نویسنده: احمد علی مجید الحلّی
مترجم: سیّد شاپور حسینی
مقام حلّه:
این مقام در مرکز شهر حلّه، در منطقهای به نام «السّنیـه»، ورودی سمت راست بازار مسگرها و دقیقاً پشت مسجد بزرگ حلّه قرار دارد.
معنای لغوی حِلّه:
۲. درختی خاردار که کوچکتر از بوته تمشک وحشی است؛
۳. نام چند محل: الف. حلّه بنی قیل در «میسان» میان «واسط» و «بصره»؛ ۱ ب. حلّه بنی دبیس بن عفیف اسدی۲ نزدیک «هویزه»، میان واسط، بصره و «اهواز»؛ ج. روستایی بزرگ نزدیک شهر «موصل» که حلّه بنی رزّاق نامیده میشود؛ ۳ د. حلّه بنی مزید که منظور از حلّه در این مقاله همین حلّه است و قبلاً «جامعین» نامیده میشد.
حلّه، شهر بزرگی است میان کوفه و بغداد که قبلاً جامعین نامیده میشد. نخستین کسی که این شهر را ساخت و آباد کرد و در آن سکونت گزید، سیف الدّوله صدقـه بن منصور بن دبیس بن علی بن مزید۴ اسدی بود. او ابتدا در ماه محرّم سال ۴۹۵ق. وارد این منطقه شد و آن را آباد کرد که پیش از آن، بیشه درّندگان بود . او همراه خانواده و سپاهیانش در آن فرود آمد و در آن خانههای بزرگ و شکوهمند ساخت و یارانش در آن محل، سکونت گزیدند و آنجا پناهگاه آنان شد و آن شهر را آراستند و پس از آن، بازرگانان رهسپار آن دیار شدند و حلّه تبدیل به با شکوهترین و نیکوترین منطقه عراق در زمان سیفالدّوله شد.۵
۱. حلّه به این دلیل حلّه سیفیه نامیده شده است که سیفالدّوله صدقه آن را ساخته و این نسبت به بنیانگذار آن است و نخستین کسی که آن را سیفیه نامیده است؛
۲. حلّه، مزیدیه نامیده شده به دلیل اینکه مزید، جدّ بزرگ بنیانگذار آن، صدقـ[ بن منصور بن دبیس بن علی بن مزید است.
موقعیّت حلّه:
حلّه در ۱۰۰ کیلومتری بغداد و ۶۰کیلومتری «نجف اشرف» و ۷ کیلومتری «بابل» واقع شده است.
حلّه، شهر نور
حلّه، وارث بابل است و بابل و «سوراء» و اطراف آن کمی پیش از ظهور اسلام و پس از آن، مرکز علم و مرکز اصطکاک اندیشهای میان اندیشمندان هندی و ایرانی از شرق و سریانی و آرامی از غرب بوده است. سپس آنجا تبدیل به پایگاه شیعیان شد و شیعیان بغداد برای قدرت و استحکام و شکست ناپذیری آن دعا میکردند و بر خود میبالیدند. پس از ستمهای سلجوقیان به آنان و سوزاندن کتابخانههایشان و پناه بردن شیخ طوسی از آنجا به نجف اشرف در سال ۴۴۸ق. مزیدیها و کردهای جاوانی ساکن در «مطیرآباد» و «اسدآباد» و «نیل» اطراف بابل، با سباسیری در بغداد همکاری کردند و خلافت عبّاسی را در سال ۴۵۰ق. برچیدند و برای مستنصر فاطمی خطبه خواندند. سپس، پس از کشته شدن سباسیری و بازگشت ترکهای سلجوقی و خلافت عبّاسی به بغداد، سیفالدّوله صدقـ[ بن دبیس مزیدی همراه با جاوانیها، اقدام به ساخت حلّه کرد و این گونه حلّه، تبدیل به مرکز شیعیان شد و این اتّفاق در محرّم سال ۴۹۵ق. روی داد و اوضاع تا زمان سقوط بغداد در سال ۶۵۶ق.۶ چنین بود.۷حلّه، مدّتی یکی از مراکز علمی و کعبه مقصود طلّاب علوم دینی و محقّقان فقه آل محمّد(ص) بوده است و در این زمینه، در قرن هفتم هجری به قلّه اوج و شکوفایی رسیده است. این تمایز آن، علل و انگیزههایی داشته؛ از جمله اینکه حلّه از زمان تأسیس تا کنون، همواره از جمله مراکز شیعه بوده، یکی دیگر از علل اهمّیت این شهر، نزدیکی آن به شهر نجف اشرف میباشد که پیوسته پایتخت و مرکز علم و ادب بوده است. این نزدیکی، تأثیر بسیار زیادی در شکوفایی نهال همکاری دو مرکز شیعی یعنی نجف و حلّه داشته و به گونهای بوده که اگر مدّتی نور دانش در آن رو به افول میرفت، قبور دانشمندان در آن، به مثابه روغن چراغی بود که آن شهر را پیوسته روشن نگه میداشت و اگر مدّتی این نور ضعیف و کم سو میشد، طلّاب حلّی به نجف میرفتند تا در آنجا کسب علم نمایند و به این ترتیب نور علم در حلّه هیچگاه از زمان تأسیس آن تا کنون، خاموش نشده است.
تاریخ مقام حلّه در نسخههای خطّی:
۱. نسخه خطّی شیخ بن هیکل:
مهمترین چیزی که در این نسخه ما را به ۶۳۶ ق. / ۱۲۱۶ م. تاریخ مقام صاحبالزّمان(ع) در حلّه رهنمون میسازد، وجود تاریخی برای ساختمان در سال ۶۳۶ق. است و این خود نشان میدهد که این مقام، سالها پیش از این تاریخ وجود داشته امّا، با کمال تأسّف، نگارنده، تاریخی پیش از این را نیافته است؛ یعنی تاریخ این مقام حدود ۱۴۰ سال از سال ۴۹۵ق. که سال آباد ساختن حلّه است تا سال ۶۳۶ق. نامشخّص و مجهول میباشد، امّا توجّه علما به این مقام و زیارت آن و توجّه به ساختمان آن و درس دادن در آن ساختمان، بیانگر توجّه خاصّ آنها به این مقام است. زیرا عقل میگوید: اثر پا، دلالت بر وجود راه روندهای دارد، پس ناگزیر اثری باید وجود میداشته است. حال، به تفصیل در این مورد سخن میگوییم:
نگارنده از این چند عبارت، به نتایج زیر میرسد:
۲. وجود مدرسهای در کنار این مقام شریف پیش از سال ۶۳۶ق. (و این مدرسهای است که در سطرهای بعد در مورد آن سخن خواهیم گفت)؛
۳. ابن نمّا این مدرسه را بنیانگذاری نکرده است، بلکه آن را که ویران شده یا شکاف برداشته بود، تعمیر کرده است؛
۴. تنها فقها در این مدرسه سکونت داشتهاند (بنابر قول صریح
ابن هیکل).
نسخه خطّی دوم نهج البلاغه، سال ۶۷۷ق. / ۱۲۵۶م.
مهمترین چیزی که در این نسخه خطّی ما را به تاریخ این مقام رهنمون میسازد، این است که این نسخه خطّی در سال ۶۷۷ ق. داخل مقام صاحب الزّمان(ع) نوشته شده است و گروهی از علما نیز به آن تصریح کردهاند.
در پایان این نسخه از «نهج البلاغه» آمده است: به یاری خداوند و با توفیقات او، این کتاب در روز شنبه اواخر صفر سال ۶۷۷ق. پایان یافت. حسین بن اردشیر طبری اندراوذی در حلّه سیفیه در مقام صاحب الزّمان(ع) آن را رونویسی کرد.
نسخه خطّی سوم، در آغاز قرن هشتم هجری قمری «الدره النضیده فی شرح الأبحاث المفیده»
مهمترین چیزی که در این نسخه خطّی ما را به تاریخ این مقام رهنمون میسازد، این است که این نسخه، مجاور مقام صاحب الزّمان(ع) در حلّه سیفیه نوشته شده است، امّا با کمال تأسّف در این نسخه، تاریخ دقیقی ذکر نشده؛ زیرا صفحات آخر این نسخه به هم چسبیده است.
نسخه خطّی چهارم، در سال ۷۲۳ق. / ۱۳۰۲م. به نام «تحریر الاحکام الشرعیّه علی مذهب الامامیـّه»
مهمترین چیزی که ما را به تاریخ مقام در این نسخه رهنمون میسازد، این است که در سال ۷۲۳ق. و در داخل مقام نوشته شده است.
نام کتاب و مؤلّف آن: «تحریر الاحکام الشرعیّـه علی مذهب الامامیّـ[» تألیف علّامه اهل حلّه، جمالالدّین ابومنصور حسن بن یوسف بن مطهر اسدی (۶۴۸ـ۷۲۶ق.)
نسخه خطّی پنجم، «قواعد الاحکام فی معرفـهالحلال و الحرام» سال ۷۷۶ق. / ۱۳۵۵م.
این نسخه مهم در مقام صاحب الزّمان(ع) در سال ۷۷۶ق. نوشته شده است. این کتاب از تصنیفات علّامه حلّی است.
نام نسخه نویس: جعفر بن محمّد عراقی و برادرش حسین بن محمّد عراقی
ابن ندیم در مورد تاریخ رونویسی آن گفته است: آغاز کار رونویسی در روز شنبه اوّل جمادی الثّانی ۷۷۶ق. (پنجاه سال پس از وفات مؤلّف) بوده است.
نسخه نویس میگوید:
پس از پایان کار، آن را با یک نسخه درست که در مدرسه صاحب الزّمان(ع)
در شهر حلّه وجود داشت، در فصل گرما و با مشقّت بسیار مقابله کردم تا آنکه در ۱۲ جمادی الاوّل سال ۷۸۶ق. کار مقابله را به پایان رساندم.
سپس میگوید: کار را در ۱۸ رمضان سال ۷۸۶ق. به پایان بردم.
نسخه خطّی ششم، سال ۹۵۷ق. / ۱۵۳۷م. «المختصر النافع»
این نسخه در تاریخ ۱۶ ربیع الاوّل سال ۹۵۷ق. در مدرسه صاحب الزّمان(ع)
در حلّه سیفیه رونوشت شده است.
کسانی که از مقام صاحب الزّمان(ع) در حلّه دیدار کردهاند:
۱. در آخر ماه صفر سال ۶۷۷ق. / ۱۲۵۶م.
در این تاریخ سیّد نجم الدّین ابوعبدالله حسین بن اردشیر بن محمّد طبری از این مقام دیدن کرد و در این تاریخ رونویسی از کتاب «نهج البلاغه»
را به پایان رساند؛ ۱۲
۲. در ششم رجب سال ۷۲۳ق. / ۱۳۰۲م.
محمود بن محمّد بن بدر از این مقام دیدار کرد و در این تاریخ رونویسی از کتاب «تحریر الاحکام الشرعیـه» را به پایان رساند؛ ۱۳
۳. در سال ۷۲۵ق. / ۱۳۰۴م.
ابن بطوطه جهانگرد از این مقام دیدار کرد؛ ۱۴
۴. در آغاز قرن هشتم هجری، هیجدهم شعبان
ابومحمّد حسن حدّاد عاملی از این مقام دیدار کرد و در این تاریخ کتاب «الدره النضیده فی شرح الابحاث المفیده» را تصنیف کرد و آن را در بیست و ششم ماه رمضان در حلّه، مجاور مقام صاحب الزّمان(ع) به پایان رساند. مصنّف سال ۷۳۹ق. زنده بوده است؛
۵. در آغاز قرن هشتم هجری
حاکم حلّه از این مقام دیدار کرد. نام او مرجان الصغیر بود. او کینه و عداوت شدیدی نسبت به شیعیان داشت؛
۶. در سال ۷۴۴ق. / ۱۳۲۳م.
امّ عثمان، زن نابینایی که در داخل مقام بینا شد، از این مقام دیدن کرد. امّ عثمان، زنی سنّی مذهب بود که پس از آن که بیناییاش را بازیافت، همراه پسرش عثمان، شیعه شد؛ ۱۵
۷. در سال ۷۵۹ق. / ۱۳۳۸م.
جمال الدّین بن نجم الدّین جعفر زهدری از این مقام دیدن کرد و شب را در آن ماند. او فلج بود و در آن شب در این مقام شفا یافت؛
۸. در آغاز جمادی الثّانی سال ۷۷۶ق. / ۱۳۵۵م.
جعفر بن محمّد عراقی از این مقام دیدن کرد و در این تاریخ رونویسی کتاب «قواعد الاحکام فی مسائل الحلال و الحرام» را داخل مقام به پایان رساند؛
۹. در سال ۹۶۱ق. / ۱۵۴۰م.۱۶
سیّد علی رئیس که فرستاده سلطان «مصر» و خود امیر «قبطانیته» بود، از این مقام دیدار کرد.۱۷
ماهنامه موعود شماره ۱۱۲
پینوشتها:
۱. در کتاب تقویم البلدان، با نام حلّه بنی صله از آن یاد شده است. رجوع کنید به ریاحین العلماء، ۱/۳۷۰.
۲. در منبع گذشته (اشعری) به آن اشاره شد.
۳. همان.
۴. نام او در منبع قبلی، (مؤیّد) ذکر شده، امّا درستتر «مزید» است.
۵. نگاه کنید به تاریخ الحلّه، ج ۱، ص ۱، سفینـه البحار، ج ۲، ص ۲۹۹.
۶. همان، ج ۱، ص ۱.
۷. نگاه کنید به الانوار الساطعه، ص ۸.
۸. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به کتاب «المسلسلات فی الاجازات» گردآورنده: سیّد محمود مرعشی، ج ۲، صص ۱۰۰ ـ ۱۰۶.
۹. نگاه کنید به مجله تراثنا، شماره ۶۵، همچنین طبقات اعلام السیقه (قرن پنجم).
۱۰. شیخ آغا بزرگ در الانوار الساطعه، ص ۲ «آبدار اوادی» نام او را ذکر کرده و سیّد احمد حسینی در تراجم الرجال، ص ۱۶۲ نام او را در اندرا اوذی ذکر کرده است.
۱۱. علّآمه در اجازهاش به سیّد مهنا بن سنان به آن تصریح کرده، نگاه کنید. بحارالأنوار، ج ۱۰۴، ص ۱۴۸.
۱۲. نگاه کنید به مکتبـه العلامـه الحلّی الطباطبایی، ص ۷۹.
۱۳. نگاه کنید به تاریخ الکوفـه، البراقی، تحقیق ماجد العطیـه، ص ۳۹.
۱۴. نگاه کنید به اعیان الشیعـه، ج ۹، ص ۱۷۹.
۱۵. النجم الثاقب، ج ۲، ص ۲۲۲.
۱۶. النجم الثاقب، ج ۲، ص ۲۲۳.
۱۷. نگاه کنید به مکتبـه العلامـه الحلّی، ص ۱۴۳.