سحری ماندگار
سحری ماندگار
فقط برای تو از انتظار خواهم گفت
ز غُربت غزل و شام تار خواهم گفت
به یُمن مقدم سبزت برای باغ دلم
ز بوستان همیشه بهار خواهم گفت
و هر شبی که به یادت ستاره باران است
ز روی ماه تو بیاختیار خواهم گفت
و با صدای مؤذّن که نغمه میخواند
من از تو و گل یاس و هَزار خواهم گفت
و دسته دسته غزلهای سرخ و سبزم را
به شوق آمدنت، بیگُدار خواهم گفت
و آن شبی که تو از آسمان فرود آیی
ز مطلع سحری ماندگار خواهم گفت
و با حلاوت هر ندبهای که میخوانم
تمام هفته ز اشک انار خواهم گفت
… تو شاه بیت غزلهای غربتی؛ مولا!
بیا که شعر تو را صدهزار خواهم گفت
فقط برای تو از انتظار خواهم گفت
ز غُربت غزل و شام تار خواهم گفت
به یُمن مقدم سبزت برای باغ دلم
ز بوستان همیشه بهار خواهم گفت
و هر شبی که به یادت ستاره باران است
ز روی ماه تو بیاختیار خواهم گفت
و با صدای مؤذّن که نغمه میخواند
من از تو و گل یاس و هَزار خواهم گفت
و دسته دسته غزلهای سرخ و سبزم را
به شوق آمدنت، بیگُدار خواهم گفت
و آن شبی که تو از آسمان فرود آیی
ز مطلع سحری ماندگار خواهم گفت
و با حلاوت هر ندبهای که میخوانم
تمام هفته ز اشک انار خواهم گفت
… تو شاه بیت غزلهای غربتی؛ مولا!
بیا که شعر تو را صدهزار خواهم گفت
سیّده مریم میرهاشم زاده