید نسبت به این موضوعات کم اهمیت تر هم باشند – به اجتهاد نظرى و بحثهاى گسترده پرداخته شود.
حوزه هاى علمیه موظف هستند که درباره روایات مهدویت، بحث و بررسى کنند و مردم را از فقر فرهنگى پیرامون امام زمان(ع) نجات دهند.
در پایان، این نکته را مى افزاییم که انسان پس از رنسانس، که گمان مى کرد نیازمند دین نیست، ارتباط خود را با آسمان قطع کرد و همه امورى را که گمان مى برد با آنها به آرامش مى رسد، مانند تکنولوژى و صنعت، علوم تجربى، خردورزى، اقتصاد، فلسفه هاى جدید، روش شناسى علوم و بسیارى از امور را تجربه نموده، اما اینک پس از گذشت قرنها دریافته است که هیچیک از این امور نمى توانند به او کمک کنند. انسان مدرن که از راه طى شده، خسته گردیده و سرگشته از تمام آثار و ثمرات رنسانس، به دنبال جزیره هاى جدید و اکسیرى است که به او التیام دهد و از خستگى برهاند؛ هر روزى به دنبال فردى و جماعتى مى دود، اما همه آنها سرابى بیش نیستند و انسان معاصر با تمام لذتها و تنوعاتى که دارد بهت زده تر و خسته تر مى شود. بنابراین، ایجاد ارتباط میان انسان معاصر و امام عصر(ع) که ذخیره هدایت خداوند است، بزرگ ترین خدمتى است که مى توان به انسان خسته و سرگشته معاصر نمود. گره زدن مهدویت با انسان معاصر، از اعتقادات کلان دین، اسطوره زدایى مى کند و نیز انسان مدرن را با عرصه اى جدید آشنا مى سازد. از این رو سزاوار است که ادیان، متاع ارزشمند خود را به بازار اندیشه ها و دکترین ها عرضه کنند تا ببینند چگونه متاع آنان در عصر سرگشتگى ها، دلربایى مى کند و دیگران را واله و بتهاى سامرى را محو مى سازد. بیهوده نیست که ادیان، ظهور منجى را به زمانى وعده داده اند که انسان به ابتذال و طغیان کشیده مى شود و سراسر وجود او سرشار از تشنگى و نیاز مى گردد.
آخرین ذخیره ادیان، به اذن خداوند زمانى ظهور خواهند کرد که همه او را بخواهند؛ مصلح آخرالزمان متعلق به همه انسانهایى است که سراسر نیاز و تقاضا باشند؛ او اقیانوسى عمیق و زلال است که همه را در خود شست وشو خواهد داد و همه از آب گواراى وجودش سیراب خواهند شد. به امید چنین روزى.

 

موعود شماره ۴۵

Check Also

از کیومرث تا سوشیانس

عقیده به ظهور «موعود» مخصوص به دین یا ملت خاص نیست. هر یک از ملل منتشر در عالم به نوعی برای این اعتقاد اقرار آورده اند و برای رهایی جهان از ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *