شعر

مدفن پنهان
در سینه ام دلى است که پابند خانه نیست
دیگر عبور زندگیم را بهانه نیست!
یارب گواه باش که در گوشه بقیع
حتى مزار مادرمان را نشانه نیست
ما وارثان زخم کبود شقایقیم
آیا گواه ما در و دیوار خانه نیست!؟
در سینه هاى زخمى آلاله ها هنوز
منفورتر ز نام تو اى تازیانه! نیست
در روزگار قحطى دل هیچ قصه اى
گویاتر از چکامه دفن شبانه نیست
امشب کنار مدفن پنهان »فاطمه«
دریاى درد و رنج على را کرانه نیست
علیرضا علیزاده

طرح مدفون پنهان

تسبیح گریه
توان واژه کجا و مدیح گفتن او!؟
قلم، قنارى گنگى است در سرودن او
کشاندنش به صحارى عشق ممکن نیست
کفمیت معجزه لنگ است پیش توسن او
چه دخترى که پدر پشت بوسه ها مى دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسرى که براى على به خط حضور
حریم مدرسه کربلاست دامن او
بمیرم آن همه احساس بى تعلق را
که بار پیرهنى را نمى کشد تن او
دمى که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام مى چکد از چلچراغ شیون او
از آن ز دیده ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
غلامرضا شکوهى
پرسش غریب
درک حقیر ماست از آن کوه سربلند
پهلو شکسته، ناله به هر بام و در بلند
پیش هزار نرگس اگرچه ملیح، پست
هیچ است نیز قامت شمشاد اگر بلند
جسمى چو غنچه در پس ستر عفاف، گم
روحى بزرگوار، شکیبا، نظر بلند
با تیغ لعن بر کف دشمن هجوم برد
فرصت نداد تا که کند او سپر بلند
عالم که »خیر« گفت بر آن پرسش غریب
ساکت نشست تا نشد آشوب شر بلند
مولا! هنوز طفل یتیمت نخفته است
آن نام را به نوحه تلخت مبر بلند
آرش شفاعى

عین الصفا
برهم زنید یاران این بزم بى صفا را
مجلس صفا ندارد، بى یار مجلس آرا
بى شاهدى و شمعى هرگز مباد جمعى
بى لاله شور نبود مرغان خوشنوا را
اى کعبه حقیقت وى قبله طریقت
رکن یمان ایمان عین الصفا صفا را
اى هر دل از تو خرم، پشت و پناه عالم
بنگر دچار صد غم یک مشت بینوا را
اى رحمت الهى دریاب »مفتقر« را
شاها به یک نگاهى بنواز این گدا را
کمپانى

مهر کبود
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت
هفت آسمان گریه کردند بر تربت بى نشانت
غمگین و خاموش و خسته با بالهایى شکسته
تا باغ خورشید پر زد از این قفس مرغ جانت
وقتى که مى رفتى آن روز از دور آیا ندیدى
بغض غریب على (ع) را در شیون کودکانت؟
جز عشق و خوبى چه کردى!؟ جز رنج و حسرت چه دیدى؟
نامهربانان چه کردند با آن دل مهربانت؟
رفتى ولى آه بانو! عمرى ست از چشمهاى ما
گلهاى خون مى شکوفد با یاد هجده خزانت
فردا که برخیزى از خاک امضاى مظلومى تست
مهر کبودى که مانده است بر شانه و بازوانت
فاطمه سالاروند

 

ماهنامه موعود شماره ۲۷

همچنین ببینید

آقا شیخ مرتضی زاهد

محمد حسن سيف‌اللهي...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *