تمامی حوادث، موقوف و احتمالی نیست بلکه برخی حتمی و برخی دیگر در لوح محو و ثبوت قرار گرفته است و روی دادن یا روی ندادن آن به اموری مانند دعا و صدقه و … بستگی دارد. به عبارت دیگر، هر حادثهای که در جهان اعم از حالتها و رویدادها، به امر الهی انجام میشود، یا حتمی الوقوع است… یا غیر از آن یعنی وجود و عدم وجود و چگونگی صورت آن به دو شکل است؛ طبیعی یعنی چنان که طبیعت موجود میطلبد و غیرطبیعی یعنی آنچه که مانع طبیعت موجود میشود و در آن تأثیر میگذارد یا باعث تقدیم یا تأخیر آن میشود.۱
«اربلی» در مورد حوادث ظهور میگوید:
بعضی از این حوادث حتمی و بعضی مشروط است.۲
این نوع تقسیمبندی و اشاره به امور موقوف در حدیث امام ابوجعفر(ع) آمده است. ایشان فرمودهاند:
از امور، برخی حتمی است و بدون چون و چرا، روی خواهد داد و مواردی نیز نزد خداوند مشروط و موقوف است که اگر او بخواهد جلو میاندازد یا آن را از بین میبرد یا ثابت میگرداند….۳
حال، پس از اینکه در مورد امور و علامتهای حتمیکه در روایتهای تاریخی صراحتاً حتمیّت آن ذکر شده است، سخن گفته شد، علایمی را که صریحاً حتمیبودن آن ذکر نشده بلکه فقط اشارهای به آنها شده است، میآوریم:
با مطالعه و تأمّل در آن حوادث تاریخی که در روایات و در لابهلای حوادث حتمی آمده، در خواهیم یافت که آنها عموماً حول محور حوادث جنگی میچرخد که میان مذاهب مختلف رخ میدهد. از جمله:
۱. اختلاف میان شرق و غرب
«نعمانی» با ذکر سند از امام باقر(ع) نقل میکند:
قائم(ع) در یکی از سالهای فرد قیام میکند.
سپس فرمود:
اختلاف شرق و غرب، آری و اهل قبله پیش میآید، آنگاه مردم در آن چنان سختی میافتند که ترس و وحشت بر آنها غلبه میکند… الخ.۴
۲. جنگ میان رومیها و مسلمانان
حسان بن عطیه میگوید:
«مکحول» و «ابن زکریّا»، نزد خالد بن معدان رفتند و من هم با آنها همراه شدم. در آنجا، او برای ما در مورد جبیر بن نفیر سخن گفت و افزود:
در مورد صلح از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: رومیان با شما صلح میکنند و شما به همراه آنها به جنگ با دشمنان میپردازید؛ سپس پیروز میشوید و غنیمت جمعآوری میکنید و صلح میکنید و سپس میروید تا اینکه به مرغزاری که بلندی و تپّه دارد میرسید، سپس یکی از نصرانیان صلیب را بالا میبرد و میگوید: صلیب پیروز شد پس از آن یکی از مسلمانان خشمگین میشود و به مقابله با او میپردازد و آن را در هم میشکند. در این هنگام رومیان خیانت میکنند و برای جنگ جمع میشوند.۵
۳. فتح قسطنطنیه
پیامبر(ص) میفرماید:
قیامت برپا نمیشود مگر اینکه رومیان در «اعماق» یا «دابق»6 فرود آیند سپس سپاهی متشکّل از نیکان روزگار از مدینه به سوی آنها میآید و وقتی به هم برسند، رومیان میگویند، ما و پیشینیان ما را به حال خود بگذارید که با آنها بجنگیم. مسلمانان میگویند: به خدا قسم، نه نمیتوانیم شما و برادرانمان را رها کنیم و با آنها میجنگند و یک سوم نابود میشوند و خداوند توبهشان را قبول نمیکند و یک سوم افراد آنها کشته و بهترین شهدای خداوند میشوند و یک سوم دیگر گرفتار نمیشوند و قسطنطنیه را فتح میکنند.۷
۴. سرپیچی عربها از فرمانروایانشان
از امام صادق(ع) روایت است که یعقوب سراج به آن حضرت عرض کرد: فرج شیعیانتان کی فرا میرسد؟ فرمود: «پس از اختلاف عبّاسیان و پس از آنکه عربها لگام گسیخته شوند [ارزشهای اصیل را فراموش کنند] و از فرمانروایانشان فرمانبرداری نکنند».8
۵. خروج دجّال
با توجّه به اینکه احادیث وارده در مورد خروج دجّال بسیار زیاد است، در نتیجه، مسلمانان بایستی آن را نشانه درست بشمارند. تقریباً همگی مسلمانان در مورد خروج دجّال اتّفاق نظر دارند، امّا در مورد ویژگیهای او که در اخبار مختلف به صورتهای متفاوت آمده است، اختلاف نظرهایی میان مسلمانان وجود دارد. البتّه اخبار مربوط به آن از جمله اخبار آحاد است و نمیتوان به آنها استناد کرد.
از پیامبر(ص) در مورد دجّال نقل شده که ایشان فرمود:
دجّال در جور۹ و کرمان با هشتاد هزار نفر میآید، آنان چهرههایی همانند سپرهایی دارند که با شمشیر بر آن ضربه زده باشند و لباس طیلسانی بر تن دارند و پاپوشهای آنها از جنس مو است.۱۰
«انس» از پیامبر(ص) روایت میکند: «دجّال وارد مکّه و مدینه نمیشود، مگر اینکه در هر جای آن شهر امیرانی شمشیر از نیام کشیدهاند تا بجنگند».11
پیامبر(ص) امّت خود را از او بر حذر داشته و فرموده است:
هر پیامبری که مبعوث شد، امّت خود را از دجّال یک چشم و دروغگویی بر حذر داشت او نمیبیند ولی پروردگارتان میبیند.۱۲
روایتها، ویژگیهای متعدّدی برای او برشمردهاند که به ذکر چند مورد از آن بسنده میکنیم:
۱. او کافری است که «میان دو چشمش نوشته شده که او کافر است»؛ ۱۳
۲. ادّعای خداوندی میکند و میگوید «من پروردگارتان هستم»؛ ۱۴
۳. یک چشم است «او یک چشم است و خداوند در مقابل، بیناست».15
او صفات دیگری نیز دارد که با جمعبندی احادیث با یکدیگر در تناقض است مانند کوتاهی و بلندی زمان در مدّت خروج او و نهایت آن، طول عمر یا کوتاهی آن و غیره.
در پایان باید گفت که نشانههای بسیاری در کتابها آمده است مانند:
۱. خسوف و کسوف نابه هنگام ماه و خورشید؛
۲. دیده شدن صورت و سینهای در قرص خورشید؛
۳. صورتی که در ماه دیده میشود؛
۴. نمایان شدن ستاره دنبالهدار؛
۵. زیاد شدن احتیاجات و فقر و دشمنی مردم با یکدیگر؛
۶. گرسنگی، ترس، قحطی، کشتار، وبا و…
۷. انتشار فساد و منکرات؛
۸. اختلاف در دین؛
۹. خروج پرچمهای سیاه از خراسان؛
۱۰. خراب شدن دیوار مسجد کوفه؛
۱۱. پدیدار شدن آتش در شرق؛
۱۲. بالا رفتن آمار قتل و کشتار میان حیره و کوفه؛
۱۳. پدیدار شدن آتشی در کوفه.
علاوه بر این، نشانههای دیگری نیز وجود دارد که در متن احادیث آمده است ولی اغلب آن احادیث، از جمله احادیث آحاد است.البتّه باید افزود که حتمیّت تمام این نشانهها در روایتها نیامده است، زیرا این نشانهها تابع قانون محو و ثبوت است که در بخشهای گذشته در باب تفاوت میان نشانههای حتمی و احتمالی توقیع داده شد، بنابراین نمیتوان با وجود قراین و شواهد داخلی آن، حتمیّت را از آن دریافت زیرا در ثبوت بسیاری از این قراین شکّ و شبهه وجود دارد.
نتایج این تقسیمبندی
دو نتیجه مهمّ از تقسیمبندی نشانهها به موقوف (وابسته، مشروط) و حتمیبه دست میآید، عبارتند از:
نتیجه اوّل: همانا نشانههای مشروط و موقوف قابلیت محو و اثبات را دارند، در حالی که نشانههای حتمی، در برابر این قانون سر فرود نمیآورد و حتماً به وقوع میپیوندند و این محو و ثبوت به آن شرطهایی که آن نشانهها به آن وابسته است، بستگی دارد. بنابراین تلاش میشود تا مسائل و اموری که باعث میشود آنها روی ندهند، شناخته شود.
نتیجه دوم: برخلاف نشانههای حتمی، ممکن است اراده انسان مانند وقوع نشانههای مشروط شود، یعنی در آنها دخالت کند و مانع روی دادن آنها شود. به ویژه اینکه بیشتر نشانههای مشروط در جنگها و رواج فساد جامعه نمود مییابد، به عنوان مثال در دعای عهد که مشخّصاً از زبان معصومان(ع) نقل شده، آمده است: همانا تو گفتی و گفتار تو عین حقیقت است، فساد در خشکی و دریا به وسیله مردم، آشکار شد. اکنون ای خداوندا! ولیّت را و پسرِ دخترِ رسولت را که همنام رسول توست، پدیدار ساز. این فساد، توسط مردم به وجود آمده است و به خاطر همین، آقای طباطبایی به این مفهوم اشاره کرده و گفته است:
«بعضی مواقع، حوادث موجود از برخی کارها تبعیت میکند. اطاعت انسان از خداوند متعال و حرکت در راهی که باعث خشنودی اوست، سبب فرود آمدن نیکیها و باز شدن درهای برکت و رحمت میشود و منحرف شدن از صراط مستقیم و متمایل شدن به گمراهی و نیّتهای ناپسند و انجام اعمال نادرست و زشت، باعث آشکار شدن فساد در خشکی و دریا (سراسر زمین) و نابودی ملّتها و گسترش ظلم و فاصله گرفتن از امنیّت و باعث بروز جنگ و سایر بدیهایی که به انسان و اعمالش مربوط است، میشود. وجود مشکلات و حوادث ویرانکننده موجود چون سیل و زلزله و رعد و برق و طوفان و غیره از این موارد هستند و خداوند پاک، سیل عرم و طوفان نوح و صاعقه قوم ثمود و بادهای سرد و پر سر و صدای قوم عاد را از جمله این موارد به شمار آورده است».16
با این مقدّمات ما میتوانیم آیات موجود را که از نشانههای ظهور به شمار میروند تفسیر کنیم، نشانههایی که حتمی نیستند مانند خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی و طلوع چیزی در آسمان و خارج شدن آتشی از مشرق و همه این نشانهها هر چند که حتمی نیستند، امّا وابسته به شرطهایی هستند که در پیدایش حوادث دخیلاند و از رابطه میان کارهای انسان از یک سو و حوادث موجود از سوی دیگر پرده برمیدارند. علاوه بر همه اینها، درمییابیم که تفاوت میان نشانههای حتمی و مشروط، تأثیر زیادی در جنبشهای سیاسی و تغییر واقعیّت زندگی در جهان دارد و روایتهای عصر ظهور نیز بر آن تأکید کردهاند.
پینوشتها:
۱. مجموعه الرسائل، ج ۲، ص ۱۰۹. 2. کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۵۶. 3. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۱۷. 4. کتاب الغیبه، ص ۲۶۲. 5. مصنف بن أبی شیبه، ج ۴، ص ۵۸۳. 6. دو محل در سوریه در نزدیکی شهر حلب. 7. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۲۲۱. 8. شرح اصول الکافی، ج ۶، ص ۲۵۵. 9. شهری در نزدیکی نیشابور. 10. شیخ طوسی، الامانی، ص ۲۶۵. 11. همان، ص ۳۸۲. 12. صحیح البخاری، ج ۹، صص ۷۵ ۷۶. 13. همان، ج ۹، ص ۷۶. 14. سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۰. 15. صحیح البخاری، ج ۹، ص ۷۵. 16. علّامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۱۸۱.