حسین به حق ادب ورزید، عباس به حسین، معشوقف حسین حضرت دوست و معشوق عباس حضرت حسین، که عباس خدا را در چهره حسین دید با بینش خویش، زین رو هرگز نام برادر به کار نبرد همان گونه که ولایت درمقابل حق، یا سیدی گفت یا مولا. عباس با بینش خود حسین را بدین نام ها می خواند و من متحیر از این همه محبت جاهلانه خلق به این اسوه، آری او در کسوت آدمی ادب، وفا، شجاعت، ایثار، معرفت به نمایش گذاشت تا ملقب شد به ابوفضائل. ولی مردم از سر محبت خویش او را سواری بینند که از دولت عشق به حسین بی دست گشت، ولی عباس در این کارش حکمتی بود؛ که برای وصال باید دست از خود شست چه در ظاهر، چه در معنا و با پیکان بر چشم آموخت که در طریق عشق باید چشم از خود فرو بست و با ضرب عمود یاد داد که باید به غیر از دوست هر چه هست بر باد داد و اگر عَلَم از دست او نیفتاد گفت که لوای عشق باید با عاشق بمیرد چون اگر عَلَم عشق زودتر از علمدار بیفتد یعنی بی وفایی در عشق و نیمه کاره رفتن.