تبارک الله از شاهکار خلقت تو، یا زینب!
اگر چه عقیله عالم امکانى، اما سیمرغ عالم عشقى. ودیعه عشق بزرگ خدا را تنها وسعت بى نهایت وجود تو شاید. تو عشق را بتمامى تفسیر کردى و آن را تا ابد سرفراز. اما بگو اینهمه درس عشقبازى را خود، از که آموخته بودى؟ حسین، علیه السلام، با تو چه کرده بود که چنان زیبا نغمه سراى عشق شیرین خدا را همنوایى کردى؟ تو مؤلف «دردنامه عاشورایى ». عاشورا، سرنامه اى است که فصل فصلش پر از آیه هاى خداست. تو مؤلف دروس عشق، شکیب و شهامت در کتاب محبت نامه خدایى. که مى توانست چنین روشن، پرده از راز زیباى آفرینش بردارد و غزل زیباى عاشقى را چنین نغر بسراید; رازى که با «انى جاعل فى الارض خلیفه » (۱) آغاز و البته در «وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم »; (۲) روزى به حقیقت روشن خود خواهد نشست. اگر محمد، صلى الله علیه وآله، کمال دین خدا از آدم، علیه السلام، تا خود مقام خاتم، صلى الله علیه وآله، است، حسین، علیه السلام، واسطه العقد، رشته دین و رخشنده ترین مروارید پیوند نبوت به امامت، و مظهر و محیى شهادت است و تشیع…تا مهدى، عجل الله تعالى فرجه.
و تو یا زینب! از همانگاه بود که نه تنها با حسین، علیه السلام، همگام شدى که شانه به شانه مهدى، علیه السلام، در حرکت بودى در متن مذهب; در اعصار و قرون; از قیام حسین، علیه السلام، تا آخر زمان; تا قیام قائم منتقم، المنتظر المهدى، عجل الله تعالى فرجه!
آرى، «سر نى در نینوا مى ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا مى ماند اگر زینب نبود»
اما بگو، با من اى که شکیب نیز از تو خجل!
تو در شامگاه عاشورا، در غریبانه ترین شام غریبان، در گودال قتلگاه، به اقتداى کدامین شهید، براى اقامه نماز صبر از خون جگر وضو ساختى؟… مى دانستى که سر بر خاک خونین ثارالله – خون خدا – مى سایى. محوى شیرین در خدا، سر سودن بر سیماى خدا، اگر چه بر خاک، اما با خدا.
آن شب، تو براى آخرین بار… به تجدید عهدى شیرین با امام خویش، سر به سجده نهادى و بر این سجده، پرده از هر چه حجاب مفارقت معشوق بود، دریدى; آنگاه با پیشانى آغشته به خون خدا، با خدا یکى شدى. زهى به حقیقت نماز تو یا زینب!
عشق، هرگز مفسرى عارفتر از تو نیافت; نه اینست که آنجا هم گفتى: «ما رایت الا جمیلا…» بى تردید این شانه هاى امین و گامهاى استوار تو بود که اساسنامه دین خدا را تا ابد به مهرى جاودانه، تثبیت کرد. اگر حسین، علیه السلام، احیاگر دین محمد، صلى الله علیه وآله، شد، تو نیز ضامن بقاى این دینى تا ابد. همیشه دین وامدار استقامت تو خواهد بود!
اى الهه عشق و نجابت!
قصه عشق تو، قصه درد است اما دردى بس شیرین، اگر چه جانکاه. شرح نیستان است پر از ناله هاى جانسوز. فراقنامه اى است سراسر مملو از خاطرات «مقربون »، «السابقون السابقون » و شرح یک دشت آلاله; آلاله هایى که همیشه ردپاى عاشقى تا خدا بوده اند; مظهر زیباترین هدیه هاى انسان به خدا.
تو، نه تنها احیاگر و پرچمدار دین محمدى که شجاعت علوى را مظهرى، عطوفت و عصمت فاطمى را مرآتى; نجابت و عقل حسن، علیه السلام، با توست… لیکن برتر از اینهمه، یگانه ترین برگزیده خدایى در عشق شیرین حسین، علیه السلام; و شیرین عشق خدا; تنها تویى، تنها تویى، تنها تو…
تو، پرده بردار راز آفرینش به روز عاشورایى. آن روز که «عاشورایى » به دست شهید عشق آفریده شد و سرزمین «کربلا» به خون خدا رنگین; آسمانها و زمین و حتما ملائک، سر خدا را بتمامى دریافتند و خجل از پاسخ روشن «انى اعلم ما لا تعلمون »، (۳) به حیرت اینهمه زیبایى – جمال عشقى شیرین، قصه اى سراسر دلدادگى محبت و محبوب – همگان ثناگوى این اعجاز شگرف و هم نوحه سراى ابدى بر قتل عظیم انسانیت، شرافت و معرفت گشتند. آرى، از همان روز بود که بر هر پیشانى اى که مهر شیعگى زدند، بر دلش نیز شعله اى از آتش عشق و فراق محبوب افروختند. لذا، از آن روز به بعد، بر هر درد آشناى سوخته دلى، کل یوم، عاشورا شد و کل ارض، کربلا. و حسین، علیه السلام، مقتداى همه عشاق و سرور همه شهیدان و آزادگان جهان در هر دو دنیا.
اما تو نیز در هر گام، در همه این سوختنها، ایستادنها، شهادتها و به فنا رسیدنها و به احیا پیوستنها، همراه دین بوده اى و در هر لحظه، با مهدى، عجل الله تعالى فرجه…. مهدى اگر چه یگانه است و خواهد بود اما هرگز تنها نیست. تو پیوسته در متن زمان جارى در صبر و اسقامت او بوده اى. تو در تمامى لحظه هاى غربت، در تکرار هر شام غریبان از شامهاى فراق مهدى، علیه السلام، همراه او به نماز عشق ایستاده اى. او هنوز هم هر صبح و شام با همان حزن صداى تو و همناله با ناله هاى جانسوز تو، به یاد حسین تو، اشک مى ریزد… فتبارک الله از او، این بار، که هم حسین، علیه السلام، است و هم زینب، علیهاالسلام.
«اگر نى پرده اى دیگر بخواهد نیستان را به آتش مى کشاند»
پى نوشتها:
۱. سوره بقره (۲)، آیه ۳۰.
۲. سوره نور (۲۴)، آیه ۵۵.
۳. سوره بقره (۲)، آیه ۳۰.
مجله موعود شماره ۱۹