بحث دومى که مىشود مطرح کرد این است که آیات و روایات را بر اساس یک تقسیم بندى و طبقهبندى مناسب و با توجه به آفتهایى که براى هر گروه در آخرالزمان ذکر شده بررسى کنیم .
جامعه اسلامى ترکیبى است از انسانهایى در آن زندگى مىکنند. پس مسلماً آسیبى که در آخرالزمان اتفاق مىافتد در مردان و زنان آن دوره وجود دارد؛ زیرا آنها جامعه را مىسازند به همین دلیل یک مقدار باید بحث را تفصیلىتر و جزئىتر کنیم.
به عبارتى ببینیم در روایات ما براى مردانى که در آخر الزمان دچار آسیب شدهاند چه نشانههایى ذکر شده است. روایت اول از پیامبر بزرگوار اسلام (ص) نقل شده و بسیار تکان دهنده است. این روایت یکى از آسیبهاى آخرالزمان را در مردان نشان مىدهد. معمولاً اسلام توقعش از مرد این است که حس غیرت دینى و مهابت الهى داشته باشد. در سیره معصومین (ع) وقتى مراجعه مىکنیم به سیماى مبارک خود امام زمان (ع) مىبینیم که مهابت الهى در چهره آن بزرگوار وجود دارد. یعنى در چهره مبارک امام زمان (ع) در عین ملاحت و شیرینى، نوعى مهابت و ترس الهى هم وجود دارد. یک چهرهاى است که ترکیبى از ملاحت و مهابت در آن دیده مىشود. اسلام توقعش از هر مردى این است که نوعى مهابت در سیماى او دیده شود. در آخرالزمان این گونه است که طبق روایات اگر شما{P در بین ۲۰ مرد کمتر یا بیشتر، یک یک چهرهها را مورد ارزیابى و شناسایى قراردهى نمىتوانى کسى را پیدا کنى که در چهره او هیبت و مهابت الهى و آثار ترس از خدا وجود داشته باشد.
به عبارت دیگر مقصود از اینکه یک حالت مهابت باشد این است که وقتى در چهره انسانى خیره مىشوى رنگ الهى را در چهره او ببینى و انسانهاى گنهکار وقتى که چنین برخورد بکنند، نوعى فاصله و نوعى هیبت الهى در آن چهره مىخوانند که معصیت آنها را دور مىکند؛ امّا در چهره مردان آسیب زده آخر الزمان هیچ ترسى از خدا وجود ندارد؛ به طورى که اهل معصیت خیلى راحت در برابر آنها مرتکب معصیت مىشوند و آنها هیچ عکس العملى نشان نمىدهند و چهرهاى که در او مهابت فى الله باشد، هیبت الهى باشد اهل معصیت را از معصیت دور مىکند. ما در زندگى اولیاء خدا داریم که انسانهاى گنهکارى با نگاه به آنها از گناه فاصله مىگرفتند از گناه کردن پشیمان مىشدند ولى در دوره آخر الزمان این طور نیست که مردانى وجود داشته باشند یا کمتر مردانى وجود دارند یا بهتر بگویم مردان آسیب زدهاى وجود دارند که اهل معصیت از آنها هیچ خوفى نخواهند داشت .
روایت دوم در مورد نشانههاى مردان و خصلتهاى منفى مردان آخر الزمان است از جمله اینکه مىفرماید »یطیع الرجل زوجته و یعصى والدیه« مردان آسیب زده دوره آخر الزمان از اطاعت و احترام والدین دور مىشوند امّا یک گرایش و اطاعت و پیروى صد در صد از همسران خود خواهند داشت. البته به این معنا نیست که انسان در مسایل خانوادگى تفاهم نداشته باشد بلکه اشاره به این مطلب مىکند که در آخر الزمان مردانى وجود دارند که صد در صد مطیع زنان خود هستند؛ امّا در برابر پدر و مادر هیچ تواضع و فروتنى ندارند و احترامى براى آنها قائل نیستند.
باز روایت دیگر – که نشانههایى از مردان آفت زده از نظر اعتقادى و اخلاقى را نشان مىدهد مىفرماید »یکون الرجل همه بطنه و قبلته زوجه و دینه دراهمه« مردان آسیب زدهاى وجود دارند که تمام همت و عزمشان براى پر کردن شکمهایشان است. به فکر دیگران و معیشت دیگران نیستند فقط همتشان معیشت خود است. زنان آنها قبله آنها مىشوند که در اینجا »قبلته زوجته« شاید به این معنا باشد که آنها یا اهل نماز نیستند به اطاعت از زنانشان یا اگر هم اهل نماز هستند آن قدر براى آنها اطاعت از همسر در هر بعدى از ابعاد مهم مىشود که گویا اینها رو به خداى خود ایستادهاند و گویا اطاعت از همسر اطاعت از خدا براى آنها به حساب مىآید و دین آنها پول آنها مىشود. یعنى براى آنها مقدسترین چیز و مهمترین چیز پول و ثروت است .
روایت دیگرى است که حکایت مىکند از اینکه اینها از مرد بودن خودشان خسته مىشوند: »لعن الله مخنثین من الرجال« تعبیر روایت این است که اینها مخنث مىشوند. یعنى مردانى که اینها از صفات مردانگى خسته مىشوند و سعى مىکنند که گرایشها و تمایلات و حالتهاى زنانه را در خودشان ایجاد بکنند. این گرایشها ممکن است در حرف زدن باشد، ممکن است در آرایش و آراستگى باشد، ممکن است در پوشش باشد، ممکن است در فکر باشد، چون مىدانید که در اسلام و در علم روانشناسى ثابت شده زن و مرد داراى خصلتهاى ممتاز از هم هستند. خلقت زن و مرد اقتضا مىکند که هر یک از آنها مشخصات روحى و روانى خاص خودشان را داشته باشند. در آخر الزمان یکى از اتفاقات شومى که مىافتد این است که مردان مىخواهند بعضى شان از نظر صفت مثل زنان باشند و به قول یکى از علما، مردانى هستند که از مرد بودن پشیمان و از مردانگى خسته مىشوند. تمایل به صفات زنانگى و نمایشهاى زنانگى در آنها ایجاد مىشود و در نقطه مقابل حتى روایتى هم داریم که »والمترجلات من النساء« زنانى هم پیدا مىشوند که اینها خصوصیات مردان را مىخواهند در خودشان ایجاد کنند و مثل مردان پوشش داشته باشند. رفت و آمد داشته باشند و حالاتى که مخصوص مردان است در آنها زنده مىشود. در هر صورت این چنین مردانى که از مخنثین هستند یعنى زن نما مىشوند و نمایش زنانه در زندگى شان ایجاد مىشود مورد لعن خداوند و رسول مکرم اسلام (ع) قرار گرفتهاند.
روایت آخرى که در این جهت برایتان عرض مىکنم یک هشدار جدّى است براى ما و مىفرماید: »یتسمین الرجال للرجال و النساء للنساء و یا تمیشط الرجل کما تمیشط المرأه لزوجها« یکى از مقرراتى که در دین از نظر اخلاقى به زن و مرد ابلاغ مىشود آراستگى ظاهر است. حتى در امر عبادت آراستگى موجب ترقى پاداش نماز است. مثلاً ما در روایت داریم هنگامى که شما مىخواهید قرآن تلاوت بکنید، مسواک بزنید چرا که دهان شما طرق و سبیل قرائت قرآن است. در روایات داریم که اگر کسى مسواک بزند و معطر بکند خودش را، هر یک از اینها ثواب نمازش را هفتاد برابر مىکند. پس آراستگى در دین مسلم است که از اصول اخلاقى است. امّا یکى از آفتهایى که در دوره آخر الزمان براى مردها بوجود مىآید این است که به جاى آراستگى دست به آرایش مىزنند و مرد در اسلام قبیح است که آرایش بکند. آراستگى با آرایش امر بسیار متفاوتى است. روایتى که اینجا خدمتتان عرض کردیم این است »یتسمین الرجال للرجال« در دوره آخر الزمان بعضى از مردها براى مردان دیگر آرایش مىکنند و یا در روایت دیگر مىفرماید که بعضى از مردها در دوره آخر الزمان آرایش مىکنند براى دیگران، همچنانکه خانم نو عروسى براى داماد، خودش را آرایش مىکند. این مسئله یکى از آسیبهایى است که ممکن است در آخر الزمان گریبانگیر مردها و جوانها بشود. چرا این آسیب است به خاطر اینکه اسلام از مرد روحیات مردانه مىطلبد و آرایش کردن و آنهم به شکل افراطى مسلماً یکى از حالتهایى است که مىتواند انسان را از جدیت و مردانگى ساقط بکند.
اگر شما تاریخ اندلس را مطالعه کرده باشید مىبینید که براى فتح اندلس از طرف غرب، یکى از شیوههایى که غربیان اعمال کردند و توانستند بر سرنوشت مسلمانها حاکم شوند این بود که آمدند به جاى آراستگى، آرایش را در بین مردان عمومى کردند و ترویج دادند و نهایتاً وقتى مردان را به آرایش تشویق کردند و عادت دادند و دیگر کسى نبود که در برابر آنها مقاومت کنند و بعد به راحتى آنها توانستند بر سرنوشت آندلس حاکم شوند .این روایت باز یک هشدار است به ما که مىفرماید »یمتشط الرجل کما تمتشط الرجل لزوجها« همچنانکه زنى براى شوهر خودش آرایش مىکند، گاه مردانى به وجود مىآیند که دچار این آفت مىشوند و چنین آرایش مىکنند و خطرناکتر از این، این که در آخر الزمان مىفرماید »یتنافس فى الرجل یغارّ علیه من الرجال« یعنى: در آخرالزمان باندهایى به وجود مىآیند که طرفدار همجنس بازى هستند. مردان، هوسرانىهاى خودشان را به یکدیگر اختصاص مىدهند. در این روایت مىفرماید »یتنافس فى الرجل« یعنى ممکن است رقابت داشته باشند براى رسیدن به مرد دیگر. و بعد مىفرماید »یغار علیه من الرجال« یعنى ممکن است دو مرد بر سر مرد دیگرى یا فرد دیگرى با هم غیرت و حسادت داشته باشند و هر یک رقیب دیگرى براى رسیدن آن فرد باشد.
گاهى شده است که ما در بین جوامع اسلامى این مطلب را مىبینیم که از طرف غرب با تشکیل باندهایى مشخص و با نام و نشان، گروههایى تشکیل مىشود که بر این اساس هدفهایى را دنبال مىکنند. در هر صورت این هم یکى از مسائلى است که در روایات به عنوان آسیب و آفت مردها در آخر الزمان وارد شده که ممکن است مردانى بالاتر از آرایش به مسایل دیگرى هم روى بیاورند مانند قوم لوط. این حالت نباید در ما ایجاد شود که در آخر الزمان نسبت به همه بدبین باشیم. زیرا در آخرالزمان دو حرکت متضاد از دو گونه مردم در دفاع از دین یا دورى از دین اتفاق خواهد افتاد و ما همه جا را نباید تاریک ببینیم. در کنار ارتدادها و این چهرهها و این سیماهاى آسیب دیده، مردان و زنانى وجود دارند که مىتوانند با همه شرایطى که وجود دارد راه حق و دفاع از حق را بپیمایند.
همچنین در روایات آمده است در آخر الزمان زنان آسیب زده و آفت زدهاى به وجود مىآیند »تلبس لبسه الرجل« زنانى هستند که در نوع پوشش عمدتاً گرایش به پوششهاى مردانه پیدا مىکنند و این مسلماً از یک حالت درونى و حالت روانى ریشه مىگیرد که زنى بخواهد اطوار و حالتهاى مردانه داشته باشد که یکى از تجلیاتش در نوع پوشش و لباسى است که آنها استفاده مىکنند. به عبارتى در آخر الزمان مرزهایى که جدا کننده زن و مرد است عمدتاً برداشته مىشود و نوعى اختلاط فرهنگى و نوعى اختلاط در همه ابعاد از جمله در پوشش بین زن و مرد ایجاد مىگردد.
خصوصیت دومى که در آخر الزمان براى زنان ترسیم شده این است که اینها علاوه بر این پوشش ظاهرى در همه مسایل و در همه حالتها زنانى هستند که مىخواهند ژست مردانه بگیرند؛ لذا در روایت داریم که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: »لعن الله المترجلات من النساء« خدا لعنت کند آن گروه زنانى را که در سعى مىکنند حالتهاى مردانه به خود بگیرند. اساساً مىدانید که اسلام و قانون خلقت انسانها را به دو دسته زن و مرد با مشخصات اخلاقى و روانى و جسمانى خاصى خلق کرده است و از هر زن و مردى خواسته که در مدار شخصیتى خودشان حرکت بکنند. براى زن و مرد موارد خاصى بر اساس قانون خلقت و فطرتشان مشخص شده است.
یکى از مشکلاتى که مىتواند آسیب اجتماعى کلى ایجاد کند این است که زن و مرد از مدار خودشان خارج بشوند. در آخر الزمان زنانى وجود دارند که از مدار زنانگى خودشان مىخواهند خارج شوند، لذا این افراد مورد لعن پیامبر اکرم (ص) و لسان خداوند متعال قرار گرفتهاند. مشخصهاى که براى زنان آخر الزمان وجود دارد این است که همچنانکه در مورد مردها گفته شد گاهى کسانى پیدا مىشوند که یک خود مشغولىهایى بین مردان به وجود مىآورند در بین زنان هم چنین اتفاقى خواهد افتاد و عمدتاً یکى از آسیبهایى که در آخر الزمان در طایفه زنان اتفاق مىافتد این است که زنان تلاش مىکنند که نظر زنان دیگر را به خودشان جلب بکنند. در روایات داریم که »یتسمین النساء للنساء« یعنى زنان براى زنان آرایش مىکنند و به جاى اینکه زنى براى شوهر مشروع خودش آرایش بکند و آراستگى خاص براى او داشته باشد. همت برخى زنان در آخر الزمان این است که هم جنس خودشان را به سمت خودشان جذب و جلب کنند.
مطلب بعدى که باز در مورد خصوصیات زنان آخر الزمان داریم این است که عمدتاً یک نوع فریبایى خاصى در زنان و در حالتهاى آنها به وجود خواهد آمد به شکلى که در حد قبله براى مردان در خواهند آمد که البته این یک حالت تعامل و یک نیروى دو طرفه است که در مردان و زنان به وجود مىآید. از طرفى مردانى شیفته مىشوند و خریدار دلربایى زنان به شکلى افراطى در حدى که در روایات آمده، زنان قبله مردان مىشوند و زنان نیز در این زمان قبول مىکنند که قبلهگاه مردان قرار بگیرند و این یکى از خطرناکترین تعبیراتى است که در روایات دینى ما وجود دارد. اینکه قبله شدن زنان به چه معنا است شاید معانى گوناگونى داشته باشد. امّا یکى از احتمالات این مطلب این است که قبله شدن زن براى مرد به این معنا است که در برابر او کرنش مىکند. در برابر او تواضع مىکند و همچنانکه قبله براى عبادت است، زن هم براى عبادت یعنى محل فروتنى و تواضع و خاکسارى براى مرد قرار مىگیرد. یا اینکه گفته شود قبله مردان زنان مىشوند شاید به این معنا باشد و این احتمال دوم باشد که تمام همت مردان زنان خواهند شد.
همچنانکه ما در اسلام داریم که شما سعى کنید اعمال خودتان رو به قبله باشد، ممکن است در آخر الزمان براى مردان چنین اتفاق بیفتد که تمام همتشان زنان و رسیدن به تمنیات و خواسته هاى زنانشان باشد. پس قبله شدن باز یکى از آن حالتهایى است که براى زنان آخرالزمان دوست داشتنى مىشود و آن چنان فریبایى مىکنند تا مردان در برابر آنها خاکسارترین و متواضعترین افراد باشند. ممکن است که یک مرد در حد یک عبد در برابر زنش در آخرالزمان خضوع داشته باشد البته دقت بکنید وجود تفاهم براى زن و مرد مخصوصاً براى زن و شوهر بسیار به جا است. وجود محبت، وجود تعاون خانوادگى مسایلى است معقول و مشروع که پایههاى خانوادگى را استحکام مىبخشد. امّا بحث از قبله شدن زنان در این موردى که زنان و مردان آخرالزمان آن تعادل خاص خودشان را از دست مىدهند و به شکل افراطى دچار هوى و هوس و یک سرى تمنیات کاذب مىشوند. یک بخش از آن آسیبهایى است که در آخرالزمان زنان دچارش مىشوند. البته باز روایتى داریم که گاهى زنان به مسایل سوء گرفتار مىشوند و گاهى داریم در روایات که اگر مردى بخواهد حفاظت و غیرتمندى براى حفظ ناموس خودش به خرج بدهد، مورد سرزنش و عیب قرار مىگیرد. معمولاً مردها دعوت به گسیختگى و بىانضباطى و بىحفاظتى در مورد ناموس خودشان مىشوند و از آنها خواسته مىشود در این جهت حساسیتهاى خودشان را تماماً از دست بدهند.
امّا بحث مهمترى که خصوصیات عمومى از مردان و زنان و عموم طبقات مردم را مىتواند مشخص بکند و مىتواند متمم این دو بحث گذشته باشد این است که براى عموم زنان و مردانى که در آخر الزمان وجود دارند اگر مواظبت نداشته باشند و دچار آفت بشوند این سلسله صفات شمرده شده است. بطور مثال از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمودند »اول ما یرفع من هذه الامه الحیاء و الامانه« اولین خصلت اخلاقى که در آخرالزمان از بین امت من رخت بر مىبندد و دچار مشکل مىشود حیا و حس امانت دارى است. مسئله از بین رفتن حیا یکى از جدّىترین مسایلى است که در فرهنگ دینى ما و روایات ما به آن تأکید شدهاست. در نقطه مقابل داشتن حیا یکى از ارزشمندترین ارزشها شمرده شده است.
همینطور مسئله امانتدارى یکى از جدّىترین ارزشها و فضایل اخلاقى است که در فرهنگ دینى ما و در قرآن و در روایات بسیار روى آن تأکید شده است. آنچه که از روایت فوق برداشت مىشود این است که در دوره آخرالزمان در فرهنگ عمومى مردم خیانت به یکدیگر، خیانتهاى مالى و یا دیگر خیانتها یک حالت عمومى پیدا مىکند و وقتى شما به اخلاقیات عمومى مردم مراجعه مىکنید یکى از صفات عام آنها خیانت کردن به یکدیگر خواهد بود. لذا روایت پیش بینى کرده که یکى از آسیبهایى که ممکن است امت اسلامى دچار آن شود عمومىشدن خیانت و غش در معامله و یا غش در رفاقتها و ارتباطات است. ممکن است فردى خیانت مالى به شما نکند امّا ممکن است فردى خیانت در ارتباط و خیانت در رفاقت و در آن وظایفى که نسبت به شما دارد، داشته باشد. در هر صورت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: »اول ما یرفع من هذه الامه: الحیاء و الامانه« صفت دیگرى که براى زنان و مردان در آخر الزمان ذکر شده این است که مىفرماید: »استخفوا بالقرآن« یعنى قرآن از فرهنگ خاص مردم در مقام تلاوت و در مقام عمل کردن بیرون مىرود و یک مقدار کمرنگ مىشود. از طرفى »کانت مساجدهم معموره بالاذان« مساجد اینها به اذان آباد است یعنى هنگام اذان، اذان از آنها پخش مىشود »امّا قلوبهم خالیه من الایمان« امّا دل آنها نشانهاى از آثار و علایم ایمان ندارد، نسبت به حق قرآن به حق تلاوت قرآن، به حق عمل به قرآن کوتاهى مىشود و از طرفى مساجد عمدتاً آبادیشان در حد گفتن اذان است و دلها خالى از آثار ایمان .
مطلب بعدى که باز در روایات روى آن تکیه شده این است که وقتى شما با افراد برخورد مىکنید کلمات زیبا و حکمتآمیزى از آنها صادر مىشود یعنى در مقام گفتار خیلى شیرین و پر معنا صحبت مىکنند امّا وقتى که به رفتار آنها مراجعه مىکنید رفتار آنها بسیار زشت و غیر مشروع و غیر معقول است. یعنى هماهنگى بین گفتار و رفتار در این دوره نیست. حرفها، حرفهاى معقول و زیبا امّا اعمال، اعمال نا زیبا و مشکل آفرین است. باز از مسایل دیگرى که ما در این دوره شاهد آن خواهیم بود و در روایات پیش بینى شده است این است که معمولاً مردم مباهات به معصیت مىکنند. افراد آسیب زدهاى پیدا مىشوند که نه تنها از انجام معصیت خوددارى نمىکنند و ترس از معصیت ندارند بلکه مباهات به عصیان و حکم شکنى خدا دارند. کسانى به وجود مىآیند و در بین جوامع اسلامى حرکت مىکنند که با ارتکاب معصیت خود را بزرگ مىبینند و احساس بزرگى مىکنند. مباهات و افتخار آنها به معصیت است .
باز از نشانههاى عمومى این دوره این است که »مفرطون بالغدوات«. اینها در روز انسانهاى سست عنصر و کم کارى هستند.
یکى از آسیبهاى عمومى در آخرالزمان این است که شبها ترک شب زنده دارى مىکنند .عموم مردم یا برخى از مردم و در روز هم کار جدّى ندارند »مفرطون بالغدوات« یعنى هنگام روز و در صبح کارهاى جدّى دنبال نخواهند کرد. به عبارتى نه در شب عبادت جدّى دارند و نه در روز کار جدّى. دقیقاً نقطه مقابل صفات اصحاب امام زمان (ع) که مىفرماید امام زمان (ع) »رهبان باللیل و اسد بالنهار« کسانى هستند که در شبها اهل عبادت و مناجات با خدا هستند و در روز هم مانند شیرى وارد معرکه و میدان کار و جدیت و خدمت به مردم مىشوند. در نقطه مقابل افرادى آسیب زده به وجود مىآیند که اینها نه در شب عبادتى دارند و نه در روز کار جدّى و مفید. پس این نشانهها مىتواند سیماى عمومى مردان و زنان را در آخرالزمان مشخص و معلوم بکند.
به این صفات عمومى روایتى را که حضرت علامه طباطبایى (رض) در جلد پنجم المیزان نقل مىکند باید اضافه کرد. همان گفتگویى که در بین پیامبر اکرم (ص) و حضرت سلمان بوده و در روایت دیگرى هم به شکل مفصل نشانههاى آخر الزمان یا اشراط الساعه یعنى نشانههاى ظهور و وقوع قیامت را شمارش کردهاند.
در قسمتهاى گوناگونى از این روایت مفصلى که حضرت علامه طباطبایى (رض) نقل مىکنند ما به جمع بندى در مورد صفات عمومى مردم آسیب زده برخورد مىکنیم. از جمله روایات این است که مىفرماید: »سیأتى على امتى زمان تخنث فیه سرائرهم« زمانى بر امت من فرا مىرسد که مردم از نظر نهان دچار مشکلات و خباثتهاى وجودى مىشوند. »امّا تحسن علانیتهم طمعاً فى الدنیا« امّا ظاهر خودشان را بسیار زیبنده و آراسته نشان مىدهند .به خاطر اینکه طمع به دنیا دارند؛ یعنى به خاطر جلب منافع و جلب نظر مردم ظاهرى زیبا و زیبنده و آراسته دارند امّا در درون آنها و باطن آنها خباثت و آلودگىهاى معنوى جایگیر شده است. و هم ایشان مىفرمایند: »همهم بطونهم و شرفهم مطاعهم« اینها کسانى هستند که تمام همتشان شکم آنها و خوراک آنها است. یعنى در یک بیست و چهار ساعت وقتى به زندگى آنها مراجعه بکنید عمدتاً فکر آنها در اطراف مطالبى است که براى ارتزاق و پر کردن شکم هایشان مىگذرد و از طرفى »شرفهم متاعهم« و آنچه که به آن افتخار مىکنند و موجب شرافت خودشان مىدانند کالا و ابزار زندگى، خانهها و ماشین و لوازمى است که در اطراف آنها است. و باز مىفرمایند »یاکلون طیب الطعام و الوانهم« چنین افرادى به غذاهاى رنگارنگ و متنوع و بهترین غذاها روى مىآورند. آن مقدار وقتى که اینها به انواع غذاها و تنوع آن و به رنگارنگى غذاها و شیرینى و طعم آنها معطوف مىکنند هرگز این دقت را در مسیر دینى و مسایل معنوى نخواهند داشت »یرکبون الدواب و یتزینون بزینه المرأه لزوجها«. افرادى وجود دارند که اینها بر ماشینها و مرکبهاى گوناگون سوار مىشوند و در حد بسیار زیاد آرایش مىکنند. »شارب القهوات لاعبون بالکعبات« از نشانههاى آنها این است که شرابخوارى یکى از مسایل رایج در زندگى آنها مىشود و قمار و مشغول بودن به قمار بازى هم از لهویات در زندگى آنها است »و تارکون الجماعات« اینها کسانى مىشوند که به نماز جماعت دیگر اهمیتى نمىدهند. به جمع مؤمنان و شرکت در اجتماع دینى و معنوى و ارزشى، دقت و اعتنایى ندارند و اساساً یک نوع بىحرمتى و بىاحترامى نسبت به جماعات مومنین چه نماز جماعت، چه نماز جمعه و چه اجتماعات دیگر در چنین افرادى وجود خواهد داشت. از نشانههاى دیگرى که براى این گروه شمرده شده این است که »فلا یبالون بما احکموا و لا بما نکحوا« براى آنها مهم نیست که درآمدشان از چه راهى به دست مىآید و در چه مسیرى صرف مىشود. براى آنها مهم نیست که با چه کسى ( پناه بر خدا) شهوت خود را اطفاء مىکنند. یعنى در مسیر شهوترانى در خوردن و در آشامیدن کنترل را از دست دادهاند و به قواعد غیر شرعى و غیر معقول براى ارتزاق خود و دفع شهوت خود روى مىآورند.
از مسایل دیگرى که باز بسیار مهم است این است که مىفرمایند: »اذا قطعوا الارحام«. گسستگىهاى خان
۱. »اذا کنت فى عشرین رجلاً او اقل او اکثر«
ماهنامه موعود شماره ۳۰