وقتی تبلیغات، سیاستبازی و تقلید جای تفکر، تدبر و برنامهریزی را گرفت، بسیاری از سازمانها و مراکز فرهنگی و حتی بسیاری از اهل علم خود را با انجام پژوهشهای بیخاصیت، چاپ انواع نشریات و تولید نرمافزارهای مختلف علوم اسلامی و… مشغول کردند و هر یک نیز با استفاده از بیتالمال و حتی وجوهات شرعیه انواع سازمانهای مدرن و انباشته از اقسام کامپیوترها و میزها را بنا نمودند، بیآنکه پیش از اقدام درباره ضرورت ایجاد آنها و یا حتی جلب آگاهی درباره آنچه که توسط دیگران در حال انجام است کسب اطلاع کنند، بگونهای که امروزه انواع آثار مشابه مثل داروهای ژنریک در بازار فراوان است.
در هنگامهای که سرزمین فراخ اسلامی ما و مردم سایر کشورهای مسلماننشین چشمبراه طلیعه آثار و اقدامات مردانی هستند که آنها را از فراز و نشیبهای فرهنگ غالب غربی و انواع اندیشههای فلسفی وارداتی و ایدئولوژیهای سیاسی و اجتماعی عبور دهد، متدولوژی غربی و پژوهشهایی به سبک شرقشناسان خودبنیاد در حوزههای علوم اسلامی رسمی و غیررسمی وارد شده است. و حاصل اینهمه بیشک چیزی جز دور ماندن نسل جوان از آبشخور زلال تعالیم دینی و ابتلاء آنان به انواع ایدئولوژیهای ممسوخ و منسوخ دو سه قرن گذشته نیست.
انجام کارهای موازی و مشابه موجب به هدر رفتن سرمایههای مادی، اشتغال تعداد اندک پژوهشگران در پروژههای مشابه، افت خلاقیتها و رها شدن طرحهای بنیادین در جامعه شده است.
چرا آنان که قدرت مالی و امضاء را در اختیار گرفتهاند وقتی از تکراری بودن پروژهای مطلع میشوند حاضر به ترک آن نمیشوند؟
چرا وقتی طرحی مهم و نو در میانه راه رها شده و مجریانش به دلیل نداشتن امکانات مادی و انسانی با چنگ و دندان و آه حسرت به پیش میروند به جای یاری جوانمردانه آنان همه را نادیده گرفته و برای تکرار همان پروژه و کسب شهرت و مقبولیت از صفر آغاز میکنیم؟
چگونه است که برخی از متولیان سازمانهای فرهنگی علیرغم داشتن امکانات و وظیفه تعریف شده در سخنرانیهای خود از کمبود مبلغین مذهبی گلایه سر میدهند اما برای نجات مسجدها و کانونهای فرهنگی پراکنده در اقصی نقاط ایران اسلامی و تربیت و اعزام روحانیون آستین همت بالا نمیزنند و میدان جهاد فرهنگی را تنها با شعار و تراکت تبلیغاتی انباشته میسازند؟ و گزارش سالانه را با آمار برگزاری مسابقات رنگارنگ پر میکنند؟
چرا وقتی میتوان با هزینه هشتاد تا یکصد میلیون تومانی یک سمینار آنهم در سالهایی که به نام مبارک امام خمینی، قدّسسرّه، و علیبن ابیطالب، علیهالسلام، مزین شده اقدام به ترجمه هزاران صفحه متون علمای مسلمان، تربیت و بکارگیری صدها محقق و پژوهشگر حوزه علوم دینی و صدها طرح دیگر نمود خود را دلخوش به گردآوری 50 مقاله دست دوم و چند تراکت و تیزر تلویزیونی میسازیم؟
حال اگر این هزینه را تا سقف دو یا چند میلیارد تومان در سال بالا ببریم، تو خود حدیث مفصل بخوان از…
چرا وقتی میتوان با ۱۵ این مبالغ دهها مؤسسه غیردولتی را با دهها پژوهشگر مورد حمایت قرار داد و صدها برابر آنچه را که حاصل میآوریم فراروی نسل تشنه و منتظر جوان و مسلمان قرار داد با هزاران اما و اگر و شاید تضمین کننده نام و مقام و منزلت اجتماعی (و زودگذر) خود میشویم؟
چه کسی میتواند ادعا کند که وابستگی ما و طرحهای ما به ادارات و سازمانهای رسمی و دولتی اثبات کننده صحت، سلامت، دقت و کارایی عمل ماست؟
گذر انقلاب و نظام اسلامی از فراز و نشیبهای 20 ساله عموماً مرهون مردان و زنانی است که خارج از نظام رسمی و اداری در همه جبههها حاضر شدند و امروزه نیز حاضرند. ورنه، آنانکه در عین برخورداری و در امان بودن از گرفتاریهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی این عصر با بودجههای کلان قدمهایی متوسط، آشفته و گاه ناقص برمیدارند هنری نکردهاند.
ما نیازمند تجدیدنظر در سیاست اجرایی امور فرهنگی در همه ساحات هستیم.
ما نیازمند استفاده دقیق و حسابگرانه از فرصتهای باقیماندهایم.
ما نیازمند درک این مهم هستیم که همواره چشمی ما را مینگرد. والسلام
سردبیر
موعود جوان شماره دوازدهم