اشاره :
در نخستین قسمت از این سلسله مقالات که با هدف: تبیین مهمترین بایستههاى تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدوى، ارائه راهکارهایى براى تعمیق و گسترش هر چه بیشتر اینگونه فعالیتها و بررسى برخى از آسیبها و آفتهایى که فعالیتهاى تبلیغى و ترویجى در حوزه مباحث مهدوى را تهدید مىکند؛ تدوین شده است، مجموع آنچه را که یک مبلّغ فرهنگ مهدوى باید مورد توجه قرار دهد به دو دسته بایستههاى عملى و بایستههاى نظرى تقسیم کردیم و در بررسى بایستههاى عملى گفتیم کسى که مىخواهد جامعه پیرامون خود را به سوى امام زمان(ع) فرا خواند و آنها را دعوت به توجه، انس و التفات بیشتر نسبت به آن حضرت کند، باید بیش و پیش از دیگران با امام زمان(ع) رابطه معنوى برقرار کند و در زندگى فردى و اجتماعى یاد و نام آن حضرت را همواره در نظر داشته باشد. در ادامه این بحث به بررسى بایستههاى نظرى پرداختیم و گفتیم که یکى از مهمترین این بایستهها شناخت همه جانبه از فرهنگ مهدویت و انتظار است. در همین زمینه اشاره کردیم که دو دیدگاه مهم در زمینه شناخت امام زمان(ع) وجود دارد که از یکى تعبیر به »دیدگاه کلامى – تاریخى« و از دیگرى تعبیر به »دیدگاه فرهنگى – اجتماعى« مىکنیم.
در مورد ویژگیها و شاخصههاى دیدگاه اول در قسمت قبلى به تفصیل سخن گفتیم و اینک به بررسى ویژگیها و شاخصههاى دیدگاه دوم مىپردازیم.
ب) دیدگاه فرهنگى – اجتماعى
این دیدگاه ضمن پذیرش همه مبانى و اصولى که در دیدگاه کلامى – تاریخى در زمینه تولد، غیبت و ظهور آخرین حجت الهى، حضرت مهدى(ع) پذیرفته شده و براساس براهین و شواهد قطعى و تردیدناپذیر عقلى و نقلى به اثبات رسیده، در پى این است که موضوع مهدویت و انتظار را به عنوان مبنایى براى پىریزى کلیه مناسبات فرهنگى، سیاسى و اقتصادى مسلمانان در عصر غیبت، طرحى براى رهایى جوامع اسلامى از تارهاى درهم تنبیده فرهنگ و مدنیت مغرب زمین و راهکارى براى گذر همه اهل ایمان از فتنهها و آشوبهاى آخرالزمان مطرح سازد.
پیش از پرداختن به مهمترین شاخصههاى دیدگاه فرهنگى – اجتماعى لازم است به عنوان مقدمه نکاتى را یادآور شویم:
در معارف شیعى، برخلاف دیگر ادیان و مذاهب، منجى موعود تنها به عنوان شخصیتى مربوط به آینده که در آخرالزمان زمین را از هرگونه بىعدالتى و نابرابرى پیراسته مىسازد، مطرح نیست؛ بلکه او شخصیتى است فرازمانى که سه زمان گذشته، حال و آینده را به هم پیوند مىدهد.
امام مهدى(ع) از یک سو شخصیتى تاریخى و مربوط به گذشته است؛ چرا که او براساس قرائن و شواهد تاریخى انکارناپذیر در زمان و مکان مشخص و از نسل و تبار شناخته شده به دنیا آمده و حوادث و رویدادهاى مختلف تاریخى را رقم زده است. این امام از دیگر سو، شخصیتى است مربوط به زمان حال؛ زیرا او به موجب نصوص فراوان، حجت خداوند بر بندگان در عصر حاضر و امام زمان شیعیان است و مردم در همین زمان حال نیز وظایف و تکالیف مشخصى در برابر او دارند. و بالاخره این امام؛ همچون موعود دیگر ادیان، شخصیتى مربوط به زمان آینده است؛ چرا که بنا بر روایات بىشمارى که از پیامبراکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نقل شده، او جهان را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده از عدل و داد آکنده مىسازد و آینده بشر را رنگ و بویى خدایى مىدهد.
براین اساس مىتوان گفت: همچنانکه محدود کردن شخصیت امام مهدى(ع) به زمان گذشته و تنها سخن از موضوعاتى مانند تاریخ غیبت صغرى و غیبت کبرى و نواب اربعه گفتن جفایى آشکار به این شخصیت است، محدود کردن آن به زمان آینده و معرفى کردن امام مهدى(ع) تنها بهعنوان منجى موعود و کسى که فقط در آینده نامعلوم منشأ تحولاتى در جوامع انسانى خواهد بود، نیز ستمى بزرگ به حجت خدا و امام حىّ و شاهد و ناظر است. بنابراین تنها زمانى مىتوان به شناختى جامع از شخصیت امام مهدى(ع) و اندیشه مهدویت و انتظار شیعى دست یافت که جایگاه و نقش این شخصیت و اندیشه را در سه زمان گذشته، حال و آینده بررسى کنیم و ضمن توجه به ریشههاى تاریخى اندیشه مهدویت، رسالتى را که در عصر حاضر در برابر آن امام بزرگوار(ع) برعهده داریم به فراموشى نسپاریم و در عصر غیبت تمام تلاش خود را براى کسب رضایت آن حضرت و دورى از ناخشنودى ایشان، به کار بندیم.
شاید بتوان گفت معناى »معرفت امام زمان(ع)«، که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) این همه در روایات بر آن تأکید کرده و دست نیافتن به آن را برابر با مرگ جاهلى دانستهاند، نیز چیزى غیر از این نیست؛ زیرا معرفت امام زمان(ع) آنگاه مىتواند ما را از مرگ جاهلى برهاند که بتوانیم با شناسایى امام عصر خود از هدایتهاى او بهرهمند شویم و اوامر و نواهى او را پاس داریم وگرنه صرف اینکه بدانیم چه کسى در عصر حاضر امام ماست بىآنکه این امام تأثیرى در زندگى و فعل و ترک ما داشته باشد، نمىتواند مایه نجات و رستگارى ما باشد.
در اینجا براى روشنتر شدن بحث، به چند روایت که در آنها حالات، ویژگیها و وظایف منتظران واقعى امام مهدى(ع) در زمان غیبت، بیان شده، اشاره مىکنیم:
در نخستین روایت که از امام سجاد(ع) نقل شده، آن حضرت ضمن پیشبینى دوران غیبت دوازدهمین امام از سلسله جانشینان پیامبر اکرم(ص) کسانى را که در زمان غیبت، امامت این امام را پذیرا مىشوند و در انتظار او به سر مىبرند، برترین مردم همه زمانها معرفى مىکنند و دلیل این برترى را این مىدانند که براى آنها غیبت و حضور هیچ تفاوتى نداشته و همان وظایفى را که در زمان حضور باید انجام دهند در زمان غیبت انجام مىدهند:
غیبت دوازدهمین ولى خداوند – صاحب عزت و جلال – از سلسله جانشینان رسول خدا – که درود خدا بر او و خاندانش باد – و امامان بعد از او، به درازا مىکشد. اى اباخالد! آن گروه از مردم که در زمان غیبت او امامتش را پذیرفته و منتظر ظهور اویند برترین مردم همه زمانها هستند؛ زیرا خداوند – که گرامى و بلندمرتبه است – چنان خفرَد، درک و شناختى به آنها ارزانى داشته که غیبت [و عدم حضور امام] براى آنها همانند مشاهده [و حضور امام] است.
خداوند مردم این زمان را به مانند کسانى قرار داده که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا – که درود خدا و او بر خاندانش باد – جهاد مىکنند. آنها مخلصان واقعى، شیعیان راستین ما و دعوت کنندگان به سوى دین خدا در پنهان و آشکار هستند.۱
در روایت دوم، امام صادق(ع) همه کسانى را که علاقهمند به داخل شدن در زمره یاران حضرت قائم(ع) هستند دعوت به انتظار کرده و به آنها سفارش مىکنند که در زمان انتظار، پرهیزکارى و اخلاق نیکو را پیشه خود سازند و در پایان نیز آن حضرت به منتظران نوید مىدهند که اگر اینگونه عمل کنند، پاداش کسانى را مىیابند که در زمان ظهور در پیشگاه قائم(ع) هستند:
هرکس دوست مىدارد از یاران [حضرت] قائم [که بر او درود باد] باشد، باید که منتظر باشد و در این حال پرهیزکارى و اخلاق نیکو را پیشه خود سازد، در حالى که منتظر است. پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم – که بر او درود باد – بهپا خیزد، پاداش او همچون پاداش کسى خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است. پس کوشش کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این اجر] اى گروه مشمول رحمت [خداوند].۲
بالاخره در سومین روایت، که پیش از این نیز بدان اشاره شد، امام مهدى(ع) با یادآورى ناگهانى بودن امر ظهور، از همه شیعیان و منتظران خود مىخواهند که در زمان غیبت هرآنچه را که موجب خشنودى آن حضرت مىشود پیشه خود سازند و از هر آنچه که موجب ناخشنودى ایشان مىشود پرهیز کنند؛ زیرا در غیر اینصورت در زمان ظهور هیچ عذرى از آنها پذیرفته نمىشود۳.
با این نگاه به انتظار است که دیدگاه فرهنگى – اجتماعى، شکل گرفته و نگاهى متفاوت نسبت به آنچه تا کنون در زمینه فرهنگ مهدویت وجود داشته، مطرح کرده است.
در این قسمت از مقاله اگر بخواهیم به شاخصترین اندیشمندانى که براساس دیدگاه فرهنگى – اجتماعى به تحلیل و بررسى اندیشه مهدویت و انتظار پرداخته و تلاش کردهاند با طرح این اندیشه راهى براى خروج شیعیان از بنبستهاى عصر غیبت بیایند، اشاره کنیم، به جرأت مىتوانیم بگوییم در طول یازده قرنى که از آغاز غیبت کبراى امام عصر(ع) مىگذرد، هیچ فقیه، متکلم، فیلسوف و مصلح اجتماعى بهاندازه امام خمینى (ره) به این دیدگاه اهتمام نداشته و در این زمینه تأثیرگذار نبوده است.
امام راحل با طرح اندیشه تشکیل حکومت اسلامى در عصر غیبت و تلاش خستگىناپذیر در راه تحقق این اندیشه، به »انتظار« معنا و مفهوم تازهاى بخشید و تعریفى نو از رسالت و تکلیف شیعیان در برابر حجت خدا ارائه داد.
براى روشنتر شدن دیدگاه حضرت امام در این زمینه، به برخى از مهمترین شاخصههاى این دیدگاه اشاره مىکنیم:{mospagebreak}
۱. ارائه برداشتى متفاوت از مفهوم حجت : ایشان با ارائه مفهومى عمیق و بدیع از »حجت بودن امام معصوم« اعلام مىدارند که چون خداوند در روز قیامت به سبب وجود امام زمان و پدران بزرگوارش(ع) بر بندگان احتجاج و نسبت به عمل براساس سیره، رفتار و گفتار این بزرگواران از مردم بازخواست مىکند، بر آنان لازم است که همه تلاش خود را براى تحقق سیرت امامان معصوم(ع) در جامعه به کار بندند و در این زمینه هیچ عذر و بهانهاى از آنها پذیرفته نمىشود.
حضرت امام در کتاب البیع خود به هنگام بررسى ادله ولایت فقیه، ضمن برشمردن توقیع شریف حضرت صاحبالامر(ع) که در آن آمده است:
… و أمّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلى رواه حدیثنا فأنهم حجتى علیکم وأنا حجهاللَّه.
… و اما در رویدادهایى که براى شما پیش مىآید به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ چرا که آنها حجت من بر شماهستند و من حجت خدایم.
مىفرماید:
مقصود از حجت خدا بودنف امام معصوم این نیست که فقط بیان کننده احکام است؛ زیرا گفته بزرگانى چون زراره و محمد بن مسلم نیز حجت است و هیچکس حق مردود دانستن و عمل نکردن به روایات ایشان را ندارد و این امر بر همگان آشکار است. بلکه منظور از حجت بودن امام زمان و پدران بزرگوارش، صلواتاللَّه علیهم اجمعین، این است که خداوند تعالى به سبب وجود ایشان و سیره و رفتار و گفتار آنان در تمام شؤون زندگىشان، بر بندگان احتجاج مىکند. از جمله شؤون امامان، عدالت آنان در همه زمینههاى حکومت است. به عنوان مثال، وجود امیرالمؤمنین، علیهالسلام، براى تمام فرمانداران و حاکمان ستمپیشه حجت است؛ زیرا خداوند به واسطه سیرت آن بزرگوار، باب عذر و بهانه را بر همه آنان در تعدى از حدود الهى و تجاوز به اموال مسلمانان و سرپیچى از قوانین اسلامى بسته است. همین گونهاند سایر حجتهاى خداوند، به ویژه حضرت ولى عصر، علیهالسلام، که عدل را در میان مردم مىگستراند و زمین را از قسط پر مىکند و بر اساس نظامى عادلانه بر مردم حکم مىراند.۴
۲. دگرگون ساختن مفهوم انتظار: امام خمینى مفهومى را که در طول قرون و اعصار از »انتظار« در اذهان بسیارى از شیعیان نقش بسته بود دگرگون ساخت و با تفکرى که انتظار را برابر با سکون، رکود و تن دادن به وضع موجود معرفى مىکرد به مقابله جدى پرداخت:
همه ما انتظار فرج داریم و باید در این انتظار خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور انشاءاللَّه تهیه شود.۵
همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمىشود، بلکه با وضعى که بسیارى دارند، انتظار نیست. ما باید ملاحظه وظیفه فعلى شرعى – الهى خودمان را بکنیم و باکى از هیچ امرى از امور نداشته باشیم.۶
۳. تلاش براى تحقق عدالت در عصر غیبت: حضرت امام، تلاش براى تحقق عدالت و جلوگیرى از ظلم در عصر غیبت را یک تکلیف الهى دانسته و همه مسلمانان را دعوت مىکردند که تا سر حد توان خود این تکلیف الهى را به انجام رسانند:
ما اگر دستمان مىرسید، قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلمها و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعى ماست منتها ما نمىتوانیم، این که هست این است که حضرت عالم را پر مىکنند از عدالت، نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید.۷
البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمىتوانیم بکنیم. اگر مىتوانستیم مىکردیم اما چون نمىتوانیم بکنیم ایشان باید بیابند.۸
۴. زمینهسازى ظهور منجى موعود: رهبر فقید انقلاب اسلامى معتقد بود که باید با گسترش اسلام راستین در جهان و مبارزه با سلطه جهانخواران، راه را براى ظهور منجى موعود هموار ساخت:
ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشورهاى اسلامى مىشکنیم و با صدور انقلابمان، که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدى است، به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه مىدهیم و به یارى خدا راه را براى ظهور منجى و مصلح کل و امامت مطلقه حق امام زمان، ارواحنا فداه، هموار مىکنیم.۹
۵. حرکت در جهت تحقق حکومت جهانى اسلام: امام راحل به جدّ بر این باور بود که انقلاب اسلامى ایران، نقطه شروع انقلاب جهانى حضرت مهدى(ع) است و از این رو پیوسته به مسئولان نظام توصیه مىکردند که هرگز از آرمان عظیم انقلاب اسلامى که تشکیل حکومت جهانى اسلام است غافل نشوند:
مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت، ارواحنا فداه، است – که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد – مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظهاى مسئولین را از وظیفهاى که برعهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمام سعى و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، و این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند.۱۰
در سالهاى اخیر گروهى از فرزندان انقلاب اسلامى و وفاداران به آرمانهاى امام خمینى تلاش کردند که با الهام از اندیشههاى این پیر فرزانه ابعاد و زوایاى دیگرى از دیدگاه فرهنگى – اجتماعى را تبیین کنند. این گروه با درک عمیق از موقعیت کنونى انقلاب اسلامى در جهان، نیازهاى فرهنگى جامعه اسلامى ایران و شرایط سیاسى، فرهنگى و اقتصادى حاکم بر جهان معاصر، تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار را سر لوحه فعالیتهاى خود قرار داده و پرداختن به امور زیر را در عصر حاضر ضرورى مىدانند:
۱. شناسایى و نقد بنیادین وجوه مختلف فرهنگ و تمدن مغرب زمین، به عنوان فرهنگ و مدنیتى که در تقابل جدى با آرمان »حقیقت مدار«، »معنویتگرا« و »عدالت محور« مهدوى قرار دارد؛ زیرا انسانهاى عصر غیبت تنها زمانى مىتوانند به ریسمان ولایت مهدوى چنگ زنند و به تمام معنا در سلک منتظران موعود قرار گیرند که باطل زمان خویش را به درستى بشناسند و با تمام وجود از آن بیزارى جویند؛
۲. شناخت و نقد جدى مناسبات فرهنگى، سیاسى و اقتصادى حاکم بر جوامع اسلامى؛ مناسباتى که عمدتاً به تقلید از الگوهاى توسعه غربى و تحت تأثیر اندیشههاى عصر مدرنیته در این جوامع شکل گرفته است؛ چرا که این جوامع بدون شناخت جدى وضع موجود خود نمىتوانند به راهکارهاى مبتنى بر آموزههاى دینى براى خروج از فتنههاى فراگیر عصر غیبت دست یابند؛ {mospagebreak}
۳. تلاش در جهت تدوین استراتژى سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى جوامع اسلامى در عصر غیبت و تا رسیدن به عصر طلایى ظهور، براساس اندیشه مهدویت و انتظار؛
۴. بازشناسى وجوه مختلف اعتقادى، تاریخى، فرهنگى و اجتماعى اندیشه مهدویت و انتظار با بهرهگیرى از منابع متقن و مستدل و استفاده از همه توان مراکز علمى حوزوى و دانشگاهى در زمینه مباحث، کلامى، فلسفى، عرفانى، اخلاقى، علوم اجتماعى و سیاسى و…؛
۵. تلاش در جهت پالایش اندیشه ناب مهدوى از هرگونه شائبه جعل و تحریف و زدودن این اندیشه از زنگارهاى جهل و خرافه، سخنان سست و بىاساس و هرگونه دیدگاه انحرافى مبتنى بر افراط یا تفریط؛
۶. پاسخگویى عالمانه و متناسب با نیازهاى روز به شبهات، پرسشها و ابهامهاى موجود در زمینهاندیشه مهدویت؛
۷. احیا و گسترش فرهنگ انتظار و تلاش براى شناساندن نقش سازنده این فرهنگ در پایدارى و پویایى جوامع اسلامى؛
۸. تبیین وظایف و تکالیف مردم در برابر حجت خدا و امام عصر(ع)، نهادینه ساختن این وظایف و تکالیف در فرد واجتماع و آماده ساختن جامعه اسلامى براى استقبال از واقعه مبارک ظهور؛
۹. مقابله جدى با کلیه جریانهاى سیاسى – فرهنگى که در قالب کتاب، نشریه، فیلم، نرمافزارهاى رایانهاى، پایگاههاى اطلاعرسانى جهانى (اینترنت) و… به تقابل با اندیشه مهدویت شیعى مىپردازند؛
۱۰. بررسى و نقد کلیه دیدگاههایى که از سوى متفکران مغرب زمین در زمینه جهان آینده و آینده جهان مطرح است.
یکى از مهمترین کتابهایى که مىتوان با استفاده از آن به شناختى نسبتاً جامع از دیدگاه فرهنگى – اجتماعى رسید، کتاب زیر است:
استراتژى انتظار (۲جلد در یک مجلد)، اسماعیل شفیعىسروستانى، چاپ اول: تهران، موعودعصر، ۱۳۸۱.
ادامهدارد
ماهنامه موعود شماره ۴۳
پىنوشتها :
1 . شیخ صدوق، کمالالدین و تمامالنعمه، ج۱، ص۳۲۰؛ محمدباقر مجلسى، همان، ج۵۲، ص۱۲۲، ح۴.
2 . محمدبن ابراهیم نعمانى، کتاب الغیبه، ص۲۰۰، ح۱۶.
3 . محمدباقر مجلسى، همان، ج۵۳، ص۱۷۶.
4 . امام خمینى، کتاب البیع، ج۲، ص۴۷۵-۴۷۴؛ همو، شؤون و اختیارات ولى فقیه (ترجمه مبحث ولایت فقیه از »کتاب البیع«)، ص۴۶.
5 . صحیفه نور (جموعه رهنمودهاى امام خمینى) ج۷، ص۲۵۵.
6 . همان، ج۱۹، ص۱۵۴.
7 . همان، ص۱۹۸.
8 . همان، ج۲۰، ص۱۹۷.
9 . همان.
10. همان، ج۲۱، ص۱۰۸.