با کمال تاسف باید بیان داشت صنعت فشن به دلیل جذابیت وافری که در حوزه بصری و حسی دارد موجب شده است تا ابعاد پنهان این صنعت پر سود و خشن در پس پرده غفلت باقی بماند. به بیانی مستحکمتر میتوان مدعی شد سرمایهداران جهانی، خواهان دیده نشدن عقبه صنعت فشن نزد جهانیان هستند و با رسانههای پرقدرت خود سعی در اغوا کردن انسانها دارند تا از این طریق بتوانند علاوه بر افزودن به سرمایههای خود، بشریت را به سمت و سوی زندگی مصرف گرا سوق داده تا بتوانند با سرگرم کردن مردم توسط انواع شارلاتان بازیها مقاصد خود را به بهترین شکل ممکن به ثمر برسانند.
مقدمه
فشن (Fashion) یا مد (Mode)، صنعتی به ظاهر زیبا و رنگارنگ اما به غایت بیرحم و استثمارگر است. شاید با دیدن این واژگان تعجب کنید، اما واقعیت آن است که در پس پرده صنعت فشن، جهانی متفاوت با ظاهر زیبا و جذاب آن قرار دارد که کمتر کسی از آن باخبر است.
پر واضح است که تمامی این سیکل به نفع معدود کلان سرمایه داران جهانی و ابر طبقه مسلط بر این صنعت است که میتوانند محصولات خود را با حداکثر قیمت و با حداقل هزینه تمام شده به فروش برساند.
امروزه کلان سرمایهداران جهانی و حامیان اقتصاد لیبرالی نه تنها کارگران بنگلادشی و هندی و چینی را به بردگی خود در آورده و رحمیبه آنان نمیکنند، بلکه تمامی مردم جهان و به طور خاص شهروندان اروپایی و آمریکایی را نیز تحت این ظلم گسترده قرار دادهاند.
فرانکل با رویکردی انتقادی و طنز آلود به صنعت فشن، بخشی از استحمار و شقاوت دست اندرکاران رسانهای این صنعت را به نمایش گذاشت. کارگردان در این فیلم با روگرفتی از مجله مشهور وگ(Vogue magazine) که مجله ای فعال در صنعت فشن است، از شخصیت آنا وینتور(Anna Wintour)، الهام گرفته است
بدترین فاجعه در قطب صنعت بردهداری فشن، مربوط به سال ۲۰۱۳ میلادی است. در این سال کارخانهی نساجی رانا پلازا(Rana Plaza) به دلیل فرسودگی و نداشتن حداقل الزامات ایمنی دچار حریق و تخریب شد که این مسئله منجر به کشته شدن ۱۱۳۴ نفر از کارگران که عموم آنان از زنان فقیر بودند شد.
در نوامبر سال ۲۰۱۲ میلادی بر اثر آتش سوزی در کارخانهی تزرین فشنز (Tazreen Fashions) در داکا ۱۱۲ نفر کشته شدند.در این کارخانه سه هزار کارگر که اکثر آنان از زنان جوان فقیر روستاهای اطراف بودند صرفا برای گرفتن ۳۰ یورو در ماه قربانی شرکتهای نامداری چون دیسنی (Disney)، والمارت و گروه فرانسوی تدی اسمیت (Teddy Smith) شدند.
این کمپانی ها حداقل امکانات عادی را از کارگران بنگلادشی دریغ کرده و با بیرحمی تمام کارگران را به بردگی خود درآوردهاند. برندهای معروفی نظیر، گپ (Gap)، والمارت (Walmart)، زارا (Zara)، اِچ اند اِم (H&M)، لاسنزا (La Senza)، ویکتوریا سکرت (Victoria’s Secret)، رالف لاورن (Ralph Lauren) و بسیاری دیگر از کمپانیهای نامی، محصولات خود را در این کشور به تولید میرسانند.
پس از حضور و راهبری صندوق جهانی پول (IMF) و بانک جهانی بود که برنامه های خصوصی سازی و کاستن از حمایتهای دولتی آغاز شد و نتیجه اش رشد ناگهانی بیکاری، گرایش گسترده به واردات و نابودی صنایع محلی بود.
اگر بخواهیم مد را به شکل کلاسیک آن تعریف نماییم، باید بگوییم: “نوعی پوشش که در هر دوره زمانی با وضعیت اجتماعی و فرهنگی آن جامعه تطابق یافته و در میان مردمان آن سرزمین نهادینه شده است”. از ۱۵۰ سال پیش و بعد از ورود جهان به دنیای مدرن و آغاز جدیِ صنعت مد در کشورهای فرانسه و انگلیس، این تعریف آرام آرام کارایی خود را از دست داد و دچار تطوّر شد. اگر اکنون به طور موجز و جامع بخواهیم مد در دنیای کنونی را توصیف نماییم باید آن را امری اقتصادی و تزئینی بدانیم که پیروی مداوم از آن صرفا برای ارضای حالات روحی، روانی و برای جا نماندن از رشد پر سرعت این صنعت است. میتوان مد را در بخشی از سبک زندگی آمریکایی خلاصه کرد؛ سبکی از زندگی که معضلات فراوانی برای بشریت به دنبال داشته است.
شوربختانه باید بیان داشت امروزه پوشاک در اکثر نقاط جهان و بالاخص کشورهای شمالی کره زمین، صرفا وسیلهای برای پوشش محسوب نمیشود بلکه به نوعی مسابقه برای عقب نماندن از مد روز تبدیل شده است. امروزه فشن و یا مد سالانه توسط بخش مشخصی از اعضای یک گروه اجتماعی که عموما از مشاهیر هستند در کشورهای اروپایی و آمریکایی استفاده شده و توسط کلان سرمایه داران تولید و به وسیله رسانهها تبلیغ گسترده میشود. جذابیت و ماهیت اغواگرانه این صنعت سبب شده است تا فشن بودن جزء لاینفک زندگی مردم جهان شود. هم اکنون در کشورهای توسعه یافته و اکثر کشورهای در حال توسعه مراکز خرید سر به فلک کشیده و پاساژهای لوکس، ارائه کننده محصولاتِ برندهای نامی و معروف هستند؛ برندهایی، که رسانههای پرقدرت جهانی با رنگ و لعابی وصف ناپذیر و با تبلیغات چکشی، مردم را به سمتِ خریدِ هرچه بیشترِ محصولات آن برندها سوق میدهند. امروزه دیگر مد از الگوی سال خارج شده بلکه به شکل فست فشن (Fast Fashion) و مدهای هفتگی و فصلی در آمده است. در فست فشن لباسها به صورتی طراحی میشوند که با سرعت هر چه تمامتر از مرحله نمایش در فشنشوها به مغازه ها برسند که این امر علاوه بر تسریع مراحل تولید تا فروش، همراه با صرفه جویی در هزینهها و کاهش قیمتها است که باعث افزایش فروش محصولات میشود.
متاسفانه عموم مردم جهان از رویدادهای رخداده در این سیکل بی خبرند و کمتر کسی از مردم میداند که این صنعت برای پویایی خود به بیرحمانه ترین شکل ممکن به استثمار کشورهای فقیر پرداخته و با دامن زدن به مصرفزدگی، حرص و طمع، انواع معضلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی را گریبانگیر بشریت کرده است. واضح است که تمامی این چرخه به نفع معدود کلان سرمایه داران جهانی و ابر طبقه مسلط بر این صنعت است که میتواند محصولات خود را با حداکثر قیمت و با حداقل هزینه تمام شده به فروش برساند.
با کمال تاسف باید بیان داشت صنعت فشن به دلیل جذابیت وافری که در حوزه بصری و حسی دارد موجب شده است تا ابعاد پنهان این صنعت پر سود و خشن در پس پرده غفلت باقی بماند. به بیانی مستحکمتر میتوان مدعی شد سرمایهداران جهانی، خواهان دیده نشدن عقبه صنعت فشن نزد جهانیان هستند و با رسانههای پرقدرت خود سعی در اغوا کردن انسانها دارند تا از این طریق بتوانند علاوه بر افزودن به سرمایههای خود، بشریت را به سمت و سوی زندگی مصرف گرا سوق داده تا بتوانند با سرگرم کردن مردم توسط انواع شارلاتان بازیها مقاصد خود را به بهترین شکل ممکن به ثمر برسانند.
بخش پنهان صنعت فشن و مد را میتوان به دو جستار استثمار و استحمار تقسیم کرد که برای بررسی دقیق این دو مفهوم باید در ابتدا نیم نگاهی به ابعاد اقتصادی صنعت مد انداخته و با بررسی نمونههایی از بیگاری و استثمار کمپانی های بزرگ فشن از کشورهای فقیر بتوانیم بخشی از رذالت نظام کاپیتالیسم را آشکار کرده و در ادامه با دقت بیشتر نحوه استحمار صنعت فشن و مدیریت افکار عمومی و بالاخص مردم کشورهای شمالی کره زمین و مردم غرب را مورد ملاحظه قرار دهیم.
استثمار صنعت فشن از کشورهای جنوب
شاید هیچ گاه چارلز فردریک ورث(Charles Frederick Worth) طراح نامی انگلیسی و آغازگر فشن و صاحب صنعت مد پاریس در نیمه دوم قرن ۱۹ و ملقب به پدر طراحی سطح عالی لباس زنانه(Haute couture)، حتی به ذهنش خطور نمیکرد که ۱۵۰ سال بعد، صنعت مد یا فشن تبدیل به بازاری سه هزار میلیارد دلاری شود و دو درصد از کل تولید ناخالص جهانی را از آن خود کند.[۳]
هم اکنون ارزش صنعت مد زنانه، مد مردانه، کالاهای لوکس مد و بازار لباسهای بچهگانه به ترتیب ۶۲۱، ۴۰۲، ۳۳۹و ۱۸۶ میلیارد دلار است. اعداد و ارقامیکه هر یک از بودجه سالیانه بسیاری کشورها به مراتب بیشتر است. این ارقام شگفت انگیز نشان دهنده حجم عظیم گردش سرمایه در این صنعت است.[۴] طبق آمار ارائه شده توسط پایگاه خبری فشنیونایتد در سال ۲۰۱۴ میلادی افراد مشغول به کار در این صنعت به ۵۷.۸ میلیون نفر رسیده است.
آمارهای ارائه شده نشانگر این امر بدیهی بوده که چشمان زیادی خیره بر تشعشعات طمع بر انگیز این صنعت دوخته شده است. بیشک کمپانیهای فعال و صاحب نفوذ در این صنعت برای رقابت با یکدیگر و سود افزایی بیشتر از هر گونه تکنیکی برای افزایش سود خود استفاده میکنند؛ از جمله روش هایی که کمپانیهای صنعت فشن اتخاذ کردهاند انتقال محل تولید محصولاتشان به کشورهای فقیر است. کمپانیها در این کشورها با دادن دستمزد ناچیز به کارگران و استفاده از مواد اولیه ارزان مثل پنبه و الیاف مصنوعی، میتوانند قیمت های خود را به طرز چشم گیری کاهش داده و به موازی آن بر فروش خود بیافزایند. این کشورهای فقیر که در طول قرنهای گذشته توسط دول اروپایی استعمار و استثمار شده بودند امروز نیز به نوع دیگری زیر یوغ دول غربی و کمپانیهای چند ملیتی هستند و به دلیل ضعف مفرطی که در حوزه اقتصادی دارند چارهای جز پذیرش تمامیشرایط تحمیلی به خود را نداشته و برای به دست آوردن مبلغی ناچیز مجبور به بردگی کشورهای غربی هستند.
از جمله کشورهایی که بیش از دیگر کشورها آسیب جدی به آن وارد شده کشور مسلمان بنگلادش است. بنگلادش ۱۲۸ میلیونی در صادرات لباس، رتبه دوم جهانی را داراست. صنعت ۲۶ میلیارد دلاری لباس بنگلادش، ۸۰ درصد صادرات این کشور را تشکیل میدهد. بین ۴ تا ۵ میلیون نفر در ۵۰۰۰ هزار کارخانه تولید پوشاک مشغول به کار هستند که بیش از ۸۰ درصد آنان زنان هستند. گفتنی است که بنگلادش در اواخر قرن بیستم شرایط کاملا متفاوتی با امروز داشته است به گفته استاد دانشگاه جهانگیرنگار «بنگلادش تا پیش از سالهای میانی ۱۹۸۰ با صنعت پوشاک درگیر نبوده است. این تولید الیاف کنف بود که در ردۀ نخست ثروت کشور قرار داشت. پس از حضور و راهبری صندوق جهانی پول (IMF) و بانک جهانی بود که برنامه های خصوصی سازی و کاستن از حمایتهای دولتی آغاز شد و نتیجهاش رشد ناگهانی بیکاری، گرایش گسترده به واردات و نابودی صنایع محلی بود. دیوانسالاران حزبهای قدرتمند سیاسی، ارتشیان، درجه داران پلیس و فرزندان خانواده های مرفه به استقبال این فرصت طلایی شتافتند.»
در سالهای اخیر، شرکتهای فعال در صنعت فشن از طریق تحمیل قراردادهای مختلف به شرکتهای واقع در این کشور نظرات خود را به آنان تحمیل میکنند. این کمپانیها حداقل امکانات عادی را از کارگران بنگلادشی دریغ کرده و با بیرحمی تمام، کارگران را به بردگی خود درآوردهاند. برندهای معروفی نظیر، گپ(Gap)، والمارت(Walmart)، زارا(Zara)، اِچ اند اِم(H&M)، لاسنزا(La Senza)، ویکتوریا سکرت(Victoria’s Secret)، رالف لاورن(Ralph Lauren) و بسیاری دیگر از کمپانیهای نامی محصولات خود را در این کشور تولید میکنند. این کار موجب میشود مسئولیت هر گونه اتفاقی از دوش این برندها برداشته شده و مشکلات احتمالی که در شرکتهای طرف قراردادشان پیش میآید به آنها منتقل نشود.
حقوق پایین، محیط نا امن کاری و رعایت نشدن استانداردهای لازم در کارخانه های تولید پوشاک در سالهای اخیر مشکلات فراوانی را برای مردمان این کشور به وجود آورده است. در سال ۲۰۰۵ میلادی کارخانهای که مشغول تولید سفارشات لاسنزا بود به دلیل فقدان مسائل ایمنی ۶۴ نفر را به کام مرگ کشاند. کمپانی والمارت در سال ۲۰۰۸ میلادی به ازای ۱۹ ساعت کار، ماهانه تنها ۲۰ دلار به کارگران پرداخت میکرد. در نوامبر سال ۲۰۱۲ میلادی بر اثر آتش سوزی در کارخانه تزرین فشن(Tazreen Fashions) در داکا ۱۱۲ نفر کشته شدند. در این کارخانه سه هزار کارگر که اکثر آنان از زنان جوان فقیر روستاهای اطراف بودند صرفا برای گرفتن ۳۰ یورو در ماه قربانی شرکتهای نامداری چون دیسنی (Disney)، والمارت و گروه فرانسوی تدی اسمیت (Teddy Smith) شدند. در این کارخانه فرآورده هایی کبه شدت قابل اشتعال بودند در زیرزمین این ساختمان و درکنار راه پله ها قرار داده شده بودند و راههای گریز در ساختمان نیز برای جلوگیری از دستبرد به کالاها بسته شده بود، که پیامد این بیتفاوتی منتج به آن شد که قربانیان زنده زنده در اتش سوختند و یا از پنجرهها سقوط کردند.
بدترین فاجعه در قطب صنعت بردهداری فشن، مربوط به سال ۲۰۱۳ میلادی است. در این سال کارخانه نساجی رانا پلازا(Rana Plaza) به دلیل فرسودگی و نداشتن حداقل الزامات ایمنی دچار حریق و سپس تخریب شد که این مسئله منجر به کشته شدن ۱۱۳۴ نفر از کارگران که عموم آنان از زنان فقیر بودند شد. این حادثه، اعتراضها و راهپیماییهای فراوانی را در اعتراض به شرایط ناامن محیطهای کاری و استثمار کارگران از سوی شرکتهای چند ملیتی در داخل و خارج آن کشور در پی داشت که عموم این اعتراضات متاسفانه بعد از گذشت چند سال مثمر ثمر نبود و همچنان آتش سوزیها و تخریب این دست کارخانجات ادامه دارد و در آخرین نمونه آن به سال۲۰۱۶ میلادی ۲۱ نفر کشته و ۷۰ نفر زخمیشدند.
تمام اینها در حالی است که کمپانیها در صورت قرارداد با کارگاههای تولید پوشاک در کشورهای خود باید تمامیکارگران را از بیمه بهداشت و درمان تا بازنشستگی تامین کرده و حداقل ها را برای کارگران تامین کنند اما متاسفانه فرهنگ استثمار که قرنهاست با تمدن غرب عجین شده صرفا به دنبال بیشترین بهرهگیری از ملت های ضعیف است.
موارد ذکر شده تنها بخشی از سیاهیها و شقاوتهای صنعت فشن در جهان کاپیتالیسم است. جهانی که سرمایهداران و صاحبان کمپانیهای چند ملیتی برای رسیدن به سود حداکثری حاضر به انجام هر عمل بیشرمانهای بوده و دست به هر خباثتی میزنند. کارگران بنگلادشی قربانی سرمایهدارانی هستند که با اغواگری در سطح جهان، مدلهای خود را بر استیجها فرستاده و آنان نیز با نمایش گذاشتن لباسهای پرزرق و برق، دانسته و یا ندانسته آحاد بشریت را در تله مصرف گرایی انداخته تا مردمان غافل از همه جا را با ولع هر چه تمامتر به محصولاتی که با گوشت و خون مردم بنگلادش تهیه شده است آراسته کنند و بعد از اندک استفادهای نیز به دور انداخته شوند. قابل ذکر است که کلان سرمایهداران و کمپانیهای صنعت فشن برای کامل کردن حلقه ثروت اندوزی خود نیازمند فروش بیشتر محصولات خود در کشورهای توسعه یافته یا همان کشورهای غربی هستند، به این جهت کمپانیهای فعال در این صنعت برای به پایان رساندن حلقه تولید خود باید علاوه بر سیاست استثمار، سیاست استحمار را نیز در پیش گیرند.
محصولات تولید شده در کارخانههای ناامن بنگلادش که در فروشگاههای لوکس H&M در حال فروش است
استحمار صنعت فشن از کشورهای شمالی
برای پیاده سازی سیاست استحمار که هدف نهایی آن فروش هر چه بیشتر محصولات تولید شده در کشورهایی نظیر بنگلادش است، ابرسرمایهداران صنعت فشن با توسل به قدرت رسانه، سعی دارند که به روز بودن و مانند مد روز رفتار کردن را تبدیل به بخشی از هویت وجودی مردم کرده تا بتوانند هر گاه که اراده کردند محصولات خود را در کمترین زمان ممکن به فروش برسانند. آنان برای تحقق بخشیدن این مسئله انواع تولیدات خود را بر تن مانکنها و مشاهیر عمومیکرده و به شکل هفتگی، ماهانه، فصلی و سالانه آنان را به بازار عرضه میکنند و مردمانی که دل در گرو مدلهای محبوب خود دارند و توسط اسلحه تبلیغات و انواع شامورتی بازیها نظیر حراج های گوناگون به استحمار درآمدهاند نیز ناخودآگاه در درون خود غلیانی از احساسات را حس کرده و برای خرید محصولات تبلیغ شده کمپانیهای مشهور و نامی تحریک میشوند.
متاسفانه تلاشهای چند ده ساله این کمپانیها نه تنها در کشورهای غربی بلکه در کشورهای دیگر دنیا نیز به ثمر نشسته است و امروزه مد و فشن در تمامی نقاط جهان جزء جدایی ناپذیر سبک زندگی تمامی آحاد مردم جهان شده است و این مقوله معضلات بسیار زیادی در حوزه فرهنگی و اجتماعی را برای بشریت به بار آورده است.
در مورد این موضوع، کارگردان معروف سینمای آمریکا، دیوید فرانکل(David Frankel) در سال ۲۰۰۶ میلادی فیلمی تحت عنوان “شیطان پرادا میپوشد” (The Devil Wears Prada) را در انتقاد از صنعت فشن تولید کرد و آن را به نمایش گذاشت.
در این فیلم، فرانکل با رویکردی انتقادی و طنز آلود به صنعت فشن، بخشی از استحمار و شقاوت دست اندرکاران رسانهای این صنعت را به نمایش گذاشته است. کارگردان در این فیلم با روگرفتی از مجله مشهور وگ (Vogue magazine) که مجله ای فعال در صنعت فشن است، از شخصیت آنا وینتور (Anna Wintour)، الهام گرفته است.مجله وگ مجلهای است با قدمت ۱۲۴ ساله. به جرأت میتوان این مجله را یکی از فرمانروایان سرنوشت ساز جهان فشن دانست که در جهت دادن به سبک زندگی مردم و دیکته کردن هر نوع الگویی به جهانیان متبحر است. وگ به دلیل اعتبار بیش از یک قرنی خود، طرفداران زیادی را جذب حود کرده و میلیونها زن جوان آرزوی فعالیت در این مجله را دارند. اعتبار مجله تا آن حد است که به سادگی میتواند هر گونه استعدادی را به اوج برده و یا آن را به چاه ذلت برساند. امری که فرانکل نیز در فیلم خود آن را به خوبی نشان میدهد.
در واقع مساله این است که کارگردان با ساخت چنین فیلمی علاوه بر به تصویر کشیدن فضای رسانهای صنعت فشن نقدهای خود را در قالب فیلم سینمایی به مخاطب بیان کرده است. در این فیلم دختری به نام آندرا که اساسا میل و رغبتی به مد ندارد و صرفا به دنبال پیدا کردن کار و افزایش تجربه است وارد این حوزه شده و آرام آرام به دلیل مشغله زیاد، تمامی دوستان و گذشته خود را از دست میدهد. جدای از به تصویر کشیدن تلخی فعالیت در این صنعت که علیرغم ظاهر زیبای آن روح آدمی را سخت و کدر میکند کارگردان به طور گذرا به مسئله تبدیل شدن لاغری و زیبایی در صنعت فشن در بین بسیاری از دختران و زنان به یک ارزش نیز اشاره میکند.
متاسفانه شیوه الگوسازی کمپانیها و رسانههای فعال در صنعت فشن، پوشاندن انواع لباسها بر تن مدلها و مانکنها است. جثه لاغر اندام مدلها موجب شده است تا بسیاری از دختران جهان غرب و حتی شرق به دلیل این همانی سازی خود با مدلها دچار معضلات جسمی و روانی شده و با اختلالات گوناگونی مواجه شوند.
از جمله اختلالهای شایع در این عرصه، اختلال خوردن است. به نظر میرسد هر چه الگوی مد و تصاویر تلویزیونی زنان کوچکتر میشود دختران نوجوان ناخرسندتر میشوند. طبق یکی از مهمترین تحقیقات انجام شده هم اکنون تنها ۱۵ درصد دختران از آنچه هستند احساس خوبی دارند و کمتر کسی با این نکته مخالف است که اختلالهای خوردن در زنان به دلیل هویت نقش جنسی شایع تر است یا در آماری دیگر سه و نیم میلیون نفر از زنان در کشور انگلیس دچار اختلال خوردن هستند.
متاسفانه استحمار صنعت فشن که در طول استثمار این صنعت و با هدف افزایش فروش محصولات کمپانیهای نامیبوده، قربانیهای زیادی را تا کنون گرفته است. امروزه کلان سرمایهداران جهانی و حامیان اقتصاد لیبرالی نه تنها کارگران بنگلادشی و هندی و چینی را به بردگی خود در آورده و رحمیبه آنان نمیکنند بلکه تمامی مردم جهان و به طور خاص شهروندان اروپایی و آمریکایی را نیز تحت این ظلم گسترده قرار دادهاند، اعترافی که کارگردان فیلم شیطان پرادا میپوشد نیز به شکل بسیار تلطیف شده ای به تصویر کشیده است.
نتیجهگیری
صحبت انتقادی از دنیای به شدت خوش رنگ و لعاب فشن و بیان ابعاد پنهان این صنعت به دلیل ظاهر فریبکار آن امری بسیار سخت تلقی میشود و دشوارتر از آن این است که بتوان افکار عمومی جامعه را به این باور رساند که در پس پرده صنعت فشن و یا مد با دنیایی به شدت خشن، بیرحم و به غایت استثمارگر مواجهیم که در قرن ۲۱ پرچم دار بردهداری مدرن است. هر چند آگاه سازی در این باره بسیار سخت است اما گام اول برای نشان دادن شقاوت سرمایهگذاران این صنعت روشنگری و روشن کردن بخش در سایه قرار گرفته صنعت فشن است. صحبت از بنگلادش و کشورهای فقیر که تحت سلطه صنعت استثمارگران قرار دارند و بعد از آن استحمار جهانیان توسط صاحبان این صنعت که مبارزه با آن به مراتب سخت تر و پرفراز و نشیب از مسئله استثمار است به ذکاوت و زیرکی فراوان در حوزه رسانه نیاز دارد. آگاه سازی درباره کمپانیهایی که محصولات آنان از گوشت و خون مردمان مسلمان بنگلادش و امثال آنها تهیه شده و همچنین بصیرت افزایی برای مردمانی که شوق فراوانی برای به دست آوردن لباسهای مدام در حال به روز شدن دارند، گام نخست برای رهایی از حصار استثمار و استحمار است
[۱] http://www.investopedia.com/terms/f/fast-fashion.asp
[۲] https://books.google.com/books?id=e3Sd_mikSP4C&pg=PA7#v=onepage&q&f=false [۳] http://www.thefashionglobe.com/modern-day-slavery-in-the-fashion-industry [۴] https://fashionunited.com/global-fashion-industry-statistics [۵] https://www.dandc.eu/en/article/working-conditions-bangladeshi-seamstresses-are-often-poor-even-when-expensive-branded [۶] https://ir.mondediplo.com/article2017.html [۷] http://www.therichest.com/rich-list/most-shocking/10-major-clothing-brands-caught-in-shocking-sweatshop-scandals/ [۸] http://www.nytimes.com/2012/11/26/world/asia/bangladesh-fire-kills-more-than-100-and-injures-many.html [۹] http://www.imdb.com/title/tt0458352/ [۱۰] https://web.archive.org/web/20061116035153/http://enjoyment.independent.co.uk/film/reviews/[۱۱] روانشناسی مرضی کودک، ترجمه محد مظفری مکی آبادی، صفحه ۵۰۵
[۱۲] https://i-d.vice.com/en_gb/article/how-the-fashion-industry-affects-the-bodies-of-young-women