بهترین تجارت دنیا از منظر قرآن کریم/ چه کسانی به بهشت می‌روند

خداوند در آیات ۱۱۱ و ۱۱۲ سوره مبارکه توبه به بیان خصوصیات مؤمنان و خریداری جان و مال آنها پرداخته است.

 

خداوند در آیات ۱۱۱ و ۱۱۲ سوره مبارکه «توبه» خود را خریدار جان و مال مؤمنان بیان کرده و می‌فرماید: در این داد و ستد پیروزی از آن شماست.

همچنین در آیه ۱۱۲ سوره مبارکه «توبه» خداوند خصوصیات کسانی را که می‌توانند در راهش شهید شوند را بیان کرده است.

۱۱۱إِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْراهِ وَ الإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ

۱۱۲التّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرّاکِعُونَ السّاجِدُونَ الآْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ

ترجمه

خداوند از مؤمنان، جان‌ها و اموالشان را خریدارى کرده، که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد؛ (به این گونه که) در راه خدا پیکار مى‌کنند، مى‌کشند و کشته مى‌شوند؛ این وعده حقى است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى که با خدا کرده‌اید؛ و این است آن پیروزى بزرگ!

توبه‌کنندگان، عبادت کاران، سپاس گویان، سیاحت‌کنندگان، رکوع‌کنندگان، سجده‌آوران، آمران به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقیقى‌اند)؛ و بشارت ده به (چنین) مؤمنانى!

یک تجارت بى‌نظیر

از آنجا که در آیات گذشته، درباره متخلفان از جهاد سخن به میان آمد، در این دو آیه، مقام والاى مجاهدان با ایمان، با ذکر مثال جالبى، بیان شده است.

در این مثال، خداوند خود را خریدار، و مؤمنان را فروشنده معرفى کرده، و مى‌فرماید: «خداوند از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را خریدارى کرده، که در برابر این متاع، بهشت براى آنان باشد» (إِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ).

و از آنجا که در هر معامله، «پنج رکن اساسى» وجود دارد یعنى خریدار، فروشنده، متاع، قیمت و سند معامله، خداوند در این آیه، به تمام این ارکان اشاره کرده است.

خودش را «خریدار»، مؤمنان را «فروشنده»، جان‌ها و اموال را «متاع» و بهشت را «ثمن» (بها)، براى این معامله قرار داده است، اما طرز پرداخت این متاع را با تعبیر لطیفى چنین بیان مى‌کند: «آنها در راه خدا پیکار مى‌کنند، و دشمنان حق را مى‌کشند، و یا در این راه کشته مى‌شوند و شربت شهادت را مى‌نوشند» (یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ).

در حقیقت، محل تحویل متاع، میدان جهاد است، اعم از جان، و یا اموالى که در جهاد مصرف مى‌شود.

و به دنبال آن به «اسناد» معتبر و محکم این معامله، که پنجمین رکن است اشاره کرده، مى‌فرماید: «این وعده حقى است بر عهده خداوند، که در سه کتاب آسمانى تورات، انجیل و قرآن آمده است» (وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْراهِ وَ الإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ).

البته، با توجه به تعبیر «فِى سَبِیْلِ اللّهِ»، به خوبى روشن مى‌شود که: خداوند خریدار جان‌ها، تلاش‌ها، کوشش‌ها و مجاهدت‌هایى است که، در راه او صورت مى‌گیرد، یعنى: در راه پیاده کردن حق و عدالت، و آزادى و نجات انسان‌ها، از چنگال کفر و ظلم و فساد.

سپس، براى تأکید روى این معامله بزرگ اضافه مى‌کند: «چه کسى وفادارتر به عهدش از خدا است»؟ (وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ).

یعنى؛ گر چه بهاى این معامله فوراً پرداخت نمى‌شود، اما خطرات نسیه را در بر ندارد؛ چرا که خداوند، به حکم قدرت، توانائى و بى‌نیازى، از هر کس، نسبت به عهد و پیمانش وفادارتر است، نه فراموش مى‌کند، نه از پرداخت عاجز است، و نه کارى بر خلاف حکمت انجام مى‌دهد، که از آن پشیمان گردد و نه العیاذ باللّه خلاف مى‌گوید.

بنابر این، هیچ گونه جاى شک و تردید در وفادارى او به عهدش، و پرداختن بها در رأس موعد، باقى نمى‌ماند.

و از همه جالب تر این که پس از انجام مراسم این معامله، همان گونه که در میان تجارت کنندگان معمول است، به طرف مقابل تبریک گفته، و معامله را معامله پر سودى براى او مى‌خواهد و مى‌فرماید: «بشارت باد بر شما به این معامله‌اى که انجام دادید»! (فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ).

«و این پیروزى و رستگارى بزرگى براى همه شما است» (وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ).

نظیر همین مطلب، با عبارات دیگرى در سوره «صف»، آمده است، آنجا که مى‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَه تُنْجیکُمْ مِنْ عَذاب أَلیم * تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فی جَنّاتِ عَدْن ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم:

«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! آیا شما را به تجارتى راهنمائى کنم که شما را از عذاب دردناک رهائى مى‌بخشد؟! * به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جان‌هایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این براى شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید! * (اگر چنین کنید) گناهانتان را مى‌بخشد و شما را در باغ‌هائى از بهشت داخل مى‌کند که نهرها از زیر درختانش جارى است و در مسکن‌هاى پاکیزه در بهشت جاویدان جاى مى‌دهد و این پیروزى عظیم است».

انسان از این همه لطف و محبت پروردگار، در حیرت فرو مى‌رود، خداوندى که مالک همه عالم هستى، و حاکم مطلق بر تمام جهان آفرینش است، و هر کس هر چه دارد از او دارد، در مقامِ خریدارىِ همین مواهبى که به بندگان بخشیده، بر مى‌آید، و اعطائىِ خود را به بهائى صد چندان مى‌خرد.

عجیب تر این که جهادى که باعث سربلندى خود انسان، و پیروزى و افتخار هر قوم و ملتى است، و ثمراتش سرانجام به خود آنها باز مى‌گردد، به عنوان بهاى این متاع شمرده است.

و با این که باید در مقابل متاع و بها، معادله‌اى باشد، این تعادل را نادیده گرفته و سعادت جاویدان را، در برابر یک متاع ناپایدار، که به هر حال فانى شدنى است (خواه در بستر بیمارى و خواه در میدان جنگ) قرار داده و از این مهم تر، با این که خدا از همه راستگویان راستگوتر است، و نیاز به هیچ‌گونه سند و تضمینى ندارد، مهم‌ترین اسناد و تضمین‌ها را براى بندگانش قائل شده است.

در پایان این معامله بزرگ، به آنها تبریک مى‌گوید، و بشارت مى‌دهد: آیا لطف و محبت و مرحمت از این بالاتر تصور مى‌شود؟! و آیا معامله‌اى از این پرسودتر وجود دارد؟

در حدیثى از «جابر بن عبداللّه انصارى» مى‌خوانیم: هنگامى که آیه فوق نازل شد، پیامبر(ص)در مسجد بود، حضرت آیه را با صداى بلند تلاوت کرد و مردم تکبیر گفتند، مردى از «انصار» پیش آمد و از روى تعجب از پیامبر(ص)پرسید: راستى این آیه بود که نازل شد؟

پیامبر(ص)فرمود: آرى.

مرد انصارى گفت: بَیْعٌ رَبِیْحٌ لانُقِیْلُ وَ لانَسْتَقِیْلُ: «چه معامله پر سودى؟ نه این معامله را باز مى‌گردانیم، و نه اگر بازگشتى از ما بخواهند، مى‌پذیریم»! نه فسخ مى‌کنیم و نه فسخ را مى‌پذیریم.

همان گونه که روش قرآن مجید است، که در آیه‌اى سخنى را به اجمال مى‌گوید، و در آیه بعد به شرح و توضیح آن مى‌پردازد، در دومین آیه مورد بحث، مؤمنان را که فروشندگان جان و مال به خدا هستند، با نُه صفت بارز معرفى مى‌کند، یعنى خداوند با چنین فروشندگانى به معامله مبادرت مى‌کند:

«آنها که توبه کارانند»، و دل و جان خود را به وسیله آب توبه، از آلودگى گناه شستشو مى‌دهند (التّائِبُون).

«آنها که عبادت کارانند»، و در پرتو راز و نیاز با خدا، و پرستش ذات پاک او خودسازى مى‌کنند (العابِدُون).

«آنها که در برابر نعمت‌هاى مادّى و معنوى پروردگار، سپاس مى گویند» (الحامِدُون).

«آنها که از یک کانون عبادت و پرستش به کانون دیگرى رفت و آمد دارند» (السّائِحُون).

به این ترتیب، برنامه‌هاى خود‌سازى آنان در پرتو عبادت، در محیط محدودى خلاصه نمى‌شود، و به افق خاصى تعلق ندارد، بلکه همه جا کانون عبودیت پروردگار، و خودسازى و تربیت براى آنها است، و هر کجا درسى در این زمینه باشد طالب آنند.

«سائِح» در اصل از ماده «سیح» و «سیاحت»، به معنى جریان و استمرار گرفته شده.

در این که منظور از «سائِح» در آیه فوق، چه نوع سیاحت و جریان و استمرارى است، در میان مفسران گفت‌وگو است.

بعضى همان گونه که در بالا گفتیم، «سائح» را به معنى سیر در میان کانون‌هاى عبادت گرفته‌اند، در حدیثى از پیامبر(ص)مى‌خوانیم سِیاحَهُ أُمَّتِی فِی الْمَساجِدِ: «سیاحت امت من در مساجد است».

بعضى دیگر، «سائِح» را به معنى «صائم» و روزه‌دار گرفته‌اند زیرا روزه یک کار مستمر در سراسر روز است، در حدیثى مى‌خوانیم که پیامبر(ص)فرمود: إِنَّ السّائِحِیْنَ هُمُ الصّائِمُونَ: «سائحان روزه دارانند».

بعضى دیگر از مفسران، «سیاحت» را به معنى «سیر و گردش در روى زمین»، و مشاهده آثار عظمت خدا، و شناخت جوامع بشرى، و آشنائى به عادات و رسوم و علوم و دانش‌هاى اقوام، که‌اندیشه انسان را زنده و فکر او را پخته مى‌سازد، دانسته‌اند.

بعضى دیگر از مفسران، «سیاحت» را به معنى سیر و حرکت به سوى میدان جهاد، و مبارزه با دشمن مى‌دانند، و حدیث نبوى معروف: إِنَّ سِیاحَهَ أُمَّتِى الْجَهادُ فِى سَبِیْلِ اللّهِ: «سیاحت امت من جهاد در راه خدا است» را شاهد آن گرفته‌اند.

سرانجام، بعضى آن را به معنى، سیر عقل و فکر در مسائل مختلف مربوط به جهان هستى، و عوامل سعادت و پیروزى، و اسباب شکست و ناکامى دانسته‌اند.

ولى، با توجه به اوصافى که قبل و بعد از آن شمرده شده، معنى اول مناسب‌تر از همه به نظر مى‌رسد، هر چند اراده تمام این معانى از این کلمه نیز، کاملاً ممکن است زیرا همه این مفاهیم در مفهوم سیر و سیاحت جمع است.

«آنها که در برابر عظمت خدا، رکوع مى کنند» (الرّاکِعُون).

«آنها که سر بر آستانش مى‌سایند و سجده مى‌آورند» (السّاجِدُون).

«آنها که مردم را به نیکى ها دعوت مى‌کنند» (الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوف).

«آنها که تنها به وظیفه دعوت به نیکى قناعت نمى‌کنند، بلکه با هر گونه فساد و منکرى مى‌جنگند» (وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَر).

«و آنها که پس از اداى رسالت امر به معروف و نهى از منکر، به آخرین و مهم‌ترین وظیفه اجتماعى خود یعنى حفظ حدود الهى، اجراى قوانین او، و اقامه حق و عدالت قیام مى‌کنند» (وَ الْحافِظُونَ لِحُدوُدِ اللّه).

پس از ذکر این صفات نُه گانه، خداوند بار دیگر، چنین مؤمنان راستین و تربیت یافتگان مکتب ایمان و عمل را تشویق مى‌کند، و به پیامبرش مى‌گوید: «این مؤمنان را بشارت ده»! (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین).

از آنجا که متعلق بشارت ذکر نشده، و یا به تعبیر دیگر: بشارت به طور مطلق آمده است، مفهوم وسیعى را مى‌فهماند، که هر خیر و سعادتى را در بر مى‌گیرد، یعنى: آنها را به هر خیر و هر سعادت، و هر گونه افتخار بشارت ده!.

توجه به این نکته نیز لازم است که قسمتى از این صفات نُه گانه (شش صفت اول)، مربوط به جنبه‌هاى خودسازى و تربیتى افراد است، و صفت هفتم و هشتم، به وظائف حساس اجتماعى، و پاک‌سازى محیط جامعه اشاره مى‌کند، و آخرین صفت، حکایت از مسئولیت‌هاى همگانى، در مورد تشکیل حکومت صالح، و شرکت فعالانه در مسائل مثبت سیاسى دارد.

 

تفسیر نمونه

همچنین ببینید

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *