این پرسش که «بر چه اساسی شهر موصل مرکز خلافت گروه داعش قرار گرفته است؟» از پرسشهای مهمی است که پاسخ به آن از دیدگاه برخی از تحلیلگران، بسیاری از قضایای پنهان را در خصوص داعش آشکار میکند.
به گزارش موعود ، اواخر بهار گذشته، خبر سقوط شهر «موصل» واقع در ۳۹۶ کیلومتری شمال غرب بغداد، به دست گروه داعش، به رهبری ابوبکر البغدادی، منتشر شد و بعد از گذشت چند هفته (در نیمهی اول تیرماه)، سخن از اعلام خلافت این گروه به میان آمد؛ چنانکه اعلام شد با برپایی این خلافت، ابوبکر البغدادی خلیفهی همهی مسلمین و شهر «موصل» مرکز خلافت (پایتخت) او خواهد بود. در واقع از این زمان به بعد بود که ویژگیهای شهر موصل و چرایی انتخاب این شهر بهعنوان مرکز خلافت گروه داعش، به موضوعی مورد توجه تبدیل شد و تحلیلگران و کارشناسان مسائل سیاسی، همزمان با تشریح ویژگیهای جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی موصل، فرضیات مختلفی را در این خصوص مطرح کردند. پرسش اساسی در اینباره، بر روی علل انتخاب موصل، متمرکز بود و بسیاری از فرضیاتی که در پاسخ به این پرسش ارائه شد، از زوایای مختلف سیاسی-نظامیبه این انتخاب مینگریست.
با این حال، تحلیلگران و کارشناسانی که از دیدگاه جریانشناسی عقیدتی، به پیدایش داعش و ویژگیهای این گروه مینگریستند، با توجه به رویکرد تکفیری این گروه، درصدد برآمدند تا انتخاب موصل را نیز از منظر آموزهها و ضوابط مورد قبول جریانات تکفیری مورد بررسی قرار دهند و هر اشارهی مستقیم و غیرمستقیم شخصیتها و مبلغان تکفیری را به نقش خلافتی موصل، ابزار و اساسی برای تشریح علل انتخاب این شهر بهعنوان مرکز خلافت قرار دهند؛ چنانکه در این خصوص، اشارات بسیار مختصر و گذرای شخصیتی چون رشید رضا (که برخی از تحلیلگران او را حلقهای از حلقهی اتصال و انتساب داعش با جریانات وهابی میدانند)، به شهر موصل و جایگاه آن در برپایی خلافت اسلامی، سبب شد تا انتخاب این شهر به پایتخت گروه داعش را نتیجهی رهنمودها و توصیههای وی محسوب کنند و حتی آن را نشانهی وابستگی گروه داعش بهاندیشههای رشید رضا بدانند و افزون بر این، در نتیجهگیریهای بعدی، دیگر اقدامات ضدانسانی و بسیار افراطی داعش را هم به افکار او نسبت دهند.
پرسش اصلی
در کنار پرسشهای فراوانی که طی ماههای اخیر در خصوص ماهیت یا فعالیتهای گروه داعش مطرح است، این پرسش که «بر چه اساسی شهر موصل مرکز خلافت این گروه قرار گرفته است؟» از پرسشهای مهمی است که پاسخ به آن، از دیدگاه برخی از تحلیلگران، بسیاری از قضایای پنهان را در خصوص داعش آشکار میکند. بر این اساس، آنها معتقدند، پذیرش این فرضیه که علل انتخاب موصل به پایتختی گروه داعش، عللی سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی نبوده و تنها برمبنای رهنمودهای ایدئولوژیک و براساس تسلیم محض در برابر متفکری اسلاماندیش (اصلاحگر یا تکفیری یا… متعلق به اوایل قرن بیستم) صورت گرفته است، میتواند ابعادی از ماهیت داعش و چگونگی اجرای برنامههای این گروه را آشکار سازد. بنابراین این دسته از تحلیلگران در پی آناند که «جایگاه موصل بهعنوان پایتخت خلافت داعش» را در اندیشههای این متفکر، که کسی جز رشید رضا نیست، مشخص سازند و به تجزیهوتحلیل دیدگاههای وی در اینباره مبادرت کنند.
دیدگاه رشید رضا در خصوص موصل
در میان مجموعهی آثار و کتبی که از رشید رضا در دست است، (۱) تنها کتاب یا رسالهی «الخلافه و الامامه العظمی» به شهر موصل بهعنوان مرکز خلافت اشاره دارد و در دیگر آثار وی، چنین اشاراتی به چشم نمیخورد. رسالهی «الخلافه و الامامه العظمی»، که در واقع مجموعهی سلسله مقالات رشید رضا در نشریهای (هفتهنامهی چاپ قاهره در سال ۱۹۲۲) به نام «المنار» است، در باب خلافت نگاشته شده و شاخصههایی که خلافت اسلامیباید داشته باشد و ترتیبات و ضوابطی که باید از آن برخوردار باشد، پیشنهاد گردیده است.(۲) با این حال، موضوع ضرورت انتخاب شهر موصل بهعنوان مرکز خلافت، در طرح کلی وی برای برپایی این نوع حکومت، جایگاهی ندارد، بلکه این موضوع هنگامی مطرح میشود که رشید رضا از طرح ایدهآلیاش عدول و تنزل کرده و واقعیات موجود زمان خود را در برنامهی پیشنهادیاش برای تشکیل خلافت ملحوظ میکند.
البته رشید رضا همزمان با ارائهی تصویر یا مدلی صحیح از خلافت اسلامی (مدلی که از نظر وی صحیح و منطبق با آموزههای اسلامی است)، از منظر اصلاح و انتقاد نیز به خلافت وقت عثمانی مینگرد؛ امری که او را از محصور ماندن در فضاهای فکری و تئوریک محض، بازمیدارد. بنابراین زمانی که وی در هیئت یک استراتژیست، به بررسی امکان برپایی خلافت اسلامی مورد نظر خود میپردازد، به این نتیجه میرسد که فقدان شرایط لازم و وجود برخی از مشکلات، تشکیل چنین خلافتی را غیرممکن ساخته و برپایی چنین ساختاری از حکومت، باید به زمان دیگری موکول شود.
اما همانگونه که اشاره شد، رشید رضا در این مسیر متوقف نمیشود و درصدد ارائهی طرحی برمیآید که متناسب با شرایط موجود، برپایی نوعی از خلافت اسلامی را که در مقایسه با طرح اصلی، فاقد بسیاری از شاخصههاست، امکانپذیر سازد و این دقیقاً در جایی است که رشید رضا سخن خود را در خصوص شهر موصل و قابلیتهای این شهر برای تبدیل شدن به مرکز خلافت اسلامی، بیان میدارد.
رشید رضا در اینباره خاطرنشان میسازد که خلافت باید در یک منطقهی بینابین شبهجزیرهی عربستان و آناتولی (قسمت آسیایی ترکیه: آسیای صغیر) که در آنجا عربها، ترکها و کردها در کنار یکدیگر زندگی میکنند، فیالمثل در موصل، برپا شود و مناطق مجاور آن (که همچنین مورد ادعای سوریه بود) به آن منضم گردد.(۳) رشید رضا در این خصوص، اظهار امیدواری میکند سوریه، عراق و ترکیه بر سر موصل، که جایگاه آن بر روی نقشههای قبل از جنگ اول جهانی مشخص نبود، منازعه نکنند، زیرا موصل همانطور که از نامش برمیآید، «محل وصل» و رابطهی معنوی میان جوامع عرب، ترک و کرد، که همگی مسلمان هستند، خواهد بود.(۴)
در خصوص نگاه رشید رضا به موصل بهعنوان مکان مناسبی برای مرکز خلافت، سه نکتهی اساسی وجود دارد:
۱. ابتدا اینکه وی در تجزیهوتحلیل مسائل آن زمان (قبل و بعد از جنگ جهانی اول)، به این نتیجه میرسد که مرکز خلافت اسلامیباید در جایی غیر از مناطق عربنشین باشد تا این تصور که اسلام دینی عربی و مختص اعراب است، از اذهان زدوده شود.
۲. رشید رضا معتقد است که ترکیه یا مرکز عثمانی، مناسبترین منطقه برای برپایی خلافت اسلامی است، ولی چنانچه مورد پذیرش قرار نگرفت، موصل به سبب ویژگیهایش میتواند این نقش را بهخوبی ایفا کند: «تلاش ما بر این است که ابتدائاً مرکز خلافت و دولت در آن کشور (ترکیه) جا بگیرد. حال اگر نپذیرفتند، باید به یک منطقهی ثانویه که ترکان و اعراب و کردها در آن منطقه اکثریت داشته باشند، مانند موصل در عراق یا آناتولی در سوریه، توافق نمود.»(۵)
لذا میتوان گفت که رشید رضا در اینخصوص نیز طرح خود دربارهی مرکز خلافت را با توجه به شرایط زمانی، تقلیل میدهد و پیشنهاد پایتختی موصل را نه برای همیشه، بلکه بهصورت موقتی و برای عبور از مسائل دشوار، ارائه میدهد. طبیعی است که دیدگاه رشید رضا در اینباره، از حیطههای ملیگرایی و قومیتگرایی فراتر میرود و نمایی از اعتقادات وی را در خصوص برپایی خلافت اسلامی، که باید ابعاد جهانی و فراگیر داشته باشد، منعکس میسازد.
البته همانگونه که در تجزیهوتحلیل وی آشکار است، او در انتخاب موصل به آموزهای اسلامی (مشابه احادیث جعلی که در خصوص اهمیت و مبارک بودن شام عرضه میشود) متوسل نمیشود، بلکه مقتضیات سیاسی، فرهنگی و شرایط جغرافیایی را در پیشنهاد خود برای پایتختی موصل ملحوظ میکند؛ امری که نمیتواند از دریچهی اعتقادی و احکام ایدئولوژیک، تکلیفی را متوجه مسلمانان و یا معتقدین به وی سازد؛ بهویژه آنکه رشید رضا به اجتهاد نیز معتقد است و تغییر شرایط سیاسی و تحول در معادلات جغرافیایی، زمینهها را برای نیاز به دیدگاهها و فتاوی جدید دربارهی مرکز خلافت فراهم میکند. این به معنای آن است که گزینهی موصل در طرح پیشنهادی او، از نقشی تعیینکننده که بدیلی برای آن وجود نداشته باشد، برخوردار نیست، بلکه چنانچه شرایط تغییر کند و شهر دیگری از ویژگیهای مشابه موصل یا ویژگیهای مناسبتری برخوردار شود، آن شهر باید به مرکزیت (پایتختی) خلافت مورد نظر او انتخاب شود.
۳. نکتهی بعدی، در اعتقاد رشید رضا به نقش وحدتبخش خلافت، نهفته است و بهنوعی میتواند چرایی انتخاب گزینهی موصل را از دیدگاه وی بهصورت روشنتری منعکس کند: «وی به احیای خلافت بهعنوان مرجعی دینی میاندیشید که عامل اتحاد و پیوستگی مسلمین، در عین احترام به استقلال قومیتی باشد. او به دنبال ایجاد کنفدراسیونی از کشورهای اسلامیبود که خلیفه در رأس آنها قرار داشت.»(۶) این بدین معناست که تأکید وی بر موصل برای مرکزیت خلافت اسلامی نیز با عنایت به این ویژگی و ضرورت فراهم شدن مقدمات وحدت میان اقوام مسلمان بوده است. شهری که به دلیل برخورداری از موقعیت خاص و فاصلهی نسبتاً یکسانش با مناطق ترکنشین، کردنشین و عربنشین، قابلیت اجرای چنین نقشی را داشته است.
به هر ترتیب، برخی از نویسندگان اقدام رشید رضا در انتخاب گزینهی موصل را کوششی برای برپایی خلافتی میدانند که جدا از بدعتها و تعصبات پدیدآمده در دوران گذشته، خلافت شورای عهد راشدین را تجدید کند؛ چراکه وی بر این اعتقاد بوده است که شهرهای مهمی چون مکه و مدینه و شهرهای بزرگی همانند قاهره و دمشق، به علت سلطهی اجنبی و همچنین تعصبات قومی اعراب، شایستگی لازم برای تبدیل شدن به مرکز خلافت را ندارند.
بدیهی است دیدگاه رشید رضا در خصوص موصل، از شرایط سالهای بعد از جنگ اول جهانی متأثر است؛ شرایطی که از یکسو ناشی از اضمحلال دولت عثمانی است و از سوی دیگر، از ترسیم مرزهای جدید در سرزمینهای اسلامی سرچشمه گرفته است. بنابراین با تغییر شرایط مورد اشارهی وی، اعتبار دیدگاه او در خصوص موصل نیز از میان میرود و لااقل در دستگاه فکری و تئوریک وی، جایگاه خود را از دست میدهد.
با این حال، برخی از نویسندگان معاصر، این احتمال را دور از ذهن ندانستهاند که مقصود رشید رضا، تبدیل موصل به شهری معنوی نظیر واتیکان بوده است: «احتمال این است که مراد رضا از این پیشنهاد (مرکزیت موصل)، این باشد که خلافت مرکزی معنوی بدون اقتدار سیاسی و بهعنوان سازمان نهادهای دینی چون واتیکان(۷) وجود داشته باشد.»
این نویسندگان به این نوشته از رشید رضا استناد میکنند: «موصل، همان طور که از نامش برمیآید، محل وصل و رابطهی معنوی میان جوامع عرب، ترک و کرد، که همگی مسلمان هستند، خواهد بود.»(۸) اما تأکیدات مکرر رشید رضا بر ضرورت برپایی خلافت اسلامی و ویژگیهایی که وی برای این خلافت برمیشمارد، چنین فرضیهای را بهروشنی ابطال میکند. از طرف دیگر، روشن است که اشارهی رشید رضا به نقش معنوی موصل، نقش سیاسی آن را در طرح پیشنهادی وی نفی نمیکند، بلکه از لازمههای آن است. *
منابع
۱. آثار و تألیفات رشید رضا: تفسیر القرآن الکریم مشهور به تفسیر المنار، الوحی المحمدی، نداء للجنس اللطیف او حقوق النساء فی الاسلام، مساوات الامراه بالرجل، تاریخ الاستاذ الامام (دربارهی استادش شیخ محمد عبده)، حقیقه الربا، الاخلافه او الامامه العظمی، السنه و الشیعه، الوحده الاسلامیه
۲. رشید رضا از سال ۱۹۲۲ سلسله مباحثاتی در باب مسئلهی خلافت را در مجلهی «المنار» چاپ کرد که بعدها آن مباحث را در کتاب «الخلافه او الامامه العظمی» به چاپ رسانید. مجلهی «المنار» در سال ۱۸۹۸ با کوشش رشید رضا شروع به انتشار کرد و بعد از مدتی به دوهفتهنامه تبدیل شد.
۳. عنایت، حمید، اندیشهی سیاسی در اسلام معاصر، ترجمهی بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۲، چاپ اول، ص ۱۴۰.
۴. همان، ص ۱۴۰.
۵. محمد ابوسلیمان ابو رمان، السطه السیاسیه فی الفکر اسلامی، محمد رشید رضا نموذجاً، اردن، عمان، دارالبیاض للنشر، ۲۰۰۲، ص ۱۷۷.
۶. آنتونی بلک، تاریخ اندیشهی سیاسی اسلام، ترجمهی محمدحسین وقار، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۵، ص ۵۰۴.
۷. داود فیرحی، نظام سیاسی و دولت اسلام، تهران، انتشارات سمت، چاپ سوم، ۱۳۸۴، ص ۱۴۹.
۸. عنایت، حمید، اندیشهی سیاسی در اسلام معاصر، ترجمهی بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۲، چاپ اول، ص ۱۴۰.
منبع: برهان