آن روز که پیامبر اکرم(ص) بار سفر به جهان باقی میبست، خطاب به حاضران و غایبان فرمود: «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی…؛
همانا من در میان شما دو چیز باقی میگذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید، هرگز گمراه نخواهید شد. «کتاب خدا» و «عترتم» که اهل بیتم هستند.
ای مردم! بشنوید! من به شما رساندم که شما در کنار حوض بر من وارد میشوید. پس من از شما درباره رفتارتان با این دو یادگار ارزشمند سؤال خواهم کرد؛ یعنی کتاب خدا و اهل بیتم.»
اگر چه این حدیث از روایاتی است که مورد قبول علمای شیعه و اهل سنّت و در منابع هر دو گروه آمده است، امّا گویی هر دو گروه، عزم خود را برای نادید انگاشتن یکی از دو یادگار پیامبر اکرم(ص)، ثقل دوم، یعنی اهل بیت(ع) که به تمامی در موضوع و مفهوم امامت و مصداق بارز آن در عصر حاضر، یعنی حضرت مولانا و صاحبنا و حجّتنا، امام المهدی، ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، نمود پیدا میکند، جزم کردهاند.
در میان هر دو طایفه، همه ساله، با سرمایهگذاریهای مثالزدنی، جماعت بسیاری را برای برگزاری مراسم ویژه (حفظ، قرائت، …) قرآنی بسیج میدهند؛ به این گمان که با نشر و پخش «قرآن صامت»، روح دینداری و حقیقت قرآنی به کالبد فسرده و دنیازده، حیاتی طبیه بخشند. هیهات!
آنان، از روی غفلت تمام، با نادیده انگاشتن «قرآن ناطق» و یله ساختن ثقل دوم، امید دیدار رسول مکرّم(ص) را کنار حوض کوثر در دل زنده نگه میدارند.
نکته قابل توجّه درباره شیعیان اینکه، همه ساله، در آستانه ماه شعبان و قرین با سالروز میلاد فرخنده حضرت خاتم الاوصیاء، در سالنی به بزرگی میدان فوتبال بدین امر اهتمام میورزند. در چنین موقعیتی به وضوح میتوان مصداق تامّ این تعبیر حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) را درباره حضرت صاحب الزّمان(ع) تجربه کرد، آن روز که خطاب به صحابی خود، اصبغ بن نباته فرمودند:
«صاحب این امر، آوراه، رانده شده، تک و تنهاست.»
«بنفسی انت یا شریدُ یا طریدُ یا وحیدُ یا فریدُ یا وحیدُ» (کمال الدین، ج ۱، باب ۲۶، ح ۱۳)
در جلد ۵۱ «بحار الانوار»، حدیث شگفتی آمده است. راوی میگوید: در زیارت عمره یا حجّ واجب، خدمت امام محمّد باقر(ع) رسیدم. به آن حضرت عرض کردم: استخوانهای من نازک شده و پیر و فرتوت شدهام. پایم لب گور است. نمیدانم که باز هم قسمت من میشود شما را زیارت کنم یا نه. سخنی برای من بگویید. برای من بفرمایید که گشایش و فرج کار مسلمانان چه وقتی است؟ حضرت امام محمّد باقر(ع) خصوصیت آن امام را که فرج کلّی به دست ایشان خواهد شد، بیان فرمودند:
«صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ هُوَ الطَّرِیدُ الشَّرِید الْمَوْتُورُ بِأَبِیهِ الْمُکَنَّى بِعَمِّهِ الْمُفْرَدُ مِنْ أَهْلِهِ اسْمُهُ اسْمُ نَبِیٍّ؛
صاحب این امر، همان کسی است که طرد شده و آوراه است و خون جدّش بازخواست نشده و کنیه عمویش را دارد و از خانواداش تک افتاده و همنام پیغمبر(ص) است.» (غیبت نعمانی، ج ۲۴، ص ۱۷۹)
مسلمانان بر سر برگزیدگان حضرت خداوندی و یادگار گرامی رسول ختمیمرتبت چه آوردهاند که این اوصاف جانسوز، همچنان درباره ایشان پابرجاست!
گویی بسیاری از ما حیات و دوام آکنده از هواجس خود را در گرو تداوم این وضعیت میشناسیم و از یاد بردهایم که به قول جناب خواجه نصیر طوسی، «وَعَدَمهُ مِنّا»، غیبت ایشان از ماست و عمکرد آشکار و نهان فرهنگی و مادی ما، همه مجال را برای خروج ثقل دوم از موقعیت «طرید و وحید و فرید» بودنش از میان برداشته است. حال در نظر آورید در این ایّام خجسته، که هنگامه متذکّر شدن خود و متذکّر ساختن مردم به راز غیبت، ضرورت معرفتیافتن به ساحت قدسی حجّت حیّ خداوند، انعقاد عهد با ایشان و ایجاد زمینهها برای آمادگی اخلاقی و عملی مردم است، برای همنوا و همافق شدن با خاستگاه آن مصلح کل است، با غفلت تام از حقیقت قرآن، همه همّت را مصروف ظاهر ساخته و بر حجم و گستره غفلتها درباره آنکه دربارهاش فرمودند: «لولا الحجه لساخت الأرض بأهلها؛ اگر حجّت نباشد، زمین و اهلش بلعیده میشوند.» میافزاییم.
اجازه دهید عرض کنم، در حالی که حقیقت قرآن را مستور میداریم، با کوس و کرنا چنین مینمایانیم که به نشر معارف قرآنی اهتمام میورزیم.
دیر نیست که در پی این یادداشت، در برونفکنی تمام، نگارنده را متّهم به سیاهنمایی و باعث و بانی مهجور شدن قرآن در میان مردم و امثالهم می¬کنند. باکی نیست، فرمودند: «ذکِّر فإنَّ الذِّکری تنفع المؤمنین».
حسب فرمایش اهل بیت(ع)، مؤمنان در اوج اضطرار و گرفتاری، دست تضرّعورزی بر آستان خداوند متعال بلند کرده و حاجت خویش را میطلبند و برای ایجاد ارتباط معنوی، آیه شریفه «أمَّن یُجیبُ…» را قرائت میکنند.
ائمّه معصومان(ع)، این آیۀ کریمه را به مقام حضرت صاحب الزّمان(ع) تأویل فرمودهاند. امام صادق(ع) فرمودند: «إنَّ القائم إذا خرجَ، دَخَلَ المسجد الحرام…؛ زمانی که حضرت خروج کنند، به صحن مسجد الحرام وارد میشوند، به طرف کعبه میزوند و رو به کعبه آورده و به مقام ابراهیم پشت میکنند. سپس دو رکعت نماز میگزارند و سپس میفرمایند:
«ای مردم! من به مقام آدم از همه نزدیکترم….»
حضرت غریب و طرید، در انتظار تمام از خداوند متعال، طلب رهایی و اضطرار میکنند و آنگاه، فرج کلّی حاصل شده و اذن خروج از پس پرده غیبت صادر میشود.
اجازه میخواهم عرض کنم، در معاملهای یکسویه، ضمن یله ساختن ثقل دوم، عترت الله، در همه ایام و آنات و به ویژه در ماه شعبان، به جای مهیّا شدن برای استقبال از آن حجّت غایب از نظر، ایشان را در خدمت خویش میخوانیم؛ به جای آنکه در خدمتش درآییم.
کاش گوشها را، در ازدحام حوادث و هواجس، تیز میکردیم و در خلوتی جانانه، نیوشای پیامهای ماه شعبان و سالروز میلاد حضرت ولیّ¬عصر(ع) میساختیم. آنگاه درمییافتیم که ماه شعبان، ما را مخاطب ساخته و اعلام میدارد:
یا معشر الجن والإنس! بیامام نیستید.
بی او کجا به میروید؟
• یا معشر الجنّ والإنس! امام شما در پس پرده غیبت، در انتظار تمام به سر میبرد.
• یا معشر الجنّ والإنس! امام زمان شما در انتظار شماست؛ در حالیکه سخت در غفلت به سر میبرید.
• یا معشر الجنّ والإنس! چگونه است که سر در پی کشف راز غیبت نمیگذارید! مگر نشنیدهاید که آن امام غایب از نظر، خطاب به شیخ مفید فرمودند:
«اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان را دهاد، به عهدی که با ما داشتند، وفا میکردند، فیض دیدار ما از آنان سلب نمیشد.»
• یا معشر الجنّ والإنس! خود را مهیای استقبال از ایشان کنید.
• یا معشر الجنّ والإنس! تا آن زمان که از عهدی نامبارک خود را خلاص نسازید و در عهد و عقد امام معصوم و منصوب حضرت خداوندی درنیایید، امواج، پیدرپی بلا و ابتلا، شما را در خود خواهد شکست و جز حرمان و نومیدی، نصیبی از حیات این جهانی نخواهید برد.
• یا معشر الجنّ والإنس! بدانید، بیمعرفتی درباره امام عصر و زمانتان، ره در وادی جهالت و مرگ میپویید. کاش به یاد آورید که رسول مکرّم(ص) فرمودهاند:
«آنکه بمیرد امام زمانش را نشناسد، در مرگ جاهلی از دنیا خواهد رفت.»
والسلام